عمده ترین عوامل سقوط حاکمیت دموکراتیک خلق افغانستان
در راستای مبارزات آزادی خواهی در مسیر جنبشهای ملی دموکراتیک و تحولات سیاسی کشور، نقش اساسی مبارزات حزب دموکراتیک خلق افغانستان قبل از دوران حاکمیت وپس از آن در زمان رهبری وحاکمیت ح د خ ا بازتاب گسترده ی داشته است که بربنیاد مستندات، شواهد عینی ومنابع معتبر رسمی داخلی وخارجی ثبت تاریخ گردیده است .
تاریخ پنج دهه ی سیاسی نظامی کشورگواه آنست که با ارزیابی نظریات بسیاری از نویسنده گان ، نظریه پردازان ،تحلیلگران سیاسی ،پژوهشگران ذیدخل در قضایای افغانستان وتحقیق دراسناد وآثار معتبررسمی وشواهد انکار ناپذیر منابع داخلی وخارجی جمعبندی شده در مجموع ، سقوط حاکمیت ح د خ ا از همان آغاز تدویر پلینوم هژده ی حزب د خ ا وسمت دهی نادرست سیاسی آن منشاُ میگیرد .
تدویرپرشتاب پلینوم هژدهم حزب که در ماسکو طرح گردیده بود پراز تهدید ارعاب ودریک فضای مختنق سیاسی بمنظوراجرای نظریات نظامی گرایانه و بلاقید وشرط گرباچف سر آغاز تلاشها برای براندازی نظام دموکراتیک وملی در افغانستان بود که در یک معامله ی سه جانبه آی اس آی پاکستان ، سی آی ای آمریکا و منابع استخباراتی نظامی شوروی وقت ، در یک توطیه ی خارجی وداخلی در واقع کودتایی در حزب ودولت تحمیل گردید و نتایج رقتباراین بازی های استخباراتی بحران بزرگی را در افغانستان رقم زد که مردم الی اکنون با جان و خون خود هزینه ی آنرا میپردازند .
بنا بر آن بصراحت گفته میتوان که این بود یک کودتا و یک کودتای بمراتب نظامی تر وپرهزینه از همه کودتاها ی گذشته ی دیگر …… کودتایی که هم حزب ، هم دولت وهم ملت را بخطر جدی مواجه ساخته بود . کودتایی که قدرت تخریبی آن هیچ کدام یکی از کودتا های حفیط اله امین ، جنرال تنی ودیگران با آن قابل مقایسه نبود .
تدویر این پلینوم فرمایشی واجباری که قلم از نوشتن رویدادش میشرمد دوکتور نجیب اله را در حالتی قرار داد که بر خلاف « سنن » با عدول از« خط » اولین میخ را خودش به تابوت حزبش بکوبد . بنا بر آن بنظر میرسد که دلا یل اصلی وعمده ی سقوط حاکمیت زنده نام دکتور نجیب اله شهید را عمدتاً مسایل ذیل تشکیل میدهد که شکل ، شیوه وشمایل مدیریتی آنرا برجسته میسازد .
ــ تطبیق بلاقید وشرط نظریات تحکم آمیز گرباچف درتمام رده های حزبی ودولتی .
ــ نقض آشکارای اصول مصالحه مصوب درپلینومهای حزبی ومشی دولت .
ــ راه اندازی کمپاین تبلیغاتی مصالحه ی ملی بشگل یکجانبه ونا کارا .
ــ تغیرات وتبدلات ناسنجیده وخود محورانه در حزب ودولت .
ــ وارد آوردن ضربات تضعیف کننده به حزب ودولت زیر نام باز سازی .
ـــ به بنبست کشاندن فعالیتهای حزبی ودولتی و میدان دادن نیروهای مخالف وبیرونی .
ــ یکه تازی گروه خود خوانده موسوم به طرفداران پلینوم هژده درداخل حزب ودولت .
ــ تهدید وتوهین مدافعان اصول دموکراتیک وارزشهای سیاسی.
ــ خلع سلاح ساختن اعضای حزب وبزیر کشیدن رهبری حزب از دولت .
