زبان آریایی یا آریویی چی شد؟

نوشته: دکتر حمیدالله مفید ——————————— زبان بازتاب خرد آدمی است و انسان…

تعامل 

نور محمد غفوری از چندی به اینطرف در مکالمات و نوشتار…

جمال غمبار

آقای "جمال غمبار"، (به کُردی: جەمال غەمبار) شاعر و نویسنده‌ی…

چین کاوشگری به نیمه تاریک ماه فرستاد

منبع تصویر، GETTY IMAGES ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۳ مه ۲۰۲۴ آژانس فضایی…

        تقدیم به ستره محکمه امارت اسلامی افغانستان

معروضه محمد عالم افتخار ولد محمد قاسم دارنده تذکره تابعیت 1401100148058   حضور…

حاکمیت طالبان؛ افزایش بحران و تکانه های بی ثباتی ملی…

نویسنده: مهرالدین مشید استبداد و تبعیض طالبان و به صدا درآمدن…

چند شعر از حمید تیموری‌فرد

بزم کبوتران   در تالار توت و ارغوان  سایه‌ی گل درشت انجیر  تارمی خلوت…

ساز آفرینش

رسول پویان رحیم و رحـمان را تابکی قـهار می گویند برای بـندگان…

چرا ادبیات دوران کهن و میانه کم‌تر حزین بود؟

در پرداخت‌های ساختاری ادبیات جهان از شعر و غزل و…

انسان گرایی پاسخی ناتمام در برابر ناپاسخگویی اندیشه های فلسفی…

نویسنده: مهرالدین مشید  انسان گرایی به مثابه ی داعیه ی برگشت…

گنجینۀ الهام

رسول پویان 2/5/2023 روزباخورشیدوشب سیل شباهنگم خوش است زیــر نـور خلـوت مهـتـاب آهنگـم…

در ارتباط به جفنگ گویی ها ی " نیاز نیاز"

حبیب میهنیار دوستان گرامی شما بهتر میدانید که یکی از ویژه…

ادبیات مبتذل،- سرگرم کننده و کم ارزش؟

Trivialliteratur:   آرام بختیاری نیاز انسان از خود بیگانه به ادبیات سرگرم کننده.  ادبیات…

پیام شادباش به مناسبت روز جهانی کارگر

ا. م. شیری روز اتحاد و همبستگی انترناسیونالیستی کارگران و زحمکشان…

دستار پوشان اسلام ستیز و پاچه بلند های حرمت شکن

نویسنده: مهرالدین مشید گروه ی طالبان از نظر حسن عباس نویسنده…

برگردان شعرهایی از سبزه برزنجی

خانم "سبزه برزنجی" (به کُردی: سۆزە بەرزنجی) شاعر کُرد زبان،…

به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

«
»

تانگری‌گرايی، جهان‌بينی دينی ترکان باستان

نویسنده:
رحیم کاکایی

فرهنگ هر ملتی تنها از فرهنگ مادی تشکیل نمیشود، بلکه فرهنگ معنوی يا جهانبينی معنوی و سنتی نیز بخش مهمیاز آن را تشکیل میدهد که شاملاسطورههايی درباره منشاء کاينات، انسان و همه موجودات زنده جهان و همچنين شامل شناخت زندگی و مرگ، مفهوم انسان، زمان، فضا و اسطورهها، سننو آيينهای آن ملت است. دين در طول تمام تاريخ همراه انسانها وجود داشته است. برای دين نگرش و چشماندازی از جهان و شناختی از آن لازم بود. ازاينرو انسانها در جريان آيينهای مذهبی که آنرا پيوندی با نيروهای آسمانی و زمينی میپنداشتند میخواستند جهان معنوی و روح آسمان، خالق جهان وانسان را بشناسند

