در باب مغالطه

ا. م. شیری
طی مقالات متعدد، به یکسری پیامدهای ناگوار ناشی از نفوذ و خیانت در ایران پرداختهام و راهکارهایی برای مبارزه با این پدیدههای شوم پیشنهاد کردهام. اما با مشاهدۀ یکسری مغالطهها و سفسطهها در پی هجوم ١٢ روزۀ فرزندان نامشروع انگلیس (امریکا و اسرائیل) به کشور ما، بر آن شدم تا در مورد مغالطه و روشهای آن به اجمال توضیحاتی بدهم. البته، در این خصوص ناگفته نماند که پیشتر بارها در لابلای مقالات نوشته و یادآور شدهام نه بصورت جدادگانه. مثلاً در مورد هجوم درندگان قوم یهود به غزه که تا کنون بعنوان «جنگ غزه» تعریف میشود.
ابتدا، معنی و تعریف مغالطه یا سفسطه:
مغالطه به هر نوع استدلال نادرست یا فریبنده گفته میشود که ظاهراً منطقی و قانعکننده به نظر میرسد. اما، در واقع بلحاظ منطقی دارای ایراد و اشکال جدی است و به نتیجهگیریهای غیرصحیح یا گمراهکننده منجر میشود. مغالطهها میتوانند آگاهانه یا ناآگاهانه رخ دهند.
نمونههایی از مغالطه و روشهای آن:
ــ هنگامی که یک درگیر مسلحانه رخ میدهد، عدهای بدون اینکه ماهیت و اهداف طرفین درگیری یا آغازگر درگیری را مورد توجه قرار دهند، تحت پوشش مخالفت با جنگ، شعار میدهند «ما طرفدار صلحیم و مخالف جنگ»؛
ــ وقتی صحبت از مذاکره به میان میآید، باز هم عدهای، بیتوجه به هدف، موضوع و دلیل مذاکره، وارد گود میشوند و شعار میدهند: «ده سال مذاکره بهتر از یک روز جنگ است»؛
ــ وقتی از نفوذ صحبت میشود، همان عده باد به غبغب میاندازند و بیتوجه به چگونگی و علل نفوذ، با کلیگویی آن را توجیه میکنند و میفرمایند نفوذ همیشه و در همه جا بوده و خواهد بود.
حالا، از همین نکته آخر شروع میکنم. بله، نفوذ و خیانت همیشه در همه جا بوده و هیچ کس در مقابل آنها بیمه نیست. اما نفوذ هست تا نفوذ. نفوذ و خیانت یک فرد یا حتی افراد متعدد، طبق دستور و پروژۀ این یا آن دولت بیگانه، متفاوت است با نفوذ جمعی، انبوه، متشکل و سازمانیافته از داخل.
نفوذ گستردهای که از ابتدای انقلاب در ایران شاهدیم، نتیجۀ تجدید سازمان کامل ساواک در سالهای ١٣۵٧- ١٣۵٨ و شکل آشکار نفوذ جمعی، انبوه، سازمانیافته و متشکل از داخل بود نه نفوذ یک یا چند عامل بیگانه در این یا آن نهاد دولتی. البته، شکل و شیوۀ مبارزه با هر دو نوع نفوذ یکی است: بستن منفذها و حفرههای ممکن برای نفوذ!
مذاکره:
طبیعتا، هنگام بروز اختلاف میان دو یا چند نفر، دو یا چند دولت، مذاکره بهترین راه حل اختلاف است. اما آیا مذاکراتی که ایران با ۵+١ و پس از چند سال، تنها با «یکی» در عمان شروع کرد، از کدام نوع مذاکره و بر سر کدام اختلاف بود. موضوع مذاکره آنچه رسما اعلام شد، برنامۀ هستهای کشور بود.
استفاده از دانش و انرژی هستهای یا همان برنامۀ هستهای.
دانش هستهای در انحصار هیچ کشوری نیست و به همین دلیل، مفاد پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای و آژانس بینالمللی انرژی اتمی حق همۀ کشورها برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را به رسمیت شناخته است.
