به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

«
»

تاریخ « نظم نوین جهانی »

جهانی سازی

(بخش اوّل)

پی یر هیلار

Globalisation

Histoire du « Nouvel ordre mondial »

par Pierre Hillard

ترجمه توسط حمید محوی

پی یر هیلار Pierre Hillard متولد 21 ژانویه 1966 دکتر در علوم سیاسی و مقاله نویس فرانسوی. تخصص او در زمینۀ « جهانی سازی » بوده و این موضوع را نیز به مثابه روند فن سالار که وحدت جهان را به بهای تخریب ملت ها با ایجاد مناطق بزرگ قاره ای تعبیر می کند.

پی یر هیلار در دانشگاه های فرانسه به عنوان استاد مناسبات بین المللی تدریس می کند. در رسانه های رادیوئی مانند « فرانس کولتور France Culture »، « رادیو کورتوآز Radio Courtoise »، و رادیو « Radio ici et maintenant  » حضور دارد و با شبکۀ ولتر نیز همکاری داشته و تا کنون از او در این شبکه  23 مقاله منتشر شده است. موضوع پژوهشی او بطور کلی پیرامون ابزارسازی اتحادیۀ اروپا در چشم انداز جبهۀ اروپا-آتلانتیک است. به باور پی یر هیلار، هدف از تشکیل اتحادیۀ اروپا ایجاد اروپای واحد نبوده بلکه با آمریکای شمالی ایجاد بلوک اروپا-آتلانتیک را تشکیل می دهد.

او از ریچارد وون کودنهوو-کالرژی Richard Nikolaus von Coudenhove-Kalergi (اتریشی- ژاپنی ) به عنوان نخستین فدراتیست های اروپائی نام می برد که به ایجاد « اتحادیۀ اروپا » اندیشیده اند، و در این راستا انگلستان را به سینی دوّار بین اروپا و آمریکا تشبیه کرده اند. او این مجموعه را به عنوان « فدراسیون سه تائی ها » نامگذاری کرده است.

به دلیل انتقال صلاحیت سیاسی، اقتصادی و پولی به اتحادیه های قاره ای که در حال تشکل هستند (اتحادیۀ اروپا، اتحادیۀ آمریکای شمالی مبنی بر نظریات رابرت پاستور Robert Pastor، اتحادیۀ آمریکای جنوبی، اتحادیۀ آفریقا، اتحادیۀ اوراسیا و غیره)، دولت ها از عملکرد و علت وجودی و ماهیت خود تهی ساخته و بر اساس عامل های متعدد (مالی، قومی، اقتصادی، و غیره.). حتی ایالات متحده، به دلیل ایجاد اتحادیۀ آمریکای شمالی که در شرف تکوین است، به چندین منطقۀ مرزی تقسیم نموده ( نظریۀ ایگور پاتارین Igor Panarine ) و حتی کانادا نیز مشمول همین طرح می باشد. این روندی که همه جا روی کرۀ زمین در شرف تکوین است، اتحادیه های قاره ای با از بین بردن دولت های مستقل، ساختار دولت جهانی را پایه ریزی خواهند کرد.

حمید محوی| پاریس


Globalisation

Histoire du « Nouvel ordre mondial »

par Pierre Hillard

پی یر هیلار Pierre Hillard تاریخ جریان ایدئولوژیکی را مورد بررسی قرار می دهد که نشان بارز خود را در تلاش های کنونی برای اتحادیۀ دولت ها در بطن بلوک های منطقه ای به ثبت رسانده، و بر آن است تا آنها را به سوی دولت جهانی هدایت کند. هدف آن پیشگیری از جنگ نیست، بلکه می خواهد قدرت مالی و تجاری جهان آنگلو ساکسون را گسترش دهد. این جریان ایدئولوژیک با نظریه پردازی و ادعای طرح « نظم نوین جهانی »  را می خواهد روی ویرانه های دولت-ملت ها بنا کند. البته، نباید نگاه خودمان را تنها به تلاش هائی منحصر سازیم  که می خواهد به جدائی ملت ها خاتمه داده و حاکمیت یگانه ای ایجاد کند، بلکه بررسی این طرح از این جهت ضرورت پیدا می کند که اجازه ندهیم تا کمال مطلوب بشریت را در تحول به سوی جامعه ای یگانه به کابوس توتالیتر تبدیل کند.

شبکۀ ولتر | پاریس | 21 فوریه 2010

گردهمآئی در لندن، 2 آوریل 2009، پیرامون ملکۀ الیزابت دوم، رؤسای جمهور و دولت های 20 کشور از قدرتمندترین های جهان، هدایت اقتصاد جهانی را در چشم انداز خود قرار دادند.


 

با پذیرش منشور لیسبون توسط 27 کشور اروپائی، گزینش هرمن وون رومپوی Herman van Rompuy برای ریاست شورای اروپا و کاترین اشتون Catherine Ashton به عنوان نمایندۀ عالی اتحادیه برای امور خارجی و سیاست امنیتی، 19 نوامبر 2009، چرخش تعیین کننده ای در بلندپروازی های جهانی ساز (1) به وجود آورد. اتحادیۀ اروپا به تدریج با چهرۀ سیاسی خودش آشنا می شود و به قول هنری کیسینجر داری « شمارۀ تلفن » می شود. مطمئناً، به تنظیمات جدیدی — اشکال خاصی از ادارۀ امور— نیاز خواهد داشت تا این اتحادیۀ منطقه ای واقعاً استقرار پیدا کند. در واقع، رقابت بین رئیس شورای اروپا، رئیس کمیسیون اروپا و رئیس پاره وقتی شش ماهه ادامه می یابد. این وضعیت عمیقاً دولت اوباما [1] را می آزارد. با این وجود، با کسب شخصیت حقوقی و اولویت کامل حقوق اروپائی نسبت به حقوق ملّی، اتحادیۀ اروپا می تواند ادعا کند که (توفیق ؟) یافته و به بازیگر فعال صحنۀ بین المللی تبدیل شده است. اشتباه خواهد بود که بگوئیم که این فراخوان جدید در استقلال کامل نسبت به بقیۀ جهان صورت عملی بخود خواهد گرفت. در واقع، نخبگان اروپا گرا به پشتیبانی الیگارشی مالی در پیوند و اتحاد روحی با تمام اشکال اتحادیه های منطقه ای که در جهان در شرف تکوین هستند، پیش می روند.

باید دانست که، اتحادیۀ اروپا تنها بخشی از یک برنامۀ گسترده است که به ایجاد اتحادیه های قاره ای می انجامد که هر یک پول، شهروندی، پارلمان یگانۀ خاص خود را دارد، و غیره…مجموع این بلوک های قاره ای یا اتحادیه ها است که برای تشکیل دولت جهانی فراخوانده می شوند. در اینجا می توانیم اتحادیه های منطقه ای در شرف تکوین را یادآور شویم :

— اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا  [2] : در اکتبر 2000 تأسیس شد و چند کشور از شوروی سابق را در بر می گیرد (روسیه، قزاقستان، بلاروس، …)، از سال 2010 این اتحادیه در پی ایجاد گمرک مشترک است [3] و در چشم انداز ایجاد پول یگانه به نام «اوراز» (evraz) [4] یا «اوراس» (euras) و یا «اوراسیا» (eurasia ) …(نام این پول باز هم می تواند تغییر کند) [5].

— اتحادیۀ ملل آمریکای جنوبی [6] : در ماه مه 2008 ایجاد شد، و بر آن است که از منطق منطقه ای جاری به هویت منطقه ای که در حال پیوستن به یکدیگر هستند تحول یابد یعنی منطقه ای متشکل از یک سازمان، بازار مشترک جنوب و اتحادیۀ آندین، یعنی با گردآوری تمام کشورهای آمریکای جنوبی (به استثناء گویان فرانسه، و جزائر بریتانیائی ساندیویچ و مالوین). کمال مطلوب این اتحادیه استقرار پارلمان، پول یگانه [7] و حق شهروندی مشترک است. اتحادیۀ ملل آمریکای جنوبی برای الگوی اروپائی در چهار چوب مجلس پارلمانی ارو – لاتین و آمریکائی که «ارولات» (EUROLAT)  [8] نامیده اند اولویت و امتیاز بیشتری قائل است.

— نظام اتحادیۀ آمریکای مرکزی [9] : دسامبر 1991 بنیانگذاری شد، این گروه از کشورهای آمریکای مرکزی همان اهدافی را پی گیری می کنند که کشورهای آمریکای جنوبی، به ویژه ایجاد پول مشترک پس از سی و سومین کنگرۀ در سان درو سولا (هندوراس) طی دسامبر 2008.

— راه اندازی « سازمان اتحاد آفریقا » [10] طی سال 1963 موجب شد که با سرعت بالا دست پیدا کند، از سال های 1999-2000، با ایجاد اتحاد آفریقا ( در اوربان طی ژوئیه 2002 ) و

« همکاری های نوین برای توسعۀ آفریقا » [11]. اهداف از روی الگوی اروپا تعیین می شود (کمیسیون، پارلمان، ّپان آفریقا، دادگاه آفریقا برای حقوق بشر، و غیره ) [12].

— شورای همکاری خلیج (مترجم : خلیج فارس) [13] : سال 1981 ایجاد شد، و بیش از پیش به سوی اتحادی منسجم تر بین کشورهای خلیج (مترجم : خلیج فارس) حرکت می کند (بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحد عربی). پول مشترک در اطراف سال های 2010/2011 پیشبینی شده است. برای نامگذاری این پول «خلیجی» مطرح شده است ولی هنوز مشخص نیست [14].

— یک اتحادیۀ آسیائی به رهبری سه عضو اصلی در حال شکل گرفتن است :

ژاپن(CEAT, Council on East Asian Community)

چین (NEAT, the Network of East Asian Think Tank)

کرۀ جنوبی (EAF, the East Asia Forum).

از اوّل ماه ژانویه 2010، چین و Asean (آرم انگلیسی برای «انجمن ملت های جنوب شرقی آسیا) بزرگترین منطقۀ برای مبادلات آزاد در جهان را راه اندازی کردند، سپس کره، ژاپن، استرالیا و زلاند نو به آن پیوستند.

این منطقۀ برای مبادلات آزاد، همان گونه که زو نینگنینگ Ningning Xu دبیر کل شورای اقتصادی چین-آسین Chine-Asean  دوست دارد بگوید، باید « روند منطقه گرائی را تسریع سازد»[15].

 

— اتحادیۀ آمریکای شمالی در ماه مارس 2005 در تگزاس با شرکت رؤسای جمهور ایالات متحده، کانادا و مکزیک در چهار چوب همکاری برای امنیت و توسعه  راه اندازی شد[16]. هدف اعلام شده عبارت است از دستیابی به محیط سیاسی، اقتصادی و نظامی مشترک بین هر سه کشور[17]. واحد پول مشترک به نام «آمرو» ( amero) یا « دلار آمریکای شمالی » (تعیین این پول جدید تضمین نشده است) باید جایگزین دلار ایالات متحده و کانادا و به همین گونه پزو peso واحد پول مکزیک شود (18). چنین تحولی از فروپاشی دلار و سپس فروپاشی نظام مالی و پولی جهان عبور خواهد کرد. این بحران ساختاری در سطح جهانی (سیاسی، مالی، پولی و جغرافیای سیاسی) برای تسهیل رسیدن فصل نظم نوین جهانی که این همه طرفداران آن انتظارش را می کشیدند، در آغاز سال 2010 تقویت خواهد شد.

— سرانجام، از دیدگاه نظری، برای سال 2015 استقرار اتحادیۀ ارو – آتلانتیک در زمینه های  سیاسی، اقتصادی و نظامی پیشبینی شده است [19].

در عین حال می توانیم یادآور شویم که پارلمان اروپا به تاریخ 26 مارس 2009 قطعنامه ای را به تصویب رساند، با در نظر گرفتن « وضعیت مناسبات فرا آتلانتیک پس از انتخاباتی که در ایالات متحده صورت گرفت ». این قعطنامه حاوی تمام توافقات سیاسی، اقتصادی و نظامی در هر دو سوی آتلانتیک بود و می بایستی به اتحاد فرا آتلانتیکی بیانجامد[20].

این فهرست کامل نخواهد بود اگر به یک رویداد بسیار مهم اشاره نکنیم، که البته رسانه های فرانسوی آن را به سکوت برگزار کردند. در واقع، گردهمآئی لاکوئیلا در ایتالیا (8-10 ژوئیه 2009)، رؤسای دولت به پرونده های مختلفی رسیدگی کردند (بحران اقتصادی، آب و هوا، …). علاوه بر این، طی یک مصاحبۀ مطبوعاتی، رئیس جمهور روسیه مدودف با خوشبینی خاصی یک سکه، پیش نمونۀ یک پول جهانی که در بلژیک ساخته شده بود را به روزنامه نگاران نشان داد، روی سکه به انگلیسی نوشته شده بود « وحدت در تنوع » [21].

نمایش این سکه اهمیت خیلی زیادی داشت، زیرا برای نخستین بار، یکی از رؤسای دولت واحد پولی را نشان داده بود که می توانست برای تمام بشریت در سر تا سر جهان مطرح باشد[22]. این حرکت بیانات هرمن وون رومپوی را تکمیل می کند، او در سخنرانی اش به مناسبت سپاسگذاری از انتخاب وی برای مقام ریاست شورای اتحادیۀ اروپا، هیچ تردیدی بخود راه نداد که آن جملۀ انباشته از معانی سنگین را به زبان نیاورد و گفت : « سال 2009 در عین حال با استقرار کشورهای گروه 20 در کوران بحران مالی نخستین سال دولت جهانی است » [23].

اعتراف به چنین امری — تنها به این علت که از سوی یکی از طرفداران دولت جهانی مطرح شده — ما را بفکر وامی داشته و این پرسش را مطرح می سازد که چگونه به اینجا رسیده ایم ؟ در واقع، طرح این اتحادیه های منطقه ای که کمابیش در شرف تکوین بوده و کمابیش در چهار چوب قدرتی مرکزی گسترش یافته اند — با فروپاشی دولت هائی که آن را تشکیل داده و از درون دچار فروپاشی شده اند[24]  — حاصل یک اتفاق ساده نبوده است. در واقع، چنین تحولی حاصل کاری طولانی و بنیادی از سوی الیگارشی مالی [25] و گروه های نخبۀ سیاسی در چهارچوب اتاق های فکری (think tanks) یا بنیادهای مختلف بوده است.

الیگارشی آنگلوساکسون و شاهزادگانش

عموم فرانسه زبانان متأسفانه بازیگران واقعی سیاست جهانی را نمی شناسند، و بازیگران سیاست جهانی نیز هوش و درایت خودشان را غالبا در پشت پرده به کار می بندند و نه در جلوی صحنۀ امور سیاسی. برای آن که بتوانیم وضعیت اسفناک مدافعان آرمان ملّی را در آغاز قرن بیست و یکم به شکل عمیقتری درک کنیم، ضروری خواهد بود که خطوط برجستۀ و نقش بسیار مهم قدرت مالی و آریستوکراسی آنگلوساکسون را یادآور شویم. آریستوکراسی آنگلوساکسون همواره به شکل دولت در دولت تشکل یافته، و پس از تصویب « منشور کبیر » (به لاتین : ماگنا کارتا Magna Carta  ) به تاریخ 15 ژوئن 1215 به قدرت رسید. پس از شکست جان پادشاه انگلستان 1216-1199 ملقب به شاه جان بی زمین، یا جان شاه بی زمین (John Lackland)، در رویاروئی با شاه فیلیپ اوگوست طی نبرد بووین (در شمال فرانسه) در 27 ژوئیه 1214 در بووین، بارون های انگلیسی امتیازات سیاسی و مالی به دست آوردند. از این پس، تاج و تخت بریتانیا مجبور می شود با این فرقۀ جدید که داری نیرو، قدرت مالی و بلند پروازی تجاری می باشد همکاری کند. از همین تاریخ است که گروهی از نخبگان حریص، معترض و متکبر به منصۀ ظهور می رسند. این گروه از نخبگان سرمنشأ تشکل گروه های فشار (یا لابی Lobbie) هستند که از راه های متنوع : مالی، اطلاعاتی یا رسانه ای روی قدرت سیاسی تأثیر می گذارند. قدرت سیاسی برای حفظ قدرت به شکل گسترده به پشتیبانی آریستوکراسی و پول نقد آنها وابستگی داشت، در نتیجه مطلقاً مجبور بود که نظریات و مشاورت های این گروه از نخبگان را به حساب بیاورد. اتاق فکری think tanks («انستیتوی پژوهشی» که البته ترجمۀ نارسائی است)، بنیادها و گروه های نخبگان پیامد منطقی این حال و هوای و تمایلات نخبه گرا و تاجر است.

این اتاق های فکری (تینک تانک) به مراکز تجمع اقلیت فعالی تبدیل شد که آیندۀ جهان آنگلوساکسون را رقم می زد و اندک اندک دایرۀ تأثیرات آن به تمام جهان سرایت کرد. خلاف سنّت سیاسی فرانسه که تمام فعالیت را در حیطۀ دولت تعریف می کند، این سازمان های سیاسی_تجاری به قدر قدرت ملّی بستگی ندارند، و خیلی زود استعدادهایشان را به کاربستند. از قرون وسطی، شرکت هائی مانند London Staplers، و London Mercers Company یا کمپانی هند شرقی (قرن هفدهم) در واقع به نوک نیزۀ امپریالیسم بریتانیا تبدیل شدند. بر این اساس، آریستوکراسی تجاری مشعل فتوحات و تسلط بر ثروت ها را نسل به نسل منتقل کردند. به قول فرانسوآ کلوسه François de Closets « همیشه بیشتر ».

شاید بتوانیم شکست فرانسه در آمریکای شمالی راکه به معاهدۀ 10 فوریه 1763 انجامید، به عنوان شناسنامۀ و روز تولد اوج قدرت الیگارشی بریتانیا تلقی کنیم. در واقع از دست دادن فرانسۀ نوین برای تاج و تخت بریتانیا این امکان را فراهم ساخت تا به ثروت های بی بدیل و شگفت انگیز تمامی یک قاره که تقریبا خالی از سکنه بود دست یابد(2). ضعف رژیم سطنتی فرانسه برای گسیل مهاجران فرانسوی به این سرزمین وسیع و ضمیمه سازی آن به تمدن یونانی-رمی موجب شد که تمام این قاره تحت سیطرۀ آنگلوساکسون ها قرار گیرد. با مخلوطی از روحیۀ موعودگرائی، فاتحان نخبۀ آمریکائی در پیوند با هم قطاران بریتانیائی برای تحمیل الگوی خود به تمام جهان آماده شدند. پس از جنگ های انقلاب و شکست ناپلئون اوّل در 1815، قدرت آنگلوساکسون در دریاها بی رقیب ماند. توان جمعیت، پر کردن سرزمین وسیع آمریکای شمالی، آفریقای جنوبی، استرالیا و زلاند نو، تحت کنترل گرفتن نقاط استراتژیک در تمام جهان (جبل طارق، هونگ کنگ، …)، تصرف سرزمین ها تقریباً در تمام قاره ها، فن آوری پیشرفته و بانکداری مؤثر به این آریستوکرات های تاجر در لندن و نیویورک اجازه داد تا رؤیای کنترل جهان را با مرکزیت سیتی City و وال استریت Wall Street  گسترش دهند. این روند چهرۀ برجسته ای دارد که باید او را به عنوان پیشگام این رؤیا بدانیم : سسیل رودز Cecil Rhodes.

سسیل رودز   (Cecil Rhode (1902-1853) (26

این مدافع بزرگ امپراتوری بریتانیا به جنوب آفریقا مهاجرت می کند و به دلیل شخصیت و هوش و درایت استثنائی خود در تجارت الماس به ثروتمند عظیمی دست می یابد. او بنیانگذار صنعت الماس و شرکت د-بیرز De Beers در پیوند و با پشتیبانی ناتانیل مایر روتشیلد Nathaniel Mayer Rothschild (1915-1840). ثروت عظیم او درهای مستعمرات بریتانیا را برای او باز کرد، سسیل رودز پایه های اولیۀ دولت آفریقای جنوبی را بنیانگذاری کرد (مستعمرۀ امپراتوری بریتانیا) که پس از مرگش در سال 1910 شکل گرفت. نفوذ مالی و سیاسی او کنترل سرزمینی را برای او فراهم ساخت و نام خود به ثبت رساند : رودزیا. که بعدا به رودزیای شمای و رودزیای جنوبی تقسیم شد، این دولت ها بعدا به زامبی و زیمبابوئه تبدیل شدند.

با این وجود، نظریۀ بزرگ استعماری او ایجاد خط آهن از دماغۀ آفریقا تا قاهره بود. دراستراتژی او برای دفاع از امپراتوری بریتانیا، و تمام منافع راه های ارتباطی اهمیت اساسی داشت، و گسترش راه های ارتباطاتی (در تمام اشکال [27]) امری اجباری برای کارکرد مفید هر امپراتوری بود. این درس مهم برای آغاز قرن بیست و یکم از رویدادهای مهم تلقی می شود[28] . راه های ارتباطاتی رگ هائی است که امپراتوری تجاری و سیاسی را آبیاری می کند.

Cecil Rhodes  سسیل رودز (1853-1902)

فراسوی کارکرد مناسب برای امپراتوری بریتانیا، کمال مطلوب خاصی تمام افکار سسیل رودز را بخود واداشته بود. در واقع او با اعتقاد راسخ به برتری « نژاد » آنگلو ساکسون، سیاستی را مد نظر داشت تا این برتری را تضمین کند : این سیاست همانا اتحاد تمام کشورهای آنگلو ساکسون بود، و یا بطور کاملاً مشخص تر، ایجاد جبهۀ متحد امپراتوری بریتانیا و ایالات متحدۀ آمریکا. از دیدگاه او این مجموعه می بایستی به سنگ بنائی تبدیل گردد تا ایجاد دولت جهانی را در پیوند با اصول  و فلسفۀ آریستوکراسی تجاری آنگلو ساکسون ممکن سازد .

برای دستیابی به چنین هدفی، او بر این باور بود که شخصیت های برجستۀ دانشگاهی را که مدافع چنین نظریاتی هستند باید بخدمت گرفت، در زمینه های مختلف اقتصادی، مالی، نظامی، تربیتی، اطلاعاتی یا روزنامه نگاری، و باید پست های مهم و حساس را به آنها واگذار نمود. بر این اساس، به مثابه پیکرۀ یک ارتش، این اشخاص مختلف مانند یسوعی های واقعی (یا ژزوئیت های واقعی) در عرصۀ جهانی گرائی به سوی هدف مشترکی نیل کرده و افکار عمومی را در کشورهای خود آماده و متشکل می سازند، و در عین حال برای توسعۀ ساختارهای سیاسی-اقتصادی در راستای پیدایش دولت تجاری جهانی می کوشند. در ذهنیت او، این بلند پروازی «تایتانیکی» و بسیار طولانی و نفس گیر از راه ایجاد « بورس تحصیلی سسیل رودز » (Rhodes Scholarships) عبور می کند. البته سسیل رودز تحقق این آرزوی خود را در زمان حیاتش ندید. ولی طی سال 1904 همکاران نزدیک او نخستین بورس های تحصیلی را به نام او در دانشگاه آکسفورد راه اندازی کردند. جامعه شناس فرانسوی، اوگوست کنت Auguste Comte می گفت که : « مردگان بر زندگان حکومت می کنند ». این فرمول کاملاً برای سسیل رودز مناسبت پیدا می کند. نظریات او بنمایه های جهان در قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم بوده است. بی آن که به فهرست تمام اسامی بپردازیم، می توانیم چند تن از آنهائی که مشمول امتیاز بورس تحصیلی سسیل رودز بوده اند را نام ببریم : نخست وزیر استرالیا باب هاوک Bob Hawke (1993-1981)، جیمز وولسی James Wolsey رئیس سازمان سیا (1995-1993)، وسلی کلارک Wesley Clarke کارفرمای ناتو طی دهۀ 1990 و بازیگر اصلی تخریب یوگوسلاوی طی مارس 1999، رئیس جمهور بیل کلینتون Bill Clinton (پروموسیون 1968)، جیمز ویلیام فولبرایت James William Fullbright (سناتور آرکانزاس و یکی از چهره های درخشان سیاست ایالات متحده) [29].

سیاست سسیل رودز بی آن که همکاران نزدیک او نظریاتش را پی گیری کنند، نمی توانست به این شکل گسترش یابد.

در این مورد نیز نمی توانیم به لیست بلند بالای کتاب Anglo-American Etablishment اثر کارول کیگلی Carroll Quigley بپردازیم. افرادی که پیرامون سسیل رودز دیده می شوند، دارای وجه مشخصۀ مشترکی هستند، این افراد بخش های کلیدی جامعۀ بریتانیا در نیمۀ دوم قرن نوزدهم را در اختیار دارند[30]، و به شکل خدشه ناپذیری تعیین کنندۀ آیندۀ جهان بوده اند. در این فهرست بلند بالا، ما به معرفی سه نفر از آنها بسنده خواهیم کرد.

 

(1854-1925) Alfred Milner  آلفرد میلنر

آلفرد میلنر (1925-1854، لرد میلنر نیز نامیده شده) یکی از چهره های برجسته، جانشین و پسر معنوی سسیل رودز است.

بین فعالیت های مختلف او مانند ریاست London Joint Stock Bank، او رئیس کابینۀ جنگ طی نخست وزیری لوید جرج Lloyd George در کوران جنگ جهانی 1918-1914 بود. طی این جنگ، رویدادی در نوامبر 1917 برای نسل های آینده نقش تعیین کننده داشت. در واقع، « بیانیۀ بالفور » (آرتور جیمز بالفور Arthur James Balfour، سیاستمدار بریتانیائی) وزیر امور خارجۀ وقت بریتانیا اعلام کرد که دولت بریتانیا ایجاد یک انجمن ملی برای یهودیان در فلسطین را به رسمیت می شناسد. این بازشناسی مستقیماً طی نامه ای به والتر روتشیلد Walther Rotschild رسمیت پیدا کرد. والتر روتشیلد رابط جریان صهیونیستی بریتانیای کبیر بود. در واقع، نویسندۀ واقعی این بیانیه آلفرد میلنر بود. همان گونه که کارول کیگلی شرح داده است، « بیانیۀ بالفور » می بایستی « بیانیۀ میلنر » نامیده می شد[31].

فیلیپ کر  Philipp Kerr (1940-1882 که لرد لوسیان lord Lothian نامیده شد) منشی شخصی لوید جرج  Lloyd George بود. به همین نکته بسنده کنیم که او در قلب مراودات و مبادلات سیاسی پیرامون نخست وزیر انگلیس بود و نقش او مانند تسمه برای تمام « گروه میلنر » عمل می کرد[32]. سپس، او سفیر انگلستان در واشینگتن بود.

سرانجام می توانیم از لیونل کورتیس Lionel Curtis (1872-1955) نام ببریم. علاوه بر شرکت در معاهدۀ ورسای، او بانی اصطلاح « کشورهای مشترک المنافع » —« Commonwealth of nations » — است که از تاریخ 1948 رایج گردید. همان گونه که کارول کیگلی می گوید، این اصطلاح نتیجۀ کارهائی است که هدفش آماده سازی بریتانیا برای تحولاتی بود که می بایستی به سازمان جهانی بیانجامد. چنین تلاشی هائی که مشترک المنافع نامیده می شد به سال 1916 بازمی گردد [33]. علاوه بر این باید مشخصا یادآوری کنیم که سال 1919 لیونل کورتیس نقش تعیین کننده ای در ایجاد اتاق فکری think tank انگلیس بازی گرد : مؤسسۀ سلطنتی مطالعات بین المللی Royal Institute of International Affairs  که Chatham House چاتم هاوس نیز نامیده می شود.

درک ساخت و ساز جهانی گرائی (جهانیست) را باید به مثابه پازل (یا جورچین) عظیمی مورد بررسی قرار دهیم. باید هر یک از قطعات جورچین را مورد بررسی قراردهیم و سپس آنها را در کنار یکدیگر نهاده و به تصویری جامع دست یابیم. به همین علت، به بخش دیگری از این ساخت و ساز می پردازیم، با این وجود به خوانندگان یادآوری می کنم که عناصر مختلف — یا تمام قطعات جورچین — را مد نظر داشته باشند تا متعاقباً بتوانند مجموعۀ یکپارچه ای را بازسازی کنند. تنها با کار بست چنین شیوه ای است که می توانیم « هیولا » را درک کنیم.

جامعۀ فابین (Fabian society) [34]

جامعۀ فابین[35]  مؤسسه ای است که سال 1884 در لندن به تشویق سیاستمداران انگلیسی مانند سیدنی وب Sydney Webb (1859-1947) و همسرش بئاتریس وب Béatrice Webb، و نویسندۀ ایرلندی جرج برنارد شاو George Bernard Shaw (1856-1950) به وجود آمد. پیشگامان این جامعه تحت تأثیر سوسیالیست هائی مانند رابرت اوون Robert Owen (1771-1858)  [36] که جان راسکین (1900-1819) استاد دانشگاه آکسفورد[37]  از پیروان او بود و سسیل رودز نیز تحت تأثیر او می باشد)[38]. افراد دیگری که تحت تأثیر آرمان سوسیال مسیحی بودند، مانند فردریک دریسون موریس Frederik Derrison Maurice (1805-1872) نخستین مبانی که سرانجام به ایجاد جامعۀ فابین انجامید را در کوران قرن نوزدهم پایه ریزی کردند.

انتخاب نام « فابین » (« fabien ») یا «فابیان» (« fabian ») به نام ژنرال رمی در دوران جنگ های پونیک (در اطراف سال 200 پیش از میلاد مسیح) فابیوس کونتراکتور Fabius Cunctator (یعنی تنظیم کنندۀ زمان) باز می گردد. در رویاروئی با هانیبال Hannibal ژنرال کارتاژ، فابیوس ژنرال رمی تاکتیک جنگ چریکی را به کار می بست و برای رسیدن به هدفش از شتاب خودداری می کرد. این روش در ایجاد تحول در اشکال نرم — ولی — خدشه ناپذیر، نشان بارز جامعۀ فابین است. جامعۀ فابین (برای تلفظ صحیحتر : فابی ین) از اصل جامعۀ بی طبقه دفاع می کند که باید به سنتز سوسیالیسم (دولت رفاه) و سرمایه داری (قوانین بازار) بیانجامد، در مجموع باید به شکل گیری اقتصاد انحصاراتی در چهارچوب دولت جهانی بیانجامد. برای پاسخگوئی به بلندپروازی های این جامعه، رهبران آن بر این باور هستند که باید گام به گام پیش بروند یا بر اساس اصطلاحی که خودشان به کار می برند مبنی بر « درجه بندی ». نفوذ این جامعه بسیار کسترده است زیرا بسیاری از سیاستمداران انگلیسی عضو جامعۀ فابین بوده اند[39].

نفوذ این جنبش تا جائی پیش رفت که مدرسّ اقتصادی لندن London School of Economics را در سال 1895 به سرکردگی سیدنی وب Sydney Webbبنیانگذاری کردند. این مدرسۀ ارزشمند برای آموزش علم اقتصاد که به نظریات جنبش فابین تکیه داشت بعدها به شعبات مختلفی گسترش پیدا کرد، و نه تنها جندین نسل از رهبران انگلیسی بلکه بسیاری از دانشجویانی را که از اطراف و اکناف جهان آمده بودند آموزش داد. بسیاری از این دانشجویان پس از بازگشت به بازیگران مهم زندگی سیاسی و اقتصادی در کشور خودشان تبدیل شدند. رئیس پیشین کمیسیون اروپا رومانو پرودی Romano Prodi ، رئیس جمهور جان کندی John Kennedy ، ملکۀ دانمارک مارگارت دوّم Margarethe II ، پی یر ترودو Pierre Trudeau (نخست وزیر کانادا)، لابیگرا و عضو چندین اتاق فکری ریچارد پرل Richard Perle (ملقب به « شاهزادۀ ظلمت »)، سرمایه دار جرج سوروس George Soros ( بنیانگذار مؤسسات جامعۀ باز Open Society)، مشاور قدیمی فرانسوآ میتران، اریک اورسنا Erik Orsenna، و حتی گروه مشهور رولینگ استونس  Rolling stones ، میک جگر Mike Jagger (یک سال بیشتر باقی نماند ! [40])، روی نیمکت های این مدرسه نشسته اند. این آخری به مدد فعالیت های جامعۀ فابین برای آماده سازی افراد بسیاری در سراسر جهان شرکت داشته است. با این وجود، نفوذ این جامعه از جمله به دلیل فعالیت های اعضای آن متنوع بوده است، به عنوان مثال  نویسنده هربرت جرج ولز Herbert George Wells (1866-1946).

H.G. Wells  هربرت جرج ولز (1866-1946)

هربرت جرج ولز تحت تأثیر آرمان فابین در چندین کتاب دیدگاه های خودش را ترسیم گرد. آثاری مانند « مرد نامرئی »، « ماشین برای سفر به زمان گذشته » و یا « جنگ دنیاها » او را به شهرت رساند. این نویسندۀ انگلیسی نظریاتش را در کتاب « توطئۀ باز » (Open conspiracy) که به سال 1928 منتشر شدبه شکل گستردهمطرح کرد[41]. جرج هربرت ولز در این کتاب به تبلیغ دولت جهانی بی طبقه می پردازد که همه چیز را تحت کنترل دارد ( به شیوۀ بیانی او «جامعۀ نوین بشری»)، و کاهش فوق العادۀ جمعیت جهان و بهینه سازی ژنتیک (eugénisme) جزء برنامه های آن می باشد. در واقع، هربرت جرج ولز نظریات شرا در کتابی ناشناخته مطرح کرده است که عنوان آن کاملاً با فرمول فراماسونری تطبیق می کند Ordo ab chao (تخریب سازنده) : به نام  «تخریب رهائی بخش» که سال 1914 منتشر شد، این کتاب داستان جنگی عمومی را روایت می کند که به ایجاد دولت جهانی که از 10 بخش تشکیل شده می انجامد ( «10 منطقه» به بیان نویسنده [42]). در این کتاب است که اصطلاح «نظم نوین جهانی» را می یابیم — یادآوری کنیم که این کتاب سال 1914 منتشر شد —. سپس، هربرت جرج ولز سال 1940 دوباره به این موضوع بازگشت و این بار بی هیچ ابهامی کتابی به نام « نظم نوین جهانی » را منتشر کرد[44].

تمام نمایندگان فابین از دور و یا از نزدیک با تیم سسیل رودز و به همین گونه با تیم لرد میلنر در ارتباط بودند و همکاری می کردند. روحیۀ تیمی واقعی برای هدفی مشترک، دولت جهانی این اشخاص مختلف را به حرکت وا می داشت. این نخبگان آنگلو ساکسون که تداوم منطقی آریستوکرات های تجاری قرون وسطی هستند، نیروهای خودشان را در بطن باشگاه های دیگر مانند Pilgrim Society به سال 1902 در لندن و نیویورک گردآوری کردند[45].. سال 1910 با ایجاد «میز گرد» (Round Table) فعالیت هایشان شتاب حداکثر بخود گرفت.

میز گرد (Round Table) و « فرزندانش » [46]

ایجاد میز گرد Round Table  [47] میراث چندین قرن گذشته از سنت راز و رمز مدار، مالی و نخبه گرا بود، و آن را باید برای آماده سازی مقدماتی که می بایستی به تأسیس دولت جهانی بیانجامد مرحله ای سرنوشت ساز تلقی کنیم. در واقع، به تشویق لرد میلنر و نزدیکانش، این انستیتوی لوکس در پیوند با نخبگان مالی آمریکا برای تضمین اولویت جهان آنگلو ساکسون ایجاد شده بود و می بایستی به ایجاد دولت جهانی بیانجامد. میز گردهای دیگری در تمام سرزمین های تحت سلطۀ بریتانیا و به همین گونه در ایالات متحده ایجاد شد.

در ادامۀ نظریات سسیل رودز، سرمایه داران مالی نامداری تیم لرد میلنر Lord Milnerرا احاطه کرده بودند، مانند آلفرد بیت Alfred Beit (1853-1906)، سر ایبی بیلی Sir Abe Bailey (1864-1940)) و خانوادۀ آستور Astor.

گروه های دیگری به گهوارۀ جهانی گرائی پیوستند که میز گرد محرک آن بود : جان پیرپونت مورگان John Pierpont Morgan [48]، بانک لازارد Lazard، و خانوادۀ راکفلر Rockefeller و ویتنی Whitney [49].

پیش از این که به بررسی « آثار اصلی » میز گرد بپردازیم، باید به نکتۀ خاصی اشاره کنیم، و آن هم این است که خانواده های بزرگ جهانی گرائی (جهانی مسلک) حتی اگر هدف مشترکی داشتند، مانع بروز اختلافات داخلی شان نمی شد. در مورد این ختلافات می توانیم دو مورد را مد نظر قرار دهیم. نخستین مورد که قدمت آن به اندازۀ تاریخ جهان است، رقابت داخلی نام دارد. رقابت در بلند پروازیها و بلند پروازی در کسب قدرت و نفوذ فزاینده تر و ثروت بیشتر برای کسب بهترین جایگاه، آذین بخش صفحات تاریخ این آریستوکراسی تجاری بوده است. این پدیده البته به همان اندازه قدیمی است که تاریخ بشریت. ولی بر عکس این مورد در زمینۀ رقابت داخلی، دومین مورد خاص میز گرد است. در واقع، زیر چتر دیدگاه یگانه، دو جریان فکری پنهان شده بود. در هر دو مورد، این جریان ها هدف مشترکی را پی گیری می کردند : یعنی دولت جهانی. با این وجود، در یک مورد، یکی از این دو جریان فکری از اصل جبهۀ مشترک آنگلو ساکسون متحد (امپراتوری بریتانیا و ایالات متحدۀ آمریکا) دفاع می کرد، و این پایۀ انگلیس-و-آمریکا به عنوان ستون فقرات اصلی بود که به بقیۀ جهان اجازه می داد که به آن بپیوندند.

در دومین مورد، جریان دیگر بر این باور است که ایجاد امپراتوری آنگلوساکسون به عنوان تکیه گاه ضروری برای جهان متحده شده ضروری نیست، و برای ایحاد جهانی تبلیغ می کند که هیچ کشوری نباید قانون و فلسفۀ سیاسی خود را به دیگران تحمیل کند.  از دیدگاه طرفداران دومین راه، می بایستی مجموعه ای یک پارچه از جامعۀ بشری در یک جبهۀ یگانه ایجاد شود، بی آن که هیچ تفکیکی بین آنها وجود داشته باشد. این نظریه با نظریۀ طرفداران جهانی گرائی از نوع آنگلوساکسون در تقابل قرار می گرفت.

جنگ جهانی اوّل موجب تحول جهانی به جهانی دیگر شد. اگر چه در اینجا ممکن نیست که به جزئیات نقش اساسی نخبگان انگلیسی و آمریکائی طی این جنگ بپردازیم[50]، ولی می توانیم به مأموریت تعیین کنندۀ الوف آشبرگ Olof Aschberg (1877-1960) سوئدی در رأس بانک Nya Banken de Stockholm اشاره کنیم. او سرمایه دار بزرگی بود که بین نخبگان وال استریت و سیتی از یک سو و رهبران بلشویک از سوی دیگر، نقش میانجیگر را به عهده داشت. نام مستعار او « بانکدار انقلاب جهانی » بود. همان گونه که آنتونی سوتون Antony Sutton توضیح می دهد، بانک الوف آشبرگ یک شعبه در لندن داشت یعنی که به نام بانک تجارت شمال Bank of North Commerce به ریاست ایرل گری Earl Grey فعالیت داشت و خیلی به سادگی تماماً در مالکیت تیم سسیل رودز و لرد میلنر بود[51]. لرد میلنر در عین حال نقش اساسی در بطن الیگارشی آنگلوساکسون بازی کرد. در واقع، علاوه بر فعالیت هائی که در بالا بدان اشاره شدف این لرد میلنر بود که نخست وزیر لوید جرج Lloyd George را متقاعد کرد که قویاً از انقلاب بلشویک پشتیبانی کند.

این تحول اساسی برای آیندۀ جهان پس از بازدید ویلیام بویس تامپسون William Boyce Thompson (1869-1930)  به همراهی یکی از نمایندگان جان پیرپونت مورگان John Pierpont Morgan، توماس لامونت Thomas W. Lamont (1870-1948)   از لندن در پایان سال 1917 صورت گرفت[52]. ویلیام بویس تامپسون عضو هیئت رئیسۀ بانک فدرال ایالات متحده، مأمور خدماتی الیگارشی در بطن صلیب سرخ ایالات متحده بود که سال 1917 در پتروگراد حضور داشت. پوشش صلیب سرخ به او اجازه داد که مبلغ هنگفتی برای آن دوران، یعنی یک میلیون دلار به بلشویکها کمک مالی برساند[53]. در  راه بازگشت به نیویورک، در لندن توقف کرد تا گزارشی را به لیود جرج تحویل دهد و او را برای پشتیبانی از انقلاب بلشویک ها فراخواند. لرد میلنر، که از ستایشگران کارل مارکس بود، با پشتیبانی از ویلیام بویس تامپسون تلاش کرد تا موافقت لوید جرج را جلب کند. در نتیجه باید دانست که انقلاب بلشویک بی آن که الیگارشی تجاری آنگلو ساکسون از آن پشتیبانی کنند، نمی توانست به پیروزی رسد[54].

پایان جنگ جهانی اوّل به رهبری قدرت های پیروزمند تجاری آنگلو ساکسون و فرانسه ای که از دیدگاه انسانی و مالی بی بنیه بود آغاز شد. معاهدۀ ورسای امنیت فرانسه را در مقابل آلمانی که تضعیف شده و اقتصادش به شکل گسترده به وام های آنگلو ساکسون بستگی یافته بود، تضمین نخواهد شد. فلج شدن فرانسه در مقابل سرمایه داران مالی آنگلو ساکسون وقتی شدت پیدا کرد که وام های آنگلوساکسون از طریق طرح داوز( Dawes (1924 و یونگ (Young (1928 که در عین حال که اقتصاد آلمان را به بانک های لندن و نیویورک وابسته می ساخت[55]، نقش تعیین کننده ای در تقویت قدرت صنعتی آلمان یافت. در واقع گسترش عظیم صنایع فولاد و شیمی که برای جنگ ضروری بود طی دهۀ 1920 تحقق یافت. منشأ شکست فرانسه در سال 1940 تا حدودی به فعالیت سرمایه دارن مالی آنگلو ساکسون به نفع رشد اقتصادی و فنی آلمان مرتبط می باشد ( به ویژه فولاد، روغن مصنوعی و کائوچو) .[56]

 

Colonel Edward Mandell House سرهنگ ادوارد ماندل هاووس  (1854-1938)

به موازات این سیاست، نخبگان انگلیس و آمریکا از سال های 1919-1918 تصمیم گرفتند که زمینۀ ایجاد تحول تازه ای را برای میز گردهایشان تدارک ببینند. در واقع، برای افزایش کارآئی بیشتر، تصمیم گرفتند که دو اتاق فکری (think tanks) که نقش موتور را برای سیاست خارجی هر دو کشور  داشته باشد، در سواحل دو سوی آتلانتیک ایجاد کنند.

در انگلستان، سال 1919 به رهبری لیونل کورتیس  Lionel Curtis و همکار لرد میلنر از مؤسسۀ سلطنتی مطالعات امور بین المللی Royal Institute of International Affairs ( که چاتام هاووس Chatham House نیز نامیده می شود) [57]. این همان لیونل کورتیسی است که برای جامعۀ فدراتیف تبلیغ می کرد که قابلیت جذب کشورهای مختلف جهان را داشته باشد[59]، گزارشگر نیویورک تایمز در جامعۀ بین الملل (بورسیه تحصیلی سسیل رودز، دورۀ 1920) و نمایندۀ ایالات متحده از «گروه میلنر»، فرانک آیدلوت Frank Aydelotte [60].

در آمریکا، به هدایت شخصیت مرکزی، سرهنگ ادوارد ماندل هاووس Edward Mandell House (1854-1938) سال 1921  مشاورت امور خارجه Council on Foreign Relations (CFR)  ایجاد شد. مشاور نزدیک رئیس جمهور ویلسون [62]، این پرسوناژ سینی دوّاری بود بین گروه میلنر و « بزرگان» وال استریت (جان پیرپونت مورگان، واندرلیپ Vanderlip، راکفلر، واربورگ Warburg،…). در این فهرست ناکامل، می توانیم به نام پر اهمیت پل واربرگ Paul Warburg اشاره کنیم که در رأس رزرو فدرال ایالات متحده (بانک مرکزی آمریکا) از سال 1913، یعنی از تاریخ تأسیس آن. این بانک خصوصی، مستقل از قدرت مرکزی عمل می کند و مسئول پخش پول بوده [63] و عبارت دیگر، دولتی را در درون دولت تشکیل می دهد. پل واربرگ در عین حال مدیریت «مشاورت امور خارجه» (CFR) را از آغاز تأسیس آن به عهده داشت. در اینجا ما با تلاقی مسئولیت های درجۀ اوِّل در بطن الیگارشی آنگلوساکسون روبرو می شویم، علاوه بر این همان گونه که در پاراگراف بعدی که به پان-اروپا اختصاص دارد اجباراً باید دوباره از پل واربرگ بگوئیم.

فعالیت سرهنگ ادوارد ماندل هاووس را باید با نقل قول هائی از شاهکار او در کتاب راز و رمز مدارانۀ جهانی گرا تکمیل کنیم، که تحت عنوان «فیلیپ درو، دیوان سالار» منتشر کرده است (Philip Dru, administrator  ) [64]. این کتاب سال 1912 منتشر شده و  داستان یک افسر به نام فیلیپ درو از « آکادمی نظامی وست پوینت » (West Point) است که کودتا می کند و دیکتاتوری خود را با حذف قانون اساسی کشور بر ایالات متحده حاکم می سازد.

مانند لرد میلنر، سرهنگ ادوارد ماندل هاووس برای ابراز نظریاتش تردیدی بخود راه نمی دهد و می گوید که قهرمان داستان او « سوسیالیسمی را که کارل مارکس در تخیلاتش پرورانده بود » کارگذاری کرد. در فصل 52 نویسنده آرمان اتحاد جبهۀ آمریکای شمالی را مطرح می کند. از تاریخ راه اندازی طرح ویکو Waco در تگزاس در مارس 2005 همان گونه که ما آن را در آغاز این متن نشان دادیم، موضوعی تحقق یافته است. باید بپذیریم که این نخبگان رنگ حوادث را در صد سال پیش از این اعلام کرده بودند. نفوذ پایه های جهانی گرائی با ایجاد مؤسسه ای که می بایستی نقش درجه اولّی را در ساخت اروپا به عهده بگیرد تقویت شد : پان اروپا Paneurope.

پان اروپا، سکوی پرواز جهانی گرائی

ایجاد پان اروپا (Paneurope) مدیون تلاش های آریستوکرات اتریشی که از مادر ژاپنی به دنیا آمده بود، ریچارد دو کودنهوو-کلارگی Richard de Coudenhove-Kalergi (1894-1972) است. هدف کودنهوو جلوگیری از تکرار مصیبت های جنگ اوّل جهانی بود. این نیّت شرافتمندانه البته درختی بود که جنگل را از نظرها پنهان می کرد. در واقع، خیلی زود، کودنهوف به روشنی رویکرد جنبش خود را طی گزارشی به جامعۀ بین الملل به سال 1925 اعلام کرد. هدف او متحد ساختن اروپا برای ادغام آن در چهارچوب یک سازمان سیاسی جهانی متحد شده بود. از همین رو، او در گزارش خود به ضرورتا یجاد « قاره های سیاسی » اشاره می کند، در ذهنیت نویسنده این مجموعه می بایستی به تشکل فدراسیونی برای فدراسیون ها بیانجامد[65]. نظریات فدراتیست او به شکل تنگاتنگ در رابطه با نظریات جامعۀ فابین (یا فابیان) قرار می گیرد. در تداوم خیزشی که برداشته بود، کودنهوو سال 1926 نخستین کنگرۀ اروپا را به ریاست افتخاری آریستید بریان Aristide Briand (1862-1932)  در وین برگزار کرد[66]. در گردهمآئی چندین ملیت [67] سرود شادی بتهوون (l’Ode à la joie  ) را به عنوان سرود اروپا انتخاب کردند [68]، که بعداً به عنوان سرود اتحادیۀ اروپا تثبیت شد.

اهداف پان اروپا به روشنی در چهارچوب « اصول بنیادی » مطرح شده است : « (…) اتحادیۀ پان اروپائی پیوستگی خود را به میهن دوستی اروپائی، و تاجگذاری هویت ملل اروپائی را اعلام می کند. در دوران وابستگی های درونی و منازعات جهانی، تنها اروپای قدرتمند و متحد از دیدگاه سیاسی قادر به تضمین آیندۀ مردم اروپا و هویت قومی آنها خواهد بود. اتحادیۀ اروپا حق تعیین سرنوشت ملت ها و حق گروه های قومی را برای توسعۀ فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به رسمیت می شناسد (…) » [69]

Richard de Coudenhove-Kalergi ریچارد دو کودنهوو-کلارگی(1894-1972)  

طی جنگ جهانی دوّم، ریچارد دوکودنهوو-کلارگی به ایالات متحده پناهنده شد، و در آنجا پیرامون موضوع «پژوهش در زمینۀ فدراسیون اروپای پس از جنگ» به تدریس پرداخت در دانشگاه نیویورک. در بازگشت به اروپا در سال 1946، او فعالانه در تشکیل اتحادیۀ پارلمان اروپا شرکت کرد که متعاقباً در سال 1949 به ایجاد شورای اروپا انجامید[70].  با نفوذ در تمام دولت ها، این سازمان اروپائی به نمایندگان ملی مأموریت می دهد که نظریات بنیانگذار آن را تبلیغ کنند[71]. دوکودنهوو پس از کسب مهمترین جایزۀ اروپائی، جایزۀ شارلمان[72] به سال 1950، سال 1972 مشعل را برای ادامۀ کار به آلن ترنوآر Alain Terrenoire سپرد. اگر بخواهیم تأثیرات پان اروپا را بهتر درک کنیم، باید به عصب حساس جنگ توجه نشان دهیم : پول. منابع مالی این نهاد هم بائی عمیق رهبران آن با دیگر بازیگران جهانی گرائی را به روشنی نشان می دهد. در واقع، علاوه بر پشتیبانانی که به جهان صنعت و سرمایه داری مالی تعلق داشتند، ریچارد دوکوئنهوو-کلارگی از پشتیبانی مکس واربرگ Max Warburg بانکدار، نمایندۀ بانک آلمان در هامبورگ برخوردار بود.

همان گونه که پیش از این مطرح کردیم، برادر او پل واربرگ (شاخۀ ایالات متحده) در رأس «مشاورت امور خارجه» (Council on Foreign Relations) بود. در اینجا فوراً در می یابیم که ریچارد دو کودنهوو-کلارگی برای همکاری با فضای مالی وال استریت و هم قطاران لندنی کارت سفید در اختیار داشت. این هم بائی بین بنیانگذار پان-اروپا و دیگر محافل جهانی گرا وسعت بیشتری داشت زیرا مکس واربرگ عضو هیئت رئیسۀ شرکت آلمانی فاربن IG Farben بود و برادر او پل واربرگ در شاخۀ ایالات متحده  IG Farben عضویت داشت [73].

به همان شکلی که آنتونی سوتون (Antony Sutton) توضیح داده است، هیتلر برای کسب قدرت از پشتیبانی سرمایه داران صنعتی و مالی آنگلو ساکسون با میانجیگری هم قطاران آلمانی خود برخوردار بوده است. در این مورد، رئیس رایشتاگ بانک (Reichsbank)، یالمار شاخت Hjalmar Schacht (1877-1970) میانجیگر دست اوّل است. کارکرد او تا جائی اهمیت داشت که بین 1939-1934 به عنوان وزیر اقتصاد رایش سوّم برگزیده شده بود. رشد اقتصادی آلمان که حاصل کارکرد او بود به هیتلر اجازه داد سیاستی را پیش ببرد که بدون به روز سازی و ارتقاء سطح رشد کشور امکان پذیر نبود. با چنین سابقه ای یالمار شاخت می توانست در دادگاه نورمبرگ به اشد مجازات محکوم شود. ولی چنین حکمی در مورد او صادر نشد، و تبرئه شد. در واقع، یالمار شاخت قویاً در پیوند با آریستوکراسی تجاری آنگلو ساکسون بود. پدر او ویلیام شاخت آمریکائی، طی 30 سال در بطن شبکۀ Equitable Life Assurance  (یک شرکت بیمۀ عمر) در برلن کار می کرد [74]. در نتیجه پسرش در کاخ نظام جهانی گرا به دنیا آمده بود. این موضوع باز هم پر رنگتر است زیرا یالمار شاخت از سال 1918 در هیئت رئیسۀ Nationalbank für Deutschland («بانک ملی آلمان») در کنار امیل ویتنبرگ Emil Wittenberg بانکدار که در عین حال هضو هیئت رئیسۀ نخستین بانک شوروی، روسکومبانک Ruskombank  [75] بود که تأسیس آن به سال 1922 باز می گردد.

این بانک توسط بانکدار سوئدی…الوف آشبرگ Olof Aschberg  [76] اداره می شد که پیش از این دربارۀ او نوشتیم. برای ادامه به شکل پراکنده، می توانیم از مدیر بخش خارجی روسکومبانک یاد کنیم، یعنی مکس می Max May  آمریکائی [77] معاون جان پیرپونت مورگان در  Guaranty Trust Company بود، که شعبه ای از ستون های وال استریت است[78].

در این جریان، یک نمایندۀ عالی رتبۀ آمریکا در وال استریت در بطن بانک برگزیدۀ شوروی کار می کرد. برای تکمیل تمام این موارد، باید یادآور شویم که همکاری یالمار شاخت با این فضا به دلیل پیوندهای دوستی با رئیس بانک انگلیسی، نورمن مونتاگ  Norman Montaguتقویت شده بود. بر این اساس بهتر می بینیم که چرا یالمار شاخت [79] در فردای جنگ جهانی دوّم واقعاً در تهدید نبود.

پشتیبانی آریستوکراسی تجاری و آپارتاید آنگلو ساکسون علیه کمونیسم، نازیسم و به همین نسبت علیه فرانکلین دلانو روزولت Franklin Delano Roosevelt  [80] به شکلی که آنتوتی سوتون Antony Sutton در کتاب سه جلدی خود به نام وال استریت توضیح می دهد (وال استریت و به قدرت رسیدن هیتلر، وال استریت و انقلاب بلشویک، توطئۀ رزرو فدرال) از اشکال تجربی و آزمایشگاهی در چهار چوب محلی یا منطقه ای بود (اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، آلمان نازی و ایالات متحده [81]). تحت نامگذاری های دیگری، آنتونی سوتون نتیجه می گیرد که این ایدئولوژی ها، با نامگذاری های متنوع « سوسیالیسم شوروی »، « سوسیالیسم اشتراکی » (برای ناسیونال-سوسیالیسم) و « سوسیالیسم به مفهوم چپ نوین »(New Deal)(مترجم : من به شکل چپ نوین ترجمه کردم که بیشتر به فرانسه مرتبط می باشد، ولی این سیاست به برنامه های اقتصادی و اجتماعی فرانکلین روزولت مرتبط می باشد)، تنها اشکالی از سوسیالیسم انحصارگرا می باشد، یعنی آرمان والا برای سازمانی که باید از این پس در چهار چوب « نظم نوین جهانی » در سطح جهانی به منصۀ ظهور برسد.

جنگ 1945-1939 نتیجۀ تمام این این فعالیت های پشت پرده بود که انتقال جهان را به جهانی دیگر ممکن ساخت، ایجاد دو جبهۀ ظاهرا متضاد که کاملاً تابع اصل هگلی تز و آنتی تز بودند. با این وجود هر دو جهان از یک سر چشمه مالی مشترک آبیاری می شدند، و از این پس پایه ریزی نخستین مراحل تحقق دولت جهانی امکان پذیر شد.

 

Winston Churchill  ویلسون چرچیل(1874-1965)

با گردهمآئی در مونترو (سوئیس) به تاریخ اوت 1947 دومین مرحلۀ به سوی تشکل و تقویت بنیادهای مقدماتی دولت جهانی، گذار تعیین کننده ای رقم زده شد. بر این اساس، نمایندگان اروپائی [83] و ایالات متحده[84]  با اکتساب فدرالیسم جهانی برای ایجاد دو مؤسسه به رهبری حقوقدان سوئیسی مکس هابیشت Max Habicht  [85] که از اعتبار خاصی برخوردار بود به توافق رسیدند : این دو مؤسسه عبارت است از :

« جنبش فدرالیست جهانی » (World federalist movement, WFM) و « اتحادیۀ فدرالیست های اروپائی » (Union of European Federalists, UEF).

جنبش فدرالیست جهانی منشور خود را طی گردهمآئی مونترو به نفع اصول کلیدی برای ایجاد دولت جهانی متکی به فدرالیسم معرفی کرد. می بینیم که 63 سال پس از طرح چنین ساز و کاری، آرزوی آنها به شکل گسترده برآورده شده است.

در واقع داعیه بر این اساس که : « ما، فدراتیست های جهانی، معتقد هستیم که ایجاد کنفدراسیون جهانی مشکل بنیادی دوران ما می باشد. تا وقتی که این مسئله حل نشود، تمام مسائل دیگر — ملّی یا بین المللی — بی جواب خواهد ماند. انتخاب بین سرمایه داری و کمونیسم نخواهد بود، بلکه باید بین فدرالیسم و امپریالیسم دست به انتخاب بزنیم ». در این رویکرد، این بیانیه حاوی پیشنهادات اصولی است که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم : « محدودیت برای حاکمیت ملّی » با « انتقال آن به کنفدراسیون قدرت های قانونگذار، اجرائی و قضائی »، « ایجاد ارتش فراملّی »، و به ویژه روی نکته ای تأکید می کند که جزء مسائل روز آغاز نخستین دهۀ قرن بیست و یکم است، « فعالیت ها در سطح منطقه ای و کارکرد آن باید در چشم انداز فدرالیستی قرار گیرد. تشکل اتحادیۀ منطقه ای هدف غائی نیست، و باید برای کنفدراسیون جهانی کارکرد داشته باشد». در پایان بیانیه، پیشنهاد شده است که « مجلس مؤسسان جهانی » ایجاد گردد [86]. به موازات تأسیس جنبش فدرالیست جهانی(WFM)، اتحادیۀ فدرالیست های اروپائی(UEF) در مونترو راه اندازی شد. با این وجود کارهای پیشگامان از پیش زمینه را آماده کرده بود. در واقع، تحت نفوذ پان-اروپائی مانند ریچارد دوکودنهوو-کلارگی، اتحادیۀ اروپا سال 1934 بنیانگذاری شد که از کمال مطلوب اروپای متحد مبنی بر اصل فدرالی و با الهام از الگوی سوئیس دفاع می کرد [87].

چهار سال بعد، در نوامبر 1938، اتحادیۀ فدرال [88] تحت نفوذ فابین ها لرد لوسیان Lord Lothian و لیونل کورتیس  Lionel Curtis ایجاد شد. این اتحادیه شاخه ای از اتحادیۀ فدرالیست های اروپا است — به همان شکلی که شعبه های مختلف برای فرانسه (اتحادیۀ فدرالیست های فرانسه)، آلمان (اتحادیۀ فدرالیست های آلمان) و غیره وجود داشت. بطور مشخص، مثل عروسک های روسی که چند عروسک یکی در درون دیگری جای می گیرد، اتحادیۀ فدرالیست های اروپا (UEF) نیز شاخه ای از جنبش فدرالیست جهانی(WFM)  است[89].

در نتیجه، ما در اینجا با یک انستیتوی اروپائی سروکار داریم که به طرفداری از فدرالیسم فعالیت می کند و در عین حال با فعالیت های جنبش فدرالیست جهانی در پیوند بوده و در سطح جهانی عمل می کند. چرا توجه به چگونگی و مأموریت اتحادیۀ فدرالیست اروپا (UEF) این همه اهمیت دارد و ما این همه روی آن تأکید می کنیم ؟ این انستیتوی فدرالیست توسط آندریو داف Andrew Duff (انگلیسی) با پرچم « دموکرات لیبرال » نمایندۀ پارلمان اروپا است[90]. او در عین حال عضو مشاورت امور خارجۀ اروپا می باشد[91]  که سال 2007 ایجاد شد[92] و مشابه نسخۀ آمریکائی آن است که پیش از این زیر عنوان  مشاورت امور خارجه  Council on Foreign Relations  در بالا به آن اشاراتی داشتیم و بنیانگذاری آن به سال 1921 باز می گردد.

آندریو داف همان فردی نیز هست که با همکاری نزدیک با شرکت رسانه های همگانی برتلزمان Bertelsmann و نمایندۀ اتریشی یوهان وگنهابر Johannes Voggenhuber، پس از شکست رفراندم فرانسه و هلند در سال 2005 [93]، طرح قانون اساسی اروپا را به جریان انداخت. منشور لیسبون بدون پشتیبانی و اعتقادی که آندریو داف بدان داشت، نمی توانست وجود داشته باشد — دست کم به سختی صورت می گرفت — . از سوی دیگر، باید بپذیریم که نظریات سسیل رودز و لرد میلنر حتی پس از مرگشان در ایجاد قانون اساسی اروپا سال 2004-2003 تأثیر گذار بود («قانون اساسی ژیسکار» می نامند که مقدمه ای بود بر منشور لیسبون) و جامعۀ فابین ها همیشه طرفدار اتحاد اروپا بودند به شرط این که تحت هدایت آنگلوساکسون ها صورت بگیرد.

طی دو جنگ جهانی، تلاش برای اتحاد اروپا به مدیریت آلمان به عنوان قدرت زمین نمی توانست برای لندن و واشینگتن که قابل قبول باشد زیرا آنگلوساکسون ها بر آبهای جهان فرمانروائی می کردند و از امور قارۀ قدیمی (یعنی اروپا) حذف می شدند. ریچارد دوکودنهوو این موضوع را بخوبی دریافته بود. در نتیجه ضروری خواهد بود که به مدیر کلی که مأمور هدایت کارهای مرتبط به «قانون اساسی ژیسکار» از راه دور شده بود توجه نشان دهیم، دهیم جان کر John Kerr انگلیسی. کارنامۀ او نشان می دهد که در رأس شرکت نفتی رویال دوچ شل  و سفیر انگلستان در ایالات متحده نیز بوده است. پیوندهای او با آریستوکراسی تجاری آنگلو ساکسون نشان می دهد که او عضو هیئت رئیسه ای بوده که استخدام نخبگان را در چهارچوب « بورس تحصیلی سیسل رودز» [94] به عهده داشته است. همان گونه که می بینیم، توفیق روند جهانی گرائی به زمان بندی بستگی دارد ولی سرانجام فرا می رسد.

سرانجام، گردهمآئی لاهه (7 تا 10 می 1948) به ریاست افتخاری ویلسون چرچیل با شرکت نزدیک 800 نفر از طرفداران اروپا [95] نخستین بنیادهای اروپای متحد را پایه ریزی کردند. چهرۀ پیشگام این گردهمآئی دبیرکل جوزف رتینگر Joseph Retinger (1888-1960) بود. بازیگران واقعی تاریخ غالباً پشت پرده هستند. این موضوع در مورد رتینگر که در خدمت Council on Foreign Relations و چاتم هاوس بود کاملاً صحیح است. او نقش تعیین کننده ای در گسترش ساختارهای جهانی گرا بازی کرد[96].

گردهمآئی گروه بیلدربرگ (بروکسل، ژوئن 2000)

http://www.dailymotion.com/video/x5loed_bilderberg-bruxelles-juin-2000

بیلدربرگ، نیو ایج و سه جانبه

نخستین گردهمآئی بیلدربرگ Bilderberg طی می 1954 در دهکدۀ اوستربک Oosterbeck واقع در هلند برگزار شد. می گویند که نام این گروه نخبه سالار به دلیل نام هتلی بوده است که شرکت کنندگان در آن اقامت داشتند. با این وجود تردیدهائی وجود دارد. در هر صورت بنیانگذاری آن به شکل گسترده به تلاش های جوزف رتینگر بستگی داشت و حتی اگر باید آتش بیار جهانی گرائی مانند دیوید راکفلر David Rockefeller را نیز به فهرست اضافه کنیم (که رئیس مشاورت مناسبات بین المللی  CFR، Chase Manhattan Bank،… بود).

بیلدربرگ ها در واقع گیلاس روی کیک خامه ای در کاخ سیاسی، اقتصادی و مالی جهان آتلانتیست هستند. رسانه های غربی به ندرت از گردهمآئی های آنها خبر می دهند و خیلی کمتر دربارۀ آنها گزارش تهیه می کنند[97]. قواعد سازمان و مداخلات اعضای شرکت کننده مستقیماً از روی قواعد چاتم هاوس (انستیتوی سلطنتی امور بین المللی) کپی برداری شده است. در این مورد نیز، خانوادۀ رودز و میلنر نشان های خود را بر جا گذاشته اند.

در واقع، نخبگانی که در بطن بیلدربرگ هستند به شکل گسترده چرخ امور سیاسی، اقتصادی و مالی را تعیین می کنند. مورد اتین داوینیون Etienne Davignon بلژیکی جایگاه ویژه ای دارد. معاون هیئت اروپائی 1981 تا 1985،  او را باید پاشای بزرگ این گروه نخبه تلقی کنیم. هم او بود که مرد سیاسی بلژیکی هرمن وون رومپوی را برای مصاحبه جهت گزینش مقام ریاست شورای اروپا، در مقابل نمایندگان بیلدر برگ، 12 نوامبر 2009 دعوت کرد، ب هویژه در مقابل وزیر امور خارجۀ قدیمی هنری کیسینجر، در وال دوشس Val Duchesse در حومۀ بروکسل[98]. در مجموع می بایستی بدانند که آیا هرمن وون رومپوی برای نظام مفید هست یا نه. مصاحبه با موفقیت برگزاز شد و او را برای مقامی که در نظر داشتند انتخاب کردند.

شاهزاده برنارد وون لیپ- بیسترفلد (2004-1911)

Prince Bernhard van Lippe-Biesterfeld

انتخاب نخستین رئیس بیلدربرگ، شاهزاده برنارد (2004-1911)، توسط جوزف رتینگر و طرفدارانش اتفاقی نبوده است. در  واقع این شاهزادۀ آلمانی در آغاز سال های 1930 عضو وافن اس اس بوده است، (و بطور مشخص عضو سواره نظام وافن اس اس)، و سپس عضو فاربن بیلدر Farben Bilder یکی از شعبات I.G Farben. او سال 1937 با وارث تاح و تحت هلند، شاهزاده خانم ژولیانا  Juliana، دخترش ملکه بئاتریس Béatrix یکی از شرکت کنندگان فعال گردهمآئی های بیلدربرگ است. گذشتۀ مخدوش شاهزاده برنارد و گزینش او برای مدیریت بیلدربرگ به نوعی خاص برای تحت کنترل داشتن او نیز بودو در واقع برای دستیابی به هدف، هدایت فردی که گذشتۀ  پر سرو صدائی دارد راحت تر خواهد بود. گزینش شاهزادۀ آلمانی که به ملیت هلندی در آمده مطمئناً اهمیت بسیاری دارد زیرا از او در بخش دیگری استفاده کردند. در این جا باید به موضوعی بپردازیم که نظریه پردازان جهانی گرا به آن دلبستگی خاصی دارند : اکولوژی (بوم شناسی).

حقانیت حفظ محیط زیست تحت تأثیر جنبش طرفداران نظم نوین جهانی چرخش ناموزونی بخود گرفته است. در واقع، انحراف نظریه به تقدس پردازی طبیعت در طیف «نیو ایج» new age انجامیده است. این اصل «گایا» (gaïa ) که به عنوان «مادر_زمین» بازنمائی شده است[99]. بسیاری از انستیتوها برای این نظریۀ فسلفی تبلیغ می کنند به ویژه «صندوق جهانی برای طبیعت» (World Wild Fund for nature)، مؤسسه ای که برای حفاظت از طبیعت فعالیت می کند. ایجاد آن به سال 1961 باز می گردد و محصول کار اعضای کاخ جهانی گرائی است.

در واقع، باید از برادران آلدوس هاکسلی Aldous Huxleyو ژولین هاکسلی Julian Huxley نام ببریم. آلدوس هاکسلی نویسندۀ کتاب پیغمبرانه ای است که به سال 1931 تحت عنوان « دنیای شگفت انگیز جدید » (Brave New World) منتشر شد و حاوی یک برنامۀ واقعاً سیاسی جهانی گرا می باشد که در شکل رمان تخیلی مطرح شده است. او از یک دولت جهانی متشکل بشریتی فرمانبردار و طبقاتی حرف می زند که تحت تأثیر تحولات ژنتیکی ممکن گردیده، این نویسنده در طول عمرش دائما از مواد مخدر متنوعی برای رسیدن به «حالت شهودی رمزآمیز» استفاده می کند. این هذیان ها برادر او ژولین هوکسلی را که طرفدار اصلاحات ژنتیکی (eugénisme) بود را تحت تأثیر قرارداد و سال 1946 نخستین ریاست یونسکو را عهده دار شد(آموزش، علوم و فرهنگ). این چرخش نظری نزد برادران هوکسلی مدیون تأثیرات پدر بزرگ پدری آنها، توماس هوکسلی Thomas Huxley (1825-1895) است. توماس هوکسلی بیولوژیست و از طرفداران سرسخت اصول داروینی بود [100] که نظریاتش را به نوه های خود منتقل کرده بود و آنها نیز توانستند به سهم خود این نظریات را به تمام جهان منتقل کنند. در اینجا باید شبکه و پیوندهای خانوادۀ جهانی گرا را اضافه کنیم زیرا یکی از شاگردان توماس هوکسلی نامش هربرت جرج ولز H.G Wells  است[101] .

این گذار و انتقال نسل به نسل درک تداوم و به قدرت رسیدن جهانی گرائی را روشنتر می سازد. از این پس می توانیم آثار و فعالیت های این مردان را در بنیانگذاری « صندوق جهانی برای طبیعت » (1961) را در رابطه با یکدیگر مورد بررسی قرار دهیم. در واقع ایجاد آن مدیون ژولین هوکسلی[102] است. «صندوق جهانی برای طبیعت» آرمان همه خدائی را تبلیغ می کند و یکی از شاخه های جهانی گرائی را تشکیل می دهد. آیا این موضوع را باید یک واقعۀ اتفاقی بدانیم که نخستین رئیس «صندوق جهانی برای طبیعت» شاهزاده برنارد رهبر بیلدربرگ بوده است[103] (ریاست 1976-1962). رؤسای دیگری در رأس صندوق جهانی برای طبیعت قرار گرفتند مانند جان لودون  John Loudonیا جان کر John Kerr رئیس کمپانی نفتی، رویال دوچ شل. این مجتمع نفتی انگلیسی-هلندی لولۀ انتقال نظم نوین جهانی است. یادآور شویم که شاهزاده فیلیپ، شوهر ملکۀ الیزابت دوم انگلستان بین سال های 1981-1996 صندوق جهانی برای طبیعت را مدیریت می کرد.

 

دیوید راکفلر David Rockefeller, Sr. (1915-…)

در این فهرستی که به سنتی دیرینه در زمینۀ سیاسی اقتصادی تعلق دارد می توانیم نقش «سه گانه ها» را نیز اضافه کنیم، که سال 1973 توسط دیوید راکفلر و زیبیگنیف برژینسکی ایجاد شد (هر دو عضو مشاورت امور خارجه CFR هستند)، برژینسکی مشاور رئیس جمهور اوباما است. این مؤسسه سه منطقۀ جغرافیائی اقتصادی پیشرفته را در برمی گیرد : آمریکای شمالی، اروپا و ژاپن. در اینجا می توانیم از پشتیبانی فرانسوی هائی مانند سیمون وی Simone Veil، روبر مارژولن Robert Marjolin ، ریمون بار  Raymond Barreو هوبر ودرین Hubert Védrine نیز یاد کنیم، برژینسکی اضافه می کند که ایالات متحده «در رویاروئی با مسائلی که بیش از پیش مشترک می باشد — مالی، اقتصادی و استراتژیک — و بیش از پیش در حل آن با مشکل مواجه می شود، دست کم به شکلی که منافع طرفین را تأمین کند، یعنی ایالات متحده و بقیۀ جهان». نویسنده مشخصاً می نویسد که برای مقابله با چنین مشکلاتی، « کشورهای سه گانه » سرمنشأ ایجاد گروه7 (G7) بوده است[104].

مناسبات کشورهای سه گانه (آمریکای شمالی، اروپا و ژاپن) با جهان صنعت و جهان اتاق فکری به ویژه در شبکۀ سیاست فرا آتلانتیک آشکار شد[105]. در واقع، رئیس شاخۀ اروپائی کشورهای سه گانه، پیتر ساترلاند Peter Sutherland، رئیس شاخۀ اروپائی TPN نیز هست. این ایرلندی تبار در عین حال رئیس گولدمن ساچ Goldman Sachs که به شکل خدماتی برای سیاست اقتصادی رئیس جمهور اوباما بود…ولی گیلاس روی کیک خامه ای، پیتر ساترلاند در عین حال رئیس مدرسۀ فابین در مدرسۀ اقتصادی لندن بود [107].

همان گونه که می توانیم ببینیم، نخبگان سیاسی و اقتصادی از دیر باز به سوی نظم نوین جهانی حرکت می کنند[109].

ولی مجموعۀ ما وقتی کامل خواهد شد که به بیانیه های مقامات کلیسای کاتولیک بپردازیم.

کلیسای کاتولیک در خدمت نظم نوین جهانی

که با ایمان باشیم یا نه، بررسی اصولی که به امور کلیسا مرتبط می باشد باید به شکل عینی صورت بگیرد. باید آموزشی را که از آن دفاع می کند مورد بررسی قراردهیم و ببینیم که ایا مطالب و اعمالی که بدان پایبند است با پیکرۀ دکترینال آن تطبیق می کند یا نه. در مورد کلیسای کاتولیک، نظریه ای که طی 2000 سال از آن دفاع کرده به اولویت خدا بر انسان تکیه داشته است. نوشتارها و سنّت پایۀ خدشه ناپذیر، خزانۀ ایمان بر اساس واژگان مقدس، که توسط جانشین پی یر مقدس saint Pierre، پاپ تعریف شده است. انسانی که به گناه اولیه آلوده است باید با از قدرت برتری تبعیت کند و از قواعدی که کلیسای کاتولیک نگهبان آن است تبعیت کند. این اصول و قواعد خدشه ناپذیر است. وقتی با چنین ساز و کاری موافق نیستیم کلیسای کاتولیک را ترک می کنیم. این مورد مرتبط است به کلیساهای متعدد پروتستان. با این وجود با مجلس واتیکان 2 (1965-1962) تحول اساسی روی داد. این مجلس محصول جریان فکری طولانی از قرن نوزدهم نزد بسیاری از اهالی کلیسا و به همین گونه افراد دیگری در خارج از کلیسا بود. پس از مبارزات طولانی بین مدافعان سنت و پروگرسیست ها، سرانجام پروگرسیست ها ( ترقی خواهان) دیدگاه خودشان را طی اصلاحات بزرگ واتیکان 2 تحمیل کردند. برای این گروه از طرفداران، کلیسا باید با ابداعات سیاسی، فنی و اجتماعی که جهان معاصر را متحول ساخته انطباق یابد. ولی برای مدافعان سنت، مسئله کاملا به شکل معکوس مطرح می شود : این جهان است که باید خود را با اصول و قواعد کلیسا تطبیق دهد. انسان گرائی کلیسا با ارتقاء حقوق بشر و همکاری با مراتب بین المللی به روشنی در نامۀ رسمی پاپ ژان بیست و سوم منعکس شده است : « صلح بر زمین »  Pacem in terris  [110]. با یادآوری پیشرفت های علم و فنون به « همکاری فزاینده و تقویت اتحادشان » در بطن نوع بشر می انجامد. به این معنا که « میراث مشترک همه شمول » باید تقویت شود در حالی که متن نامۀ کلیسائی پاپ مدعی می شود که دولت ها قادر به تضمین آن نیستند. به همین علت، پاپ ژان بیست و سوم از دیدگاه منطقی نتیجه می گیرد که « مشکل میراث جهانی در ابعاد جهانی مطرح خواهد بود. این مشکلات قابل حل نخواهد بود مگر این که مقامات دولتی قوانین و امکانات خود را در سطح جهانی گسترش دهند و در تمام گسترۀ کرۀ زمین عمل کنند. در نتیجه حتی نظم اخلاقی نیز حکم می کند که اقتدار دولتی که در سطح جهانی واجد صلاحیت باشد، تشکیل گردد ».

با قید آرزومندی که « قدرت فراملّی یا جهانی » نباید به زور تحقق یابد، نامۀ کلیسائی پاپ اعلامیۀ حقوق بشر به سال 1948 را، با قطع نظر از چند نکتۀ انتقادی، به رسمیت می شناسد. و اضافه می گند که « ما این اعلامیه را به عنوان گامی به سوی ایجاد سازمان حقوقی-سیاسی جامعۀ جهانی تلقی می کنیم »[111].

این تغییر جهت در کلیسای کاتولیک وجه مشخصۀ تمام پاپ ها از دوران واتیکان 2 می باشد. بنوآ شانزدهم Benoît XVI در پیغام نوئل 2005 مردم را به شرکت در « نظم نوین جهانی » تشویق کرد[112].

در نتیجه کاملاً منطقی بود که بنوآ شازدهم در نامه اش تحت عنوان «عشق در حقیقت» (سومین نامۀ بنوآ شانزدهم Veritas in caritate ) [113] به تاریخ ژوئیه 2009. با یادآوری استقلال جهانی، پاپ  در فراخوان خود روی « فوریت اصلاح سازمان ملل متحد به عنوان ساختار اقتصادی و مالی بین المللی در چشم انداز تحقق بخشیدن به مفهوم خانوادۀ ملت ها (…) » تأکید می کند [114].

به سوی گردهمآئی پارلمان جهانی

ایجاد اتحادیه های بزرگ منطقه ای بر اساس قوانین یگانه ای اداره می شود که در مجموع عناصر مختلف دولت جهانی راتشکیل می دهد، باید در بطن یک گردهمآئی یگانه بازنمائی شود. این موضوع، در مرکز تشکیلات « گردهمآئی پارلمانی جامعۀ بین الملل » مطرح می باشد [115]. این بلند پروازی در تداوم منطقی رؤیای اتحادیۀ جهانی توسط نظریه پردازان جهانی گرائی رایج است (فابین ها و طرفداران) و از آن دفاع می کنند.

هیچ رویدادی اتفاقی نیست. رویدادها، شخصیت ها و نهادهای تاریخ گذشته محصولات خودشان را تولید کرده و ساختمان برج بابل را تکمیل می سازند. در نتیجه، فعالیت جنبش فدرالیست جهانی(World Federalist Movement) که ما در بالا به ایجاد آن طی سال 1947 در مونترو اشاراتی داشتیم، منطقاً فعالیت های خاص خود را ادامه می دهد. بر این اساس، جنبش فدرالیسم جهانی درسال 1992 سرمنشأ تدارک نخستین پروندۀ بزرگی است که برای ایجاد گردهمآئی پارلمان جهانی در سازمان ملل متحد تهیه شد : The case for a United Nations Parliamentary Assembly(در مورد گردهمآئی پارلمان در سازمان ملل متحد) نوشتۀ دیتر هینریش Dieter Heinrich  (کانادائی) [116].

نتیجه گیری

بررسی شتاب زدۀ ما در مورد تاریخ جهانی گرائی که آغاز آن در قرون وسطی واقع شده و تا امروز تداوم یافته، قدمت خیلی قدیمی این تمایلات را نشان می دهد، و نشان می دهد که تا چه اندازه به حرص و آز بی مرز تکیه داشته و کمال مطلوب کنترل کامل تمام ثروت های جهان را در سر می پروراند. چنین تحولی که تنها سرعت بیشتری بخود گرفته به تدریج مقامات و رهبران جهانی گرائی یعنی جانشینان نمرود، در تحمیل تفکرات خود به نفع نظم نوین جهانی توفیق یافته اند. از سقوط دیوار برلن، رویدادها شتاب بیشتری گرفته اند، بحران نیز به همین گونه. دهۀ 2010 برای نوع بشر تعیین کننده خواهد بود، زیرا جهانی گرائی (موندیالیسم) بر اساس نظریۀ این نخبگان، موعود گرائی عاجلی بنظر می رسد.

[1] « U.S move sows confusion in EU », par Charles Forelle, The Wall Street Journal, 2 février 2010.

[2] Site officiel de l’Eurasec.

[3] « L’Union douanière, créée par la Russie, le Kazakhstan et la Biélorussie », dossier de Ria Novosti.

[4] « Eurasie : le président kazakh prône la création d’une monnaie unique, l’evraz », Ria Novosti, 11 mars 2009.

[5] « CEEA : la création d’une monnaie unique au menu d’entretiens russo-kazakhs », Ria Novosti, 14 mars 2009.

[6] Site officiel de l’UNASUR.

[7] Le 26 novembre 2008, lors d’une réunion à Caracas, quelques pays d’Amérique du Sud ont décidé de préparer le terrain en créant le « Fonds de stabilisation et de réserve » ; c’est-à-dire une unité de compte appelé « SUCRE » (Système Unitaire de Compensation Régionale). Cette unité de compte fait référence aussi à Antonio José de Sucre (1795-1830) qui fut lieutenant au service de Simon Bolivar.

[8] Page officielle de l’Assemblée Parlementaire Euro-Latino Américaine.

[9] Site officiel du SICA.

[10] Site officiel de l’Union africaine.

[11] Site officiel du NEPAD.

[12] Description de l’Union africaine sur le site du ministère français des Affaires étrangères.

[13] Site officiel du GCC.

[14] « Proposed GCC currency name ‘too general’ », Trade Arabia, 16 décembre 2009.

[15] « La Chine espère populariser le yuan au sein de l’Asean », Les Echos, 31 décembre 2009.

[16] Site officiel du PSP.

[17La marche irrésistible du nouvel ordre mondial, par Pierre Hillard (Editions François-Xavier de Guibert, 2007), p. 21.

کتاب : حرکت اجتناب ناپذیر به سوی نظم نوین جهانی. نوشتۀ پی یر هیلار Pierre Hillard. انتشارات فانسوآ اگزاویه دو ژیلبر، 2007، صفحۀ 21.

[18Ibid., pp. 86-87

[19La décomposition des nations Européennes : De l’union euro-Atlantique à l’Etat mondial, par Pierre Hillard (Editions François-Xavier de Guibert, 2005), p. 137 et La marche irrésistible du nouvel ordre mondialop. cit, p. 79.

[20] « Résolution du Parlement européen sur l’état des relations transatlantiques après les élections qui ont eu lieu aux États-Unis » (2008/2199(INI)), Réseau Voltaire, 23 mars 2009.

[21] « La Russie et la Chine proposent une monnaie commune globale », Réseau Voltaire, 11 juillet 2009.

[22] La revue The Economist de janvier 1988 annonçait le lancement d’une monnaie mondiale appelée « phénix » pour 2018. Nous sommes dans les temps.

[23] « Discours d’acceptation », par Herman von Rompuy, Réseau Voltaire, 19 novembre 2009.

[24] Les revendications ethniques et religieuses ainsi que l’opposition entre régions riches et régions pauvres accélèreront la décomposition des Etats dans le monde. Ce phénomène s’explique en particulier en raison du transfert de l’autorité suprême à des unions politiques régionales au dépens des Etats qui n’ont plus leur raison d’être. La dislocation des Etats sera planétaire. Déjà, certains dirigeants des Etats fédérés US du Texas et du Vermont souhaitent faire sécession. En ce qui concerne l’Europe, la Belgique avec la Flandre ou l’Espagne avec la Catalogne constituent des risques majeurs. Ces revendications régionalistes conduisant au morcellement des Etats sont nécessaires pour aboutir à la réalisation du nouvel ordre mondial.

[25] تا آغاز ژانویه 1976، فرانسه حق ایجاد پول را با بانک های خصوصی تقسیم می کرد. به عنوان مثال، دولت برای تأمین مالی ساخت مسکن اجتماعی از بانک مرکزی وام می گرفت، و بانک مرکزی نیز به همین مناسبت پول چاپ می کرد. سپس، دولت وام را پرداخت می کرد، و بانک نیز پولها را امحاء می کرد. نکتۀ بسیار مهم در این رابطه این است که وام بدون بهره بود. در نتیجه، مادۀ 25 قانون پمپیدو-ژیسکاردستن در 3 ژانویه 1973، دولت از حق وام گیری از بانک مرکزی محروم شد. در نتیجه ایجاد پول برای دولت ممنوع اعلام شد، بجز وقتی که با بخش خصوصی سروکار پیدا می کرد، که آنها بهره های کلان می گرفتند. در نتیجه، چنین سیاستی مانع هر گونه سیاست اجتماعی واقعی شد زیرا سرمایه گذاری های عمومی را به دلیل هزینه های گزاف ناممکن می ساخت و هم زمان موجب شد که قروض دولتی نیز افزایش یابد. این قانون در منشور ماستریخت (پیمان اتحادیۀ اروپا) 1992 در مادۀ 104 به ثبت رسیده و در منشور لیسبون به مادۀ 123 منتقل شده است. با این حساب، دولت های اتحادیۀ اروپا کاملاً به الیگارشی مالی وابسته شده اند.

[26] Une large partie de ce chapitre s’appuie sur les travaux de l’historien américain Carroll Quigley (1910-1977) professeur entre autres à l’université Georgetown : The anglo-american Etablishment, GSG § Associates, 1981. Il fut en particulier le professeur de … Bill Clinton.

[27] Le lancement en juillet 2009 d’un projet de panneaux solaires en Afrique du Nord et au Proche-Orient devant irriguer en énergie l’Europe se fait dans le cadre de « Desertec ». La branche allemande du Club de Rome, le centre aéronautique et aérospatial allemand et le prince Hassan bin Talal de Jordanie ont fortement contribué au projet. Indirectement, cette politique énergétique va contribuer à intégrer encore plus largement ces Etats Sud-méditerranéens à l’Union européenne et, dans la foulée, à l’axe euro-atlantique dans le cadre de l’interdépendance.

[28] C’est le cas du « Corridor de Nasco » avec l’émergence d’un bloc Nord-américain.

[29] Les bénéficiaires des bourses d’études Cecil Rhodes aux Etats-Unis, au Royaume-Uni, en Australie, en Afrique du Sud etc sont présentés sur les sites internet de ces différentes écoles.

[30] A partir de la deuxième moitié du XIXè siècle, l’équipe de Cecil Rhodes contrôlait le Times de Londres, journal réservé aux élites politiques et économiques britanniques qui, elles aussi, étaient pour la plupart membres de cette vaste aristocratie commerciale. Cela s’appelle travailler en circuit fermé.

[31Anglo-american Etablishment, op. cit, p. 169.

[32] L’expression « groupe Milner » est utilisée pour évoquer les personnages politiques, économiques, militaires et journalistiques acquis aux idéaux d’Alfred Milner et de son mentor, Cecil Rhodes.

[33Ibid., p. 133.

[34] Nous nous appuyons sur les travaux de Edward R. Pease, The History of the Fabian Society(EP Dutton and Company, 1916), ouvrage souvent réédité.

 [35] سایت رسمی جامعۀ فابیان (جنبش فابین) Fabian Society .

[36] Robert Owen s’appuyait sur les principes du philosophe Platon, en particulier son ouvrage La République, défendant l’idéal d’une société aristocratique dirigée par l’élite, éliminant le mariage tout en favorisant la reproduction des meilleurs. Cette théorie a fait des petits. On retrouve ces concepts dans Le Meilleur des mondes d’Aldous Huxley, 1984 d’Orwell ou encore dans certains ouvrages d’Herbert George Wells, membre dirigeant de la société fabienne.

[37] L’université d’Oxford est devenue un des foyers de recrutement des élites grâce aux « bourses d’études Cecil Rhodes » pour la Grande-Bretagne.

به یاد داشته باشیم که همه چیز در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر است. [38]

 [39] در آغاز قرن بیست و یکم، 200 نمایندۀ بریتانیائی عضو جامعۀ فابین بوده اند، مانند نخست وزیر پیشین تونی بلر Tony Blair (طرفدار فعال سیاست اقتصادی که آن را « راه سوم » نامیده اند، اصل فابینی به معنای عمیق کلمه) یا گوردن براون Gordon Brown.

 [40] بنظر می رسد که رضایت خاطری پیدا نکرده بود

 [41] این کتاب سال 1928 منتشر شد و سال 1931 تحت عنوان What are we to do with our Lives ?. منتشر شد

 [42The War That Will End War, par H. G. Wells. Version française : La destruction libératrice, réédité aux Editions Le passé du futur, Grama, Bruxelles, 1995, p. 214.

[43Ibid., p. 134 : « Ce fut dans une ambiance légèrement incrédule que démarra la réunion qui devait instaurer le nouvel ordre mondial ».

[44The New World Order, par H.G Wells, réédité par Filiquarian Publishing, LLC, en 2007.

 [45]  اکثر مسئولان اقتصادی در دولت اوباما عضو این باشگاه یا کلوپ Pilgrim Society بوده اند.

[46] Voir The Anglo-American Etablishment, op. cit, p. 82 et pages 117 et suivantes.

 [47] سایت رسمی «میز گرد»   Round Table

[48] L’entreprise JP Morgan, pilier de la finance anglo-saxonne, fut fondée par John Pierpont Morgan (1837-1913).

[49] Voir les ouvrages de l’extraordinaire Antony Sutton (1925-2002), chercheur à l’institution Hoover et à l’université Stanford, décrivant le soutien de Wall Street aux trois éléments suivants :Wall Street and the bolshevik revolution, Arlington House, 1974 ; Wall Street and FDR (ndlr : Franklin Delano Roosevelt) et Wall Street and the rise of Hitler. Il faut ajouter aussi cette série en trois volumes : Western technology and soviet economic development 1917-1930 ; Western technology and soviet economic development 1930-1945 et Western technology and soviet economic development 1945 to 1965 prouvant à partir d’une documentation de première main le soutien économique et financier de l’occident à l’Union soviétique et à ses affidés.

[50] Nous invitons le lecteur à s’intéresser à Basil Zaharoff (1850-1936) qui fit fortune en vendant des armes aux acteurs du conflit de 1914-1918.

[51Wall Street and the bolshevik revolution, op. cit, p. 57.

[52Ibid., pp. 83.

[53Ibid., p. 82. Il est intéressant de noter que Harry Hopkins (1890-1946) qui devint plus tard l’éminence grise du président Roosevelt, fut l’intermédiaire entre la Croix-Rouge états-unienne dirigée par William Boyce Thompson à Petrograd en 1917 et sa représentation à Washington inIbid., p. 72.

[54Ibid., pp. 89-100. Le mémorandum de William Boyce Thompson présenté à Lloyd George peut être lu en entier à la page 197 et suivantes au paragraphe intitulé « Document 4 ».

[55Pétrole, une guerre d’un siècle, par William Engdahl (Editions Jean-Cyrille Godefroy, 2007), p. 94 et suivantes.

 [56] وال استریت و نژاد هیتلری  Wall Street and the rise of Hitle، فصل 1 تا 5 را ببینید، به ویژه صفحۀ 47

[57The anglo-american Etablishment, op. cit, p. 182.

[58] Outre la Grande-Bretagne et ses dominions, Lionel Curtis n’hésitait pas à y ajouter : la France, les pays scandinaves, l’Irlande, l’Egypte, l’Inde, la Belgique, les Pays-Bas, le Canada et les Etats-Unis. Ces projets ont été présentés dans son livre paru en une seule édition en 1938 : The Commonwealth of God in The Anglo-American Etablishment, op. cit, pp. 282-283.

[59Union Now : A Proposal for a Federal Union of the Democracies of the North Atlantic, par Clarence Streit (Harper & Brothers Publishers, 1939).

[60The Anglo-American Etablishment, op. cit, p. 283.

[61] « Comment le Conseil des relations étrangères détermine la diplomatie US », Réseau Voltaire, 25 juin 2004.

[62] Le président Wilson l’appelait son « alter ego ».

[63Wall Street and FDR, op.cit, p. 92 et suivantes.

