نامه‌ی سرگشاده‌یی از محمدعثمان نجیب

نماینده‌ی مکتب دینی فلسفی-من بیش از این نه می‌دانم عنوانی آقای…

غنی فراتر از سکوت؛ مهره ی پنهان طالبان در بازی‌…

نویسنده: مهرالدین مشید بانگ نابهنگام و بیجای غنی و فساد های…

کارل مارکس و کمون پاریس

ترجمه. رحیم کاکایی  آ. کوساچیف ۱۴ مارس، ۱۴2 سال (۱۸۸۳) از درگذشت…

درباره دموکراسی

تتبع ‌نگارش از میر عبدالواحد سادات  تعریف دیموکراسی یکی از بحث برانگیزیرین…

مارکس و اتحادیه‌های کارگری(۵) مارکس و جنبش کارگری فرانسه

نوشته: ا. لازوفسکی برگردان: آمادور نویدی مارکس و جنبش کارگری فرانسه سوسیالیسم فرانسوی‌…

ابوعلي سینا بلخي

هغه د اسلام د زرین پېر یو ستر  طبیب، ریاضي…

امریکا میخواهد پایگاه نظامی بگرام را پس بگیرد!

ترامپ در باکینگهام‌شایر به خبرنگاران گفت: «ما در تلاشیم تا…

ارنست ماندل؛- تروتسکیست، سندیکالیست،اکونومیست

Ernest Mandel (1923-1995 )  آرام بختیاری ارنست ماندل؛ هیچگاه به فلاکت سیاسی…

معروف آقایی

زنده‌یاد "معروف آقایی"، روز دوم بهمن ماه ۱۳۴۴ خورشیدی، در روستای وه‌زنی…

عشق به حقیقت٬ اقتداربخشی ذهنیت برای عدالت است...!

برخلاف فلسفه غرب در فلسفه مشرق اسلامی٬ عشق با حکمت…

جنگ و درگیری‌های خشونت‌بار: چگونه همه ما را تحت تأثیر…

جهان امروز با چالش‌های بی‌شماری روبرو است، اما یکی از…

نمک بپاش

تو هی نمک بپاش روی زخم‌ها روزی خون‌های سرخ جاری بر سیم خاردارها به…

تاملی بر  دیدگاه های «خدا مرده و یا اینکه سکوت…

نویسننده: مهرالدین مشید درامدی بر دو تجربه‌ی متفاوت از غیبت الهی اندیشه‌ی…

نصایح نامچه

موسی فرکیش «نصایح‌نامچه»، در حقیقت متن گفتار و پیشنهادهای عبدالرحمان خان…

یازدهم سپتامبر؛ مبارزه با تروریسم یا چرخه معکوس تحول در…

نویسننده: مهرالدین مشید حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نه تنها سیاست خارجی…

 آیا راه رشد غیر سرمایداری پاسخگوی  اهداف استراتیژیک خلقهای جهان…

مقدمه این را همه میدانند که در ایجاد جنبشها وحریانات تند…

استاد ګل پاچا الفت 

خدای بخښلی  استاد گل پاجا الفت  هغه  لوی  او وتلی…

د سیاسي ګوندونو په جوړولو او فعالیت کې د مرام…

 انسان له اوله په ټولنیز ژوند کې د ګډو موخو…

خاطر شاد 

رسول پویان  تـو گـویی خامـۀ پاییز کلک استاد است  به هر طرف…

برجحان تعلقات!

امین الله مفکر امینی                     2025-07-09 برجحان ز تـــــــــعلقات وافکاری واهی خدا جوییــــــــم با…

«
»