پس، چرا برنامۀ هستهای صلحآمیز ایران، حق قانونی و طبیعی کشور تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به موضوع مورد اختلاف تبدیل و به مذاکره گذاشته شد؟
برای پاسخ روشنتر به این پرسش، یک مثال ساده میزنم: شما در خانه و با تکیه بر حق قانونی و به حساب داشتههای خود زندگی میکنید. ناگهان یک باجگیر به شما گیر میدهد که مثلاً بیا در مورد یخچال خانهات مذاکره کنیم وگرنه، خودت را میکشم، خانهات را ویران میکنم…
صاحبخانه (دیپلوماسی بشدت آلوده به نفوذ مرئی، مثلاً تیم ظریف- روحانی و نامرئی ایران- نامعلوم بر ما) بیتوجه به اینکه اصلاً چرا «یخچال من» باید به موضوع مورد اختلاف تبدیل شود، قبل از اینکه به تلاشهای دامنهداری برای اقناع جامعۀ داخلی و جهانی در این باره دست بزند که دشمنان استقلال و آزادی ایران مسئلۀ برنامۀ هستهای صلحآمیز ما را عمداً و بصورت تصنعی و هدفمند به موضوع مورد اختلاف تبدیل کردهاند، ترسان و هراسان میرود با در و همسایه مشورت میکند که ای وای چه کنم. همسایهها نیز با درک تمایل «صاحبخانه به مذاکره»، صلاح میبینند که باشد ما هم کمک میکنیم با هم برویم مذاکره کنیم.
بالاخره، مذاکرۀ ایران با ۵+١ سر گرفت. به توافقاتی (بد یا خوب) رسیدند (برجام). چندی بعد، لات جهانی (آمریکا) از توافق خارج شد. دوباره آمد: «نه خیر، اشتباه شده، تو اصلا نباید یخچال داشته باشی. بیا تک به تک مذاکره کنیم. اگر قبول نکنی، همان آش است و همان کاسه: میکشم، خانهات را بر سرت خراب میکنم…». این بار که «صاحبانه» هوا را پس دید، قبول کرد منتها به شکلی عجیب، یعنی مذاکره بصورت «غیرمستقیم»! لرزان-لرزان با تکیه بر «محلل» رفت به پای مذاکره در مورد یخچال (برنامۀ هستهای) خود که از ابتدا نباید به عنوان موضوع مورد اختلاف برسمیت میشناخت! نتیجه؟ هیچی! قلدر در حین «مذاکره» به «خانه» (ایران) حمله کرد، تعداد زیادی را کشت؛ ترور کرد؛ بخشهایی را ویران کرد؛ از بین برد و الیآخر.
انگار کسی نبود بگوید: آخر پدرت خوب، اگر تو کمترین آشنایی با دیپلوماسی داشتی؛ اگر کمترین شناختی از دشمنان استقلال و آزادی ایران و اهداف آنها داشتی، باید ابتدا جامعۀ داخلی و جهانی را قانع میکردی که «یخچال» خانۀ مرا بصورت تصنعی و هدفمندانه به موضوع اختلاف تبدیل کردهاند. من چرا باید در مورد حق طبیعی و قانونی خود «مذاکره» کنم. اما بعد از آنکه بناحق رفتی به پای «مذاکره»، باید یک در هزار هم که شده، احتمال میدادی که مورد حمله قرار خواهی گرفت و با حرکت از این مبداء، باید به جای تسلیم به فشار و تهدید به حملۀ نظامی، برای دفاع آماده میشدی و همان ضربشستی را که بعد از تحمل تلفات و خسارات سنگین نشان دادی که مهاجمان مجبور به توقف حملات شدند، در همان ابتدای حمله نشان میدادی.
سؤال: مذاکره در زیر فشار و تهدید نظامی در مورد داشتن یا نداشتن یخچال را، بخوانید برنامۀ هستهای را میتوان در ردیف آن نوع مذاکراتی تعریف کرد که «بهتر از ده سال جنگ است»؟ بخصوص اینکه اگر قلدر جهانی در حین مذاکره به «خانه» حمله کند. هر گونه پاسخ مثبت به این سؤال، یعنی تمسخر مذاکره! یعنی ترسیم کاریکاتوری از مذاکره! یعنی سفسطه و مغلطۀ عیان و آشکار!
