به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

«
»

علت‌های پنهان بحران اوکراین

نوشته: رابرت پری ـــ
 منبع: ایندیپندنت، ۳ سپتامبر ۲۰۱۴ ـــ

با توجه به خطرات بسیار بالای رویارویی هسته‌ای با روسیه، برخی از تحلیل‌گران در مورد انگیزهٔ واقعی یک چنین ریسکی در اوکراین شگفت‌زده هستند.رابرت پری انگیزه‌هایی همچون گاز طبیعی، حفظ سلطهٔ دلار آمریکا، یا رشد غده‌وار افراط‌گرایی نومحافظه‌کاران را مورد کنکاش قرار می‌دهد.

یک دیپلمات ارشد ایالات متحده اخیراً به من گفت که اگر روسیه می‌خواست  تمام اوکراین، و حتی بلاروس همسایه را اشغال کند، باز هم هیچ تأثیری بر منافع ملی ایالات متحده نمی‌داشت. البته این دیپلمات از آن موضوع  دفاع نمی‌کرد، بلکه به این واقعیت غیرعادی اشاره می‌کرد که هیستری جنگی کنونی مقامات رسمی واشنگتن در مورد اوکراین به دغدغه‌های واقعی امنیتی ربطی ندارد.

پس چرا بخش بزرگی از سردمداران واشنگتن ـــ از مقامات برجستهٔ دولتی گرفته تا صاحب‌نظران بزرگ رسانه‌ای ـــ در سال گذشته آن‌قدر سنگ نیاز به مقابله با روسیه در اوکراین را به سینه می‌زدند؟ از این بحران آشکارا قابل اجتناب ـــ در عین حال بسیار خطرناک ـــ چه کسی نفع می‌برد؟ چه چیزی باعث این دیوانگی است؟

ویکتوریا نولند، معاون وزیر امور خارجه در امور اروپا، در ۱۳ دسامبر ۲۰۱۳ در جلسهٔ رهبران و گردانندگان اوکراینی بنگاه‌های اقتصادی در باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن، که توسط شرکت شورون حمایت می‌شد، سخنرانی کرد.

البته، عقل رایج در واشنگتن چنین استدلال می‌کند که آمریکا صرفاً «دموکراسی» برای مردم اوکراین می‌خواهد و این ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، است که این رویارویی را به‌عنوان بخشی از یک طرح امپریالیستی تحریک کرد تا مجدداً بر قلمرو روسی از دست رفته طی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال  ۱۹۹۱ ادعای ارضی کند. اما این «عقل جمعی» تاب بررسی ندارد. [نگاه کنید به  «چه کسی درمورد اوکراین دروغ بزرگ را می‌گوید؟»  در  Consortiumnews.com]

بحران اوکراین نه توسط پوتین، بلکه توسط ترکیبی از حرکات بی‌پروایانهٔ اتحادیهٔ اروپا برای گسترش نفوذ خود به سمت شرق، و دسیسهٔ نومحافظه‌کاران آمریکا تحریک شد که از همکاری پوتین با باراک اوباما، رئیس جمهور، درخصوص کاهش رودررویی‌ها در سوریه و ایران، یعنی دو هدف نومحافظه‌کاران برای «تغییر رژیم» در این کشورها، خشمگین شده بودند.

به‌علاوه، اگر «ترویج دموکراسی» انگیزهٔ واقعی بود، راه‌های آشکارا بهتری برای رسیدن به آن وجود داشت. در ۲۱ فوریه، رئیس جمهور منتخب، ویکتور یانوکوویچ، که به‌طور دموکراتیک انتخاب شد، در توافق‌نامه‌ای که توسط سه کشور اروپایی تضمین شد، متعهد شد که  بخش مهمی از قدرت خود را واگذار کند و انتخابات زودرسی را برگزار نماید تا مردم بتوانند اگر می‌خواهند شحص دیگری را به‌جای او انتخاب کنند.