ــ « کم بها دن به مبارزات سازنده درون حزبی وناباوری های اجتماعی »
ــ عدم ابتکار وهماهنگی دولت با نیروها ی نظامی بشکل متوازن.
ــ بحاشیه راندن طیف وسیع از نیروها ی سیاسی وسازمانهای مختلف .
ــ بروز اختلافات شدید درون حزبی در اثر کودتای جنرال تنی .
ــ بی اعتمادی سیاسی حزبی ودولتی ونا باوری عمومی به سرنوشت آینده کشور.
دلایل یاد شده ی دوران حاکمیت داکتر نجیب الله مسبب اسبابیست که زمینه ی سقوط حاکمیت را در زیر نظر همگان فراهم ساخت .
بنا بر آن هیچکسی به اندازه ه داکتر نجیب اله دور تر ازهم اندیشه ی خودش و نزدیکتر به مخالفینش نبود. بآنکه پیشگوییها ، سخنرانیها ودعوتش به صلح ، قطع جنگ و خونریزی بسیار به دلها چسپیده وقابل وصف دانسته میشود . ولی تا وان خطاها ی کاری قبلی واشتباهات نسبی جبران ناپذیر واتلاف فرصتهای مهم وچانسهای طلایی از دست رفته را کی بگردن میگیرد که حاصل آن همه اشتباهات شرایطی را بوجود آورد که اکنون سرنوشت کشور درغیاب مردم واحزاب سیاسی وطنپرست ودموکراتیک آنهم در خارج از کشور بسوی سرآ شیبی پیش میرود ؟
البته هستند کسانیکه این همه جریانات ناهمگون سیاسی واقدامات اشتباه آمیز پنجساله وقرار دادن مردم در یک عمل انجام شده را نادیده ونسنجیده گرفته گناه سقوط را بگردن دیگران انداخته و بعضی انسانها ی بیخبری از عمق قضایا را دچار قضاوتهای اشتباه آمیز میسازد . درحالیکه نتیجه ی بی اعتمادی خودی واتکا ی بیرونی است که انسان را به آدرس غلط وسرآشیبی سقوط سوق میدهد.
درینجا با یک بر رسی ساده میتوان دریافت که
ـ اگرتوافقات وتفاهمات گرباچف با امریکا وپاکستان
ـ مداخله ی نظامیگرانه ی گرباچف در حزب ودولت افغانستان
ــ نقض آشکارای توافقنامه های ژنیو بوسیله ی قدرتهای ذیدخل
ـ قطع یکجانبه ی کمکها بدولت افغانستان
ـ ادامه ی کمکهای امریکا غرب وعربهای مرتجع با مخالفین دولت داکتر نجیب اله وده ها فکتوراساسی دیگرکه بخاطر سقوط حاکمیت ح د خ ا طرح وتطبیق شده بود پس ملل متحد با کدام امکانات میتوانست که پلان پنج فقره یی خود را در قبال مثلث یاد شده تطبیق کند ودر صورت امکان چرا ملل متحد در خانه ی خود نتوانست تا از جان وحیات داکتر نجیب اله شهید دفاع وحمایت نماید؟ پس نباید تاریخ را وارونه وآدرس را بشکل غیر منصفانه جلوه داد .
بنا بر آن بر بنیاد دلایل فوق و بصورت اجمالی گفته میتوان دوعامل اساسی سقوط حاکمیت ح د خ ا حزب وطن وحاکمیت داکتر نجیب اله شهید را تشکیل داده. یکم بعد داخلی ودوم دربعد خارجی که بیانگ روند استثنایی تغیر در افغانستان میباشد .
اول بعد خارجی مسُله :
جریان مداخلات وتحمیل جنگ اعلام ناشده ونیابتی قدرتهای خارجی هرکدام بخاطر منافع خود دست بدست هم داده جنگ را در افغانستان بطور مستقیم وغیر مستقیم شعله ورساختند .