غنی فراتر از سکوت؛ مهره ی پنهان طالبان در بازی‌ های دیپلماتیک

نویسنده: مهرالدین مشید

بانگ نابهنگام و بیجای غنی و فساد های گسترده ی او

اشرف‌غنی، رئیس‌جمهور پیشین افغانستان، زلمی خلیلزاد، نماینده ی سابق امریکا، را متهم کرد که حکومت افغانستان را به دست جنگ‌ سالاران سپرده و گفت که حکومت پیشین «جنگ‌سالاران» و «فاسدان» را به میراث گرفته بود. او تأکید کرد که اگر طرح‌هایش در زمان وزارت مالیه عملی می‌شد، وضعیت کشور امروز متفاوت بود. اشرف غنی احمدزی (۲۰۱۴–۲۰۲۱)، با پشتوانهٔ علمی و سابقهٔ کاری در بانک جهانی و دانشگاه‌های معتبر، در آغاز به‌عنوان چهره‌ای اصلاح‌طلب و تکنوکرات مطرح شد. او با شعارهایی چون دولت‌سازی مدرن، مبارزه با فساد و تبدیل افغانستان به چهارراه اقتصادی آسیا به قدرت رسید. هرچند در دو دوره رای اکثریت را بدست نیاورد و در نتیجه ی تقلب های سازمان یافته ی انتخاباتی به قدرت رسید؛ اما در عمل، دورهٔ حکومت او چیزی جز فاصلهٔ عمیق میان گفتار و واقعیت نبود. بانگ‌های نابهنگام و بی‌جای غنی در شرایط بحران و جنگ، همراه با فساد گسترده و ساختاری، دولت را از درون تهی کرده و زمینهٔ فروپاشی سریع آن در اگست ۲۰۲۱ را فراهم ساخت.

هرچند بحث بر سر غنی و کارنامه های او و حالا هم در مورد سخنان او بحثی نامورد و به تاریخ پیوسته است؛ زیرا که فرار نابهنگام و سازش های پنهان او با استخبارات پاکستان و شبکه ی حقانی از سیمای اصلی او پرده برداشته است. این وابستگی ها سبب شده که تا امروز یک حرف بر ضد طالبان نگفته و سیاست های آموزشی و زن ستیزانه ی آنان را نکوهش نکرده است؛ اما پر رویی بی شرمانه ی غنی هر کسی را وامیدارد که کارنامه های سیاه او را بر رویش بکشد.

غنی در حالی این بانگ نابهنگام را سر داده و از جنگ سالاران فاسد نام برده که او در زمان مسئولیت اش بحیث وزیر در وزارت مالیه ۳۰۰ میلیون دالر پول بانک جهانی را به حساب خود واریز کرده بود و با پا درمیانی کرزی بر روی این اختلاس و خیانت او خاک ریخته شد و با جا زدن متفکر دوم جهان و دادن ریاست انتقال قدرت از نیرو های خارجی برای نیرو های داخلی، دروازه ی ریاست جمهوری برایش گشوده شد تا برنامه ی ناتمام کرزی را تمام نماید.

 انحصار قدرت در دوران ریاست جمهوری غنی در تبانی با حلقه ی نزدیک به او فضلی و‌محب به همگان آشکار است. فضلی و محب نه تنها دست یاران غنی برای انحصار قدرت؛ بلکه یاران گلستان و‌کرمابه او در گسترش فساد، قاچاق پول های میلیون دالری و فحشا نیز بودند. غنی با این یاران ناخلف اش چنان سرگرم انحصار قدرت، فساد اداری، قاچاق پول و فحشا بود که هر از گاهی اتهام های وارده از سوی منتقدان مبنی بر انحصار قدرت در ارگ ریاست جمهوری را  رد کرده و دیده درایانه می گفت که هیچ گاهی در تاریخ کشور مانند حکومت او تصمیم‌ها به گونۀ مشترک گرفته نشده اند.

بانگ نابهنگام غنی از همان آغاز قابل فهم بود و حاکی از شکاف میان گفتار و واقعیت بود. غنی همواره از ملت‌ سازی، مدرنیزاسیون، و تبدیل افغانستان به چهارراه اقتصادی آسیا سخن می‌گفت. این سخنان، هرچند از نظر تئوریک جذاب بود، اما در شرایطی که اکثریت مردم افغانستان درگیر فقر، ناامنی و جنگ بودند، بیشتر به گفتمان دانشگاهی بریده از واقعیت شباهت داشت. در حالی که طالبان هر روز زمین‌های بیشتری را تصرف می‌کردند، غنی از «شهرهای هوشمند» و «اقتصاد دیجیتال» سخن می گفت. این تضاد، در نگاه افکار عمومی، او را به رهبری غیرعملی، نخبه‌گرا و منزوی بدل کرد که از راس تا قاعده ی حکومت اش انحصار قدرت در موجی از فساد ساختاری زبانه می کشید.