با این حال، در ۲۲ فوریه، هم‌زمان با حملهٔ شبه‌نظامی‌های نئونازی به ساختمان ریاست جمهوری و تصرف آن، و مجبور کردن یانوکوویچ و دیگر مقامات به فرار برای حفظ جان خود، این توافق‌نامه نادیده گرفته شد. به‌جای دفاع از توافق‌ ۲۱ فوریه، وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده به‌سرعت دولت کودتا را تأیید کرد و به آن ظاهری «مشروع» داد، و رسانه‌های اصلی ایالات متحده به‌شکلی فرمان‌بردارانه یانوکوویچ را با ذکر چیزهایی از قبیل این‌که خانه‌ای که برای خود می‌ساخت سونای گران قیمتی داشت، وی را شرور و اهریمن جلوه داد.

نقش اصلی نئونازی‌ها، که در قدردانی از اهمیت نقش‌شان در کودتا چندین وزارتخانه در اختیارشان گذاشته شد، به‌طور مجدانه نادیده گرفته شد، یا بلافاصله توسط کلیهٔ رسانه‌های بزرگ خبری ایالات متحده به فراموشی سپرده شد. [نگاه کنید به «واقعیت دکتر استرنج لاو اوکراین» در Consortiumnews.com]

بنابراین، برای هر فرد منطقی دشوار است که این اظهارات رسمی را بپذیرد که منافع آمریکا در دامن زدن به فاجعهٔ مارپیچی اوکراین، که اکنون هزاران نفر از روس تبارهایی را شامل می‌شود که در «عملیات ضدتروریستی»  وحشیانهٔ رژیم کودتا کشته شدند، یا جلوگیری از طرح‌های امپراطورمنشانهٔ پوتین بوده است و یا به‌ ارمغان آوردن «دموکراسی» برای اوکراینی‌ها.

این شک و تردید ـــ همراه با خطر فوق‌العادهٔ تحریک یک جنگ گرم در مرز روسیهٔ هسته‌ای ـــ موجب شده است تا بسیاری از ناظران در صدد  یافتن توضیحات بیشتر استراتژیک در ماورای بحران، از قبیل  آرزوهای غرب درمورد بهره‌برداری از سنگ گازـ زا در اوکراین شرقی، و یا عزم  آمریکا برای حفاظت از دلار به‌عنوان ارز جهانی بر آیند.

کسی جنگ گرما ـ هسته‌ای می‌خواهد؟

تفکر بر این است که وقتی هزینهٔ بالقوهٔ یک چنین ماجراجویی، یعنی یک جنگ گرما ـ هسته‌ای که می‌تواند به تمام حیات بر روی این سیاره پایان دهد، چنین سنگین باشد، آنگاه انگیزه هم باید متناسب آن باشد. و منطقی هم در پشت این  تفکر وجود دارد، هرچند به‌سختی می‌توان مابه‌ازای مالی آن را آن‌قدر عظیم تصور کرد که به خطر محو تمام بشریت، از جمله ساکنان وال استریت، بیارزد.

اما گاهی اوقات قمارهایی با این پیش‌فرض صورت می‌گیرد که، پیش از آن‌که خونسردها مداخله کنند تا از انهدام همه‌چیز جلوگیری کنند ـــ یا حتی این خطر فوری‌تر که بحران اوکراین اروپا را به درون یک رکود اقتصادی سه‌وجهی پرتاب کند که اقتصاد شکننده آمریکا را هم بی‌ثبات سازد ـــ می‌توان مقدار زیادی پول به ‌جیب زد.