پاکستان کشوریکه در سرزمینهای غصب شده ی افغانستان وقسمتی از خاک هند در سال ۱۹۴۷ بوسیله ی استعمار پیر انگریزی تشکیل شده است هیچگاه یک کشور ی آرام مرفه وپیشرفته را درهمسایگی خود اینسوی خط دیورند تحمل کرده نمیتواند که بخاطر جنگ نا آرامی وبخاک وخون کشیدن افغانستان گروه های جنگی تا به دندان مسلح را تشکیل داده وبجنگ افغانستان اعزام میکند .
امریکا که پس از سالها شرایط رقابتی جنگ سرد بخاطر پیشبرد اهداف جیو پلیتیک ،جیو اکونومیک ، جیو استراتیژیک وبمقصد حضورفعال خود در منطقه وحمایت نیروهای مخالف دولت دموکراتیک افغانستان در کنار پاکستان قرارگرفت .
گرباچف که با دلباختگی به دنیای غرب تحت تاثیر روابط بیرونی با رویای تغیر سیاسی بر خلاف سنن دیرینه ی خود در سایه ی شبح جهانی کاپیتالیزم ، بربنیاد یک معامله و سازش سه جانبه ی شوروی ،امریکا وپاکستان در نتیجه به حاشیه راندن ببرک کارمل از قدرت سیاسی ضربه ی بزرگی برح د خ ا وحاکمیت دموکراتیک و ملی وارد کردند که بر بنیاد آن هم ح د خ ا ، هم دولت ج دا وهم خود داکترنجیب اله را بخطر بربادی مواجه ساختند .
دولتهای افغانستان با جلب توجه جامعه ی جهانی که در آن اتحاد شوروی وقت وایالات متحده امریکا نقش تعین کننده واساسی داشتند در راستای مذاکرات صلح وبخصوص آخرین نشست سرآن قدرتها وکشورهای ذیدخل در قضایای افغانستان در اوایل سال ۱۳۷۰ خورشیدی در ژنیو مبنی بر قطع مداخلات خارجی وارسال سلاح وکمک رسانی به هردو طرف درگیر جنگ آتش بس عمومی وپشتیبانی از روند صلح بتصویب رسید که با اجرای یکجانبه ی آن یعنی قطع کمکهای خارجی بدولت افغانستان و بالعکس شدت بخشیدن همکاری غرب بخصوص امریکا با مجاهدین خلاف تصاویب موافقتنامه ی ژنیو تعادل قوا را برهم زد که با رسیدن مجاهدین بر سر قدرت وپس از آن آمدن طالبان با کارت سبز قدرتهای مداخله گر ونا کامی پروژه ی پنج فقره یی صلح ملل متحد عمده ترین عوامل بیرونی سقوط حاکمیت داکتر نجیب اله را تشکیل میدهد .
نکته ی دوم در بعد داخلی : بر علاوه ی تمام دلایل ، عوامل واسباب جنگ که در بالا تذکر یافت ، عمده ترین دلایل فروپاشی ح د خ ا حزب وطن وسقوط دولت داکتر نجیب اله با به پیش کشیدن طرح تغیرات نا هنجار وغیر ضروری در حاکمیت حزبی ودولتی و ایجاد فضای بی اعتمادی ترس وارعاب با صدور احکام شتابنده زیر نام پلینوم هژده در فضای نیمه نظامی با تهدید ونقض صریح آزادی حزبی واصول دموکراتیک و به پیش کشیدن فرمایشات کاپی شده از پیروسترویکای گرباچفی زیر نام باز سازی وبه زنجیر کشیدن نیمی از اعضای حزب توسط نصف دیگر اعضای حزب که منجر به تضعیف قوتهای دفاعی نیرو های سیاسی ونا توانی در کلیت نظام گردید عوامل داخلی سقوط حزب دموکراتیک خلق افغانستان وحاکمیت داکتر نجیب اله شهید را تشکیل میدهد که در یک چنین فضای ترس وتهدید وارعاب هرکس میکوشید تا خود را نسبت به دیگران بیشتر مدافع بازسازی وسیاست مصالحه قلمداد کرده ونمایش آنرا در سیمای خود جلوه گر شود .