 فساد ساختاری در دوران غنی

با وجود وعدهٔ مبارزه با فساد، دولت غنی به بستری برای فساد سیاسی، مالی و اداری تبدیل شده بود. فساد انتخاباتی در انتخابات پر از تقلب ۲۰۱۴ و ۲۰۱۹ پر همگان آشکار است و همین مسئله مشروعیت او را از همان آغاز زیر سؤال برد. انتصاب‌ های  باندی و قومی از ویژه گی های دیگر حکومت غنی بود که پُست‌های کلیدی میان نزدیکان قومی و سیاسی او تقسیم می‌شد. در زمان حکومت او میلیارد ها دالر کمک های بین المللی اختلاس گردید؛ میلیاردها دالر کمک خارجی به جای توسعه، در شبکه‌های قدرت و فامیل غنی و اطرافیانش حیف‌ و میل شد. قراردادها همه آلوده به فساد بودند؛ پروژه‌های معادن، امنیتی و ساختمانی به شرکت‌های مافیایی یا افراد نزدیک به حلقهٔ ریاست‌ جمهوری واگذار می‌شد.

این در حالی بود که اشرف غنی در بیش از یکماه کارکردش به عنوان رییس جمهوری بارها تاکید کرد که با مفسدان و اختلاس‌گران برخورد جدی می‌کند و در کابینه او برای چنین اشخاصی جایی نخواهد بود؛ اما اسناد اختلاس گسترده ی زاخیلوال مشاور ویژه او در امور اقتصادی تیتر رسانه های آن زمان بود. به گفته نیویارک تایمز، نزدیک به ۱۷میلیون دالر معادل ۹۰۰ میلیون افغانی فساد مالی در دو گمرک موجود بود که هیات اعزامی دولت به آن دست یافته‌ بود. مسئول اصلی غارت دارایی‌های عامه در گمرک‌های افغانستان شخص زاخیلوال شناخته شده بود. در فساد های حکومت غنی ده ها مفسد حتی بزرگ تر از زاخیلوال وابسته به به غنی و همکاران گروه‌های سیاسی و قومی او موجود بود که غنی بر بنیاد یک معامله در برابر فساد آنان چشم پوشیده بود. غنی از جنگ سالارانی در حکومت خود سخن گفته که از شرکای غنی بودند. این نکته دفاع از جنگ سالاران فاسد نیست و مردم افغانستان از آنان نیز نفرت دارند. بنابراین، این پرسش مهم مطرح می شود که آقای غنی تا کجا در امر مبارزه با فساد جدی بود و با مفسدان بزرگی که همچنان در پناه حمایت ارگ ریاست جمهوری به کار خود ادامه می دادند چه معامله ای کرد؟

در همین حال سیگار در رابطه به سقوط جمهوریت از شش عامل نام برده که فساد و انحصار قدرت بوسیله ی حلقه نزدیک به غنی در راس آن قرار دارد. در بخشی از این گزارش آمده که حامد کرزی و خلفش، اشرف غنی، هرگز نخواستند تا مبارزه با طالبان به‌عنوان یک رکن حفظ نظام شکل بگیرد. نیروهای امنیتی افغان سال‌های متوالی در حالت دفاعی قرار داشتند و اجازه حمله به طالبان را نداشتند. غنی به گونه ی بی شرمانه در حالی از به ارث بردن جنگ سالاران سخن گفته که خود اس عامل اصلی فساد و غارت بود و اگر او جنگ سالارانی را هم به استخدام گرفته بود؛ نه اینکه آنان بر او تحمیل شده باشند؛ بلکه او خواست تا بااستفاده  از سست عنصری و بی مایگی آنان، فساد در حکومت خود را توجیه نماید. این در حالی بود که فساد به مثابه ی درد استخوان سوز در تار و دود حکومت غنی راه یافته بود و فضلی و محب یکی در بخش ملکی و دیگری در بخش نظامی این فساد و خیانت بزرگ را مدیریت می کردند. چنانکه سخنان ‌ پاینده وزیر مالیه ی غنی در این رابطه صراحت دارد.

به گفته پاینده، تقریبا همه اعضای دولت اشرف غنی فاسد بودند. او از مداخله های همیشگی غنی در وزارت مالیه سخن گفت و به گفته ی او هرچه شکست در میدان نظامی‌بیشتر می‌شد، او بیشتر در کار وزارت دارایی مداخله می‌کرد. به گفته او در اصل منطقه مانور او وزارت دارایی بود. به گفتۀ او بیشترین فساد در گمرکات افغانستان بود. «والی ننگرهار (ضیاءالحق امرخیل) ماهانه 40 هزار دلار از گمرک تورخم برای خود  می‌گرفت و کارمندان مجبور بودند، برای جمع آوری‌ این پول رشوه بیشتر بگیرند.» آن معاون گمرک به پاینده گفته بود که حتی به خبرنگاران روزنامه‌های معتبر افغانستان نیز پول می‌دهند تا فساد را برملا نکنند.