تانگریگرايی (تِنگریگرايی)، یا نظام جهانبينی سنتی ترکی ـ مغولی و آموزش دينی تانگريسم (تِنگريسم) است که در محيط رمهداران کوچنشين آسيایمرکزی بين نياکان مشترک ترکان و مغولان پديد آمد. ترکان تا پذيرش اديان جهانی، یعنی اسلام، مسيحيت و بوديسم، دين باستانیِ بسيار کهن و خودويژه تانگریگرايی (تانگری چيليق ـ ترکمنی) راداشتند. اين دين بر ايمان به خالق و پرستش تانگری، خدای کيهانی استوار بود. اين دين شباهت زیادی با خدای «تين» (آسمان، طبيعت) چينی و خدای «دينگير» (آسمان) سومری دارد. تانگریگرايیمانند همه ادیانِ ديگر با گذشت زمان تکامل یافت و همه ويژگیهای لازم خود را بهدست آورد

پنداشت از تانگری که بهمثابه خدای اصلی ترکان و مغولان استپهای بزرگ بود، به هزاره چهارم و پنجم پيش از ميلاد برمیگردد. دينپژوه فرانسوی، ژان پل رو با جمعبندی و تعميم اين دين آنرا«تنگريسم [تانگريسمناميد. در فرهنگ علمیاصطلاح «تِنگری» که برابر نهاد آن در زبان ترکمنی تانگری است، بهمعنی« آسمان»، بخش مريی کاينات، «خدا»، «الوهیت»، «حکمران»، «روح ميزبان»است

تعبير ديگری نيز وجود دارد که واژه «تانگری» را از دو کلمه « تانگ را» از هجای«تانگ» ترکی بهمعنی «طلوع» و عنوان مذهبی کهن نزد بسياری خلقها و «را» بهمثابه خورشيد میداند. کيش پرستشخورشيد و تغيير و تحول سالانه طبيعی ـ مداری زمين نزد بسياری از ملتها وجود داشت که بهمثابه تعيين زمان در سال بود و از ديرباز به خورشيد نسبت داده میشد. بدين ترتيب «تانرا ـ تانگرا» اشارهبه برآمدن خورشيد دارد. اما ريشهشناسی [اتيمولوژی] واقعی کلمه هنوز تا حد زيادی حل نشده و اينکه چگونه ترکان باستان دين خود را تانگری ناميدهاند، ناشناخته است. در سده نوزده که اين دينهنوز نزد مردمان آلتايی ـ سايان حفظ شده بود، آنرا فقط «يانگ»، «آنگ» میناميدند که به معنی «عقل، هوش، ذهن، آگاهی» است

هنوز توافق نظرکاملی بين محققان در شناخت ماهيت تانگریگرايی وجود ندارد. برخی از پژوهشگران به اين نتيجه رسيدهاند که اين باور و آيين به‌‌ تدریج تا سدههای دوازده و سيزده بهصورت نظريهایکامل، شامل هستیشناسی (آموزش درباره خدای واحد)، کيهانشناسی (تئوری سه جهان با امکانات آميزش [ تماس] متقابل)، اسطورهشناسی و ديوشناسی (تشخيص ارواح نياکان از طبيعت) درآمدهاست. در يکی از نسخ خطی باستانی گزارش میشود که تا سال ۱۶۵ پيش از ميلاد ترکان  دين کاملی با قوانين کامل داشتند. اين دين بسيار نزديک به بوديسم بود و از کانيشکا پادشاه هندی (پادشاهامپراتوری کوشان) به ارث رسيده بود که شاخههای اولیه بوديسم نیز مانند تانگریگرايی، البته با گسترش و شکلگيری مستقل از آن سرچشمه میگرفت

