به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

«
»

پیشگویی در شعر

 دکتر بیژن باران 

تخیل قدرت ذهن بر امکانات اشیاء است. هر چه ذهن سترگتر باشد شاعر سترگتر است. – والاس ستیونز 1879-1955 شاعر مدرنیست آمریکا. امید رویا بیداری است. ارسطو

در آثار چند شاعر برخی پیشگوییها در باره رخدادهای طبیعی، شخصی، اجتماعی ضبط شده اند. هاتف، قرن 12هجری ساختار ذره/ اتم یعنی هسته با الکترونها را با منظومه شمسی دارای یک مرکز با سیارات استعاره کرد: دل هر ذره را که بشکافی/ آفتابیش در میان بینی. این پیشگویی در سده 19 در کشف راترفورد به جدول مندلیف برای دسته بندی عناصر طبیعت بنا به عدد اتمی رسید.

 

شعر خوب می تواند نبض، دماسنج، قطب نمای جامعه باشد. نمونه ها: در قصیده “عوعوی سگان شما نیز بگذرد” سیف فرغانی حمله مغول در تاریخ فلات را گذران خواند. یکی از مهارتهای شاعران خوب پیشگویی رویدادهاست. در خواندن آثارشان، برخی ابیات اشاره به رخدادهای آتی می کنند. حافظ نمونه عالی این مهارت شاعرانه است که ظرف 800 سال مردم با کلیات او فال گیری و استخاره می کنند.

 

ریتم طبیعی تغییرات را در پی دارد. زمستان اخوان فضای یخبندان سیاسی کشور را استعاره کرد که تلویحی زمستان بسر آید. البته انقلاب یک پدیده عینی مانند زلزله است که دولت نمی تواند سرکوب کند. انقلاب پیروز تلفیق عنصر ذهنی زبدگان، شرایط عینی بحران حاکمیت جری شدن مردم است. سیاهی و سلطه هم ریتم داشته؛ چرخه روشنایی را در پی دارد؛ به قول تصویر پویای فردوسی: گهی زین به پشت و گهی پشت به زین.

 

با گذشت 6دهه شعر فروغ بیشتر درخشیده؛ 3پیشگویی مرگ ش در زمستان، ترتیب مرگ خود و فریدون، پیدایش انقلاب اسلامی در آثارش واشکافی می شوند. پیش بینی رخداد شخصی مرگ در شعر بعدها و انقلاب اجتماعی در کسی که مثل هیچ کس نیست را فروغ در نیمه اول دهه 1340 انجام داد. فروغ مرگ خود را در 3فصل بهار، زمستان یا خزان پیشبینی کرد. او روزی در وسط زمستان، بهمن 45 در تصادف اتوموبیل، مرد. فروغ در آخرین نامه 1343؟ به برادرش فریدون در مونیخ می نویسد:

 

به هر جهت اولین کسی که در فامیل ما می میرد من هستم و بعد از من نوبت تو است. من این را می دانم. این پیشگویی در بهمن 45 و  مرداد 71 به حقیقت پیوست. برای فروغ مرگ در “تنها صداست که می ماند” آسمانی، غیرخاکی، عرفانی، “پیوستن/ به اصل روشن خورشید/ و ریختن به شعور نور/ طبیعی است.” نامآوری خود پس از مرگ، یعنی ابدیت، را فروغ بدرستی پیش بینی کرد.

 

فروغ 1313-1345 شعر “کسی..” را اوایل دهه 40 در تهران بسن 35سالگی سرود. راوی “من” است که در زمان و خیال عقب و جلو به کودکی و زمانهای حال و آینده می رود. سطر اول و آخر شعر “من خواب دیده ام” یک دور بسته 360 درجه را نشان داده؛ در پایان با ماضی نقلی “من خواب دیده ام” به زمان حال می رسد. در مفاصل واژه ها، ایماژها، اصطلاحات تابع سن کودکی و بلوغ راوی اند. “چشم بسته”خواندن کتاب – نام دیگر برای خواب- تمرین و استعداد خارق العاده می خواهد.

 

فروغ خوابی را در شعر تعبیر کرد. پیشگویی “کسی که مثل هیچ کس نیست” انقلاب قهری و اسلامی است. تاکید 3باره “کسی می آید” در مفصل2 و تکرار آن در شعر، این “کسی” ابعاد خارق العاده و مشخص/ کنکرت می گیرد. ولی باز “پدر تنبل” بدون انگیزه و انرژی در این شعر هم سرک می کشد. در پایان آمال جامعه برای عدالت خلاصه شدند.

