در جستجوی تاریخ از یادرفته/ نقد مستند «کهن یادگار سرزمین آزر»
سید مرتضی حسینی شاه ترابی
«کهن یادگار سرزمین آزر» مستندی داستانی بازسازی از جنس مستندهای مردمنگارانه است که سمیع الله عطایی از افغانستان آن را کارگردانی کرده است و تلاش می کند مجموعه ای از آیین های نمایشی هزارگی از جغرافیای فرهنگی مردم افغانستان را در قاب سینما به نمایش درآورد.
قاببندیهای فیلم، قاببندیهای خوب و مناسبی است که حس نزدیکی و ارتباط عاطفی مخاطب با رخداد درون قاب را همراه دارد و کارگردان توانسته با ترکیب قابهای مختلف و استفاده بهجا و مناسب از نماهای مدیوم و کلوزآپ حس درون قاب را به مخاطب انتقال بدهد. به خصوص فول شاتهای فیلم فول شاتهای تاثیرگذار و خوبی هستند که با حرکت نرم و روان دوربین همراه شده و تماشاگر را به دورن فضای فرهنگی و آیینی فیلم می برند.
رنگبندی و استفاده از عنصر رنگ خوب شده و به کار گرفتن رنگ های شاد و زنده باعث شده فیلم یک طراوت و شادیبخشی خوبی داشته باشد به خصوص اینکه این نوع رنگبندی و به کارگیری رنگ با روحیه و سلیقه ی فرهنگی مخاطبان افغانستانی سازگارتر است.
نورپردازی، نورپردازی خوبی است و بازی ها گرچه در برخی موارد مورد انتقاد و چالشند، در مجموع پذیرفتنی و قابل قبولند.
فرم فیلم
«کهن یادگار سرزمین آزر» مستندی است که می توانست به سوی داستانی شدن و استفاده از فرم روایی پیش برود و از این طریق موضوعش را روایت کند. به عنوان مثال: از راه نشان دادن زندگی یک شخصیت، در چنین شکلی «کهن یادگار سرزمین آزر» ممکن بود به یک فرم روایی و برخوردار از داستان دراماتیک دست یابد، اما در قالب فعلی اش فرم روایی نیافته و در قالب فرم مقوله ای از فرمالهای سیستم غیرروایی قرار گرفته است. قرارگرفتن در فرم غیرروایی و مقوله ای ضعف فیلم نیست؛ این انتخاب کارگردان است که چنین روشی را انتخاب و ترجیح داده است، اما شیوه های غیرروایی همیشه در معرض این آسیب و خطر هستند که برای مخاطب خسته کننده و کسالت آور شوند.
فیلم کهن یادگار گرچه در برخی موارد به نظر می رسد به سوی فرم خطابه ای هم رفته، اما وجه غالب و مسلط بر فرم فیلم، فرم مقوله ای است که در آن، آیینهای هزارگی به عنوان موضوع اصلی قرار گرفته و فیلمساز تلاش می کند اطلاعات و آگاهی های خود در رابطه با این آیین ها را به مخاطب انتقال دهد و در این راستا این آیین ها را در مقوله های متعددی از قبیل تولد، نامگذاری، ازدواج، سوگواری و مرگ و… دسته بندی و تصویر می کند و بخش هایی از آداب و رسوم هزارگی در این مقولات را نشان می دهد.
از جهت فرم فکر می کنم سیستم غیرروایی درآمده در این فیلم برای بخش قابل توجهی از مخاطبان کم جذابیت باشد و انتقادهای آنها را سبب بشود که چرا داستان و ماجرای کششمند ندارد؟
در ارزیابی فرمی فیلم، من به عنوان یک منتقد به دنبال کارکرد هرکدام از نماها، سکانس ها و عناصر فیلم هستم و همین طور موتیفها را دنبال می کنم و تقابلها و تضادها و بسط صحنهها را پیگیری می کنم و وحدت و پراکندگی را در عناصر فیلم می بینم.
اما در این فرصت کم امکان ورود و بحث درباره تک تک این موارد نیست، فقط درمورد کارکرد نماها و سکانسها و عناصر، پرسش های را مطرح می کنم:
کارکرد انتخاب دو نریتور و راوی زن و مرد در فیلم چیست؟ چرا زبان روایت یکی ادبی و استعاری غلیظ شده و دیگری ساده تر؟ اصلا آیا در یک مستند داستانی آیینی جای روایت و نریشن ادبی و استعاری هست؟ آیا این شکل از روایتگری به فهم مخاطب از آیینها کمک می کند یا برعکس او را از فهم آنها و پیگیری خط روایت فیلم عقب می اندازد؟ چرا راوی به جای پیچیده گویی به بیشتر دادن اطلاعات و آگاهی درباره آیین ها و عنعنات هزارگی نمی پردازد؟
کارکرد و منطق حضور علی ضرغام آن هم با آن میزانسن های خاصش چیست؟ اگر به جای نماهای متناوب او از صدای ساز و آوازش در بک گراند تصویر استفاده می شد بهتر نبود؟ منطق و کارکرد حضور تصویری او چیست؟
کارکرد سکانس مرد کوچی آن هم بدون توضیح از طرف راوی و نریتور در متن فیلم چیست؟ اگر حذف می شد آیا فیلم ضربه ای می خورد؟
کارکرد روایی و تصویری پیرمرد قصه گو چیست؟ آیا بهتر نبود ماجرای فیلم با قصه ی همو آغاز شود و دلدادگی و عروسی و آیین های نمایشی هزارگی را در روایت زندگی شخصیت قصه ی او می دیدیم و با همو هم فیلم را به پایان می رساندیم؟
معناشناسی فیلم
در معناشناسی فیلم «کهن یادگار سرزمین آزر» باید به چهار لایه ی معنایی 1. ارجاعی، 2. آشکار، 3. ضمنی و 4. دلالتگر، اشاره کنم. البته همه ی این معانی را از درون سیستم فرمی «کهن یادگار سرزمین آزر» استخراج کرده و دقت کرده ام تا در ارتباط تنگاتنگ با فرم و روایت فیلم باشد.