در مورد اوکراین، این تفکر وسوسه‌انگیز وجود داشته است که مسکو ـــ که با افزایش تحریم‌های اقتصادی روبه‌رو است ـــ به‌رغم دست‌اندازی اتحادیهٔ اروپا و آمریکا بر ذخایر انرژی اوکراین شرقی، در مقابل فشار عقب‌نشینی خواهد کرد. این بهره‌برداری از منابع سنگ گاز اوکراین می‌تواند هم به‌معنای ثروت مالی بادآورده برای سرمایه‌گذاران باشد و هم به‌معنای پایان سلطهٔ روسیه بر منابع تغذیه گاز طبیعی اروپای مرکزی و شرقی. بنابراین مزایای نهایی اقتصادی و ژئوپلیتیکی چنین خطری می‌تواند قابل توجه باشد.

طبق گزارش ادارهٔ اطلاعات انرژی آمریکا، اوکراین دارای سومین ذخیرهٔ بزرگ سنگ گاز در اروپا با ۴۲ تریلیون فوت مکعب است، که آن را هدفی وسوسه‌انگیز می‌کند، به‌ویژه از زمانی که دیگر کشورهای اروپایی، از جمله انگلستان، لهستان، فرانسه و بلغارستان، به‌خاطر نگرانی‌های زیست‌محیطی ناشی از فن‌آوری شکستن سنگ گاز، با آن مخالفت کردند. یک اوکراین از نظر اقصادی بی‌رمق احتمالاً کمتر می‌تواند به آنها «نه» بگوید. [نگاه کنید به «زیر بحران اوکراین: سنگ گاز» در Consortiumnews.com]

مؤید بیشتر «انگیزه گاز طبیعی» این واقعیت است که این «جو بایدن»، معاون رئیس جمهور امریکا، بود که خواستار شد تا یانوکوویچ، رئیس جمهور، نیروهای پلیس خود را در ۲۱ فوریه به عقب بکشد، حرکتی که راه را برای شبه‌نظامی‌های نئونازی و کودتای مورد حمایت آمریکا باز کرد. سپس، درست سه ماه بعد، بزرگترین شرکت گاز خصوصی اوکراین، «هولدینگ‌های بوریسما» (Burisma Holdings)، پسر بایدن (هانتر بایدن) را به سمت عضو هیأت مدیرهٔ خود منصوب نمود.

هرچند ممکن است این برای برخی از شما به‌صورت تلاقی منافع جلوه کند، اما حتی صدای مدافعان لفظی اخلاق در دولت هم در میان کف زدن‌های همه‌جانبه در واشنگتن به‌خاطر خلع یانوکوویچ، و محبت گرم برای رژیم کودتا در کیف، گم شد. به‌عنوان مثال، ملانی سلون، مدیر اجرایی سازمان «شهروندان برای مسؤولیت و اخلاق در واشنگتن»، با گفتن این جمله به رویترز که: «نمی‌توان چنین گفت که چون پدرتان معاون رئیس جمهور است، شما نمی‌توانید هیچ کاری بکنید»، این نظر را که شغل جدید «هانتر بایدن» باید ابروها را  بالا برد مردود اعلام کرد.

چه کسی پشت بورسیما است؟

بورسیما ـــ یک شرکت مرموز تأسیس‌ شده در قبرس ـــ خیلی زود به لابی‌های بانفوذی متوسل شد که بر اساس افشاگری‌های موجود برخی از آن‌ها، از جمله دیوید لایتر، رئیس سابق کارکنان مجلس سنا و از آدم‌های «کری»، با «جان کری»، وزیر امور خارجه، مرتبط بودند.

همان‌طور که مجله تایم گزارش کرد، «با دخالت لایتر در شرکت، یک تیم قدرتمند و از نظر سیاسی بانفوذ  از آمریکایی‌هایی شکل می‌گیرد که در عین حال عضو دوم جدید هیأت مدیره آن، دیوان آرچر، یک زد و بندچی دموکرات  و مشاور سابق جان کری در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴، را نیز شامل می‌شود. هم آرچر و هم هانتر بایدن، به‌عنوان شرکای کسب و کار، با داماد کری، کریستوفر هاینز، شریک مؤسس شرکت روزمانت کپیتال، یک شرکت خصوصی مدیریت  سهام، همکاری داشته‌اند.»

