طلوع حماسۀ نوروزی؛ نمادی از ایستاده گی برای زنان افغانستان

نویسنده: مهرالدین مشید نوروز رنگین کمانی از تنوع فرهنگی و همدیگر…

شمارۀ 70 سوسیالیسم کارگری

 شمارۀ 70 سوسیالیسم کارگری نشریه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان

رنگِ زمانه!

امین الله مفکر امینی      2025-17-03! ای اشک آهسته بـــریزکـه دردم زخودواغیــــاراست هرکـــــه رابلطف…

جشن نوروز 

رسول پویان  هزارِ چهچـه زن بـوسـتان نوروز است  هزار بیت وغزل بر…

یک"  تل"  "خان"، هزاران تلخان حماسه 

نویسنده: مهرالدین مشید اسطوره های تاریخی و حماسه های تلخانی هر کس…

هودج گل

شادباش ای دل ز بشگفتن خبر دارد بهار در چمن گلهای…

  و من به دور‌دست‌ها نگاه می‌کنم تا روزنی برای فردای…

محمدعثمان نجیب بهار میمنت میمونی‌ست، اگر باشکوه‌تر شکوهنده‌گی داشته باشد. چیزی…

  بهار امید

               کاش بینم  همجا  فصل  بهاران  باشد  نور خورشید بهر روزنه  یکسان…

تخم مهر کاشت دربهار!

امین الله مفکر امینی            2025-21-03! هـــــزاران بهارآمــــــد وهم هـزارانِ دیگـرآیــــــد ولی بهارزنده گـــــــی…

دشمنی با زمامداران و سیاستگران خاین را قومی نسازید

نویسنده: مهرالدین مشید ارایۀ راهکار ها برای همگرایی بجای زهر پاشی…

سراسری انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان اعلامیه هیات اجراییه انجمن

سیزدهم مارچ ۲۰۲۵ مطابق ۲۳ حوت ۱۴۰۳ شمسی هیات اجراییه انجمن…

له ښاغلي (استاد پوهاند ډوکټور اجمل ښکلي) سره د سمبولیسم…

مرکوال: انجنیر عبدالقادر مسعود ادبي مکتبونه د هغو خوځښتونو، نورمونو، لیدتوګو…

صفای عشق 

رسول پویان  جلوۀ صـورت حـدیـث خـفـتۀ سـیرت کند  عقل ازسودای دل لرزان…

تبلیغات نفاق انگیز

تبلیغات نفاق انگیز گاهی اوج می‌گیرد و گاهی فروکش می‌کند،…

افغانستان در چرخه ی بازی های ژئوپلیتیک کشور های منطقه…

نویسنده: مهرالدین مشید برتری های ژئوپولیتیکی افغانستان و ناکارآمدی زمامداران و…

دزد گورستان شهر یا بهلول دانای دگر؟

در این سیاهه میان سپید‌سرایی و هیچ‌مه‌دان‌سرایی شناوری دارم.محمدعثمان نجیبآن…

دلدادن!

امین الله مفکر امینی          2025-08-03! دلــــدادن بــه هربیـــوفا لطمه برعشق اســــت هم آخـــــوشی…

هشتم مارچ و فریاد های در گلو شکسته شده ی…

نویسنده: مهرالدین مشید حماسه های شکوهمند و تاریخ ساز زنان افغانستان…

حدیث زن

 ای زن محبوب هستی مایه بالندگی  وی توی لطف خدایی در…

التماس یک گدا

شعر از خاک پای عالم : خلیل پوپل تورنتو - کانادا دوستان…

«
»

وضعیت جهان در آغاز سال نو

سال نو، امیدی نو؛ اما جهان همچنان در آتش جنگ و بی‌عدالتی

اکنون که در آغاز بهاری نو هستیم، باید با چشمانی باز به واقعیت‌های پیرامونمان بنگریم و نه‌تنها آرزوهای نیک در دل داشته باشیم، بلکه با عزم و اراده‌ راسخ برای جهانی بهتر و عادلانه‌تر مبارزه کنیم؛ جهانی که در آن صلح، عدالت و همبستگی بر پایه‌های استوار قرار گیرد و هیچ‌کس به‌خاطر رنگ پوست، مذهب، اندیشه، یا ملیت خود مورد ظلم و تبعیض قرار نگیرد؛ جهانی که در آن فقر، جنگ و سلطه جایی نداشته باشد و همه‌ٔ انسان‌ها در کنار یکدیگر در آرامش و کرامت زندگی کنند.

