زمامداران افغانستان با پاکستاني ها مانند گذشته وارد معاملۀ پنهان نشوند
نویسنده : مهرالدین مشید
ســـفر اشــــرف غـــنــی بــه پــاکســـــتان و ضـــرورت اجــنــدای روشـن سیاسی
پاکستان در قبال افغانستان اجندای روشن دارد و زمامداران پاکستان در هر زمانی به گونه های مختلف برای عملی شدن آن تلاش کرده اند. برای حل آن در گذشته های دور، پیش از تهاجم شوروی به افغانستان به شیوههای دیپلوماسی متوسل می شد و اما بعد از تهاجم شوروی به افغانستان و آغاز جهاد افغانستان، پاکستان برای رسیدن به اجندای خود در افغانستان به شیوههای نظامی متوسل شده است. با تاسف که در این مدت زمامداران افغانستان در رابطه به علل و عوامل اصلی تنش میان دو کشور توجه نکرده و به اصطلاح با ارایۀ اجندا های مبهم به اصطلاح ” شیر و غلط” زده اند. امید است که این بار چنین نشود.
در این روز های نزدیک آقای اشرف غنی عازم پاکستان می شود و وی در یک سخنرانی خود گفت، در این سفر اهداف کوتاه مدت ،میان مدت و دراز مدت را دنبال خواهد کرد و اما از جزییات آنها چیزی نگفت. امیدا است که این بار زمامداران افغانستان با اجندای روشن و واضح با پاکستانی ها وارد مذاکره شوند و به حل اساسی و فیصله کن تنش موجود میان دو کشور بپردازند. این در حالی است که پاکستان در پیوند به مداخله در افغانستان اجندای روشن دارد و هدف از مداخلات دایمی اش در افغانستان و راه اندازی جنگ نیابتی زیر نام طالبان شناسایی خط دیورند از سوی افغانستان، قطع رابطه با هند رقیب دیرینۀ پاکستان و بالاخره استقرار حکومت دست نشانده و یا در کل حکومت حافظ منافع استراتیژیک پاکستان در منطقه. خواست پاکستان در رابطه به افغانستان را دو گونه می توان تقسیم بندی کرد؛ یکی استراتیژیک و دراز مدت و دیگری تاکتیکی و کوتاه مدت است و این اهداف نامبرده شامل خواست های استراتیژیکی و تاکتیکی پاکستان در قبال افغانستان است. در صورتی که پاکستان اهداف استراتیژیک خود را در افغانستان ممکن شمارد، در آنصورت بعید نیست که در بخشی از خواست های خود تقلیل به عمل آورد. در این میان تعیین سرنوشت خط دیورند از سوی افغانستان می تواند، کلید اصلی حل مناقشه میان هر دو کشور باشد.
زمامداران پاکستان در طول تاریخ برای رسیدن به این هدف به گونه های مختلف تلاش کرده اند. این تلاش های از بعد از تقسیم ناقاره آغاز شد و از زمان ظاهر شاه بدین سو ادامه دارد. هرچند دورۀ دهۀ اول دموکراسی فرصت اندکی برای حل این معضل پیدا شده بود و اما این تمایل در آنوقت هم قربانی بازی های سیاسی گردید. در میان زمامداران پاکستان تنها ذوالفقار علی بوتو باری خواست تا منازعۀ دیورند میان افغانستان و پاکستان به گونۀ واقعی حل شودت. وی در حاشیۀ کنفرانس کشور های اسلامی در سال 1356 د رلاهور طی اظهاراتی برای محمد داوود رییس جمهور وقت افغانستان گفت: من برایت اجازه می دهم تا قضیۀ دیورند را حل و فصل نمایید و اما یک خواهش دارم که فرزند تان را نزد مردم پاکستان شرمنده نسازید. اگر این خواست بوتو از داوود خان صادقانه و صمیمانه و جدی بوده باشد، گفته می توان که او توجه جدی به حل مسالمت آمیز مشکل مرزی و سیاسی میان افغانستان و پاکستان بود. گفته می شود که داوود خان در برابر گرفتن امتیازاتی از پاکستان چون راۀ ترانزیت به کراچی و شماری خواست های دیگر که عامل تشنج میان دو کشور می شوند، حاضر به شناسایی خط دیورند شده بود؛ اما فکر کنم که حل نهایی دیورند میان دو کشور چندان به مزاح امریکا و شوروی سابق برابر نبود و محمد داوود را در افغانستان و بوتو را در پاکستان بوسیلۀ کودتای نظامی از قدرت برافگندند. پس از سقوط بوتو و به قدرت رسیدن جنرال ضیاالحق بوسیلۀ کودتا در پاکستان و سرنگونی داوود بوسیلۀ کودتای نظامی طرفداران شوروی قضیۀ دیورند میان دو کشور رنگ دیگری به خود گرفت. چنانکه جنرال ضیاالحق پس از کودتای هفت ثور سفر غیر مترقبه یی به افغانستان داشت و از رهبران طرفدار شوروی پیشین افغانستان خواست تا خط دیورند را به رسمیت بشناسد و در بدل آن مقاومت در برابر حکومت دست نشاندۀ شوروی را سرکوب خواهد کرد و شاید رهبران آن را به حکومت کابل تسلیم می نمود. به هر حال تره کی رییس جمهور وقت افغانستان از شناسایی خط دیورند خود داری کرد و بعد ضیاالحق به کمک مجاهدین افغان شتافت که هدف اصلی او از این کار نه اسلامی بود و نه انسانی و باتاسف شماری آدم های ناآگاه و مزدور ضیاالحق را “شهید جهاد افغانستان ” هم عنوان کردند.