اما کسانی هم بودند که با سیاست سکوت ونشان دادن هماهنگی با مقامات رهبری شخص اول کشور به حفظ فضا وشرایط حاکم برآنوقت تمرکز داشتند. چنانچه در یکی از جلسات فعالین حزبی سال ۱۳۶۶ خورشیدی که بنده در آن حضور داشتم پس از سخنرانی بسیار کوتاه زنده یاد یعقوبی وزیر امنیت دولتی وعضو بیوروی سیاسی حزب در پاسخ بسوالم راجع به سیاست باز سازی فرمودند که «من هم نمیدانم همینقدر که تو شنیده ای من هم همینقدر شنیده ام » این مطلب بیانگر یک واقعیت تلخ دیگری نیز میباشد وآن اینکه پس از پلینوم هژده ی حزب اکثریت کادر های رهبری حزبی ودولتی بنا به عدم پذیرش وبی باوری شان بر پلینوم هژده وتصاویب آن ، دکتور نجیب اله را در خلای مشورتی قرار داده بود . شخص داکتر نجیب هم اکثراًانرژی دستگاه مدیریتی خود را با تغذی سیاسی که از بیرون برایش فراهم گردیده بود تدارک میدید . این وضع روز بروز مجال رشد وتوانایی نظام را ضعیقتر میساخت .
دولت داکتر نجیب اله بدستیاری مشاوران نزدیکش که آنرا مصالحه وباز سازی می نامیدند تا بحدی پیشرفته بود که قدرت سیاسی قبل از سقوط ، سقوط کرده بود . دیگر توانایی بقای خود را در ما های اخیر از دست داده بود ودر یک کلمه که بقول معروف شرایط عینی وذهنی فرو پاشی حاکمیت حزبی ودولتی بدست خود زعامت رژیم تا به حد برگشت ناپذیر فراهم گردیده بود که پروژه صلح ملل متحد را ناکام وبی اثر ساخته وکسانی را که به عواقب کار خود باور نداشتند با چشیدن زهر تلخ سقوط بجای بررسی دو عامل فوق نا خود آگاه از دیگران عقده مند ساخت .
وقتی پاکستان در همکاری با امریکا وبرخی کشور های غربی وعربی بمنظورسقوط حاکمیت داکتر نجیب اله برخلاف تمام موافقتنامه های ژنیو بطور یکجانبه به کمکهای تسلیحاتی ومالی خود به مخالفین دولت تا سرحد سقوط ادامه دادند ، پس چگونه ممکن بود که از کنار پروژه صلح پنج فقره یی ملل متحد با سکوت گذشته وبرخلاف انتظارات شان نظاره گر دوام دولت داکتر نجیب اله شهید می بودند .
در حالیکه درمدت زمان اوآ خر دوران حاکمیت جمهوری دموکراتیک افغانستان بریاست داکتر نجیب اله در قدرت سیاسی ، بخشی از گروه های مخالف دولت با استفاده از سیاست یکجانبه ی مصالحه ملی اسپ قدرت را غاصبانه بسوی قلب پایتخت میتا ختند با نخوت بی پایان پلان پنج فقره یی توافقات ژنیو را پشت پا زده بزعم خود
مفردات آنرا منتفی دانسته و در زمان دیگری حتا زنده گی داکتر نجیب اله را ولو بدوراز قدرت سیاسی هم تحمل کرده نتوانستند چه رسد به تحمل پلان پنج فقره یی ملل متحد .
به این ترتیب داکتر نجیب اله شهید گزینه ی خوبی برای حفظ حاکمیت، نوامیس ملی ، استقلال وتمامیت ارضی ،صلح وآرامش داشت ولی اشتباهات جبران نا پذیر، کاستی های داخلی وفشارهای خارجی دست بدست هم داده که درنتیجه چرخش روزگار بر خلاف آرزوهایش چرخید . بهر صورت هرچه بود اما گزینه ی بود برای بقایش که او را بشکل دیگری جاودانه ساخت .
عبدالوکیل کوچی