اما در حالی که به استقبال بهار می‌رویم و در دل‌هایمان امید به روزهای روشن‌تر را می‌پرورانیم، نباید از یاد ببریم که در گوشه و کنار جهان، انسان‌های بسیاری همچنان در آتش جنگ، بی‌عدالتی و استعمار نوین می‌سوزند. جنگ‌هایی که بی‌رحمانه جان‌ها را می‌ستانند و بی‌عدالتی‌هایی که همچون باری سنگین بر دوش ملت‌ها قرار می‌گیرد. استعمار نوین همچنان با چهره‌های مختلف، فقر، فساد و بی‌ثباتی را به جوامع ضعیف تحمیل می‌کند و به هیچ‌وجه از تلاش برای حفظ سلطه‌اش بر منابع و اراده‌ ملت‌ها دست برنمی‌دارد.

جنگ اوکراین؛ استمرار درگیری و مانع‌تراشی برای صلح


جنگ اوکراین که همچنان به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های جهانی ادامه دارد، وارد مرحله‌ای پیچیده‌تر و به‌نوعی موازنه قدرت‌ها رسیده است. علی‌رغم کمک‌های نظامی و اقتصادی گسترده از سوی ناتو و کشورهای غربی به اوکراین، روسیه توانسته است بخش‌های گسترده‌ای از خاک اوکراین را تحت کنترل خود درآورد و دست بالا را در بسیاری از جبهه‌ها داشته باشد. این وضعیت، نشان‌دهنده‌ٔ تداوم قدرت نظامی و استراتژیک روسیه در میدان نبرد است.

در عین حال، روسیه نه‌تنها در زمینه نظامی بلکه در عرصهٔ اقتصادی نیز توانسته است سازماندهی موثری ایجاد کند. تحریم‌های گسترده غرب علیه این کشور، که هدف آن تضعیف اقتصاد روسیه بود، عملاً با اقدامات مقابله‌ای مسکو و همچنین سیاست‌های داخلی منسجم روبه‌رو شده و اقتصاد روسیه به‌طوری شگفت‌آور سرپا مانده است. حتی در شرایط تحریم، روسیه رشد اقتصادی قابل توجهی را تجربه کرده و توانسته است با بهره‌برداری از منابع داخلی و روابط تجاری با کشورهای غیرغربی، فشار اقتصادی را تا حدود زیادی کاهش دهد.

در مقابل، ولادیمیر زلنسکی، که با حمایت بی‌دریغ غرب بر ادامه جنگ پافشاری می‌کند، به‌هیچ‌وجه حاضر به مذاکرهٔ مستقیم با روسیه نیست و از حمایت‌های نظامی و اقتصادی غرب برای ادامهٔ درگیری‌ها استفاده می‌کند. این سیاست‌های جنگ‌طلبانه باعث شده است که مردم اوکراین هزینه‌های سنگینی را در قالب جان‌های از دست رفته و ویرانی‌های گسترده متحمل شوند.

اکنون دیگر جنگ اوکراین وارد مرحله‌ای پیچیده‌تر شده است. تا این لحظه، روسیه توانسته است بخش‌های وسیعی از خاک اوکراین را تحت سلطهٔ خود درآورد. در حال حاضر هزاران نفر از افسران و سربازان نیروهای اوکراین و ناتو در منطقه‌ کورسک روسیه محاصره شده‌اند و در حال تسلیم یا فرار هستند، و بسیاری از آنان دستگیر شده‌اند. در این میان، تلاش‌های دیپلماتیک نیز برای پایان دادن به جنگ در جریان است. مذاکرات میان پوتین و ترامپ برای برقراری آتش‌بس و رسیدن به صلحی پایدار در حال انجام است، اقدامی که به‌وضوح نشان می‌دهد روسیه در این جنگ دست بالا را دارد. چند روز پیش نیز، قریب به دو ساعت گفتگو میان ترامپ و پوتین برگزار شد که موجب نگرانی شدید کشورهای اروپایی به‌ویژه بریتانیا، فرانسه و آلمان شده است. این کشورها به‌شدت از این ناراضی هستند که در این مذاکرات هیچ نقشی به آنها واگذار نشده است و به‌نظر می‌رسد تصمیمات مهم در مورد آینده جنگ بدون دخالت آنها گرفته خواهد شد. ناتو و قدرت‌های اروپایی همچنان به‌عنوان عامل اصلی ادامه‌ٔ این درگیری نقش دارند. ادامهٔ این جنگ، و شکست روندی که برای صلح پایدار آغاز شده است، در نهایت، تنها منجر به وخامت وضعیت انسانی و افزایش تنش‌های بین‌المللی خواهد شد و می‌تواند پیامدهایی بسیار خطرناک برای اروپا و حتی در سطح جهانی داشته باشد.

فاجعه‌ٔ غزه؛ ادامهٔ نسل‌کشی با حمایت غرب


در نوار غزه، تنها در یک سال گذشته بیش از ۵۰ هزار نفر جان خود را از دست داده‌اند، که اکثریت آن‌ها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند. این شمار قربانیان، که تنها بخش رسمی قربانیان است، نه‌تنها نشانگر ابعاد انسانی فاجعه، بلکه بازتاب‌دهنده‌ٔ یکی از بزرگترین بحران‌های بشری در دوران معاصر است. بیش از ۷۰ درصد از زیرساخت‌های این منطقه، شامل مدارس، بیمارستان‌ها، مراکز درمانی، و اماکن مسکونی، به‌طور کامل ویران شده‌اند. این ویرانی‌ها نه‌تنها ضربه‌ای مهلک به زندگی روزمره‌ٔ مردم غزه وارد کرده‌اند، بلکه عملاً آینده‌ نسل‌های آینده این سرزمین را با تهدیدی جدی مواجه ساخته‌اند. در حالی که جهانیان نظاره‌گر این نسل‌کشی آشکار هستند، و بسیاری از کشورهای مدعی حقوق بشر به سکوت رضایت‌بخش خود ادامه می‌دهند، اسرائیل همچنان با حمایت همه‌جانبه‌ٔ آمریکا و اتحادیهٔ اروپا به جنایات خود ادامه می‌دهد. قدرت‌های غربی به‌رغم تمامی بیانیه‌های ضد جنگ و ادعاهای صلح‌طلبانه، در عمل از این نقض آشکار حقوق بشر حمایت می‌کنند و هیچ اقدامی در راستای توقف این خشونت‌ها انجام نداده و نمی‌دهند.

چند روز پیش، نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، با نقض مجدد آتش‌بس، حملات وحشیانه‌ٔ خود را از سر گرفت و در نتیجه‌ آن بیش از ۴۱۲ نفر دیگر در یک روز به خاک و خون کشیده شدند. این حملات نه‌تنها به قتل و جراحت‌های فجیع منجر می‌شود، بلکه به هدف اصلی پاکسازی قومی فلسطینیان و تصرف منابع طبیعی غزه، از جمله نفت و گاز سواحل آن یاری می‌رساند. بر اساس گزارش‌های مستقل و تحقیقات بین‌المللی، این جنگ نه‌تنها برای «مقابله با حماس» نیست، بلکه هدف نهایی آن گسترش هژمونی اسرائیل بر سرزمین‌های اشغالی و دستیابی به منابع حیاتی منطقه‌ای است.

سوریه؛ سقوط اسد و ظهور فاجعه‌ای دیگر

تحولات شگرفی که در سوریه رخ داد به طرزی عمیق آینده‌ٔ این کشور را به سمت یک بحران انسانی و ژئوپلیتیکی جدید سوق می‌دهد. با خروج بشار اسد از قدرت، که به‌طور رسمی تحت فشارهای داخلی و بین‌المللی قرار گرفت، گروه تروریستی تحریرالشام، به‌رهبری ابومحمد الجولانی، که در ابتدا در قالب یک گروه معارض با ادعای مبارزه برای دموکراسی ظهور کرده بود، به‌تدریج و با حمایت مستقیم ترکیه و اسرائیل بخش‌های وسیعی از سوریه را تحت کنترل خود درآورد. این گروه، که در آغاز خود را حامی مشارکت همهٔ اقوام و گروه‌های مذهبی در ساختار حکومتی جدید معرفی کرده بود، به‌محض رسیدن به قدرت، وعده‌های خود را زیر پا گذاشت و در اقدامی جنایتکارانه، دست به کشتار بیرحمانهٔ علویان زد و در بسیاری از مناطق مخالفان سیاسی و نظامی خود را به‌طور وحشیانه‌ سرکوب کرد.

این فجایع تنها به ابعاد داخلی سوریه محدود نماند، بلکه در سطح بین‌المللی نیز آثاری عمیق به‌جا گذاشت. کشورهای غربی، که پیش از این از جنگ داخلی سوریه به‌عنوان ابزاری برای فشار به حکومت اسد و موازنه‌ قدرت در خاورمیانه استفاده می‌کردند، اکنون در برابر جنایات تحریرالشام سکوت اختیار کرده‌اند. اتحادیهٔ اروپا، به‌ویژه آلمان، نه‌تنها در برابر این بحران انسانی بی‌تفاوت ماندند، بلکه به این گروه تروریستی مبالغی هنگفت به‌عنوان «پاداش» برای مشارکتشان برای کشتار علویان و در براندازی حکومت اسد اختصاص دادند. این سیاست به‌وضوح نشان‌دهنده‌ٔ عمق فساد در رویکرد امپریالیسم آمریکا و غرب به بحران‌های خاورمیانه است. در حقیقت، سیاست‌های امپریالیستی در این منطقه نه بر اساس ارزش‌های انسانی و حقوق بشر، بلکه بر اساس منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی بنا شده است که در آن منافع مردم سوریه به‌طور کامل نادیده گرفته می‌شود.

این تحولات نشان می‌دهد که سقوط اسد نه‌تنها به‌عنوان یک تغییر در رهبری سیاسی، بلکه به‌عنوان مقدمه‌ای برای ظهور یک فاجعه‌ٔ جدید برای مردم سوریه و حتی امنیت منطقه‌ای و جهانی عمل کرده است. در حالی که گروه‌هایی مانند تحریرالشام با کمک خارجی در حال گسترش سلطه‌ٔ خود در مناطق مختلف سوریه هستند، و اسرائیل با سوء استفاده از موقعیت، در حال تسخیر بخش‌های بزرگی از آن است، آینده‌ای مبهم و پر از خونریزی و بحران برای این کشور پیش‌بینی می‌شود. این وضعیت نه‌تنها تهدیدی برای سوریه، بلکه چالشی جدی برای ثبات منطقه‌ای و حتی جهان است.

بمباران یمن؛ ادامه‌ٔ جنایت علیه مردم بی‌دفاع


در روزهای اخیر، ایالات متحدهٔ آمریکا و بریتانیا بار دیگر به یمن حمله کرده‌اند و با بمباران وحشیانهٔ مناطق مسکونی، جان صدها نفر از مردم بی‌دفاع را گرفته‌اند. این حملات، که به بهانه‌ٔ «مقابله با تهدید حوثی‌ها» انجام می‌شود، در واقع تنها یک پوشش برای اقدامات استعماری و استراتژیک غرب در منطقه است. هدف اصلی این حملات حفظ سلطهٔ امپریالیسم بر خاورمیانه و تضمین امنیت مسیرهای تجاری غرب در دریای سرخ است که از اهمیت حیاتی برای تأمین منابع انرژی و گسترش هژمونی اقتصادی غرب برخوردار است. در حالی که کشورهای غربی به‌طور رسمی از حوثی‌ها به‌عنوان تهدیدی برای امنیت منطقه نام می‌برند، واقعیت این است که این حملات به هیچ‌وجه بر اساس منافع انسانی یا امنیتی شکل نگرفته‌اند، بلکه تلاش برای حفظ سلطه‌ٔ اقتصادی و سیاسی بر این منطقه استراتژیک، به‌ویژه بر منابع انرژی، در پس پرده‌ٔ این حملات قرار دارد.

گزارش‌های متعدد نشان می‌دهند که در پاسخ به اقدامات تجاوزکارانه‌ٔ اسرائیل در غزه و گرسنه نگهداشتن مردم و حمایت‌های مستقیم غرب از آن، حوثی‌ها اخیراً حملاتی به کشتی‌های اسرائیلی در دریای سرخ انجام داده‌اند. این حملات موجب وحشت شدید در میان کشورهای غربی شده و آنان را به واکنش نظامی واداشته است. واکنش‌های نظامی کشورهای غربی به این حملات نه‌تنها نشان‌دهنده‌ٔ نگرانی‌های استراتژیک آن‌ها از تغییر موازنهٔ قدرت در منطقه است، بلکه نقض آشکار حقوق بشر در یمن را، که موجب کشته شدن هزاران غیرنظامی و تخریب زیرساخت‌های حیاتی شده است، نادیده می‌گیرد.

سکوت و بی‌تفاوتی جهانی به جنایات صورت‌گرفته در یمن نه‌تنها به افزایش بی‌عدالتی کمک می‌کند، بلکه به تداوم کشتار مردم یمن و از بین رفتن هر گونه امید به صلح و ثبات در این کشور، دامن می‌زند. این وضعیت نشان‌دهنده‌ عمق فساد در سیاست‌های جهانی است که با چراغ سبز امپریالیسم آمریکا و قدرت‌های غربی حقوق بشر و جان انسان‌ها در برابر منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی نادیده گرفته می‌شود.

بحران‌های آفریقا؛ جنگ‌های فراموش‌شده در سودان و سومالی


در کنار بحران‌های خونین در خاورمیانه و اروپا، آفریقا نیز به‌عنوان یکی از مناطق فراموش‌شده‌ٔ جهان، شاهد جنگ‌ها و درگیری‌های ویرانگری است که توجه جهانیان را به خود جلب نکرده است. یکی از این بحران‌ها، جنگ داخلی سودان است که از چند سال پیش میان نیروهای ارتش و گروه‌های شبه‌نظامی به‌شدت در جریان است. این جنگ نه‌تنها باعث مرگ هزاران نفر و آوارگی میلیون‌ها نفر شده، بلکه موجب بحران‌های انسانی گسترده‌ای در این کشور شده است. این درگیری‌ها با دخالت‌های کشورهای خارجی، که برخی از آن‌ها به حمایت از گروه‌های مختلف پرداخته‌اند، پیچیده‌تر شده و منجر به ایجاد شرایطی شده است که نشان می‌دهد هیچ‌گونه چشم‌انداز مثبتی برای صلح و ثبات در سودان وجود ندارد. در این میان، مردم سودان در شرایطی طاقت‌فرسا زندگی می‌کنند و با بحران‌های انسانی بی‌سابقه‌‌ای روبه‌رو هستند که شامل گرسنگی، بی‌خانمانی و نبود امکانات اولیه برای بقا است.

در سومالی، بحران به‌ویژه در دهه‌های اخیر عمق بیشتری پیدا کرده است. گروه تروریستی الشباب همچنان کنترل بخش‌های وسیعی از این کشور را در دست دارد و با حملات خشونت‌آمیز و تروریستی، مردم بی‌گناه را در معرض تهدید قرار می‌دهد. این گروه با حمایت‌های پنهان برخی از قدرت‌های خارجی، به‌ویژه از طریق تأمین مالی و تسلیحات، ناآرامی‌ها را تشدید کرده و هرگونه امید به بازسازی و صلح را در سومالی از بین برده است. در کنار این گروه‌های تروریستی، جنگ‌های داخلی و رقابت‌های قومی نیز اوضاع را پیچیده‌تر کرده و موجب شده است که مردم سومالی، همچنان درگیر فقر، خشونت و بی‌ثباتی باشند.

در حالی که رسانه‌های جهانی و سازمان‌های بین‌المللی به بحران‌های بزرگ‌تری مانند جنگ‌های سوریه یا یمن توجه می‌کنند، بحران‌های آفریقا، به‌ویژه در سودان و سومالی، از نگاه بسیاری از مردم و حتی نهادهای بین‌المللی پنهان می‌ماند. در این شرایط، مردم آفریقا همچنان قربانی بی‌عدالتی و استعمار نوین هستند، و قدرت‌های امپریالیستی که ادعای حمایت از حقوق بشر را دارند، تنها به منافع ژئوپلیتیکی خود توجه دارند. در نهایت، این بی‌توجهی به سرنوشت مردم آفریقا باعث ادامه‌ٔ جنگ‌ها و بحران‌های انسانی در این قاره می‌شود که هزاران نفر را به کام مرگ و ویرانی می‌کشاند.

سکوت سازمان‌های بین‌المللی و سنگ‌اندازی در مسیر صلح


در حالی که سازمان‌های بین‌المللی مانند شورای امنیت و سازمان ملل متحد باید به‌عنوان نهادهایی مسؤول برای پایان دادن به درگیری‌ها و تسهیل مذاکرات صلح عمل کنند، در برابر اقدامات جنگ‌افروزانه و تخریب‌گرایانهٔ قدرت‌های غربی سکوت کرده‌اند. این سازمان‌ها نه‌تنها در خصوص جنگ اوکراین، بلکه در بحران‌های مشابه در غزه، سومالی، سوریه، سودان و یمن نیز از ایفای نقش مؤثر خود بازمانده‌اند. در این درگیری‌ها، هیچ‌گونه قطعنامه‌ای برای توقف ارسال تسلیحات به مناطق بحران‌زده صادر نشده و نهادهای بین‌المللی در برابر نقض فاحش حقوق بشر و کشتارهای بی‌دلیل، بی‌عمل مانده‌اند. سکوت معنادار و انفعال این سازمان‌ها در برابر جنایات جنگی، و حتی نسل‌کشی در غزه توسط اسرائیل، نشان‌دهنده‌ٔ دوگانگی و تضاد در سیاست‌های بین‌المللی است. در حالی که این نهادها موظف به حفظ صلح و امنیت جهانی هستند، به‌طوری فزاینده‌ به ابزارهایی برای مشروعیت‌بخشی به سیاست‌های امپریالیستی قدرت‌های بزرگ بدل شده‌اند. این عدم واکنش به بی‌عدالتی‌ها و جنگ‌افروزی‌ها، اعتبار و کارآمدی این سازمان‌ها را به‌شدت زیر سؤال می‌برد و نشان می‌دهد که منافع سیاسی و اقتصادی ابرقدرت‌ها در بسیاری از مواقع بر اصول انسانی و حقوق بشری ترجیح داده می‌شود.

آفریقا؛ مقاومت علیه استعمار نوین و خروج از سلطه فرانسه


سال گذشته شاهد تحولی مهم در آفریقا بودیم، جایی که چندین کشور این قاره با تصمیماتی شجاعانه و در پی سال‌ها مبارزه، توانستند نیروهای نظامی فرانسه را از خاک خود بیرون برانند و استقلال نسبی خود را بازیابند. این اقدام‌ها که به‌ویژه در کشورهای مالی، نیجر و بورکینافاسو صورت گرفت، ضربه‌ای اساسی به سیاست‌های استعماری فرانسه، که در سال‌های پس از استعمار، به‌ویژه از طریق تأسیسات نظامی، اقتصادی و سیاسی، همچنان بر بسیاری از کشورهای آفریقایی تسلط داشت، وارد کرد. فرانسه، که در طی دهه‌ها پس از استقلال رسمی کشورهای آفریقایی به نوعی سلطهٔ خود را در قالب استعمار نوین و از طریق دخالت‌های نظامی و سیاسی حفظ کرده بود، با این مسأله مواجه شد که دیگر کشورهای آفریقایی حاضر به پذیرش این وضعیت نخواهند بود.

خروج نیروهای فرانسوی نه‌تنها نمایانگر پایان یک دوره از سلطه‌گری فرانسه بر آفریقا، بلکه نمادی از افزایش قدرت و اراده‌ٔ کشورهای آفریقایی برای بازپس‌گیری حاکمیت ملی و تصمیم‌گیری مستقل بود. این حرکت‌ها نشان‌دهنده‌ٔ پیروزی ملت‌های آفریقایی در برابر استعمار نوین، و نشانه‌ای از تغییرات اساسی در روابط میان کشورهای آفریقایی و قدرت‌های سابق استعماری است. این روند، که در کنار تحولات اقتصادی و اجتماعی در قاره آفریقا به‌طور فزاینده‌ به چشم می‌آید، می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری روابطی جدید در عرصهٔ بین‌المللی باشد که بر اساس همکاری‌های برابر و احترام به حاکمیت ملی بنا شده باشد. در این مسیر، کشورهای آفریقایی به‌طور فزاینده‌ به سمت اتحاد و همبستگی بیشتر حرکت کرده‌اند و این می‌تواند موجب شکل‌گیری قدرت‌های جدیدی در عرصهٔ جهانی شود که دیگر به آسانی تسلیم سیاست‌های استعماری نخواهند شد.

تحریم‌های ظالمانه؛ ابزار فشار علیه ملت‌ها


تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه کشورهای مستقل همچنان به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین ابزارهای فشار و سلطه‌جویی غرب به‌کار گرفته می‌شود. این تحریم‌ها، که نه‌تنها بر اقتصاد بلکه بر زندگی روزمره‌ مردم این کشورها تأثیراتی ویرانگر دارند، در واقع نقض آشکار اصول حقوق بشر و عدالت جهانی هستند. یکی از نمونه‌های بارز این سیاست‌های ظالمانه، تحریم‌های ۶۰ ساله علیه کوبا است. این کشور، که به‌دلیل مقاومت در برابر سلطه‌گری‌های امپریالیستی آمریکا و تلاش برای پیاده‌سازی یک مدل سوسیالیستی به‌شدت تحت فشار قرار دارد، همچنان با تحریم‌های اقتصادی شدید و محدودیت‌های تجاری روبه‌رو است. با وجود آن که مجمع عمومی سازمان ملل در سال‌های متمادی با اکثریت قاطع بر لغو این تحریم‌ها تأکید کرده است، آمریکا، اسرائیل، و اوکراین هر ساله علیه قطعنامه‌ٔ رفع تحریم‌ها رأی منفی می‌دهند. این اقدام نه‌تنها از نظر اخلاقی قابل توجیه نیست، بلکه نشان‌دهنده‌ٔ نادیده گرفتن خواست‌های جهانی و ادامهٔ‌ سیاست‌های سلطه‌گرایانه است.

در ونزوئلا نیز، آمریکا با حمایت از اپوزیسیون دست‌نشانده و تلاش‌های پی‌درپی برای سرنگونی دولت قانونی و مردمی مادورو، بحران اقتصادی و انسانی را تشدید کرده است. در این کشور، که در مواجهه با بحران‌های اقتصادی جهانی و داخلی قرار دارد، به‌دلیل تحریم‌های سخت آمریکا، تأمین نیازهای اساسی مردم بسیار دشوار است. این فشارها نه‌تنها به تشدید فقر و بی‌ثباتی داخلی منجر شده‌اند، بلکه به بحران‌های اجتماعی و سیاسی نیز دامن زده‌اند.

این تحریم‌ها که بیشتر بر کشورهای در حال توسعه و مستقل متمرکز است، در واقع نوعی جنگ اقتصادی است که هدف آن تضعیف دولت‌های مستقل و تسهیل سلطه‌گری‌های اقتصادی و سیاسی است. این سیاست‌ها نه‌تنها به‌عنوان جنگ اقتصادی علیه ملت‌های مستقل عمل می‌کنند، بلکه نشان‌دهنده‌ٔ چهره‌ٔ واقعی سیاست‌های امپریالیستی آمریکا هستند که در پی انحصار منابع، تحمیل مدل‌های اقتصادی و اجتماعی خاص، و سرکوب هرگونه مقاومت در برابر سلطه‌گری جهانی است. تحریم‌ها در حقیقت به‌عنوان ابزار اصلی برای برهم زدن ثبات و استقلال کشورها به کار می‌روند.

تحولات آمریکا؛ آینده‌ای مبهم تحت سایه‌ٔ جمهوری‌خواهان


بازگشت دونالد ترامپ به قدرت و کنار رفتن گلوبالیست‌ها نشانه‌ای از تغییرات گسترده در سیاست‌های داخلی و خارجی ایالات متحده است. با روی کار آمدن جمهوری‌خواهان و به‌ویژه ترامپ، که همواره شعار «آمریکا اول» را سر داده است، سیاست‌های مداخله‌جویانهٔ آمریکا در سطح جهانی در حال تغییر به‌سمت یک رویکرد بیشتر ملی‌گرایانه و محدودتر است. ترامپ که مدعی پایان دادن به جنگ‌های خارجی و کاهش حضور نظامی آمریکا در مناطق مختلف جهان است، در ظاهر به‌دنبال کاهش هزینه‌های نظامی و جلوگیری از درگیری‌های طولانی‌مدت در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان است. با این حال، این سیاست‌ها از سوی نخبگان جمهوری‌خواه جنگ‌طلبی مانند مارکو روبیو و دیگر سناتورها که همچنان به دنبال حفظ قدرت جهانی آمریکا از طریق مداخلات نظامی و اقتصادی هستند، به چالش کشیده می‌شود.


این تضادهای داخلی در سیاست‌های آمریکا، به‌ویژه در عرصهٔ سیاست خارجی، احتمالاً به ابهاماتی در برخورد با مسائل مهم جهانی منجر خواهد شد. در حالی که ترامپ و هوادارانش ممکن است خواستار کاهش درگیری‌ها و تمرکز بر اولویت‌های داخلی باشند، جناح‌های تندرو در کنگره، که نگران کاهش نفوذ جهانی ایالات متحده هستند، فشارهای خود را برای تشدید رقابت‌ها با قدرت‌های بزرگ مانند چین، روسیه و ایران افزایش خواهند داد. این رقابت‌های ژئوپلیتیکی وارد مرحله‌ای پیچیده‌تر خواهند شد که در آن هیچ‌کدام از طرفین نتایج روشنی از درگیری‌های اقتصادی، تجاری و حتی نظامی نخواهند داشت. و همهٔ این‌ها در حالی است که گلوبالیست‌ها هم بیکار ننشسته اند.

این وضعیت نه‌تنها بر آیندهٔ سیاست‌های جهانی آمریکا تأثیر خواهد گذاشت، بلکه می‌تواند موجب ایجاد بحران‌های جدید در روابط بین‌المللی، و تشدید تنش‌ها در نقاط حساس جهان شود. در نهایت، این دگرگونی‌ها و کشمکش‌ها می‌تواند آینده‌ای مبهم و ناامن برای سیاست‌های خارجی ایالات متحده رقم بزند که به‌طور مستقیم بر وضعیت جهانی تأثیر خواهد گذاشت.

سیاست‌های دوگانه‌ٔ غرب؛ حمایت از نسل‌کشی و تحریم ایران


در دنیای امروز، سیاست‌های غرب با یک تناقض آشکار مواجه است. از یک سو، غرب، به‌ویژه ایالات متحده و کشورهای اتحادیه اروپا، با سکوت و حتی حمایت‌های تلویحی خود، بر نسل‌کشی آشکار در فلسطین چشم‌پوشی می‌کنند. در حالی که جنایات اسرائیل علیه مردم بی‌دفاع غزه، که شامل قتل‌عام، تخریب زیرساخت‌های حیاتی و نقض شدید حقوق بشر است، هر روز بر ابعاد انسانی فاجعه می‌افزاید، غرب نه‌تنها از محکومیت این جنایات خودداری می‌کند، بلکه با حمایت‌های نظامی و سیاسی از اسرائیل در واقع به تسریع این کشتارها کمک می‌کند.

