میراسمعیل مسرورنجیمی
مشعل
پیام تسلیت
با دريغ و درد فراوان آگاهي يافتيم که آقای میراسمعیل (مسرورنجیمی) شاعر خوش قریحه و نامدارکشور ما با زنده گي بدرود گفته است.
آقای نجیمی سروده های میهنی و حماسی را بنابر تعهد میهن پرستانه در راه دفاع از انسان زحمتکش کشورما با تمام عشق و امید به صلح پایدار،آرامی و رفاه همگانی در کشورما می سرود.او با قلم خویش به جنگ با سیاهی رفته و آرمانهای تجددگرایان کشورما را که طی سالیان متمادی از سوی رژیم های مستبد محکوم به مرگ گردیده بودند،سرلوحه کار فرهنگی خویش ساخته و به خواننده گان و مخاطبان خویش واقعیت های عینی جامعه ما را منعکس می ساخت.
کساني که زنده ياد نجیمی را مي شناسند،همواره از او به مثابه فرد مهذب، وفادار به آرمانهای ترقيخواهانه،دموکراتيک،دادخواهانه،آزادی طلبانه و خدمت در راه دفاع از مردم افغانستان به ياد خواهند داشت.
((مشعل)) عمیق ترین مراتب تسلیت خویش را بمناسبت درگذشت زنده یاد مسرور نجیمی به بازمانده گان،اعضای خانواده ، دوستان و فرهنگیان کشور ابراز نموده و روان پاک او را شاد می خواهد.
مسرورنجیمی درگذشت
میراسمعیل (مسرورنجیمی) شاعری سرشار از شعر و ادب در روز۲۹ جنوری ۲۰۱۵ میلادی بدنبال یک بیماری طولانی درگذشت
و پس از ساعاتی چندهمسر مهربان و وفادارش نیزسرببالین خواب گذاشت و بسوی وی شتافت.
مسرورنجیمی یکی ازآخرین شاعران و فرزانگان و نخبگان نسلش بودکه نتنها نمونه های آثارش ازسالهای سال بدینسوپیوسته زیب صفحات ادبی، مجلات و جراید و سایت های انتربوده بلکه تاآخرین روزهای سلامتش با سرودن اشعارنابش مرهم برزخم های تن مردم دور و بر و دوستداران شعرش بوده است
او درسال ۱۳۰۳ خورشیدی درگذرچنداول شهرکابل زاده شد و درسال ۱۳۲۱ تحصیلاتش را درمکتب استقلال بپایان رسانید.
مسرورنجیمی که از دوران کودکی فضای خانه اش ازعطر و بوی اشعارحافظ،بوستان و گلستان سعدی و یوسف ذلیخای جامی سرشاربود درهمین زمان به آن دل بست و بوسیله معلم خانگی با بحرهای شعر، اوزان عروضی،وزن و ردیف و قافیه آشنا گردیده و سپس درمکتب استادانش قاری عبدالله ملک الشعرا و سرورگویا اعتمادی عمیق ترآموخت ودرشانزده سالگی شعرسرایی را طبع آزمایی نمود و چه خوب از این آزمون سربلند و سرفراز آمد:
در نوبهار باده بود آرزو مرا
ساقی بهارمی بفگن درسبو مرا
درماه می زمی نکنم توبه زاهدا!
برآب کوثر ار بدهند شستشو مرا
مسرورنجیمی اگرچه بقول خودش گرویده سبک خواجه شیرازبود و درهمان سبک طبع آزمایی میکرد ولی سروده های شعری وی منحصر به غزل نیست
و درمجموعه اشعارچاپ شده و قلمی او رباعی، قصیده، دوبیتی، مخمس و انواع شعربمشاهده میرسد.
