نگاهی بر کرانههای ناپیدای دیدگاهها!
ایران و روسیه ناکامیهای استخباراتی و عملیاتی شان در سوریه و خاورميانه پذیرفته و بازنگری تهاجمی کنند.
محمدعثمان نجیب
اردوغان، چهرهیی که من سالها پیش او را دورو شناختم:
گذر گذرا بر پیشآمدهای سالهای پسین و به ویژه یک ماه روان جهان ما را بر دیرینهنگریها و آیندهنگریها میکشانند. مگر برای شخص من، سرگیچههای واکاوی و ریشهیابیهای برخی کارشناسان و پرسشبرانگیز مینمایایند. باری، برخیها را یکبار سوگند دادم، باز میگویم، بایسته نیست تا خودنمایی کنیم. چرندیاتی که به نام نوشتار یا گفتار از خود بهجا میگذاریم، جوانان را به بیراهه میبریم؟ یا درست و با فرنود و خردمندانه و بنویسیم و بگوییم و یا راهکارهای کارا و ناکار جهانداری و آیینداری و پیوندهای خردگرایی و نابخردی آنها و دولتداریها و زیستن در اجتماع ما را یاد گرفته و به دگران بیاموزیم و یا دَم فروبندیم. به هر رو، جهان ما آوردگاه رزمایش گرم و سرد است. اگر نسبت به سرنوشت خودمان اندیشه داریم، بايسته است تا خودهوش باشیم. اگر پیرامون چندی و چونی چراییهای رخدادها ابراز نگرانی و دیدگاه میکنیم، نه باید فالبینهای همهچیزگفتار هیچ چیزمهدان باشیم. من بیشترین گفتومانها یا زیادترین ديدگاه پردازیها را دنبال کردم که سوگمندانه تنها گفتار یا نوشتار اند تا واکاوی ارزشی پیرامون ماجراهای کشوری و جهانی. برای یک داوندهی کارشناسی پیوستهگیهای خردمندانه در گذر به گذرگاه اندیشه نیاز است نه توهمات.
فروپاشاندن نظام سیاسی سوریهی تحت اشغال آشکار روسیه و ایران و نفوذ بیاندازه و بیپرسان ایران در آن کشور، یکبار دگر نشان داد که هر اندازه کشورت و مردمت و خودت را به دیگری وابسته بسازی و برای بقای خود، دل و دستباز و بیپرسان برای گویا دوستان خارجی خود بدهی نتیجهاش چنین است برخورد با بشار اسد. قول معروف در کشور ماست که چپرکت خواب بیگانه تا نصف شب است. در میانهی جنگهای داخلی سوریه به ویژه از سال ۲۰۱۵ به اینسو، توسن مراد آخوندهای ایران چنان بیباک در آن سرزمین تاخت که اسد یا نه خواست یا نه توانست مانع آن تاختوتازها شود. اتکاء به نیروی اقتداری بیگانه، تنبلی و کهالت خودیهای کشور را بار میآورد. اگر آن نیروها به ملاحظات مختلف از جمله عامل مذهب مورد اعتماد شخص اول یک مملکت و همفکران وی نهباشند. ایران در سوریه چنان به سرعت و با صلاحیت پیش رفت که فراموش کرد او یک کمک کننده است. برای ایران ظرفیت اقتصادی ارزشی نه دارد، چون ماشینهای فوق سری و کارای چاپ اسکناسهای آمریکایی یا همان دلار و شاید هم یورو و پوند اروپا را دارند. نیروی انسانی هم از مهاجرین ناچار کشوری به خراسان بزرگ دیروز و نام اوغانستان اجباری امروز در اختیار سپاه و ارتش و ساواک بود و است. لشکرهای تشکیلشدهی فاطمیون و زینبیون و فرستادن گروهی آنان به شکنجهگاه روحی و جسمی و نابود کنندهی حیات در نبردهای سوریه، دم آخوندهای ایران را چاق کرد. ایران از عامل مذهب در سوریه