«کهن یادگار سرزمین آزر» در سطح معنای ارجاعی، خلاصه ای از آیین های نمایشی هزارگی و معرفی آنهاست. تاکید می کنم: خلاصه ای از آیین های هزارگی وگرنه آیین های هزارگی و عنعات و آداب و رسوم موجود در فولکلور هزارگی آن قدر متعدد و فراوان اند که اشاره ی گذرا به هریک از آنها با زبان تصویر، چندین برابر حجم این فیلم را طلب می کند. به گونه ای که می توان گفت: هرکدام از آیین های اشاره شده در «کهن یادگار سرزمین آزر» قابلیت دارد تا یک مستند مستقل درباره اش ساخته شود.
در سطح معنای آشکار، این فیلم می کوشد نوعی آگاهی هویتی به مخاطبان هزاره ی خود داده و مخاطبان غیرهزاره را نیز با فولکلور ریشه دار و کهن هزارگی آشنا کند.
در سطح معنای ضمنی، نیز تلاش کارگردان و فیلمش بر این است که ریشه داشتن آیین های هزارگی در فرهنگ و ادبیات اوستایی و زرتشتی را ارائه کند.
در سطح معنای دلالتگر هم این فیلم دربرگیرنده ی جهان بینی نسل جوان و هویت طلب امروز جامعه ی هزاره است که جستجو در تاریخ و بالندگی به هویت هزارگی خویش را بر نادیده گرفتن و فرار و گریز از هویت سرکوب شده اش اختیار می کند و در عین حال، سعی می کند واقعیت های فرهنگ هزارگی را ببیند و به جای ایجاد تقابل بین هویت قومی و نژادی اش با دین و مذهب، فهم متفاوت و مورد قبولی از آنها ارائه دهد.
مهمترین درخشندگی «کهن یادگار سرزمین آزر» در همین سطح است و گرچه انتقادهایی در لایه های معنایی مختلف، به خصوص همین سطح معنایی بر آن وارد است که البته ناظر به اجزای فرمی و معناهای چندگانه برخی از سکانس هاست، اما از این جهت که به سمت مذهب زدایی و دین گریزی از فرهنگ هزارگی نرفته است و مذهب را به عنوان واقعیتی پررنگ در فرهنگ هزارگی حفظ کرده است، ارزشمند و قابل دفاع است.
سخن پایانی
«کهن یادگار سرزمین آزر» مستندی است مردمنگارانه و آیینی که به لحاظ موضوع و ژانرش بهتر بود میدانی و در زیست بوم و جغرافیای طبیعی افغانستان ساخته شود. همچنین بهتر بود به جای پردازش اجمالی هریک از آیین ها و ارائه ی مجموعه ای از آیین های نمایشی هزارگی بخشی از آیین ها را اما به طور عمیق تر و مفصل تر تصویرگری کند تا مخاطبان غیرهزاره هم در کنار مخاطبان هزاره استفاده و لذت بهتر و بیشتری از این مستند می بردند و بر آگاهی هایشان از این آیین ها افزوده می شد، به ویژه اینکه چشمداشت مخاطب از مستندهای مردمنگارانه افزایش آگاهی هایشان درباره موضوع مود نظر است. در نسخه ی فعلی «کهن یادگار سرزمین آزر» این آگاهی بخشی هست، اما بسیار کم. در این راستا، می شد بهتر از اینها از گفتار متن استفاده کرد و گفتار متن تاثیرگذارتر و قدرتمندتری داشت. گنجاندن داستان و روایت داستانی نیز می توانست بر جذابیت فیلم بیفزاید و انسجام منطقی و تصویری بین سکانس ها را تقویت کند.
با این حال، «کهن یادگار سرزمین آزر» به لحاظ سبکی توانایی های خوبی دارد و به لحاظ فرمی ممکن است نتواند توقعات و انتظارات روایی تماشاگرش را برآورده کند، ولی به لحاظ معنایی تلاش دارد که تصویر مناسب و خوبی از فرهنگ و هویت هزارگی ارائه بدهد.
«کهن یادگار سرزمین آزر» فیلمی است که ارزش دیدن دارد و برای کسانی که در فرهنگ و فولکلور هزارگی زندگی نکرده اند، سوال برانگیز و برای کسانی که تجربههای فرهنگی مشترک با کارگردان دارند، نوستالژیک و خاطره برانگیز است. مهمترین نقطه قوتش هم در ارائه تصویری متفاوت و زیبا از فرهنگ و هویت افغانستانی است، تصویری که می شود آن را از آن خودمان بدانیم و خود را در آینه اش ببینیم.
/پایان/