طبق یافته‌های روزنامه‌نگاران تحقیقی در اوکراین، مالکیت بورسیما تا «بانک پریوات» ردیابی شده است که توسط الیگارشی ایهور کولوموییسکی، میلیاردر اوباش که توسط رژیم کودتا به سمت فرماندار دنیپرو پتروسک اوبلاسات، استانی در جنوب مرکزی اوکراین، منصوب شد، کنترل می‌شود. کولوموییسکی هم‌چنین از طریق تأمین مالی نیروهای وحشی شبه‌نظامی قاتل مردم روس‌تبار در شرق اوکراین شرقی با آنها مرتبط بوده است.

همچنین، با توجه به این انگیزهٔ انرژی، نباید فراموش کرد که در ۱۳ دسامبر ۲۰۱۳، زمانی که ویکتوریا نولند، معاون نومحافظه‌کار وزیر امور خارجه در امور اروپا، به رهبران اوکراینی بنگاه‌های اقتصادی یادآوردی کرد که ایالات متحده ۵ میلیارد دلار در «آرزوهای اروپایی»شان سرمایه‌گذاری کرده است، او در کنفرانسی سخنرانی می‌کرد که مورد حمایت مالی شورون بود. او حتی در کنار آرم این شرکت ایستاد.

بنابراین، منابع انرژی و میلیاردها دلاری که با آن همراهی می‌کنند باید به‌وضوح به‌عنوان عاملی در تلاش برای حل این رمز و راز در نظر گرفته شود که چرا مقامات واشنگتن تا این حد در مورد مقابله با روسیه آشفته شده‌اند، مقابله‌ای بر سر این‌که یا به روس‌تبارهای اوکراین شرقی تا حدودی خودمختاری داده شود یا به‌صورتی پایدار در زیر انگشت شست مقامات دوست آمریکا در کیف قرار گیرند.

مسألهٔ علاقهٔ روسیه در کنار چین و دیگر اقتصادهای نوظهور برای بررسی امکان فرار از سلطهٔ مالی دلار آمریکا، حرکتی که به‌طور جدی می‌تواند سلطهٔ اقتصادی آمریکا را تهدید کند، نیز مطرح است. مطابق این خط فکری، ایالات متحده و متحدان نزدیک آن نیاز دارند که مسکو را در محدودهٔ جغرافیایی ـ سیاسی آن وادار به اطاعت کنند ـــ موقعیتی که روسیه در اواخر دوران بوریس یلتسین در آن قرار داشت ـــ تا هرگونه آزمایش ارزهای دیگر برای تجارت جهانی را متوقف کند.

به‌علاوه، این نظریه در نزد طرفداران آن یک وجه دیگر نیز دارد. حفاظت از یک دلارمقتدر بالاترین اهمیت را برای وال‌استریت دارد. فاجعهٔ مالی ناشی از ترک احتمالی دلار آمریکا به‌عنوان ارز معیار جهانی، ممکن است چنان که انتظار آن می‌رود برخی از افراد قدرتمند را به انجام بازی خطرناکی با روسیهٔ هسته‌ای برانگیزد.

در عین حال، منافع بودجه‌ای ناتو و «مجتمع نظامی ـ صنعتی» ایالات متحده (که به تأمین مالی  بسیاری از «انبارهای فکری» واشنگتن کمک می‌کنند)، در جهت استفاده از هر فرصت برای هوچی‌گری تبلیغاتی برای ترساندن مردم آمریکا از «خطر روسیه» نیز  وجود دارد.