 خالد پاینده افشا کرد که افغانستان هرگز ارتش 300 هزار نفری نداشت، حتی ارتش ‌120 هزار نفری هم نداشت‌. در خوشبینانه ترین حالت 40 تا 50 هزار سرباز حضور داشتند، بقیه یا ترک خدمت کرده بودند یا کشته شده بودند. اما فرماندهان همچنان سهم و حقوق و دیگر امتیازات آنان را می‌گرفتند. به باور خالد پاینده‌، هیچ انگیزه‌ای برای جنگ در میان نیروهای ارتش وجود نداشت‌، زیرا فرماندهان بیشتر درگیر جمع کردن پول بودند در حالی که سربازان گرسنه و بی پول در سنگرها مانده بودند. حتی به گفته پاینده، تعدادی از فرماندهان ارتش افغانستان بیشتر در قلیان‌خانه‌های دبی بودند تا در دفتر کارشان‌.

پاینده می‌گوید اشرف غنی کم کم دچار نوعی جنون سوءظن شده بود. او به هر گزارشی شک داشت‌. شورای امنیت ملی افغانستان و اداره امور، گزارش ها را طوری تنظیم می‌کردند که رئیس جمهوری فکر کند همه چیز به روال عادی پیش می رود.

به گفته او «هر روز حدود 350 سرباز کشته می‌شد یعنی ماهانه نزدیک به ده هزار سرباز. دولت به فکر استفاده از نیروهای محلی و ضد طالبان افتاد؛ اما فساد باعث شد تا پول‌های هنگفت به ولایت‌ها فرستاده شود و میان استاندار و نیروهای محلی کاذب تقسیم شود، اما برای اسماعیل خان فقط 6 میلیون افغانی داده شود تا علیه خیل عظیمی‌از طالبان بجنگند.»

فساد مالی اشرف غنی به نقل از محمدغلام ملاخیل رییس منابع بشری وزارت مالیه! انتقال ۶۵ میلیون دلار پول وزارت مالیه از سوی اشرف غنی و همایون قیومی برای خریداری یک دانشگاه در آمریکا؛ انتقال ماهانه سه میلیون دلار به حساب رولا غنی به خارج از کشور؛ ۶۰۰ تن عمدتا دختران بنام مشاور از وزارت مالیه ماهانه ۳۰۰ هزار افغانی معاش می‌گرفتند؛ همچنان واگذاری قرارداد کاخ دارالامان به دختر اشرف غنی؛ دادن ده‌ها جریب زمین به شرکت الکوزایی در کابل یک متر مربع دربدل ۲٫۵ دالر؛ دادن قرارداد دولتی به برادر رولا غنی بدون داوطلبی؛ دادن رشوه سیاسی بنام کرایه خانه به عبدالرووف ابراهیمی رییس پارلمان، ماهانه 765000 افغانی؛ پرداخت 200000 دالر به یک موسسه خارجی بنام فعالیت برای ترویج فرهنگ افغانی در آمریکا و پرداخت معاش ماهانه 41250 دالر به دکتر پلاسا مشاور خارجی اشرف غنی. این افشاگری ها گوشه ای از فساد ها و خیانت های اشرف غنی است که لکه ی ننگی بر دامان او برای همیشه موجود خواهد بود و نام او را در صدر مفسدان و خاینان افغانستان قرار داده است.

هرچند آقای ملاخیل به دزدی ها و فساد اداری خانم غنی اشاره نکرده؛ اما انتقال بسته های پنجاه ملیون دالری توسط بی بی گل و خانم محب  به دبی از طریق میدان هوایی کابل و هوشدار های امارات برای غنی از طریق ایمیل که سر و صدا های این دزدی در پارلمان هم بالا شد و اخطار های ایمیلی از سوی امارات برای غنی را در پی داشت، گوشه ی دیگری از فساد گسترده ی غنی است. افشاگری های جنرال احمدزی مسئول امنیتی و بعد مشاور خاص اشرف غنی در امور امنیتی مبتنی بر حیف و میل پول ها و ترویج فحشا در ارگ، گوشه های ناگفته ای از فساد غنی است که هنوز به مطبوعات درز نکرده اند.