پاکستانی ها در هر زمانی بویژه پس از ایجاد یک حکومت جدید در افغانستان تلاش های شان را برای رسیدن به اهداف استراتیژیک شان در افغانستان شدت بخشیده اند تا رهبران افغانستان را دریابند که در پیوند به خط دیورند چه حال و هوایی دارند و هم قدرت و ظرفیت های دیپلوماتیکی رهبران افغانستان را به آزمون تازه بگیرند. پاکستانی ها در بسا موارد خواست های شان را در پیوند به دیورند به گونۀ رک و راست به رهبران افغانستان مطرح کرده اند . چنانکه استاد برهان الدین ربانی باری در یک گفت و گو با آقای اکرام اندیشمند، گفته بود که اهداف پاکستانی ها در رابطه به افغانستان روشن است و گاهی هم به گونۀ آشکار ابراز کرده اند. مداخلۀ پاکستان پس از سرنگونی حکومت نجیب و به تاسیس دولت مجاهدین و حمایت از یک جناح ریشه در شناسایی دیورند از سوی یک حکومت دست نشانده اش در افغانستان داشت تا بدون قید و شرط و هرگونه امتیاز حاکمیت پاکستان در آنسوی خط را به گونۀ رسمی بشناسد. پاکستانی ها به دلیل نفوذ قوی احمد شاه مسعود در دولت مجاهدین آرزو های خود را در افغانستان به سرنارسیده می دانست؛ از آنرو برای سرنگونی آن تلاش کرد و بالاخره با راندن انجنیر حکمتیار از آغوش گرم خود، گزینۀ دیگری را بالا کشید که همانا حرکت طالبان را به کمک سیاسی امریکا، کمک مالی سعودی بوجود آورد و بالاخره دولت مجاهدین را که غرق در فساد وغارت شده بود، بوسیلۀ طالبان زیر نام “حکومت شر و فساد” سرنگون نمود. پاکستانی ها در زمان طالبان هم تلاش کردند تا طالبان را برای شناسایی خط دیوردن قناعت بدهند؛ اما طالبان تعلل ورزیده و با ارایۀ دلایلی چون ادامۀ جنگ و عدم حاکمیت سراسری و مقاومت احمد شاه مسعود در برابر آنان، توانستند، پاکستانی ها را در گردباد وعدهها و وعید های شان قرار بدهند؛ زیرا طالبان سیاست را “خدعه” عنوان می کردند و برای رسیدن به اهداف شان از هیچ فریبی دریغ نمی ورزیدند. به همین اساس توانستند تا بسیاری رقبای خود را به دام اندازند.