فتنه و شر یکی ازنمونه های مخمس او برغزل لسان الغیب حافظ شیراز است:
تابش مهر، درخشنده زرمی بینم
عالم بهره، پر ازگنج و گهرمی بینم
هستی و دورزمان رو به سفر می بینم
این چه شوریست که در دور قمرمی بینم
همه آفاق پر از فتنه و شر می بینم
چشم واکرده زمان نام بشر
بگرفتم نفس و جامه نو رت در بر
تا شدم پخته و یک عمرنمودم شمر
دختران را همه جنگ است و جدل با مادر
پسران را همه بدخواه پدر می بینم
آدمی هرچه حس و فکر منور دارد
خصلت نیک پر از دانشی بر سر دارد
خوب دانسته همی اول و آخر دارد
هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
هیچ شفقت نه پدررا به پسر می بینم
صاحب عقل و خرد مالک جود و احسان
هست بالنده و اعمال نیکویش اعیان
آخرالامر کند این سخن راست بیان
اسپ تازی شده مجروح بزیرپالان
طوق زرین همه در گردن خر می بینم
منطق و فلسفه سرمایه ناب است و گهر
پیروی کردن بالحصه باب است و هنر
فهم ارزنده و درج کتاب است اثر
ابلهان را همه شربت زگلاب ایت و شکر
قوت دانا همه ازخون جگر می بینم
چندبودن پی عزت شایسته نام
خویشتن دید نکو، در نگهٔ پخته و خام
شهرت نام نکویافته، ازبینش عام
هرکسی روزبهی می طلبد از ایام
مشکل اینست که هر روز بدترمی بینم.
پرده ازچشم بدور افگن و خوشبینی کن
خودشناس و به شناسا، نکو رویی کن
پیش آئینه مسرور! صفا بینی کن
پندحافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گهر می بینم
مسرورنجیمی علاوه برشعر و شاعری حدود نیم قرن در دوایرمختلف دولتی کشورازجمله نشریات خارجه ریاست مستقل مطبوعات،بانک ملی افغان،افغان نشنل بانک های پشاور و کراچی،معاون بانک ملی،مدیرناحیه چهارم جبهه ملی پدروطن،آمرعمومی محاسبه انجمن حقوقدانان افغانستان اشتغال بکار داشته و ازبیست و سه سال به اینطرف بعنوان پناهنده درشهر گوتینگن جمهوری آلمان درحسرت نام وطن شب را بروز و روز را به شب میرساند
ایا وطن که بیاد تو دیده نمناک است
هزار زخمه شمشیرخورده دل چاک است
دمی که از تو وطن خاک و سنگ زیبایت
هرآنکه یادشود، سیرچرخ افلاک است
کشیده ایم سر و ازبرت جدا گشتیم
درین معامله دلتنگی المناک است
وطن تومام ستایشگری و میدانم
ولی چه سودکه برباد رفته ای، همش خاک است
ازمجموعه اشعارچاپ شده اش میتوان از اندیشه های شهرشعر، سرود های پرنیانی و ازاشعارقلمی: سیرگردون،نوروزباستان، گذشت عمر، گذشت عمر،رئوس اندیشه ، روشن نگاه، چکیده وغیره نام برد.
مسرورنجیمی هرگز به شعرسرایی قناعت نورزیده و سهم عمده ازحیات پربارخودرا به نگارش پارچه های ادبی، نمایشنامه های تیاتر، داستانهای کوتاه، نوشتن بیوگرافی شعرا و نویسندگان و علما و دانشمندان نیزمصروف داشته است .
محترم مسرورنجیمی که سالهای زیادی دربانک ملی افغان دوست و همکارپدرمرحومم بوددرآلمان نیز با فرستادن اشعار و مقالات و دستنوشته های نابش با جریده تصویرارگان نشراتی شورای مهاجران افغان که افتخارمدیریت و سردبیری آنرا این حقیر بعهده داشتم، همکاری بی شائبه داشت، حق بود پیرامون این استاد و معلم بزرگوار بطورجامع و مفصل تری بنویسم اما متأسفانه اندوه مرگ آن روانشاد و همسرگرامی شان این توان را ازمن ربوده و من ناگزیرم با درج دیدگاه وی در باره شعر، نوشته ناقابلم را به اتمام برسانم:
شعر از دیدگاه من تبلورجلوه های گوناگون عواطف و احساسات انسانی است، درباره زندگی، عشق، مرگ و مسایل در برگیرنده این عوامل از ازل تا ابد و هزاران رمز و راز دیگر.
یاد و نامش همیشه گرامی.
زلمی رزمی