فساد گسترده و روگردانی مردم

بانگ های نابهنگام و فساد گسترده ی غنی سبب سقوط اعتماد عمومی مردم شد  و مردم از دولت مرکزی ناامید شدند و آن را غیرقابل‌اعتماد پنداشتند. این روگردانی مردم سبب تقویت طالبان شد و فساد و ناکارآمدی دولت، طالبان را برای سماری به‌عنوان « بدیل» جلوه داد. شکاف‌های قومی و سیاسی افزایش یافت. سیاست‌های تبعیض‌آمیز و تمرکز قدرت در دست گروه محدود، شکاف‌ها را عمیق‌تر کرد و بالاخره این روندها به فروپاشی سریع کابل در اگست ۲۰۲۱ انجامید؛ فروپاشی‌ای که بسیاری آن را «میراث مستقیم فساد و بی‌عملی غنی» می دانند.

با ناسف که سیاست در افغانستان پس از سقوط جمهوریت شاهد پارادوکس‌های عجیبی شده است؛ یکی از این پارادوکس‌ها نقش اشرف غنی در نسبت با طالبان است. او که روزی خود را «حافظ جمهوریت» می‌نامید، امروز بیش از هر زمان دیگری به عنوان مهره‌ای پنهان در خدمت طالبان معرفی می‌شود؛ مهره‌ای که در عرصه‌های رسانه‌ای و لابی‌های سیاسی، نقشی مهم اما نامرئی ایفا می‌کند. غنی نه تنها در برابر سیاست‌های افراطی طالبان – از حذف زنان از عرصه عمومی تا سرکوب اقوام و جریان‌های مخالف – سکوت کرده است، بلکه با موضع‌گیری‌های حساب‌شده، کوشیده است طالبان را در سطح بین‌المللی «گروهی اجتناب‌ناپذیر» معرفی کند. او در گفت‌وگوهایش، بدون آن‌ که به فجایع انسانی و سیاسی افغانستان اشاره کند، بیشتر بر «ضرورت تعامل با طالبان» تأکید میکند. شواهد و تحلیل‌ها نشان می‌دهد که غنی به گونه‌ای سیستماتیک به لابی‌گری برای طالبان می‌پردازد؛ لابی‌ای که هدفش کاستن از فشارهای بین‌المللی علیه این گروه و جا انداختن آنان به‌عنوان یک واقعیت سیاسی است.

 این رویکرد غنی نوعی تداوم خیانت سیاسی محسوب می‌شود؛ همان خیانتی که با ترک ناگهانی کابل و واگذاری عملی قدرت به طالبان آغاز شد. امروز غنی، اگرچه در ظاهر خارج از معادلات رسمی است، اما در پشت پرده به ابزاری دیپلماتیک برای طالبان بدل شده؛ ابزاری که تلاش می‌کند چهره خشن این گروه را در برابر افکار عمومی جهان نرم‌تر جلوه دهد. این به معنای آن است که غنی در نقش یک سیاستمدار شکست خورده به مهره ی پنهان طالبان در بازی‌های دیپلماتیک بدل شده است.

 اظهارات غنی مبنی بر به ارث بردن جنگ سالاران، در واقع، رهایی از درد وجدانی ای است که او از چهار سال بدین سو با آن درگیر است. دردی که از مغز و استخوان های فرد فرد سرزمینی در فوران است که غنی نه تنها به کم ترین وعده های خود برای دفاع از افغانستان در برابر طالبان وفا نکرد؛ بلکه برعکس بوسیله ی غنی برای طالبان سپرده شد. این در حالی است که اکنون در شکنجه گاهی به نام افغانستان میلیون ها انسان بویژه زنان محروم از حق کار و دختران محروم از آموزش  محروم از دسترسی به کمترین امکانات رهایشی، انسانی ترین ارزو های شان را در حال پر پر شدن می بینند و هر لحظه به غنی و همدستان خاین او نفرین می فرستند. اکنون غنی با نادیده گرفتن این رنج های بیکران مردم افغانستان، با این ژاژخواهی ها، می خواهد بر روی فساد و خیانت خود پرده بکشد. مردم افغانستان حال از او می پرسند؟ کجا شد، آن مشت زدن ها بر سینه که می گفتی، سینه ام را بر روی گلوله های طالب سپر می سازم و از کشور دفاع می کنم. غنی نه تنها از مردم افغانستان دفاع نکرد؛ بلکه با فیصله ی جنگ نکردن و تسلیمی افغانستان به طالبان، بزرگ ترین خیانت را در حق مردم این کشور روا داشت. 