وعدۀ ناگزیرانۀ مشرف برای همکاری با امریکا در مبارزه با تروریزم نیز به نحوی مشروط به برآورده شدن خواست های پاکستان بود تا بعد از سقوط طالبان حکومت به گونۀ دست نشانده و فرمانبردار پاکستان در افغانستان تاسیس شود. بعید نیست که یکی از دلایل گزینش آقای کرزی بجای آقای سیرت در نشست بن در کنار پشتون بودن در خواست پاکستان هم نهفته بود. پایبندی امریکایی ها به تعهدات پشت پردۀ شان به اسلام آباد سبب شد تا افغانستان قربانی مبارزه با تروریزم شود و واشنگتن خواست های مکرر دولت افغانستان را برای نابودی لانه های هراس افگنی در داخل خاک پاکستان به هیچ گرفت و در واقع آرزو های انسانی مردم افغانستان را برای قلع و قمع هراس افگنان نادیده گرفت. این در حالی بود که هراس افگنان به گونۀ آشکار از سوی نظامیان پاکستان پشتیبانی میشدند و پس از آموزش و تجهیز تا نزدیک ترین دروازههای کابل بوسیلۀ نظامیان پاکستان هدایت می شدند و هنوز هم می شوند. گاهی مقامات ارشد امریکایی هم از روابط نظامیان پاکستان با هراس افگنان، بویژه شبکۀ حقانی سخن گفته اند و اما طوری که لازم بوده برای نابودی تروریست ها بر پاکستان فشار نیاورده اند. آقای کرزی در مدت سیزده سال بیست بار به پاکستان سفر کرد و بار ها مقامات ارشد پاکستانی به افغانستان آمدند . هدف اصلی این بازدید ترغیب پاکستان برای دست برداشتن از حمایت هراس افگنان در خاکش بود و در ضمن هم در نشست های سه جانبۀ ترکیه – پاکستان- افغانستان و نشست های نوبتی سه جانبۀ ناتو- پاکستان- افغانستان به استقرار صلح و ثبات به افغانستان صحبت می شد و از پاکستانی ها در این زمینه کمک خواسته شد با تاسف که پاکستانی ها باوجود وعدههای پیهم نه تنها به وعدههای شان وفا نکردند؛ بلکه برعکس بر پشتیبانی و تجهیز طالبان ادامه داد و هرچه بیشتر آنان را قدرتمند گردانید؛ اما پاکستانی ها در بازی سیاسی با کابل برگ برنده را در دست داشتند وبا استفاده از انعطاف های آقای کرزی توانستند حتا نیرو های امنیتی را به گونه یی در برابر طالبان خلغ سلاح بسازند. آقای کرزی پس از قطع حملات شبانه و تلاشی های خانه به خانه، حملات هوایی بر طالبان را مسدود گردانید در آخر حتی به نیرو های افغان دستور آتش کشیدن بر طالبان را بوسیلۀ اسلحۀ ثقیل نیز بازداشت. این سبب شد که طالبان به پیشروی های خود تا دروازههای کابل با جرئت ادامه بدهند.
با تشکیل حکومت وحدت ملی در کابل پاکستانی ها بار دیگر فعال شده اند و تا کنون سه مقام ارشد پاکستانی چون مشاور امنیت ملی، رییس عمومی قوت های نظامی و رییس استخبارات آن به کابل آمده اند با مقامات افغانستان صحبت کرده اند.هرچند جزییات این ملاقات ها در دست نیست و اما گفته شده که تمامی ملاقات ها برای استقرار صلح در افغانستان تمرکزه داشته است؛ اما در پیوند به این رفت و برگشت های شتابزدۀ مقامات ارشد پاکستانی به افغانستان می توان گفت که هدف اصلی این سفر ها دریافت افکار زمامداران جدید کابل در پیوند به اجندای معلوم پاکستان بوده تا در روشنی آن تصمیم اتخاذ کنند که در صورت دلخواه طالبان را مهار کنند و در غیر آن کمک های شان را هرچه بیشتر در اختیار آنان قرار بدهند. حال بر زمامداران کابل است که در بازی های تازۀ سیاسی با اسلام آباد،مانند آقای کرزی باخت را پیش از پیش قبول دارند و یا با رفتن به پاکستان اهداف و اجندای اصلی خود را رک و راست برای پاکستانی ها ارایه می نمایند. رهبران کابل باید از “خم خم رفتن های آقای کرزی” به خوبی دریافته باشند که “شتر دزدی و پلوان خزی” ناممکن است . حال زمان آن رسیده است که استراتیژی کابل برای مصالحه با پاکستان بدون مخفی کاری ها بصورت آشکار در اختیار مردم افغانستان و نماینده گان مجلس و سنان قرار داده شود و بعد با پاکستانی ها رک و راست صحبت شود تا مردم بدانند که کابل در داد و ستد با اسلام آباد به چه چیزی دست می یابد و چه چیزی را از دست میدهد. از سویی هم کابل تلاش کند تا موازی به سیاست های رک و راست، غرب را وادار به تشدید فشار بر پاکستان نماید تا اجماع جهانی را در پیوند به حقانیت خود پیدا کند. معلوم است که بازی سیاسی داد و گرفت است و ناگزیر باید از چیز هایی تیر شد و چیز هایی را هم بدست آورد تا دست کم مردم افغانستان را از شر همیشگی پاکستان و هراس افگنان رهایی بخشید؛ زیرا هنوز ممکن نیست که آنسوی خط دیورند قادر به تصمیم گیری مستقل در مورد سرنوشت خود باشد و ملکها و خانهای دو طرف این خط برای همیش سرنوشت این مردمان رابه بازی گرفته اند و حتی تعلقات قومی و زبانی آنان را برای پیوستن به افغانستان به کلی مخدوش گردانیده اند. مهم این است تا قاعدۀ بازی را به نحوی پیش برد که در مجموع به بازنده گی نیاجامد و اگر پنجا در پنجا هم باشد خیر است. آنچه مهم است، این که زمامداران کابل در این بازی با مردم خود صادق باشند و با پاکستانی ها مانند گذشته وارد معاملۀ پنهان برضد مردم خود نشوند. یاهو