طبل بیداری
اشکها دریای خون شد ،باز هم ما خفته ایم
آرزو خاك و زبون شد ،باز هم ما خفته ایم
از ستم آتش اگر بر ما زدند آن ظالمان
آسمان با گریه چون شد ،با زهم ما خفته ایم
تا که بنماییم ما هم نسل آدمیزاده ایم
چون زمان آزمون شد بازهم ما خفته ایم
این عجب کاندر دل غمها و ظلم بیشمار ؛؟
ناله ها هرسو فزون شد باز هم ما خفته ایم
گر هزاران خلق جان دادند و کاخ آرزو
با شکست و واژگون شد بازهم ما خفته ایم
زنده ایم و لیک جمله در شمار مرده ها
وصف ما خلق جبون شد ،باز هم ما خفته ایم
طبل بیداری بگوش خفته گان باید نواخت
درد ها ازحد فزون شد ،باز هم ما خفته ایم
خفته وخوابیم وبیداری نه ما را در سر است
همت ما گر زبون شد، باز هم ما خفته ایم
هموطن بیدار شو ما را به نابودی بَرند
رهنما گر پست و دون شد بازهم ما خفته ایم
مهرو ولیزاده جنوری ۲۰۲۳