و پر واضح است که هر رویارویی بزرگ بین‌المللی محرک‌های متعددی دارد. برگردیم به عقب و به انگیزه‌های واقع در  پشت حملهٔ آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳. در میان انواع عوامل مختلف، می‌توان از حرص و آز «دیک چنی»، معاون رئیس جمهور، برای نفت، رقابت روانی رئیس جمهور، جورج دبلیو بوش، با پدر خود و به‌نفع نومحافظه‌کاران در سازمان‌دهی «تغییر رژیم» در کشورهایی که دشمن اسرائیل محسوب می‌شدند، نیز نام برد. [مراجعه کنید به  «چرای  مرموز جنگ عراق » در Consortiumnews.com]

به‌علاوه، دلایل دیگری هم برای تحقیر پوتین، از سواری بر اسب بدون زین تا سیاست‌های پس‌روانهٔ وی در مورد حقوق همجنس‌گرایان، وجود دارد. اما او نه استالین است و مطمئناً نه هیتلر.

«گزینۀ سامسون» نومحافظه کاران

بنابراین، در حالی که درک انگیزه‌های متعدد در ورای ترفندبازی‌های تحریک‌آمیز با روسیه در مورد  اوکراین معقول جلوه می‌کند ، اما بی‌توجهی مطلق به رویارویی، برای من، احساس یک ایدئولوژی یا یک «ایسم» را دارد که بر اساس آن مردم حاضرند به‌خاطر بینش بزرگتری که محور زندگی آنان است همه‌چیز را به‌خطر بیاندازند.

این است دلیل این‌که من برای مدتی طولانی بحران اوکراین را حاصل مشغولیت ذهنی نومحافظه‌کاران در مورد منافع اسرائیل در خاورمیانه دانسته‌ام.

نومحافظه‌کاران کلیدی ـــ مانند نولند، معاون وزیر امور خارجه، و سناتور جان مک‌کین  ـــ نه‌تنها خود را در مرکز توطئه‌چینی کودتا در زمستان سال گذشته قرار دادند، بلکه انگیزه‌ای فراتر از این هم داشتند: آنها می‌خواستند همکاری پشت پرده میان رئیس جمهور اوباما و رئیس جمهور پوتین را برای از میان برداشتن امکان بمباران علیه دولت سوریه توسط آمریکا، که در مورد آن از یک سال پیش با هم کار کرده بودند، و پس از آن، مذاکرات پیشرفته با ایران را بر سر محدود کردن برنامه هسته‌ای آن کشور، نابود کنند.

این ابتکارات دیپلماتیک اوباما و پوتین خواسته‌های مقامات اسرائیلی و نومحافظه‌کاران را برای مهندسی «تغییر رژیم» در این دو کشور عقیم می‌کرد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، حتی معتقد بود که بمباران نیروگاه‌های هسته‌ای ایران ضرورتی «حیاتی» دارد.

علاوه بر این، این امکان وجود داشت که گسترش همکاری اوباما و پوتین بتواند جایگاه قدرتمند اسرائیل به‌عنوان یک کنترل‌کنندهٔ کلیدی سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه را با چیز دیگری عوض کند. بنابراین، رابطهٔ اوباما و پوتین باید  منفجر می‌شد ـــ و بحران اوکراین انفجاری کامل برای دست‌یابی به این نابودی بود. [مراجعه کنید به «چرا نومحافظه‌کاران به‌دنبال بی‌ثبات کردن روسیه هستند» در Consortiumnews.com]

اگر چه به‌ ‌من گفته می‌شود که اوباما اکنون می‌فهمد چگونه نومحافظه‌کاران و دیگر تندروها بر سر مسأله اوکراین از او گوی سبقت را ربوده‌اند، او احساس کرده است ناچار به پیوستن به مقامات رسمی واشنگتن در هجوم بی‌پایان‌شان بر پوتین است، و این موجب شده است که پوتین خشمگین به‌وضوح بگوید که اوباما نمی‌تواند در اوضاع بغرنج سیاست خارجی خود مانند سوریه و ایران به کمک  وی دلگرم باشد.

