داعش، بازوی مسلح نظم نوین جهانی
یا درباره مسألهای که از چشم همگان پنهان مانده است یعنی ابزار گوناگونی که در اختیار داعش قرار دارد، از خود چیزی پرسیدهایم؟
نوشته: کریم محسن
منبع: لو گران سوار ـ ۵ فوریه ۲٠١۶
داعش که خود را «دولت اسلامی» اعلام کرده، در واقع با کلیه زیرمجموعههای اداری و نظامی خود یک «دولت» است. براساس دادههای جدیترین منابع موجود، «دولت اسلامی» در سال ۲٠١۴ دارای ارتشی مرکب از ۳۰هزار «جهادگرا» از ۸٠ ملیت مختلف بوده است که این عددی میانگین است. زیرا منابع دیگر این شمار را بین ۳۰هزار تا ٢۰۰هزار برآورد کردهاند. با وجود این، بههمان کمترین تعداد، یعنی ۳٠هزار «جهادگرا» بسنده میکنیم و پرسش زیر را مطرح مینمائیم: آیا تا بهحال درباره لجستیک ضروری مانند خوراک، پوشاک، مسکن، تسلیحات و مواظبت برای این شمار انسان اندیشیدهایم؟ هر فرمانده ارتش به شما پاسخ خواهد داد که هزینه چنین ارتشی میلیاردها دلار خواهد بود، بهویژه اگر آن ارتش در حال جنگ باشد. در اینصورت، این میلیاردها از کجا میآید؟ چه کسی آنها را به داعش میدهد و به چه منظوری؟ این «سربازان» را چه کسی آموزش میدهد؟ داعش دولت نیست ولی کلیه ابزار لازم را برای یک دولت در اختیار دارد.
چه کسی باور خواهد کرد که یک گروه این چنین خوب سازمان داده شده (از لحاظ اداری و نظامی)، که دارای ارتشی «آماده» جنگ و امکانات مادی غولآساست، بههمین سادگی و ناگهان پدیدار شده باشد؟ امکانات مادی را عربستان و قطر فراهم مینمایند، آموزش را سازمان سیا و موساد یعنی ایالات متحده و اسرائیل، بر عهده دارند و ترکیه، منطقه را در اختیار گذاشته است. تقسیم کاری که به داعش اجازه میدهد براساس نقشههای ریخته شده پیشرفت نماید. ولی دولت اسلامی کوه یخ برنامهای است که از سال ١۹۸۹ یعنی پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و بهوجود آمدن دولت تک قطبی ایالات متحده در حال اجراست. تروریسم، آنگونهای که امروزه پدیدار شده است، میوه تلخ درختی است که از مدتهای مدیدی پیش کاشته شده بود. بهعبارت دیگر از زمان جنگ در افغانستان، یعنی از سالهای ۸۰ـ۱۹۷۰ و هدف آن به بند کشیدن کسانی است که علیه جهانیسازی اعلام شده و نظم نوین جهانی که فقط یک قدرت در جهان باقی میگذارد و آن هم قدرت ایالات متحده است، بر میخیزند. این مطیعسازی دنیا در نخستین محلی که به اجرا گذاشته شد، در خاور میانه (که دارای ذخایر عظیم نفت و گاز است) طی نخستین جنگ خلیج (فارس) در سال ١٩٩١ بود. فرایندی که در راستای مطیع کردن کشورهای عربی لائیک صورت گرفت.
جنگ تحمیلی به عراق و سوریه از جمله در چارچوب تغییرات نامبرده رخ داد، یعنی کشورهایی که میبایست توسط پادشاهی و امیرنشینهای مذهبی، قومی و قبیلهای جایگزین شوند. تروریسم ـ چه بهنام «اسلامی»، چه بهنام بینالمللی خوانده شود، در واقع تهدیدی است که آفریده شده تا کشورهایی را که در چارچوب سیاست نوین «جهانیسازی» وارد نمیشوند، نابود کنند و در ضمن، بتوانند بودجه نظامی برای ارتش برخی از کشورها را توجیه کنند و سرانجام آنانی را که زیر بار چنین سیاست سرکوبگرانهای نمیروند، مطیع سازند. «عمل میهندوستانه» (*) در آمریکا که پس از رویداهای ١١ سپتامبر ۲٠٠١ برقرار شد، تبصره اصلاحی قانون اساسی فرانسه، که در پی سوءقصد سال ۲۰١۵ تصویب شد، بهانههایی بودند برای تصویب قوانین محدودکننده آزادیهای دموکراتیک، و نقش خود را در کاستن آزادیهای شهروندی ایفا کردند. بهجز شنود محاورههای تلفنی مردم، فرانسه از سال ۲۰۰١ به بعد، در مکانهای عمومی، ژاندارم و نظامیان را مستقر کرده و بدینسان قوانین سرکوبگرانه خود را تشدید نموده است. با وجودیکه فرانسه از لحاظ قوانین موجود برای مبارزه با تروریسم بسیار مجهز است ولی فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری آن، بازهم به این قوانین میافزاید.
در واقع، مبارزه «جهانی» با «تروریسم» که در سال ۲٠۰١ توسط جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری سابق آمریکا بنیاد نهاده شد، آهسته آهسته به مبارزه با شهروندانی تبدیل شده است که دادههای جدید ژئوپلیتیک را که بهنام نظم نوین جهانی خوانده میشود، نمیپذیرند. برای اینکه طرحی کلی بهدست داده باشیم، میتوانیم بگوئیم که طراحان جهانیسازی در پی از بین بردن هر نوع مقاومت در برابر این نظم نابرابری هستند که قصد دارند تحمیل کنند. جهانیسازی که مفهومی اقتصادی است ـ یکی از غایتمندیهایش کشاندن خلقها به زیر انقیاد کسانی است که اقتصاد جهان را در دست دارند ـ طرحی سیاسی را نیز دنبال میکند. در واقع، با نوعی بازی تجمع، ادغام و انواع دیگر اقدامات مالی، ده شرکت هستند که در دنیا تقریباً انحصار تولیدات نعمتها، و سرویسها را در اختیار دارند. براساس یک بررسی اخیر اکسفام، وزنه مالی ۶۲ میلیاردر جهان، برابر ثروت نیمی از مردم دنیاست. بهصورت دیگر میتوان گفت که این ۶٢ فرد به اندازه ۳/۵ میلیارد نفر از اهالی کره زمین ثروت دارند. تحت این زاویه، داعش بهعنوان بازوی مسلح نولیبرالیسم پدیدار میشود که میخواهد دولتها کم شوند و بازارها بیشتر. بهعبارت دیگر مهمترین دشمن نظم نوین جهانی، دولت ـ ملت است که علیه آنها، گروههای «جهادگرا» فرستاده شده است. در این راستاست که بیشک باید این سوءقصدهایی که سیاستهای سرکوبگرانه را تقویت میکند، درک نمود. همان سیاستهایی که در جهت مخالف مبارزهای کارا با آفتی که بهعنوان مترسگ توسط کسانی که برنامهشان تسلط بر دنیاست، عمل میکند.
Patriot Act (*)