 

آیا این انفعال پدر انتقاد به احزاب مخفی بود که از ارشاد مردم طفره می رفتند؟ تنفس 39-42 منجر به پیدایش کنفدراسیون دانشجویان و خفقان بعد منجر به بروز نظرات براندازی قهری رژیم شد. این انفعال در میان روشنفکران مغلوب و سرکوب شدید ساواک به شعار سرنگونی رژیم در قیام شریفزاده کردستان، حرکت گروه مسلحانه پاکنژاد به فلسطین، آغاز مبارزه مسلحانه در سیاهکل رسید. لفظ “انقلاب” در انقالاب سفید بهمن 41 در تبلیغات دولت رایج شد. بخارایی از فداییان اسلام در رابطه با کاپیتولاسیون/ مصونیت قضایی آمریکاییها در 1343 نخست وزیر منصور را ترور کرد؛ شمس آبادی در کاخ مرمر بقصد ترور شاه 1344 تیراندازی کرد.

 

در بحثهای شبانه مونیخ 1335 نیکخواه، خانبابا تهرانی تز مائو “محاصره شهرها از طریق روستا” را بحث کردند. انشعاب سازمان انقلابی از حزب توده در بهمن 42، نظرات دکتر کوروش لاشایی، عمل برادران کشکولی و بهمن قشقایی 1343 با حمله به پاسگاه دهرم، را هم شاید بتوان از بطن جامعه به ضمیر آگاه فروغ ردیابی کرد.

 

نیکخواه در این رابطه در دادگاه به اعدام محکوم شد. فروغ در جشنواره سینمای مولف– پزارو، ایتالیا 1342 با برتولوچی مصاحبه داشت. فروغ نامه ای به او دال به تبلیغ رسانه ای در غرب برای تخفیف اعدام نیکخواه داد که کنفدراسیون با اعتصاب غذا و نشریه “پیمان” رفع این اعدام را پیروزمندانه جهانی کرد. http://senobari.blogfa.com/page/dialogue-farrokhzad

 

نوع دینی انقلاب بهمن 57 در “خلق، شهید، راه مولا حسین” دفاعیات 1352 گلسرخی دیده شد: “برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم. زندگی مولا حسین نمودار زندگی اکنونی ماست که جان بر کف، برای خلق‌های محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه می‌شویم. او در اقلیت بود. و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد. “

 

“هر چند یزید گوشه‌ای از تاریخ را اشغال کرد، ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد، راه مولا حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را که خلق‌ها تکرار کردند و می‌کنند راه مولا حسین است. بدین گونه است که در یک جامعه مارکسیستی، اسلام حقیقی به عنوان یک روبنا قابل توجیه است. و ما نیز چنین اسلامی را اسلام حسینی، و اسلام علی را تأیید می‌کنیم.” شاه هم خود را نظر کرده امام رضا و امام زمان قلمداد می‌کرد.

 

در شعر کسی که مثل هیچکس نیست آفریده 1343 فروغ فرخزاد نمادها و اشارات شیعی ”سید جواد، امام زمان، نماز، سبز، قاضی القضات، حاجت الحاجات، لامپ الله، مسجد مفتاحیان، میدان محمدیه“ بکار رفتند. می توان گفت: شاعران از کنشگران انقلابی چون پویان در رد تئوری بقا و احمدزاده در مبارزه مسلحانه- هم استراتژی هم تاکتیک، مرحله انقلاب را دقیقتر پیشگویی کردند. http://www.bbc.com/persian/iran/2011/02/110203_l42_siahkal_faraj_sarkouhi.shtml امیر پرویز پویان؛ روشنفکری انقلابی که ناخوانده ماند- فرج سرکوهی

 

آغاز و پایان شعر “من خواب دیده ام” است که دور زمان از حال به آینده و به حال را نشان می دهد. این خواب شبیه سفر اموات گیلگمش، ارداویراف‌ نامه عهد ساسانی، کمدی الهی دانته 1321م نبوده؛ بلکه با تصویرهای خیابانی دهه 40 تهران مُهر/ تَگ زمان-مکانی خاص دارد. ارداویراف موبد با نوشابه روانگردان گیاه هاومه است که در خواب سفر تمثیلی و معراج می بیند. ولی شعر فروغ نوید رستاخیزی است که 14 سال بعد رخ داد.

 

اردا = ارته=راستی. نشانه شناسی شعر فروغ: ستاره قرمز = پرچم سرخ چین، پپسی کولا= سرمایه داری کمپرادور/ وابسته، کلاس سوم= جهان سوم یا غیرمتعهد چون چین و هند زیر جهان 1 غرب و جهان 2 اردوگاه. رنگ ستاره سفید/ زرین است. قهر انقلاب با خانه تکانی، کشتارگاه، میدان توپخانه تلویح شده.

 

حسین منصوری، پسر خوانده فروع در مونیخ در مصاحبه 2017 گفت: فروغ هم اصرار داشت اسم مرا در “کلاس سوم” پانسیون پروین نزدیک آپارتمان 3اتاقه بالکندار مزین الدوله، طرفهای استادیوم امجدیه بنویسد؛ زیرا من 6ساله روزنامه می توانستم بخوانم. شاید کلاس سوم در ضمیر فروغ مانده بود.

 

نمی توان گفت این نشانه ها  را فروغ در جدولی در ذهن داشته؛ تا در نشر ایز گم کند. این فکرها مانند فکرهای هدایت در بوف کور از ناخودآگاه به آگاه آمده تا در شعر بروز کنند؛ جای تاویل ایجاد می کنند. یعنی این نشانه ها کتره ای، اتفاقی نبوده؛ تابع یک سامان درونی اند که می توان آن را چارچوب یابی، نقد، تفسیر کرد. در زبان هم تفسیر طبیعی است. کسی می گوید: درخت. از این لفظ می توان تعابیر گوناگون داشت: سبزی، حیات، چنار، دخیل، میوه، گل، لانه، سایه، نشانه راه، حریم خصوصی، حایل انسداد دید.

 

در مفصل پایانی شعر بزرگنمایی/ آگرندیسمان شده؛ “کسی” در ابعاد بیشمار تضریب شده: قطرات باران، گلهای اطلسی که شب بو ست. اعتقادات “پلک چشم، جفت شدن کفش، آب و جارو، شیشه شستن” با قسم “کور شوم” تاکید می شوند. رئالیسم جادویی از نوع کافکا و مارکز بطور اتوبیوگرافیک با آمیختن خیال، خواب، واقعیت تصویر شدند. خیال “چارچرخه” سواری بیانگر عقب/ جلو رفتن در زمان یعنی از زمان حال 30سالگی با دانستن اوضاع جهان به کودکی کلاس سومی با خاطرات محدود “چارچرخه یحیی” یا واقعیت “تنبلی پدر” و جهشی بزرگ به آینده خیال “قسمت می کند” هست.  

 

این شعر انقلاب را ”آتش بازی“ برای عدالت با تقسیم اراضی، تفریحات، پوشاک، کار، بهداشت، زیرساخت، خوراک می خواند:

کسی از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید

و سفره را می اندازد

و نان را قسمت می کند

و پپسی را قسمت می کند

و باغ ملی را قسمت می کند

و شربت سیاه سرفه را قسمت می کند

و روز اسم نویسی را قسمت می کند

و نمره ی مریضخانه را قسمت می کند

و چکمه های لاستیکی را قسمت می کند

و سینمای فردین را قسمت می کند

و رخت های دختر سیدجواد را قسمت می کند

و هرچه را باد کرده باشد قسمت می کند

و سهم ما را می دهد

 

عناصر شعر تخیل، خلاقیت، احساس، فکر، کلام، شجاعت، پیام اند. نمونه های این 7عنصر از این شعر می آیند. تخیل توان ابداع تصویر/ احساس مقوله ای ورای حواس 5گانه بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، پوستی است. تخیل آسمانی را با پارادوکس/ نقیضه در ”من خواب آن ستاره ی قرمز را/ وقتی که خواب نبوده ام دیده ام“ یا زمینی در خیال ”چقدر روی پشت بام خوابیدن خوب است“ آمدند.

 

فکر، ایده، عقیده بناگهان به آگاهی/ مشعر آمده؛ یا با اندیشیدن تولید شده؛ 2 نوع ارادی و کتره ای تا 50 هزار در 24 ساعت است. فکر مشعر/ ارادی فعالیت ذهنی هدفمند تحت کنترل مراکز عالیتر مغز است. فکر کتره ای در جمله ” کسی می آید“ و فکر ارادی ” چقدر باغ ملی رفتن خوب است“ آمدند.

 

شعر عمیقا عاطفی است. هم در تخیل هم در منطق- هوش، راه حل یابی، خلاقیت، برنامه ریزی کاربرد دارند. یافتن آرایه های شعر نیمکره چپ مغز را درگیر می کند. احساس تغییر وضع روحی در شاعر یا مخاطب بوده؛ منبع محرک، هوس، عاطفه بوده؛ بخشی از هیجانات جهانشمول 6 گانه شادی/ بازی، غم، شگفتی، ترس، اشمئزاز، خشم است. احساس خشم در ”که گیس دختر سیدجواد را بکشم“ آمد. در اختناق عنصر شجاعت تشدید می شود: ”و رخت پاسبانی پوشیده است نمی ترسد.“

 

هم در شعر هم در کلیات شاعر پیام می باشد. نمونه اول پیام طلیعه انقلاب در شعر “کسی..” فروغ؛ نمونه دوم پیام خوشبینی به آینده در غزلیان حافظ برای فال گیری اند. حافظ خواهان تغییر وضع موجود و سعدی خواهان بهبود وضع موجود با بهبودی فردی بودند. نیما خواهان عدالت اجتماعی بود. با خواندن شعر باید پرسید: پیام انی شعر چیست؟ پیام شعر “کسی می اید” خواست به تغییر وضع موجود است. لذا شعر مترقی، در جهت پویش تاریخ است.

 

خلاقیت آفرینش چیزی نو را پدید آورده؛ می تواند با سنت گذشته پیوسته یا کاملا گسسته و نو باشد. نمونه: ”و می تواند حتی هزار را/ بی آنکه کم بیاورد از روی بیست میلیون بر دارد.“ خلاقیت حساب در تفریق 1000 فامیل از جمعیت دهه 1340 ایران بطور درخشان و اصیل/ اویژنال آمده. باید گفت خلاقیت با هوش نسبت مستقیم دارد. یعنی از روی این 2 سطر باید نتیجه گرفت: فروغ انسانی باهوش عالی بود که 2 عدد را بهم ربط داد؛ بدون ظن ساواک. خلاقیت در جوک، اثر ادبی، نقاشی، رقص، موسیقی است.

 

کلام گفتاری/ نوشتاری برای ارایه باور، عقیده، خواسته فرد در ارتباط با جمع است. کلام موزون الگوی مکرر ثابت آوایی یا وزن ارکان متغیر می تواند داشته باشد. کلام محتوا و فرم دارد. محتوای این شعر پیش بینی انقلاب بهمن 57 با آرمان عدالت است. این آرمان مانند همه انقلابات در محدویت منافع، امکانات، قدرت، منزلت، ثروت به بی راهه کشیده شد- کمون 1872 پاریس، اکتبر 1917 روسیه، 1948 چین تا ویتنام، کوبا، ایران. آنها نرسیدن به عدالت همگانی یعنی شعار انقلاب، نه گسترش حاکمیت و دولت، را نشان دادند.

 

به دل برات شدن Clairvoyance ادراک امور/ رخداد در آینده، ورای داده های حسی نرمال است. پیش بینی حوادث به پیدایش حوادث ربطی ندارد. بنا به پژوهشهای علمی، پیشگویی را بایس اثباتی، بایس انتظاری، کلک، هپروت، توهم در خود، نشت حسی، اثبات ذهنی، اندیشه دلخواه بصورت توان پارانرمال شبه علمی ادراک فراحسی ESP می خوانند. رویا پندارها، تصاویر، حواس، هیجانها در ذهن بهنگام خواب بیاراده می باشد. در رویا حرکت تند چشم REM و امواج مغزی شدیدتر می شوند. گاهی رویا کابوس یا با تب هذیان همراه می شود.

 

گاهی رویا به چارهجویی کمک می کند. ککوله شیمیدان آلمانی در خواب دید: ماری دم گاز گرفته از روبرویش گذشت. از خواب پا شد فرمول شیمی زنجیره را بهم وصل کرد؛ فرمول حلقوی فررار شیمی آلی را کشف کرد. در مورد تعبیر رویا فروید جنسیات ناآگاه و یونگ نمادهای آرکه تیپ / تیپهای کهن بکار بردند. فروید در “رویا و توهم گرادیوای ینسن” با روانکاوی عقده اودیپ رویای کتاب را تعبیر کرد. شاید هدایت هم در بوف کور با خواندن این 2کتاب زن اثیری را در نظر داشت.

 

از توان یک فرد خارج است که پدیده کلانی چون انقلاب را باعث شود. لذا نمی توان گفت که پیش بینی انقلاب شاعر باعث پیدایش آن خواهد شد. آمدن باران- تابع باد، ابر، شرجی، دما، فشار هوا ست، ربطی به پیش بینی باران ندارد. “کسی” در خرداد 42 با نبود شرایط عینی موفق نشد؛ ولی در بهن 57 با بحران رژیم پیروز شد.

 

در خرداد 42، آمریکا پرژه موفق رفرم بنیانی ژنرال مک آرتور در ژاپن پس از ج ج 2 را خواست در ایران پیاده کند. تفاوت در این بود که مک آرتور با کمک روشنفکران ژاپنی مترقی برنامه دولت با آزادی احزاب را پیاده کردند. ولی در عهد کندی رفرم در ایران نسخه خارجی بود؛ بدون مشاورت با روشنفکران ایرانی. لذا کسانی چون مهندس بازرگان، دکتر سحابی، جلال آل احمد، شریعتی، مطهری، سید حسین نصر، فردید، نراقی- مخالفت با غربزدگی را مطرح کردند؛ روشنفکران سکولار هم بخاطر آمریکایی بودن این برنامه مخالفت کردند.

پیشگو خبر انقلاب را به خواننده، نه دولت، می دهد. لذا درمان از دولت دریغ می شود. پیشگو مانند پزشگ خبر مرض را می دهد؛ ولی علت و مداوای مرض چیز دیگری ند. تعبیر خواب و رویا نقد ادبی است که در ادبیات می ماند. فال حافظ برای خبر از آینده، تصمیم رفتاری، سفر بکار می رود. پیشگویی شخصی بعدها با رخداد تعبیر می شود.

 

در مورد مرگ خود و برادر، فروغ کاری نمی توانست بکند. در مرور پیشگویی اجتماعی اگر نقد ادبی و تعبیر خواب بموقع می شد؛ دولت می توانست بروز انقلاب و تغییر حاکمیت را ریشه یابی کرده؛ آنها را ترمیم کند. پس پیشگیری رخدادهای شخصی، پدیده ای، اجتماعی تنها در تعبیر ادبیات بوده؛ در تغییر مسیر حوادث بی اثر است.

 

زمان برگشت ناپذیر است؛ عوامل  و شرایط بیشمارند تا رویدادی پدید بیآید. لذا غبطه ایام گذشته احساسی است؛ عملا سودی ندارد. گاهی پذیرش وضع موجود هم سخت است. زیرا بخاطر معیارهای عاطفی به گذشته واقعیت امروز را فرد نمی تواند بپذیرد. تغییرات بخاطر بایس عاطفی در ذهن ضبط نشده؛ فرد تکرار می کند: گذشته بهتر از حال است! این نادرست است. چون درآمد نفت و تلاش مردم در 40سال یعنی انباشت سرمایه، بهیود مادی پدید آورد.

 

داوری می تواند ثنوی سیاه/ سفید، بد/ خوب، غلط/ درست باشد؛ می تواند خاکستری، شق سوم، قابل بحث باشد. ثنویت در ادبیات هزار ساله فارسی خیلی رایج است. بیدل نمونه شاخص ثنویت در شعر است. نمونه: فروغ گاهی ثلاثه را با “شاید” می آورد. در تولدی دیگر نوشت: زندگی شاید.. یعنی قطعیت بود/ نبود را دور می زند. سهراب هم نوشت: زندگی شاید آن لبخندی ست..

 

منابع. ‏2017‏/07‏/19

زنی تنها: فروخ فرخزاد و شعرش، 1395، هیلمن، مایکل کریگ، ترجمه تینا حمیدی، تهران: نشر هنوز، چاپ اول، 320 صفحه.

http://chalipa.blogfa.com/post-2.aspx شعر فروغ در ساختار مغز

http://www.matneno.com/?p=5283 منطق شعر

Nancy Andreasen 2005 creativity is not the same thing as intelligence.  the development of creativity, including the role of patrons and mentors, “non-standard” educations, and the possession of an “omnivorous” vision. Preface
 1.  The Nature of Creativity:  The Ingenious Human Brain
2.  In Search of Xanadu:  Understanding the Creating Person and the Creative Process
3.  Reaching Xanadu:  How Does the Brain Create?
4.  Genius and Insanity:  Creativity and Brain Disease
5.  What Creates the Creative Brain
6.  Building Better Brains:  Creativity and Brain Plasticity

English Romanticpoet William Blake described it, they knew how l.l.l.To see a World in a Grain of Sand And a Heaven in a Wild Flower,Hold Infinity in the palm of your hand And Eternity in an hour.Where does this creative spark come from? How do fevers in thehumanbrain produce the dreams and visions that become transformedinto blazes of insight? Why do our brains yearn after beauty and truth,as if theyare all we know on Earth, and all we need to know? Why aresome humanbeings so highly creative that we recognize themas truegeniuses? Can those of us who are less creative enhance this innate hu-mancreative capacity in ourselves and others? And can we instill it inour childrenand in future generations?  https://www.scribd.com/doc/176384820/The-Creating-Brain-The-Neuroscience-of-Genius-pdf