چند روز است که می خواهم کلامی در سوگ این عروسکِ ملیح بنوبسم اما کلماتم را پیدا نمیکردم. نمی خواستم چیزی بنوبسم که باعث شود از آب گلِ آلود، جنازه بگیرند و یا رگهای گردن خونخواهان و نژادپرستان تیر شود و یا آبی به آسیاب دشمن ریخته شود.
دیشب ناگهان به یادِ فرخنده افتادم که در ابتدای بهار پارسال قربانی جنونی جمعی شد و پس از تحمل ضربات و شکنجه بسیار در وسط کابل به آتش کشیده شد.
ستایش کوچولو در ورامین در ابعادی کوچکتر و کودکانه تر، قربانی جامعه بیماری و پرعقده ای می شود که هنوز برای مسایل حاد و عقده های جنسی و بیماری جامعه پاسخی نیافته است بلکه خود عامل بیماری و خشونت در جامعه بوده و آن را از طریق رسانه ها بین کودکان آموزش و رواج داده است.
تجاوز، اسیدپاشی و قتل برای یک دختربچه شش ساله؟
تجاوز، اسیدپاشی و قتل از طرفِ یک نوجوان هفده ساله؟
جامعه بیماری که افراد را چون عضوجنسی می بیند وهویت می بخشد و بزرگ می کند. جامعه بیماری که با رشد کودک شکاف بین دو جنس گسترده تر و ممنوع تر می شود. جامعه بیماری که هم و غم خود را بر خوانشِ سنتی از کتاب دینی و احادیث گذاشته است و هیچ روزنه ای را برای آموزشِ صحیح و سلامتی روحی جوانان باز نگذاشته اشت؛ یک چنین جامعه ای هر روز و هر لحظه باید انتظار یک جنایت فجیع دیگر را در ابعاد دیگر و به شکلی دیگر داشته باشد و داستان به همین جا ختم نخواهد شد.
بایست در مدارس دوره آموزش و آمادگی روانی برای نوجوانان گذاشت: بایست به نوجوانان توضیح داده شود که در جهان چه می گذرد و راه های صلح جویانه برای زندگی (به غیر از تجاوز، اسیدپاشی و قتل) چیست؟ یا چگونه با نژادگرایی و سی و هفت سال جدائی جنسی مقابله کنیم؟ سلامت روانی را اول در مدارس رایج کنید
به خاطر دارم در دوره دانشجوئی، خیلی ها با بورس دولتی آمدند و در فرانسه آموزش و پرورش و شیوه های آن را آموختند و برگشتند، از آنها استفاده کنید و شیوه های مدرن را در ایران رایج کنید تا دیگر حدیث « آتش و پنبه» نباشد.
جامعه ای سالم بسازید که کودکان انسان بار بیایند.
جامعه ای که در آن زن را زیر چادر دفن نمی کند.
جامعه ای که در آن مردان یاد بگیرند چشمانِ خود را حجابِ دیده کنند.
جامعه ای که در آن زن را انسان می شمارد و ستایش می دارد.
مهستی شاهرخی