همانطور که در آوریل گذشته نوشتم، «طرز تفکر نومحافظه‌کاران حکایت داستان «پیرزن کوچکی که مگس را بلعید» است. زمانی که یکی از طرح‌های آنها خراب از آب در می‌آید، برنامهٔ بزرگ‌تر و خطرناک‌تر دیگری را طراحی می‌کنند. اگر فلسطینی‌ها و حزب‌الله بر عصبانی کردن شما سماجت می‌ورزند و موجب ناراحتی اسرائیل می‌شوند، شما حامیان آنها را با «تغییر رژیم» ـــ در عراق ، سوریه و ایران ـــ هدف قرار می‌دهید. اگر طرح «تغییر رژیم» شما در عراق ناموفق بود، شما طرح‌های سرنگونی دولت سوریه و به خاک سیاه نشاندن ایران را تشدید می‌کنید.

«درست زمانی که فکر می‌کنید باراک اوباما را در تنگنای بمباران گسترده علیه سوریه قرار داده‌اید ـــ با یک جنگ احتمالی بعدی علیه ایران ـــ پوتین با پیشنهاد راه‌حل صلح‌آمیز به اوباما، با تشویق سوریه به تسلیم سلاح‌های شیمیایی خود، و توافق ایران به محدود کردن برنامه هسته‌ای خود، وارد جریان می‌شود. از این‌رو، این همکاری اوباما با پوتین یک تهدید جدید برای شما شده است. این به این معنا است که شما اوکراین را هدف می‌گیرید چون از حساسیت آن برای روسیه آگاهید.

«شما از قیام علیه رئیس جمهور منتخب، ویکتور یانوکوویچ، حمایت می‌کنید، حتی وقتی برای تحقق کودتا به شبه‌نظامیان نئونازی نیاز دارید. شما وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده را وادار می‌کنید که هرچه سریع‌تر دولت کودتا را به‌رسمیت بشناسد، هرچند کودتا بسیاری از مردم شرق و جنوب اوکراین را که پایگاه سیاسی یانوکوویچ است از حقوق خود در انتخابات محروم می‌کند.

«هنگامی که پوتین برای حمایت از منافع آن اقوام روس اقدام و از جدایی کریمه پشتیبانی می‌کند (۹۶ درصد از رأی‌دهندگان در همه‌پرسی شتابزده‌ای آن را تأیید کردند)، هدف شما مجدداً تغییر می‌کند. اگر چه شما در طرح جدایی انداختن میان اوباما و پوتین موفق شده‌اید، مقاومت پوتین در مقابل برنامه‌های شما در مورد اوکراین او را هدف بعدی «تغییر رژیم» می‌سازد.

«بسیاری از دوستان شما در جریان اصلی رسانه‌های خبری آمریکا به‌شکلی خستگی‌ناپذیر شروع اهریمن جلوه دادن پوتین از طریق یک مجموعهٔ تبلیغاتی می‌کنند که هر حکومت تمامیت‌خواه را سربلند می‌کند. «تفکر جمعی» ضدپوتین شکل مطلق دارد و هرگونه اتهام ـــ صرف‌نظر از عدم واقعیت ـــ خوب است.

با این حال، با ایجاد خطر بالقوهٔ یک رویارویی هسته‌ای با روسیه ـــ همانند بانوی پیر که یک اسب را می‌بلعد ـــ نومحافظه‌کاران از آنچه در قصه‌های کودکان شرح داده می‌شود فراتر رفته‌اند. این بیشتر شبیه به یک نسخهٔ جهانی از «گزینهٔ سامسون» اسرائیل است: آمادگی برای استفاده از سلاح‌های هسته‌ای بر اساس یک تعهد خود ویرانگر به از بین بردن دشمنان به بهای خسارت به خود.

اما آنچه در این مورد به‌خصوص تکان دهنده است این است که چگونه عملاً همهٔ مقامات ایالات متحده ـــ و تمامی طیف رسانه‌های اصلی ـــ این جنون را پذیرفته‌اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رابرت پری که خبرنگارتحقیقی است بسیاری از داستان ماجراهای‌های ایران ـ کنترا را برای آسوشیتدپرس و نیوزویک در دههٔ ۱۹۸۰ افشا کرده است.