[64] Voir notre livre La Marche irrésistible du nouvel ordre mondial, op.cit, p. 14 et pp. 80-81.Philip Dru, administrator, par Edward Mandell House, réédition Robert Welch University Press, 1998.

[65La Paneurope, par Anne-Marie Saint Gille (Presses de l’université de Paris Sorbonne, 2003), pp. 130-131.

[66] L’engagement d’Aristide Briand au côté de la Paneurope acquise aux principes fédéralistes et régionalistes dans un cadre politique mondial unifié permet de mieux comprendre le discours du représentant français à l’Assemblée générale de la Société des Nations, le 5 septembre 1929, appelant à un « lien fédéral » entre les Etats européens.

[67] Le représentant anglais lors de ce congrès paneuropéen de 1926, A. Watts, était membre du Royal Institute of International Affairs issu du « groupe Milner » in La Paneurope, op. cit, p. 148.

[68] « Richard de Coudenhove-Kalergi (1894 -1972) », site internet de l’association PanEurope-France.

[69] La Paneurope a joué un rôle déterminant dans l’élaboration de tous les textes en faveur de la protection des groupes ethniques. Voir notre ouvrage Minorités et régionalismes dans l’Europe Fédérale des Régions (Editions François-Xavier de Guibert, 4è édition, 2004) et dans ce livre, le chapitre intitulé « L’union Charlemagne » p. 75 et suivantes.

[70] « Richard Coudenhove-Kalergi » sur le site internet de l’European Society Coudenhove-Kalergi.

[71] Site officiel de l’association Paneuropa.

[72] Lire son discours prophétique à l’annexe 11 de La Décomposition des nations européennes ; en particulier le passage où Coudenhove appelle à l’instauration d’une « union atlantique », une « Fédération à trois » selon son expression, « l’Angleterre étant le pont entre l’Europe et l’Amérique ». C’est exactement ce qui est poursuivi par les instances de Bruxelles et de Washington d’une manière accélérée depuis 1990. Voir la liste complète des bénéficiaires du Prix Charlemagne sur le site du Comité.

[73Wall Street and the rise of Hiter, op. cit, chapitre 2 « The Empire of IG Farben », p. 33.

[74Wall Street and the bolshevik revolution, op. cit, pp. 125-126.

[75Ibid., p. 126.

[76Ibid., p. 60.

[77Ibid., pp. 61-62

[78Ibid., p. 50.

[79] Il faut ajouter aussi que Hjalmar Schacht est à l’origine de l’existence de la Banque des règlements internationaux (Bank of International Settlements). Antony Sutton relate aussi la réunion déterminante du 20 février 1933 dans la demeure d’Hermann Goering qui permit, en présence d’Adolf Hitler, de lever des fonds pour le financement du parti nazi. Les plus grands patrons de l’industrie allemande étaient présents et ont aligné les sommes nécessaires (Krupp von Bohlen, Albert Voegler, von Loewenfeld, …) ; le tout se faisait sous la direction d’Hjalmar Schacht in Wall Street and the rise of Hitler, op. cit, p.108.

 [80]  آنتونی سوتون Antony Sutton یادآور می شود از جمله نفوذ تعیین کننده ژرار اسووپ Gerard Swope (1872-1957)، رئیس شرکت جنرال الکتریک به رئیس جمهور روزولت اجازه داد که سیاست اجتماعی را به پیش ببرد. in Wall Street and FDR, op.cit, p. 86 .

[81] Carroll Quigley explique entre autres les infiltrations au sein de l’appareil politique états-unien de la part de JP Morgan in Tragedy and Hope. A History of the World in Our Time (GSG and Associates, 1966), p. 938.

[82] Le Premier ministre anglais a tenu des propos dans son discours de Zürich qui sont dans la droite ligne du mondialisme à en juger ces extraits : « (…) L’Union européenne a fait beaucoup pour arriver à ce but et ce mouvement doit beaucoup au comte Coudenhove-Kalergi et à ce grand patriote et homme d’Etat français que fut Aristide Briand (…). Nous autres Britanniques, nous avons le Commonwealth. L’organisation du monde ne s’en trouve pas affaiblie, mais au contraire renforcée et elle y trouve en réalité ses maîtres piliers. Et pourquoi n’y aurait-il pas un groupement européen qui donnerait à des peuples éloignés l’un de l’autre le sentiment d’un patriotisme plus large et d’une sorte de nationalité commune ? Et pourquoi un groupement européen ne devrait-il pas occuper la place qui lui revient au milieu des autres groupements et contribuer à diriger la barque de l’humanité ? (…). Appelant à une réconciliation franco-allemande, Churchill ajoute dans un esprit fabien : « Il faut que notre but permanent soit d’accroître et de renforcer la puissance de l’ONU. Il nous faut créer la famille européenne en la dotant d’une structure régionale placée sous cette organisation mondiale, et cette famille pourra alors s’appeler les Etats-Unis d’Europe » (…) in George C. Marshall, Points de repère, Lausanne, 1973

 [83] نفوذ فدرالیسم از طریق اروپائی های واقعاً معتقد مانند دنی دو روژمان Denis de Rougemont، هانری بروگمن Henri Brugmansو الکساندر مارک  Alexandre Marc گسترش یافت.

[84] Côté états-unien, dès 1924, Rosika Schwimmer et Lola M. Lloyd défendant la cause des femmes (droit de vote, etc) organisèrent la première assemblée constituante mondiale devant être élus par les peuples afin de rédiger une constitution mondiale. Cette initiative fut relancée en 1937 à Chicago avec une campagne en faveur d’un gouvernement mondial. Il serait très intéressant de savoir qui finançait de tels projets. Par la suite, d’autres Etats-uniens préparèrent les esprits en faveur d’un monde uni : Emery Reves, auteur de Anatomy of Peace défendant l’idée d’un gouvernement mondial (il fut aussi l’agent littéraire de Winston Churchill) ; le politicien Wendell Wilkie avec son livre One World ; l’avocat Clark Grenville auteur de World Peace through World Law ; le journaliste Norman Cousins ; le journaliste et sénateur démocrate Alan Cranston et le philosophe Robert Hutchins.

[85Présentation du World Federalist Movement sur son site internet.

[86] Déclaration de Montreux du 23 août 1947.

[87] Voir notre livre La Fondation Bertelsmann et la gouvernance mondiale (Editions François-Xavier de Guibert, 2009), pp. 95-96 et « Geschichte der Europa-Union Deutschland sur le site internet de Europa Union Deutschland.

[88] « The history of Federal Union » sur le site internet de l’association.

[89] « Regional Federalism » sur le site internet du World Federalist Movement.

[90] Site officiel d’Andrew Duff.

[91] « ECFR’s Board and Council » sur le site internet de l’European Council on Foreign Relations.

[92] « Création accélérée d’un Conseil européen des relations étrangères », Réseau Voltaire, 3 octobre 2007.

[93La Fondation Bertelsamann et la gouvernance mondiale, op. cit, p. 92 et suivantes.

[94] « Trustees » sur le site internet du Rhodes Trust.

[95] Parmi les nombreux participants, nous pouvons relever Richard de Coudenhove-Kalergi, Konrad Adenauer, Denis de Rougemont, Alcide de Gasperi, François Mitterrand, etc.

[96] « Histoire secrète de l’Union européenne », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 28 juin 2004.

[97] Une exception toutefois ; RTL Belgique a diffusé lors de son journal télévisé l’extérieur de la réunion du Bilderberg en juin 2000 lors de sa réunion à Genval dans le Brabant wallon. On peut y apercevoir Dominique Strauss-Kahn ou encore la reine Béatrix des Pays-Bas.

[98] « Top candidate debates EU tax at elite dinner », par Andrew Rettman, EU Observer, 16 novembre 2001.

[99] Le film Avatar de James Cameron sorti en décembre 2009 est le prototype même de l’esprit « gaïa ». Une tribu parée de nombreuses qualités par rapport aux humains venus exploiter leur planète tire leur force de la nature, plus précisément d’un arbre, véritable dieu qui donne l’énergie comme il l’a reprend.

[100] Thomas Huxley était appelé le « bouledogue de Darwin ».

[101] « H.G. Wells : Darwin’s disciple and eugenicist extraordinaire », par Jerry Bergman, inJournal of Creation, décembre 2004.

[102] « WWF in the 60’s » sur le site internet du World Wild Fund.

[103] « Presidents – past and present » sur le site internet du World Wild Fund.

[104Le Figaro, 25 janvier 1999.

[105] Voir p. 137 (chapitre 28).

[106] « Peter Sutherland, Directeur général du GATT et de l’OMC de 1993 à 1995 », sur le site internet de l’Organisation mondiale du Commerce.

[107] « Peter Sutherland », sur le site internet de la Commission trilatérale.

[108] « Membership », sur le site internet de la Commission trilatérale.

[109] Parmi les nombreux domaines participant à l’édification du nouvel ordre mondial, nous pouvons évoquer le cas du Codex alimentarius dont l’objectif est de procéder à des modifications ou à des suppressions de produits entrant dans la composition alimentaire (vitamines, minéraux, …).

[110Texte intégral sur le site internet du Saint-Siège.

[111Ibid., voir les paragraphes de 130 à 145.

[112] « Message Urbi et Orbi du Saint-Père Benoît XVI », 25 décembre 2005, Vatican.

[113Texte intégral sur le site internet du Saint-Siège.

[114Ibid., paragraphe 67.

[115] Site officiel de la Campagne pour la création d’une Assemblée parlementaire des Nations Unies.

[116The case for a United Nations Parliamentary Assembly, par Dieter Heinrich, World Federalist Movement, octobre 1992

[117] Site officiel du Komitee für eine Demokratische UNO.

[118] « Comité exécutif » de la Campagne pour la création d’une Assemblée parlementaire des Nations Unies.

[119] Cet institut allemand est à l’origine des textes clefs en faveur des groupes ethniques en Europe ; la Charte des langues régionales ou minoritaires et la Convention-cadre pour la protection des minorités. Voir notre livre Minorités et régionalismesop. cit. p. 142 et suivantes.

[120] Site officiel de 2020 Vision.

[121] « Satzung für das Komitee für eine demokratische UNO ». Document téléchargeable.

[122] « Associates des KDUN », sur le site internet du Komitee für eine Demokratische UNO.

[123Rapport sur les relations entre l’Union européenne et l’organisation des Nations Unies[2003/2049 (INI)], rapporteur Armin Laschet, 16 décembre 2003.

[124] Signalons aussi la présence de Hans-Gert Pöttering au sein du comité directeur du Prix Charlemagne, président de la Fondation Konrad Adenauer, ancien président du Parlement européen mais aussi ancien président de Europa Union Deutschland, filiale de l’Union des fédéralistes européens (l’UEF créée à Montreux en 1947) dirigée en 2010 par le député anglais au Parlement européen Andrew Duff.

[125] Voir La Fondation Bertelsmann et la gouvernance mondiale, op. cit, p. 93 et suivantes.

[126Internationale Demokratie entwickeln, par Andreas Bummel, Horizonte Verlag, 2005.

[127] « Andreas Bummel Der Vorsitzende des Komitees für eine demokratische UNO », par Gerrit Wustmann, 11 février 2008.

[128] « A propos du projet APNU », sur le site internet de la Campagne pour la création d’une Assemblée parlementaire des Nations Unies.

[129] « Etude : la création d’un Parlement mondial serait « pleinement en harmonie avec la doctrine papale » », 28 juillet 2009, Campagne pour la création d’une Assemblée parlementaire des Nations Unies.

پی نوشت های مترجم :

1)از دیدگاه پی یر هیلار بین Mondialisation  و Mondialisme باید تفاوت قائل شد. در زبان فارسی احتمالا هر دو واژه را به شکل جهانی سازی یا بی هیچ تفکیکی ترجمه کرده ایم. پی یر هیلار طی یک مصاحبۀ رادیوئی در Radio ici et maintenant (در یوتوب https://www.youtube.com/watch?v=rlKNrcYdNSk) این دو واژه از یکدیگر تفکیک می کند، و من فکر می کنم که با توجه به اغتشاش عظیمی که در این مفاهیم به وجود آمده، چه در زبان اصلی و چه در ترجمه ها و مقالاتی که به این موضوع پرداخته اند، جای آن دارد که به توضیحات پی یر هیلار توجه کنیم. از دیدگاه او موندیالیزاسیون (جهانیت) همیشه وجود داشته است، حتی در دوران انسان نئاندرتال، با این تفاوت که امروز انسان ها با سرعت بیشتری حرکت می کنند، هواپیما و انترنت و غیره، ولی واژۀ  Mondialisme (جهانی سازی) همان مفهومی است که در بحث دولت جهانی مطرح می باشد، و به معنای ایجاد دولت جهانی بر خاکستر دولت-ملت ها و  برقراری حاکمیت آنگلو ساسکون می باشد.

2) جای بسی شگفتی است که پی یر هیلار سرخپوستان آمریکای شمالی را ندیده گرفته است. با این وجود در مصاحبه با رادیو ایسی و منتونا https://www.youtube.com/watch?v=rlKNrcYdNSk از سرخوستان آمریکای شمالی یاد می کند و  قطع نسل آنها را توسط سفید پوستان، به عنوان واقعه ای مهمتر و گسترده تر از قطع نسل یهودیان توسط نازی ها می داند.

آدرس الکترونیک متن اصلی در شبکۀ ولتر

http://www.voltairenet.org/article164176.html