و سرکوب خشن اهل تسنن آن کشور زیر نام دفاع از حریم زینب کبرا یا فاطمهی زهرا استفادهی بینهایت کرد. در واپسین روزهای نبردها که موازنهی قدرت به نفع نیروهای مخالف اسد، چرخش داشت، ایران به ناچار برای مقابله با نیروهای نیابتی آمریکا، دست به دامان روسیه شد و پوتین که در اوج محبوبیت و شهرت و قدرت و بازساختاری روسیه قرارداشت، بیدرنگ به درخواست پنهان ایران آخوندی پاسخ مثبت داده و وارد عرصهی نبرد شده، بقای نظام استبدادی بشار اسد را تضمین و پایگاه خود را هم در آن کشور مستقر ساخت. عامل مذهب شیعه بیشترین زمینهی فرادستی ایادی رژیم ایران را در سوریه مساعد ساخت و آنان بیشاز یک دیپلمات یا یک کاردار سیاسی یا گماشتهی فرهنگی و ارتشی در نقش صاحبان اصلی ملکیت و مالکیت و قدرت در سوریه فعال بوده و دستور صادر میکردند و اسد هم در اثر فشار آمدن زیاد روی انگشت زخمیاش که همانا ناتوانی ارتش به شدت ظالم در داخل و در عین حال ناکار و نزار در دفاع از نظام حاکم از سوی ایران آخوندی بود. ویژهگی شیعه مذهبی حکام درجه اول در سوریه، پیروی کورکورانه از خامنهیی و داعیهی دروغین ولیفقیه او یا خمینی برکههای بَرنده و بُرندهی ایران از هر سویی بود بالای سوریه. در کنار این حوداث، اسقاط رژیمهای حول و هوش سوریه، به ویژه عراق و احیای رژیمهای با مذهب شیعه، تحریک حوثیهای یمن، وعدههای دروغین حمایت از جنبشهای ازادیخواهی فلسطین، ایجاد رابطهی نوکر و فرمانبر با حسن نصرالله در لبنان و کساد بازار قدرت حکومتهای بیشتر سنی مذهب در منطقه و حمایت قطر از این روند، مقابلهی زور آزمایی منجر به آشتیاجباری با عربستان سعودی و ایران، کشانیدن پای پوتین به بهانهی دوست دورنمایی ایران، سوء استفادهی ایران از رابطههای به وضوح. دشمنانهی چین و روسیه و همپیمانان شان با آمریکا، کمک ایران در ساخت بیشترین پهبادها و جنگندههای سبک پرواز سنگین پرتاب برای روسیه در نبرد اوکرائین، خاطرجمعی داشتن امنیت ایران از سوی همسایهی شرقی اش یعنی افغانستان در وجود طالبان پشتون دستپروردهی خود ایران، همه و همه از خامنهیی یک هیولای وحشت در نقاب رهبر ولایت فقیه به جهان نشان داده و او را به مستبدترین شخص پسا هیتلر در منطقه و جهان مبدل کرد. فضای رعب وحشت ایجاد کرده شده و سرکوبهای خشن و غیرانسانی شهروندان ایرانی و حداکثر منجر به اعدامهای داخلی در جغرافیای حیاتخلوت خامنهیی به نام کشور ایران، از کشور متمدن دیروز ایران یک چهرهی خفاشگونهی شبگرد بیرحم ساخت که ملتاش درست مانند ملت کشور ما زیر چکمههای ستوران سرداران کشتار و بیداد دینی و سیاسی و مذهبی در ایران خُرد و ریز ریز میشوند. ایرانی که بساط شیعهپروری در جهان و منطقه را گسترده میسازد در داخل ایران، سنیهای ایران را در جمع انسان هم نه میشمارد و مناطق سنی نشین ایران از کمترین امکانات انکشاف و تقسیم عادلانهی قدرت و ثروت و عبادت برخوردار نیستند و دشمنی خودش را با اهل تسنن جهان اگر اعلام آشکار نه میکند، پنهان