کارنامهٔ اشرف غنی نشان داد که گفتمان‌های تئوریک بدون ریشه در واقعیت اجتماعی و سیاسی، در جامعهٔ بحران‌زده‌ای چون افغانستان تنها به «بانگ نابهنگام و بی‌جا» می‌ماند. هم‌زمان، فساد ساختاری در دستگاه او پایه‌های دولت را از درون متلاشی کرد. این تجربه بار دیگر ثابت کرد که در افغانستان، نه شعارهای مدرن‌سازی بلکه عمل‌گرایی، شفافیت، مبارزه با فساد، خودداری خودش از فساد و عدالت اجتماعی می‌تواند بنیان دولت‌ سازی واقعی را شکل دهد. بانگ‌های نابهنگام و بی‌جای غنی در شرایط بحران و جنگ، همراه با فساد گسترده و ساختاری، دولت را از درون تهی کرده و زمینهٔ فروپاشی سریع آن را در اگست ۲۰۲۱ فراهم ساخت.

بانگ نابهنگام غنی از همان آغاز قابل فهم بود و حاکی از شکاف میان گفتار و واقعیت جامعه ی افغانستان بود. غنی همواره از ملت‌ سازی، مدرنیزاسیون، و تبدیل افغانستان به چهارراه اقتصادی آسیا سخن می‌گفت. این سخنان، هرچند از نظر تئوریک جذاب بود، اما در شرایطی که اکثریت مردم افغانستان درگیر فقر، ناامنی و جنگ بودند، بیشتر به گفتمان دانشگاهی بریده از واقعیت شباهت داشت. در حالی که طالبان هر روز زمین‌های بیشتری را تصرف می‌کردند، غنی از «شهرهای هوشمند» و «اقتصاد دیجیتال» سخن می گفت. این تضاد، در نگاه افکار عمومی، او را به رهبری غیرعملی، نخبه‌گرا و منزوی بدل کرد که از راس تا قاعده ی حکومت اش انحصار قدرت در موجی از فساد زبانه می کشید.

با وجود وعدهٔ مبارزه با فساد، دولت غنی به بستری برای فساد سیاسی، مالی و اداری تبدیل شده بود. فساد انتخاباتی در انتخابات پر از تقلب ۲۰۱۴ و ۲۰۱۹ پر همگان آشکار است و همین مسئله مشروعیت او را از همان آغاز زیر سؤال برد. انتصاب‌ های  باندی و قومی از ویژه گی های دیگر حکومت غنی بود که پُست‌های کلیدی میان نزدیکان قومی و سیاسی او تقسیم می‌شد. در زمان حکومت او میلیارد ها دالر کمک های بین المللی اختلاس گردید؛ میلیاردها دالر کمک خارجی به جای توسعه، در شبکه‌های قدرت و فامیل غنی و اطرافیانش حیف‌ و میل شد. قراردادها همه آلوده به فساد بودند؛ پروژه‌های معادن، امنیتی و ساختمانی به شرکت‌های مافیایی یا افراد نزدیک به حلقهٔ ریاست‌ جمهوری واگذار می‌شد.

نتیجه‌گیری

کارنامهٔ اشرف غنی نشان داد که گفتمان‌های تئوریک بدون ریشه در واقعیت اجتماعی و سیاسی، در جامعهٔ بحران‌ زده ای چون افغانستان تنها به «بانگ نابهنگام و بی‌جا» می‌ماند. هم‌زمان، فساد ساختاری در دستگاه او پایه‌های دولت را از درون متلاشی کرد. این تجربه بار دیگر ثابت کرد که در افغانستان، نه شعارهای مدرن‌ سازی بلکه عمل‌گرایی، شفافیت، مبارزه با فساد، خودداری زمامداران  از فساد؛ البته با توجه و تمرکز به عدالت اجتماعی و عدالت سرزمینی می‌تواند، بنیان دولت‌ سازی واقعی را شکل دهد. شرایطی که ظرفیت غنی برای بسر رساندن آن خیلی کوچکی میکرد. 

21 سپتمبر 25