برخی پژوهشگران اصرار دارند که تانگریگرايی دينی است که تنها به گفتههای شفاهی استناد میکند و الهيات و يا نظريه کلامیآن بهصورت کتبی تنظيم شده نيست و شمار لوايح و جزييات مقدسدر آن کم است، اما این آیین توانست با توجه به سادگی و وضوح آن، چند هزار سال در شکل آيينها و مناسک مذهبی ثابت دوام بياورد. در عينحال بخش ديگری از پژوهشگران مدعی وجود کتاباصلی مقدس تانگریگرايی (تانگری چيليق ـ ترکمنی) «مزامير» (تورک ـ «تاج محراب») هستند که بهنظر آنها شامل قانون و شرع تانگریگرايی یا رسوم، آيين و مقررات رویآوردن به خدا بودهاست. زبانشناسان در مورد واژه «مزامير» به منشاء شرقی آن قايل هستند يعنی از سنت هندی آغاز شده و در بوديسم بازتاب يافته است

واژه ترکی «آلتار» بهمعنی «مرتفع، بالا» يا «عالی، متعالی» است. آلتار، بهطوريکه معلوم است، مکان مقدس در معبد و تکيهگاه معنوی آن است. کيش تانگری به‌‌معنی پرستش آسمان آبی ـ روح آسمانی ـمالک، آسمان ابدی است

قبچاقها آنرا تنگری، تاتارها تِنگری، آلتايیها تنگری، ترکها تانری، آذربايجانیها تِنکری، ياقوتیها تانگارا، کوميکها تِنگيری، بالکارها ـ غاراچايیها تِيری، مغولها تِنگِر، چوواشها تورا و تورکمنهاتانگری مینامند؛ در تانگریگرايی سخن همواره درباره يک چيز، یعنی درباره اصل الهی و درباره خدا ـ پدر (پدرآسمانی) است

تنگری خان همچون خدای کاينات، تنها خيرخواه و رحمان و دانای مطلق تصور میشود. او حاکم بر سرنوشت انسان، مردم و دولت است. او خالق جهان و خودِ جهان است. همه به او گردن مینهند وهمه چيز در کاينات از او پيروی میکند، از جمله همه ساکنان آسمان، ارواح و البته انسانها. ويژگی بارز تانگریگرايی تفکيک سه منطقه کاينات بود: آسمان، زمين و زيرزمين، که هرکدام از آنها بهنوبهخود به جهان مريی و نامريی تقسیم میشد. جهان نامريی آسمانی نمودی لايهبندی شده شامل سه تا نُه لايهداشت و طبقه‌‌های آن افقی بود که در هر يک از آنها یکی از خدایان زندگی میکرد

دربالاترين طبقه روح بزرگ آسمان ـ تانگری ساکن بود. منطقه آسمانی به خدايان و ارواحی تعلق داشت که نسبت به انسان نيکخواه بودند. آنها سوار بر اسب جابجا میشدند، از اينرو در قربانیهابرای آنها اسبان را به ارمغان میآوردند. در آسمان مريی، نزديک به زمين ـ که گنبدی شکل است، خورشيد و ماه، ستارگان و رنگين کمان قرار میگرفت

جهان ميانه جهانی نامريی بود که خدايان و ارواح طبيعت در آن سکونت دارند. اين خدايان و ارواح مالک کوهها، جنگلها، آبها، گردنهها، چشمهها و ديگر اشياءهستند. آنها جهان مريی را هدايتمیکنند و بسيار به انسانها نزديکاند. محل سکونت ارواح ـ مالکان، مرز جهان انسانی و طبيعی است. همانطور که بخش هموار سطح زمين ـ استپها و کوهها به انسانها تعلق داشت، در مکانهایواقع در بالا و پايين صاحبان و ارواح ساکنند و انسان گويی در آنجا مهمان است که با «تغديه و خوراکی» يا در واقع با قربانی کردن به اين محدوده راه میيابد

ترکان برای صاحبان کوهها، جنگلها و آبها اهميت زيادی قايل میشدند و برای آنها مراسم قربانیعمومیبرپا میکردند. باور براين بود که رفاه اقتصادی جامعه به آنها وابسته است. جهان مريیميانی نزد ترکهای باستان همچون جهانی زنده و هم غيرزنده درک میشد. اين جهان برای انسان بيشتر برای فراگيری و شناخت قابل دسترس است، بهويژه در آن مکانهايی که زاده شده و زندگی کردهاست. پايينتر، جهان مردگان و نامريی، جهان تجمع نيروهای شيطانی به رياست خدای قدرتمند بنام اِرليک بود. اين جهان نیز چندلايه بود. در جهان ميانی سکونت و طول عمر انسانها حد و مرز خودرا داشت