هم نه میکند. برای منی که یک فردی از خراسان زمین هستم و کشورم آشکارا میدان جنگهای نیابتی قلدران منطقه قرار گرفته، آشوببرپاییهای تروریستی و ویرانگر توسط عربستان سعودی سنی یا شافعی یا حنبلی یا مالکی مذهب هیچ تفاوتی با ایران و قطر یا دگر شیخنشینهای سنی و شیعهی خلیج فارس و خاورمیانه نه دارند و همه تروریست اند. از عامل مذهب که بگذریم، عوامل اقتصاد، سیاست، مهاجرت و پناهندهگی و برتریخواهیهای نظامی حوزهی بزرگپهنای جغرافیایی منطقهی ما، خنجرهای خلندهیی اند، کشنده و نابود کننده. این مثال برای یک سوریایی، یک عراقی و یک لبنانی، یک یمنی و یک فلسطینی و یک لیبیایی و یک مصری و دگر کشورهای آسیب پذیر هم صدق کامل میکند و دارد. فروپاشاندن دراماتیک اهرمهای قدرت انحصاری ایران و روسیه در سوریه و به ویژه کنار زدن بشار اسد از قدرت، شکست بزرگ نظامی، سیاسی، اقتصادی، استخباراتی و گسست رابطههای منطقهوی کشورهای مطرح و بازیگران قدرت در منطقه است. هرچند بخش بزرگی از این شگرد آمریکا و انگلیس و اروپا و اردوغان برای آن است تا اذهان مردم جهان را از جنایات، ویرانی شهادت تقریباً کل مردم غزه، و وحشیگریهای انجام شدهی یک سال و اندی بیش اسرائیل و متحدان او در غزه و بستر نارام فلسطین دَور بزنند، مگر به طور قطع یک ناکامی بزرگی برای چین، روسیه، ایران و هند است. کاربرد واژههای عقبنشینی تکتیکی یا این و آن تنها شرمندهگیپوشانیدنهای ناکامی شان در منطقه اند. برخیکارشناسان!؟ فروپاشاندن نظام استبدادی اسد را با وجود حضور فعال و پایگاهی ایران و روسیه، نتیجهی ظلم بیش از بشاراسد بالای مردم سوریه تلقی میکنند. اینگونه گفتارهای کودکانه بسیار دور اند از کارشناسانه بودن شان. تاریخهای کمی در گذر زمان نهداریم که نهدانیم هیچ مستبدی در اثر اوج ظلمتآفرینی بالای مردمش توسط مردم به زیر کشیده شده باشد. اگر چنان میبود، بشار اسد در همان سال ۲۰۱۵ سقوط کرده و نیروها و خیزشهای مردمی، به نتیجهی مثبت یعنی سرنگونی بشاراسد میرسیدند. مگر نه تنها چنان نه شد، که جنبش بهار عربی به طور کلی در همه مناطق خاور میانه سرکوب شدند. غرب در پی ایجاد آن جنبش خودجوش، دستبه کار شده و توسط ایادی خودش در منطقه، دیکتاتوران و غیر دیکتاتوران را سقوط داده و نابود کردند. صدامحسین، قذافی، حسنی مبارک، محمد مرسی و دگران که یا اعدام و یا هم توسط گماشتههای نادان خودی کشته شدند. در بیشترین این موارد و قبل از سقوطها، ایران بازیگر اصلی منطقه و آکمال کنندهی مالی و لوژستیکی ویرانگریها بود تا گویا صدور انقلاب خمینی را جنبهی عملی بپوشاند. در نتیجهی مصروفیت بیشاز ایران به ویرانگری دگران، کنون کمر خودش شکسته و از زیربار بلند شده نه میتواند. ایران در عراق حکومت شیعه برپا کرد، صدام را اعدام کرد، مگر همهی اهل تسنن عراق را هم مجازتهای گوناگون کرد، آمریکا و انگلیس و متحدان شان، صدام را سرنگون کردند، مگر پسا شکست و فرار آمریکا از عراق، دست ایران در آن