از سوی دیگر، غرب در همان زمانی که در برابر نسل‌کشی در فلسطین چشم‌پوشی می‌کند، به بهانه‌های واهی و شواهد ساختگی پرونده‌های دروغین علیه ایران می‌سازد. ایران بارها اعلام کرده است که برنامه هسته‌ای‌‌اش تنها هدف صلح‌آمیز دارد و هیچ‌گاه قصد تولید سلاح‌های هسته‌ای را نداشته و ندارد. ایران همواره بر اصول شفافیت و نظارت بین‌المللی تأکید کرده و به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه داده است تا تأسیسات هسته‌ای این کشور را مورد بازرسی قرار دهد. با این حال، ایران همچنان تحت فشار بی‌امان تحریم‌های اقتصادی و تهدیدهای نظامی قرار دارد. این تحریم‌ها نه‌تنها به‌طور مستقیم به مردم ایران آسیب می‌زند، بلکه موجب تشدید بحران‌های اقتصادی و اجتماعی نیز می‌شود.

گزارش‌های اخیر از همکاری برخی کشورهای غربی با اسرائیل برای انجام عملیات‌های خرابکارانه علیه تأسیسات هسته‌ای ایران حکایت دارند. این اقدامات به‌طور آشکار نقض قوانین بین‌المللی، و نشان‌دهنده‌ٔ تلاش غرب برای تخریب زیرساخت‌های حیاتی ایران به منظور تضعیف توان اقتصادی و نظامی آن هستند. هدف این سیاست‌ها به‌وضوح روشن است: حفظ برتری نظامی و ژئوپلیتیکی اسرائیل در منطقه و مقابله با هرگونه تهدیدی که می‌تواند تعادل قدرت را به‌نفع کشورهای مستقل و ضدامپریالیستی تغییر دهد.

اما، در این میان، مقاومت ملت ایران در برابر این فشارها و تهدیدها عملاً نشان داده است که سیاست‌های غرب تنها به ناکامی و شکست منتهی خواهد شد. ایران با وجود تحریم‌ها و تهدیدهای نظامی، همواره توانسته است به‌شکلی مؤثر از منابع داخلی خود بهره‌برداری کند و توانایی‌های خود را در عرصه‌های مختلف علمی، صنعتی و نظامی ارتقا دهد. این موضوع نه‌تنها تهدیدهای غرب را بی‌اثر کرده است، بلکه نشان‌دهنده‌ٔ اراده و عزمی است که در مقابل فشارهای خارجی تسلیم نمی‌شود. سیاست‌های دوگانه‌ٔ غرب در حمایت از نسل‌کشی در فلسطین و تحریم ایران هرگز نمی‌تواند مانع از رشد و توسعهٔ کشورهایی چون ایران شود، بلکه تنها بر تعمیق شکاف‌های بین‌المللی و افشای نفاق‌های سیاسی می‌افزاید.

سال نو، آرزوی صلحی پایدار و جهانی عادلانه

آیا سال نو نویدبخش جهانی خواهد بود که در آن عدالت بر تخت نشیند و صلح، سرزمین‌های زخم‌خورده را در آغوش گیرد؟ آیا وجدان بشری از خواب سنگین خود برخواهد خاست و در برابر ستم‌هایی که هر روزه بر ملت‌ها تحمیل می‌شود، قد علم خواهد کرد؟ آیا مردمان فلسطین، یمن، لبنان، سوریه، روسیه، اوکراین و آفریقا روزی را خواهند دید که دیگر سایه‌ مرگ و ویرانی بر آسمان زندگی‌شان سنگینی نکند؟

در آستانه‌ٔ این سال نو، با امیدی که از ژرفای رنج و مبارزه سر برمی‌آورد، چشم به افق‌های دوردست دوخته‌ایم. بدین امید که روزی فرا رسد که در آن، عدالت نه رؤیایی دست‌نیافتنی بلکه حقیقتی انکارناپذیر باشد؛ جهانی که در آن، هر انسانی، فارغ از نژاد و ملیت، بتواند در سایه‌ آرامش و کرامت، زندگی‌ای درخور شأن خویش داشته باشد.

برای رسیدن روزی مبارزه می‌کنیم که همبستگی جایگزین تفرقه گردد، عدل و انصاف بر تبعیض چیره شود، آتش جنگ برای همیشه خاموش گردد، زخم‌های تاریخی التیام یابد، فقر ریشه‌کن شود، و آزادی و عدالت به بنیان استوار جامعهٔ انسانی بدل گردد.