جهان مردگان جهانی آينهگون یا وارونه است و بوی متفاوتی از زمين دارد. همه جاندارانی که روی زمين، زيرِ زمين و در آب ساکن هستند، به جهان پايين تعلق دارند. کارکرد اصلی جهان تداوم زندگی وتجديد همیشگی آن است و انسان بهعنوان بخشی از جهان در آن ذينفع است. همه آداب و رسوم، آيينها، جشنهايی که با ريتم و آهنگ طبيعت هماهنگاند (زمان، تغيير پیدرپی فصول و حرکت اجرامآسمانی) بهطور مستقيم يا غیرمستقیم برای ادامه و گسترش هستی اهمیت دارند. اين آيينها برای امور مرتبط با دامپروری، برای پرستش نيروهای خدایگونه طبيعت و کيش نياکان بهکار برده میشدند

ترکان باستان معتقد بودند که کاينات را تانگری خان ـ خدای والا، بهکمک خدایان ديگر مانند، يير ـ سوب، اومای (ايمای، مای، اُمای)، اِرليک، زمين، آب، آتش، خورشيد، ماه، ستارگان، هوا، ابر، باد،گردباد، رعد و برق، باران و رنگين کمان اداره میکند

تانگریخان گاهی بههمراه يير (زمين) و توسط ارواح ديگر (يورت ايياسی [ايه سی]، سوآناسی و غيره) برای امور دنيوی و بالاتر از همه «تعيين مهلت زندگی» تصميم میگيرد، با وجود اين اومای(ايمای، مای، اُمای) که تجسم زنِ زمين است، تولد «فرزندان انسان» و مرگ آنها را اداره میکند ـ اِرليک، «روح عالم اموات» است. زمين (يير) و تانگری بهمثابه دو سوی يک آغاز ، به يکديگر ياریمیرسانند تا انسان بر روی زمين زادهشود و زندگیکند. زمين (يير) زيستگاه انسان است. پس از مرگ انسان زمين (يير) او را میگیرد. اما زمين به انسان تنها پوسته مادی خود را برای اينکه انسانبيافريند ارزانی میدارد. تانگری به زمين برای زنان، مادران آينده «کوت»، «سور» را فرستاد. نفس يا دم ـ «تين» ـ، نشانه تولد نوزاد و نماد همه زندگان است

ترکان باستان براين باور بودند که مرگی وجود ندارد، بلکه زندگی ثابت و چرخه پیدرپی انسان در گيتی هست: انسانها با زاده شدن و جان سپردن که به اراده خودشان نيست، بيهوده و بهطور موقت بهزمين نمیآيند

مرگ فيزيکی تن همچون ادامه زندگی طبيعی درک میشد و ترسناک نبود زیرا هستی بهشکل دیگری ادامه مییافت. کاميابی و بهزيستی در جهان ديگر به اين بستگی داشت که بستگان و خويشاوندانچگونه آيينها و مراسم خاکسپاری و قربانی را اجرا میکردند. چنانچه اين آيينها درست و بینقص اجرا میشدند، روح نيای کهن از خانواده حمايت میکرد. ترکان باستان برای نياکان ـ قهرمانانی که بادلاوری خود در ميدان نبرد شهرت میيافتند يا با خلاقيتِ مادی و معنوی نام ترکان را برمیافراشتند احترام ژرفی قایل بودند. ترکان بر آن باور بودند که گذشته از تغذيه فيزيکی تن، بايد روح را نيز تغذيهکرد