کشور باز شد. درست است که مردم عراق از وحشت ظلم و شکنجهی پسران صدام نجات یافتند و صدام به دید من هرگز یک قهرمان نهبود و نیست. برای مردم عراق چه تفاوتی دارد که عدی پسر صدام آنان را شکنجه میکرد و صدام خمی به ابرو نه میآورد و یا نیروهای طرفدار ایران آنان را شکنجه کنند. ایران کار درستی به عراق انجام نه داد و تنها شیعه گستری کرد و بس. لیبیا همینگونه و مصر و یمن و دگر کشورهایی که ایران در آن دسترسی داشت همینگونه. با این دلایل، ثابت شد که دیکتاتوران نه به اثر ظلم شان که به اثر یک فشار خارجی نابود میشوند. اسد پدر و اسد پسر از سال ۱۹۷۱ تا روز سقوط حدود نیمقرن و اندی، یعنی پنجاه و سه سال در سوریه حکومت کردند، اسد بیشتر قومگرایی و گروهگرایی کرد. اگر این پدر و پسر برای کشورشان دل و دست میسوزاندند و زندانهای مخوف وحشت و بیداد مانند زندان صیدیانا را برای سرکوب ملت شان ایجاد نه میکردند، در عوض به پرورش قدرت و قوت نظامی ارتش خود میپرداختند و خودشان از وابستهگیها به قدرتهای خارجی برای پایا بودن قدرت خود، وابسته نه میکردند، یا برنامههای تحلیلی «بقا بدون دگران» میداشتند، چنین فروپاشاندن یکباره نه میشد که ارتشی به بی غیرتی فرار کند و یک گروهها تروریستی زیر پیگرد، یک روزه شیرازههای ساختاری یک کشور را برهم زده و حاکم کشور شود. گروهی که الجولانی رهبرش تا دیروز ده میلیون دلار جایزهی ارزشی دستگیری داشت و در سه روز هم جایزهی آمریکا برداشته شد و هم پیگرد او خاتمه یافت. پس سقوط اسد دیکتاتور، نتیجهی اوج استبدادش نه، بل که ناکامی و ناتوانی حامیان وی بود، حتا اگر توافقی بوده باشد. اسد کنون دانست که با پای دگران راه رفتن، رونده به منزل مقصود نه میرسد، چون ممکن است صاحب پای، خودش را کنار بکشد و چنین هم شد. برخی دیگر از کارشناسان!؟ فروپاشی نظامهای کشور ما و کشور سوریه را مشابه میدانند. این دیدگاه به صورت قطع نادرست است. در سقوط دادن و فروپاشاندن عمدی شیرازهها و نظام سیاسی کشور ما، غنی و کرزی و ذلیلزاد و همه خاینان همراهشان بدون نظرداشت حس قومیت، دست داشتند و هدایت باداران شان یعنی آمریکا و انگلیس و اروپا را عملی کردند. مگر سقوط و فروپاشی نظام اسد، نه به خواست خود اسد، که به اساس پسگرفتن حمایت متحدانش از وی صورت گرفت. مگر ما گواه نه بودیم که روسیه و ایران در یک نبرد تعیین کننده به نفع اسد، او را از لبهی گورستان نیستی، دوباره به زندهگی در باغستان هستی و قدرت برگرداندند؟ حالا منتظر باید بود تا پهناهای پنهان بازپسگیری حمایت از بشار اسد توسط ایران و روسیه در چه اند. حتا اگر اعلام کنند که نه خواستند در امور داخلی یک کشور مداخله کنند، معلوم است که دروغ میگویند و شکست شان را پنهان میکنند و این شکست استخباراتی و سیاسی و نظامی برای روسیه و ایران است، هرقدر هم دلیل بتراشند سودی نه دارد. چهگونه است که در جنگهای نخست سوریه «۵۸۰هزار» نفر کشته شد و میلیونها سوری آواره شدند و سوریه ویران