هجوم و جنگ:
بلی، در حین «مذاکره»، ابتدا قلدربچه (اسرائیل)، سپس خود قلدر جهانی حمله کرد. بخصوص اینکه اسرائیل هرگز از توانایی حمله به کشور ما بطور کلی برخوردار نبود و نیست. اما چرا و چگونه حمله کردند؟ چرایی و چگونگی حمله دلایل چندی داشت: اول- چون ترس و لرز صاحبخانه (ایران) را دید؛ دوم، چون ایران بدلیل فقر دیپلوماسی و نفوذ گسترده در نهادهای دولتی، حق طبیعی خود را پیشاپیش بعنوان موضوع مورد اختلاف به رسمیت شناخته و به مذاکره گذاشته بود؛ سوم، چون با قطع شاخ و بال (متحدان) «صاحبخانه» در منطقه، امکانات فنی هجوم مستقیم اسرائیل به ایران فراهم شده بود؛ چهارم، چون دشمن عوامل نفوذی و ستون پنجم داخلی خود را بسیج و آرایش جنگی داده بود و گرنه، اگر قرار بود قلدر جهانی (آمریکا) به ایران حمله کند، همان وقت که جورج بوش (صغیر) ایران را بعنوان یکی از هفت کشور «محور شرارت» تعریف کرد، حمله میکرد؛ زمانی که به افغانستان بیدفاع حمله کرد، به ایران حمله میکرد؛ همان وقتها که بر خلاف تمام موازین و مقررات بینالمللی به عراق، سودان، لیبی و سوریه حمله کرد، به ایران نیز حمله میکرد…
پس از حملۀ لاتهای جهانی به کشور ما، سفسطهبازان و مغالطهگران با هیاهو وارد صحنه شدند. اولین مغالطۀ آنها این بود که هجوم و حملۀ فاشیستهای انگلیسزاده به کشور ما را با تکیۀ «زیرکانه» بر علائم و نشانههای تمام جنگها و درگیریهای مسلحانه، یعنی شلیکهای متقابل، بمبارانها، وارد کردن خسارات تلفات و غیره به یکدیگر، «جنگ» نامیدند. همانطور که تهاجمات استعماری امپریالیستهای غربی به یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و غیره را بعنوان «جنگ» معنی کردند؛ سپس، با تظاهر به صلحدوستی، «جنگ» را محکوم کردند نه حمله و هجوم را… این، یعنی مخدوش کردن عمدی مرز بین هجوم و جنگ؛ یعنی علامت مساوی گذاشتن بین مهاجم و مدافع و در نتیجۀ نهایی، یعنی مخالفت با دفاع! یعنی تظاهر به صلحدوستی! یعنی نقطۀ اوج سفسطه!
چند پرسش لایق تأمل دیگر اینکه چرا رژیم فاشیستی- صهیونیستی آمریکا و اقمارش جرأت نمیکنند به جمهوری دموکراتیک خلق کره حمله کنند؟ آیا کرۀ شمالی مخالف مذاکره و صلح است؟ قطعاً خیر! پس، چرا ایران از تجربۀ کرۀ شمالی هیچ درسی نیاموخت؟ بیتردید، بدلیل فقر دیپلوماسی ناشی از نفوذ گستردۀ فکری و فیزیکی جاسوسان و عوامل بیگانه در ارگانهای حاکمیتی کشور! آیا ایران باید از حالا به بعد مشی جمهوری دموکراتیک خلق کره را در پیش بگیرد؟ دقیقاً، آری!
اما باز هم یک سؤال: آیا حاکمیت جمهوری اسلامی با راهاندازی دستگیریهای خیابانی و اخراج دستهجمعی مهاجران افغانستانی میتواند وجود خودش را از آلودگیهای مزمن و ریشهدار پاک کند و تجربۀ جمهوری دموکراتیک خلق کره را راهنمای عمل خود قرار دهد؟ بنظر میرسد خیر! زیرا، با این روش فقط رد پای نفوذ گسترده و ستون پنجم را پاک میکند. برای انجام این امر مهم، باید اراده نشان دهد و ابتدا از درون خود، از بالا شروع کند تا برسد به بدنۀ جامعه.
اما نکتۀ آخر. بعد از هجوم صهیونیستهای فاشیست به کشور ما، بویژه به تأسیسات هستهای، اصولاً باید مسئلۀ «مذاکره» در مورد آن بکلی و یک بار برای همیشه کنار گذاشته شود. در عین حال، نهادهای ذیصلاح کشور موظفند در محاکم قضایی بینالمللی علیه مهاجمان اقامۀ دعوی نموده، خواستار پرداخت غرامت باشند. در غیر این صورت، مسئله به همان زدن و در رفتن، جرم بیمجازات ختم میشود.
با این اوصاف، امروز کشور ما در چنان شرایطی قرار دارد که به گفتۀ دکتر محمد مصدق، «سیاستمداران حق ندارند بگویند اینجا یا آنجا اشتباه شده است. بلکه یا خدمت میکنند یا خیانت!» (نقل به مضمون).
لطفا، در کانال «ستارۀ شرق» در تلگرام و یوتیوب عضو شوید، از آن حمایت کنید!
مطالب مرتبط با این موضوع به قلم راقم یادداشت حاضر:
ــ مذاکره بین لات محلّه و ساکن محل
ــ مضحکهای بنام مذاکرات ایران و آمریکا و حمله به ایران
ــ درسهای مرحلۀ اول حملۀ فاشیستهای آمریکا و اسرائیل به ایران
١٧ تیر- سرطان ١۴٠۴