يکی از منابع انرژی روح و جان، روح نياکان بود. باور بر آن بود که آن مکانی که قهرمانان زندگی کرده و آفريدهاند يا کار نبوغآمیزی انجام دادهاند، روح آنان پس از مرگ همواره میتواند در آنجا بههمنوعان، بستگان و مردم خود ياری رسانده و از آنها پشتيبانی کند. باور به تانگری و به ساکنان آسمان، ترکان را به کارهای شايسته، به انجام دلاوریها تشویق و آنها را ملزم به خلوص اخلاقیمیکرد. دروغ و خيانت، تخطی از سوگند برای آنها بهعنوان توهين به طبيعت، در نتيجه به خود خدا تلقی میشد. احترام به نياکان نزد ترکان (و مغولها) در پيوند توتمیآنها نسبت به گرگ بازتابيافت ـ نيای بُزکورت، ضامن بیمرگی مردم ترک است که توسط تانگری بزرگ فرستاده شد

ترکان باستانی برآن بودند که نياکان آنها از آسمان و همراه با «گرگ آسمانی» ـ جوهر آسمانی، روح نياکان، روح پشتيبان ـ نازل شدهاند. اعتقاد به بُزکورت [گرگ]، در متون اساطيری ترکان به سه بخشتقسيم میشود: ايمان به بُزکورت بهعنوان پدر و بنيانگذار قبيله؛ باور به بُزکورت بهمثابه رهبر و باور به بُزکورت بهمثابه منجی

در اينجا بد نيست به دو پنداشت ديگر ترکان باستان که بیارتباط به تانگریگرايی نيست اشاره شود. پنداشت نخست درباره درخت يا درخت زندگی است. در تصور ترکان باستان درخت پيوند نزديکیبا زندگی اعضای قبيله و قوم داشت. در فولکلور و فرهنگ همه ترکان، درخت کودکان را بار آورده و میپروراند. درخت نمادی از زندگی و ضامن رفاه اعضای قوم و قبيله است. پنداشت دوم تقسيمجهات جهان است. در سنن ترکی، به موازات ساختار عمودی فضا، سه بخش در تقسيمبندی افقی جهان (اطراف جهان، راست ـ چپ، جلو ـ عقب) آشکار میشود. درخت (يا حتی درختی که در کوهدر حال رشد است) در مرکز تقاطع این جهات قرار میگيرد. در عينحال تعيين و نشانهگذاری خطی و اساسی جهات چهارگانه اصلی در موقعيت خورشيد در آسمان در روشنايی روز تکميل میشود.پيشاپيش و جلو جايی است که خورشيد برمیآيد، سمت راست جايی است که خورشيد در سمتالراس يا اوج خود است، پشت جايی است که خورشيد پايين میرود، سمت چپ جايی است که شبدر اوج خود است

برای ترکان سمتگيری به جانب طلوع خورشيد حالت اساسی و برتر را داشت. شرق نزد ترکان از کيفيت و صفات مثبتی برخوردار است. اين سمتوسويی است که در آن خورشيد طلوع میکند.احترام ترکان به جانب شرق آسمان شناخته شده است، همچنين شناخته شده بود که جانب غرب آسمان به انگيزه ترک زندگی از سوی نياکان مربوط میشود

تانگری به حکومت خاقان (خان) با نام آسمان آبی تقدس داد. خاقان پس از انتخاب، کاهن اعظم در دولت شد. به او بهعنوان پسر آسمان احترام میگذاشتند. وظيفه خان تنها اين نبود که از رفاه مادیمردم مواظبت کند، بلکه وظيفه اصلی او تقويت شکوه و افتخار ملی و عظمت ترکان بود. تانگری خاقانها و گاهی همه انسانها را با مرگ، اسارت و با ديگر مجازاتها بهخاطر جنايت يا خطاهای آنهامجازات میکرد. همه چيز به تانگری وابسته بود، پاداشيا مجازات معمولاً بلافاصله يا در جريان شصت سال (ميانگين طول زندگی انسان) در جهان خورشيدی روی میدادند ومصون ماندن از آنهاغيرممکن بود. پس از مرگ انسان قدرت تانگری بر او پايان میگرفت

تانگری به همه کسانی که به او احترام میگذاشتند و در عمل از خود فعاليت و هدفمندی نشان میدادند کمک میکرد. هر ساله در مقياس ملی ـ دولتی مراسم دعا و مناجات و دادن هدايا و قربانی برپامیشد. سران قبايل، بکها، اشراف و ژنرالها و غيره در آغاز تابستان در زمانی که توسط خاقان مقرر میشد، به اردو (پايتخت) سرازير میشدند. آنها بههمراه خاقان بهمنظور آوردن قربانی برای تانگریبزرگ به بالای کوه مقدس میرفتند. در اين روز مناجات و نيايش تانگری در سراسر کشور انجام میگرفت. در کوههای مقدس، درهها، رودخانهها، درياچهها و چشمههای آب هزاران انسان از روستاهاو شهرهای اطراف جمع میشدند. مناجات و نيايش بدون زنان و شامانها انجام میگرفت

شامانها هرگز جزو روحانيان دين تانگری نبودند. نقش آنها عبارت بود از جادو، شفا و درمان، از جمله هيپنوتيزم و سحر، در این مراسم از آنها دوری میجستند. واژه شامان از زبان تونگوسی میآيد ومعنی آن «انسان خردمند، آن کسی که میداند» است. واژه شامان در ادبيات شهرت جهانی گرفت و بهجای نامهايی مانند«جادوگر»، «کاهن»، «افسونگر» و «فالگير» و غيره نشست. ترکان باستان انسانجادوگر و باقريحه و دانش را «کام» میناميدند. او شاعر، موسيقيدان، طالع و پيشگو و نیز طبيب بود. ترکان، کاهن ترکی را «آتا ـ کام» میناميدند. تاتارهای سيبری با وجود اينکه از سدههای پیش ازاسلام پيروی میکنند، واژه «کام» به مفهوم «شامان» را حفظ کردهاند. ترکان باستان و مردم آلتايی ـ سايان نه تنها واژه «شامان» را بهکار نبردهاند، بلکه حتی آنرا نمیشناختند

صحرانشينان اطاعت خود از تانگری ـ خان را با استفاده از نماد باستانی، نشانی مانند صليب متساویالاضلاع ـ بهنام «آجی» تاکيد میکردند: اين نماد بر روی پيشانی با رنگ ترسیم يا بهشکل خالکوبیاستفاده میشد. اين نماد بيانگر آن بود که همه چيز از کجا آغاز شده و به کجا باز میگردد. برخی محققان بر آنند که نشان صليب در مسيحيت از جهان مذهبی ترکان وارد شده است

در سده ده میلادی، شرايط سياسی ـ تاريخی همکاری تنگاتنگ و تعامل تنگریگرايی و اسلام پديد آمد. زیرا این دو دین از نقطهنظر نفوذ همهجانبه معنوی، مقررات فراگیر اجتماعی و کنترل حياتجامعه و زندگی فردی به یکدیگر شبیه بودند و در مواجهه با هم تضاد آشتیناپديری پیدا نکردند. علت مهم دیگر معنويت والای ترکان و اصول و آيين بردباری مذهبی در استپها و از سوی دیگر،توانايی سازگاری بالای دين اسلام بود. اسلام ضمن برخوردار بودن از روحيه تعرضی بالا میبايست دوره تعميم و پالايشی را برای سازگارشدن با شيوه زندگی چادرنشينی سپری میکرد

از میان شاخههای اسلام، صوفیگری که به لحاظ طبيعت خود به تانگریگرايی بسيار نزديک است، بهطور وسيع در استپها گسترش يافت، زیرا دستورالعملهای سخت اسلامیرا با درک مردمانکوچنشين و نيمه کوچنشين وفق میداد

روند اسلامیکردن نزدیک به يک سده طول کشيد. در این دوران جهان ترک در استپهای خود به درگيریهای مذهبی و انشعابهای بیسابقهای بر اثر رویارویی اسلام، بوديسم و مسيحيت دچار شد،اما دوباره توانست زير پرچم اسلام وحدت خود را بازسازی کند و به پراکندگی دينی و معنوی پایان دهد. دريافت و درک تانگری در اساس با درک الله متضاد نبود. از این گذشته، تانگریگرایی و اسلامشباهتهای مهمیاز نظر کارکرد اجتماعی داشتند. برای نمونه میتوان از مجموعه رسوم و آداب باستانی ترکان و مغولان (ياسا) و دستورالعملهای قرآن و سنت اسلامیسخن گفت

نخست ـ مرد حق ازدواج با چندين زن را داشت، در همان زمان همسر اول، همسر ارشد به حساب میآمد

دوم ـ مردان را ملزم میکرد که به زنان احترام بگذارند و به آنها اعتماد کنند

سوم ـ بزرگسالان را به پرورش جوانان موظف میکرد و عشق به خانواده و مردم خود را میان آنها رواج میداد: در تانگریگرايی با شعار برادری «مردم آسمانی» استپها، بدون درنظر گرفتن قوم وقبيله؛ و در اسلام، برادری همه مسلمانان بدون درنظر گرفتن مليت

چهارم ـ افراد ثروتمند را به خدمت به جامعه و کمک به فقرا ملزم میکرد

از سوی ديگر، اسلام در استپها در اثر ادامه سنن فرهنگی تانگریگرايی، بهويژه هماهنگی با طبيعت و الهامگیری از آن، شکلی ترکی بهخود گرفت

برخی آموزشهای اخلاقی تانگریگرايی 

ـ در هر جا که هستی بياد داشته باش تو از نوادگان ترکان باستانی و مردم نجيب هستی، و از اينرو حق عمل ناشايست را نداری

ـ تاريخ مردم و سرزمين خود را بشناس ـ اين امر دانش روح تو را تقويت و روانت را متعالی میکند و در لحظات دشوار زندگی به تو نيرو میبخشد

ـ تا زمانی که زبان، آداب و رسوم و هنر خلق خود را فرا نگيری، خود را انسان مپندار

ـ همواره به تکامل جسمیو روحی خود کار کن، تندرستی را برای آنکه برای نياکان بزرگ خود شايسته باشی آبديده و تقويت کن

ـ اصل و نسب خود را از بنيانگذار قبيله و خانواده بدان و بهخاطر بسپار. با احترام بسيار به بزرگتر و بيشتر از همه به پدر و مادری که به تو زندگی بخشيدند، برخورد کن

ـ بهعنوان وصيت والای نياکان خود حقيقت را درياب ـ عظمت و بزرگی انسان هرگز نه با ثروت بلکه تنها با معيار شجاعت و کار در راه میهن سنجيده میشود

ـ هميشه بياد داشته باش که همهکارهای نکو و بد تو بهگونهای عادلانه در برابر هم قرار داده خواهد شد

ـ در گفتگو بيشتر گوش فراده، کمتر سخن گو و هرگز لاف نزن. با خردمندان و انسانهای متین رفت‌‌‌وآمد کن

ـ از نزاع، رسوايی و جنجال گريزان باش

ـ در خوردن و نوشيدن ميانه‌‌رو باش. جشنها و مجالس يادبود بهانهای برای شکم پرستی نيست

ـ زنی را برگزين که نه تنها به بدن و چهره زيبا باشد، بلکه باشعور و شريف و خانوادهدار و دارای سنتهای خانوادگی باشد

ـ مواظبت از نسل و پرورش کودکان با روحی قوی ـ وظيفه مقدس هر انسان است

ـ هرگز به احساسات هيچ مليتی و هيچ مذهبی توهين مکن. هر ملتی هديهای از خدا است

ـ همواره و در همه حال انسانی باشرف باش. مگذار نه گرسنگی، نه سرما و نه ترس از مرگ، روح تو را درهم بشکند.