شد و آن گونه که برایند پژوهشهای منتشره نشان میدهند، از میان « ۵۸۰ هزار » نفر کشته شده، تعداد بیشتر از « ۳۰۰هزار » نفر را خود نیروهای مسلح سوریهی تحت امر بشار اسد شهید ساخته اند. همان ارتشی که برای نگهداری استقلال سوریه و رژیم سوریه یک فیر هوایی هم نه کرد. به یاد داریم که باری اخبار جهان مستندهای غیر قابل انکار از استعمال سلاح کیمیایی ممنوعه علیه مردم سوریه توسط ارتش سوریهی تحت رهبری بشار اسد استفاده کردند، چون روسیه و ایران حمایتش کردند، همه دم فرو بستند. ضربهی مهلک دگری که صدور انقلاب خمینی و خامنهیی به ایران زمین و خراسان بزرگ زد، ایجاد گروه تروریستی خشن و مرگآفرین و بیرحم نیابتی جهان غرب زیر نام داعش خراسان بود. آخوندهای ایران به خوبی میدانند که در درازی تاریخ، هیچ خراسانی و هیچ شهروند ایرانشهری پایهگذار یا مدافع تروریسم در گذشتههای دور نه بوده و نیست. رژیم آخوندی ایران علاوه از آن که نه خواست با چنین نامگذاری مخالفت و از ارزش خراسان بزرگ دفاع کند. حالا باز هم خانهی غرب آباد که نام تحریر شام را بالای آن گروه گذاشت و غالباً اگر مکمل نه، کمتر به بدنامی خراسانیان خواهند پرداخت و نام تروریسم که در شأن هیچ خراسانی نیست، از سر شان دور شود.
رخ دگر موضوع سوریه، اقدام اردوغان است برای سرنگونی نظام سوریه.
اردوغان پاکی نفس صلابت سلاطین عثمانی را پیرامون فلسطین نه دارد. او نوکر اسرائیل و در سوریه پایا نیست.
بارها نوشتیم و گفتیم که اردوغان گرگیست در لباس میش بر ضد منافع ملی دگران، درست مانند شیوخ عرب. در ماجرای سوزنده و کشندهی عملیات اسرائیل برضد فلسطین، اردوغان هیزم بیاور معرکه بود و پنهانی اسرائیل را کمک میکرد و هرقدر که کارشناسان و آگاهان امور داد میزدند، کسی باور نه میکرد به ویژه ۹۹ در صد مسلمانان مقلد و خودنمای بیخبر از اسلام در اروپا و آمریکا و استرالیا و کانادا. سرانجام سروکلهی مار مانند اردوعان از یخن اسرائیل برون شد. البته این مورد برای کسانی که میدانند، تازهگی نه دارد، چون آنان به چندی و چونی ارتباطات حکمتیار، استاد اردوغان با اسرائیل آگاه اند. مگر هجوم اردوغانی به سوریه یک نوعی دنباله روی وی از سلاطین عثمانی است، مگر دنبالهروی کاذب. بلند کردن پرچم ترکیهی اردوغانی در حلب، هرگز نماد قدرت عثمانیها نیست که با سلجوقیان مدت نهصدسال جهان اسلام و مناصفهی جهان را اداره میکردند و در بیشترین موارد عادل، صادق، پاکنفس،پاکسرشت و مدافعان راستین سرزمینهای قدس و فلسطین بودند، اوصافی که یکی آن در وجود اردوغان نیست. پس اردوغان که از ترکیه به سوریه سرکشیذه، چه توجیهی برای لشکرکشی و بودش در سوریه دارد؟ بخش کردستانی یا کردنشین سوریه هرگز تسلیم تهدیدات اردوغان نه شده و نه میشوند. البته که ارودغان هم با حمله در سوریه میخواهد جنایات خود در حمایت پنهان و عیان از اسرائیل و سرکوب مقاومت فلسطین را لاپوشی کند که محال است جهان و به ویژه جهان اسلام آن را باور کنند. اگر اردوغان در پی تقاصگیری اقدامات صفویان برای گسترش مذهب شیعه در ایران زمین است، برداشت نادرست و بیمطتلعهی تاریخی دارد، با آن که شاه حسین صفوی جنایت انجام داد و مذهب شیعه را جاگزین مذهب سنی در ایران کرد، مگر اردوغان نه میداند که قزلباشهای ترکیه هم شاهجسین را در آن جنایت همکاری کردند؟ سلاطین عثمانی برای رعایت امور اسلام، از لشکرکشی بالای صفویان خودداری کردند. پس حالا اردوغان در پی چی است؟ مشابهتهای مبارزات شجاعانهی مردمان کردستان در کشورهای ایران و سوریه و ترکیه یارهر شاخهی دگر شان در هر جایی، درست مانند داعیهی برحق فلسطینیان است برای داشتن یک کشور مستقل کردستان و این امر محقق شدنی است. دیر یا زود و شاید بعد از حیات ما، نسلهای آینده شاهد ایجاد کشورهای مستقل کردستان و فلسطین خواهند بود. در جهان امروزی که ملیگرایی. جای اندیشه و ایدیالوژی را گرفته و محل گرایی از نخستین سیاست بشر شده است، تقابل مذهب و سیاست دگر اگر ممکن نیست، متصور هم نیست. آن سوی دگر بازی که متوجه روسیه و چین و هند است، پیشتر از همه روسیه در معرض خطر قرار دارد که درز و ایجاد شگافهای اطلاعاتی آن حتا منجر به ترور جنرالان آن کشور در خود روسیه شده است. پیمانهی لبریز شده از راکتهای تهاجمی آمریکا و اروپا برای اوکرائین و کاربرد آن در چند روز پسین علیه ماسکو، نه میتواند توازن قدرت را به نفع اوکرائین تغییر دهد، مگر به صورت قطع به پرستیژ و حیثیت دفاعی پوتین و دستگاه او صدمه میزند. در پی همین آشفتهحالیهاست که هنوزم پوتین هم دچار اشتباهات ترورپروری خود نه شده و برنامه دارد طالبان تروریست قومی پشتونیستی و اوغانی را در خراسان زمین ما به رسمیت علنی بشناسد، رسمیت اعلام ناشده که همانا تأمین روابط دپلماتیک روسیه با طالبان وحشی در کشور ماست که هم روسیه و بیشترین کشورهای آسیای میانه و چین و حتا اروپا آن را دنبال میکنند. جالب آن است که در کشورهای شان طالبان را تروریست میخوانند و بیشترین مردمی که از شر این تروریستان جانی به اروپا پناه آوردن را به خاطر گریز شان از ظلم طالبان پناه میدهند، مگر کنون در پی گشودن رابطههای سیاسی با طالبان اند که به وضوح مشاهده میکنیم. حادثهی غمانگیز تروریستی در بازارهای کریسمس از سالهای گذشته تا امروز در آلمان و دگر کشورها و تازهترین آن همین هفتهی گذشته در آلمان، هیچ تغییری در رویکرد سیاست این کشورها نسبت دستبرداری از حمایت گروه طالبانی یا الجولانی وارد نه کرده است. چون اینان خود را دربست به آمریکا تسلیم کرده اند، آمریکایی که حالا ترامپ وحشی باذافکار تروریستی باردگر بر آن حاکم شده و بدتر از بایدن بادرو فاشیست است.
چنین است که:
ایران و روسیه ناکامیهای استخباراتی و عملیاتی شان در سوریه و خاورميانه را پذیرفته و بازنگری تهاجمی کنند و یا اقرار به شکست و عقبنشینی از ترورپروری نمایند. بدرود.
برنامهی گفتاری پیرامون موضوع را با فشار وارد کردن روی لینک دیده و شنیده میتوانیذ: