تاریخ‌گرایی و ارزش هنری رمان‌های میخائیل شولوخوف

ترجمه. رحیم کاکایی به مناسبت 120 سالگی میخائیل شولوخوف ای. کووالسکی (درباره مسئله…

نامه‌ی سرگشاده از سوی یک مهاجر، به صدراعظم آلمان!

آمریکا به سیم آخر زد. حمله‌ی آمریکا بر ایران، دردسر…

تنش میان ایران و اسراییل و پس لرزه های بحران…

نویسنده: مهرالدین مشید وارد شدن امریکا در جنگ و به صدا…

عزّ و شرف وطن 

در خانـه قـوی باش که چوراچور است  دزدان به کمین فانوس…

فطرتی انسانی

امرالدین نیکپی در اوایل دانشگاه ، داستان‌های مذهبی بسیاری دربارهٔ طرد…

جهان صلح وصفا!

امین الله مفکر امینی                   2025-19-06 جهانـی صلح وصفـــای بشربماتم کشیـــــده جـاهــــلانیکی برسیاستهای…

سرنوشت انسان امروز در چنگال مومیایی فروشان دیروز

نویسنده: مهرالدین مشید زنده گی مدرن در آینۀ زوال تاریخی در جهان…

سیمون دوبوار،- رفاقت و عشق اگزستنسیالیستی

Beauvoir, Simone de (1908- 1986). آرام بختیاری سیمونه و سارتر،- ازدواج سفید…

کتاب زبدۀ تاریخ

رسول پویان فسانه خوان وفسون سرگذشت موسارا مگـر خـرد بکــنــد حـل ایـن…

چرا مردان از زنان قوی تر نیستند؟ پروفیسور دکتر شمس سینا بخش…

حقیقت فرا ذهنی: بنیاد برترین واقعیت

ذهنیت به مفهوم تفکر٬ و تعقل از جوهر حقیقت٬ بنیاد…

ژرفنای فاجعه در افغانستان و سناریو های فراراه ی طالبان

نویسنده: مهرالدین مشید ستم طالبان و ایستادگی ملت؛ اراده مردم افغانستان…

پایداری

ثبا ت و پا یداری را نمانده  قدر و مقدارش چنان…

مهر پدر

دستت پدر ببوسم و سر هم به پای تومیخواهم آنچه…

نمونه هایی از کهنترین اشعار فارسی

تا بدانجا رسیده دانش من که بدانم همی که نادانم ( ابو…

ترامپ و بازتعریف روابط بین‌المللی؛ از تنش‌های ژئوپلیتیک تا دیپلماسی…

نویسنده: مهرالدین مشید ترامپ از دور زدن تنش های دیپلوماتیک تا…

چرا مردان از زنان قوی تر نیستند؟

پروفیسور دکتر شمس سینا بخش دوم درین جا می خوانید: -چطور میتواند یک…

پرتو عقل و خرد 

رسول پویان  جهان که در دل دانش می‏کند تابـش  به جهل تیره…

نامه‌ی سرگشاده‌ی محمدعثمان نجیب، بنیادگذار مکتب دینی-فلسفی من بیش از…

آقای ترامپ! تو نه در قامت یک سیاست‌مدار آمدی، نه به…

افغانستان، میان دو لبه تیغ؛ تحول نرم یا سقوط ساختاری

نویسنده: مهرالدین مشید نجات افغانستان در گرو راهی؛ میان تحول نرم…

«
»

تاریخ‌گرایی و ارزش هنری رمان‌های میخائیل شولوخوف

ترجمه. رحیم کاکایی

به مناسبت 120 سالگی میخائیل شولوخوف

ای. کووالسکی

(درباره مسئله دانش علمی و هنری جهان) 

دانشمند نامدار “یورگن کوچینسکی”(اقتصاددان، ژورنالیست در جمهوری دمکراتیک آلمان) نظریه‌ای را ارائه داد که بر پایه آن در دوره پیش ازاکتشافات علمی مارکس و انگلس، دانش هنری واقعیت اجتماعی در سطح خود از دانش علمی فراتر رفته بود*.( * یورگن کوچینسکی. تسلط علمی و هنری بر جهان. روزنامه. “نویز دویچلند”، 15.7.1972، ص 4). روشن است، مادامی که سخن درباره یونانیان نابغه یا برای نمونه درباره بالزاک، وقایع‌نگار بزرگ جامعه بورژوازی نوظهوراست، یقین حاصل کردن به درستی نظریه برتری دانش هنری از واقعیت اجتماعی دشوار نیست. با این وجود، این مسئله کدام جنبه‌ را در سده ما به خود گرفته است؟ ممکن است این تصور پیش بیاید که پس از مارکس، انگلس و لنین، در شرایط شکوفایی سریع علم، دانش هنری بصورتی باورنکردنی در هم‌سنجی با دانش علمی، به حاشیه رانده شده است. با این حال، کوچینسکی بر اهمیت ماندگاری شناخت هنری زندگی حتی برای امروز تأکید دارد. او می‌نویسد:«تا امروز، که دانش علمی ما از واقعیت اجتماعی، بر اساس آثار کلاسیک‌های مارکسیسم- لنینیسم، به طور غیرقابل مقایسه‌ای بالاتر از هر چیز دیگری است – چه آنچه دانشمندان در حوزه علوم اجتماعی قبل از مارکس به آن دست یافته بودند و چه آنچه دانشمندان معاصر که مارکسیست- لنینیست نیستند، به آن دست می‌یابند – تا همین امروز آثار هنری وجود دارند که در آنها سطح شناخت هنری از زندگی اجتماعی بالاتر از دانش علمی معاصر است. آیا کسی می‌تواند یک اثر تاریخی مختص به جنگ داخلی در روسیه شوروی را نام ببرد که از نظر درک عمق واقعیت با «دُن‌آرام» شولوخوف قابل سنجش باشد؟*(*روزنامه. “نویز دویچلند”.15.7.1972.ص.4.). تصادفی نیست که “کوچینسکی” در اینجا همانا از شولوخوف نام برده است. او نماینده‌ای از ادبیات شوروی را برای توضیح موضع خود به ویژه نویسنده «دُن آرام» برگزیده است. میخائیل شولوخوف، نویسنده‌ی شوروی، امروز برای ما یک نویسنده‌ی کلاسیک شناخته‌شده، برجسته ترین نماینده‌ی نسل نویسندگان دوران تحولات بزرگ ملی و جهانی- تاریخی مرتبط با انقلاب اکتبر و گذار بعدی از سرمایه‌داری به سوسیالیسم است. اثر او که غنی‌ترین آزمون انباشته‌شده در فرآیند خلق ادبیات حزبی رئالیسم سوسیالیستی، نزدیک به مردم را در خود جای داده بود، تأثیر نیرومندی بر رشد ژانر حماسی سده بیست داشت.

شولوخوف در کنار گورکی، فدین و الکسی تولستوی، یکی از بااستعدادترین نویسندگان نثر است که آثار خود را به ادبیات حماسی سوسیالیستی، که رویدادهای با اهمیت تاریخی جهانی را تعمیم می داد و به سطح کیفی نوینی از بازنمایی هنری واقعیت ارتقا می یافت، کمک کرد. این شناخت هنری نو از جهان تنها در برآیند پیدایش نوع کاملاً نوینی از نویسندگان امکان‌پذیر شد. بر پایه یادآوری تیزنگرانه م. ب. خراپچنکو*، برای خلق «زندگی کلیم سامگین»[زندگی کلیم سامگین رمان چهار جلدی است که توسط ماکسیم گورکی از سال 1925 تا زمان مرگش در سال 1936 نوشته شده است .مترجم] نه تنها به توانایی عظیم گورکی، بلکه به ژرف‌ترین و گسترده‌ترین دانش از زندگی اجتماعی و معنوی روسیه در دوره آغاز سده تا انقلاب نیز نیاز بود. (* نگاه م. ب. خراپچنکو. فردیت خلاق نویسنده و تکامل ادبیات. مسکو نشر «علم»، ۱۹۷۰، ص. ۷۹ ). دانشی که نویسنده تنها در نتیجه مشارکت فعال خود در رویدادهای واقعی آن دوران می‌توانست به دست آورد. در سده بیست، تنها هنر رئالیسم سوسیالیستی توانا به آشکار کردن مهم‌ترین تضادهای اجتماعی، علل و پیامدهای آنها بود،«زیرا اسلوب آن حداکثر امکانات را برای تصویر سازی تاریخی، چندوجهی و ترکیبی از زندگی و جامعه، انسان و رابطه‌ آن با جامعه، پیش روی هنرمند بوجود می‌آورد»**.( **ب. سوچکوف. سرنوشت‌های تاریخی رئالیسم. مسکو، «نویسنده شوروی»، ۱۹۷۰، ص. ۳۰۸). سطح هنریِ کیفیِ نوینِ آثار حماسی گورکی، سرافیموویچ، فرمانوف، فدین، الکسی تولستوی، فادیف و میخائیل شولوخوف دقیقاً مبتنی بر توانایی هنرمند در درک و به تصویر کشیدنِ دگرگونی های دوران‌سازی است کهِ منجر به ایجاد چنان نظامی می شود که در آن «رشد آزادِ هر کس، شرطِ رشد آزادِ همه است»***.(*** آثار ک. مارکس و ف. انگلس، جلد ۴، صفحه ۴۴۷). ادبیات شوروی، تجسم هنری – مناسب و کافی از مراحل مختلف شکل‌گیری یک آگاهی اجتماعی نو ارائه می‌داد. این ادبیات ضمن تلاش برای رسیدن به سطح تعمیم‌های گسترده، خلق آثاری شایسته دوران قهرمانانه بزرگ، همواره وظیفه خلق سیمای یک انسان – نماینده طبقه در حال ظهور، شرکت‌کننده آگاه در نبردهای انقلابی آن دوران – را برای خود تعیین می‌کرد.

درسالهای دهه سی، میخائیل شولوخوف اصول هنری عمده و برجسته‌ترین ویژگی آثار خود را به عنوان نماد «آن دگرگونی های بزرگ در هستی ، زندگی و روان انسان که در پی جنگ و انقلاب رخ داده بودند» تعیین کرد. این ویژگی آشکار اثر حماسی شولوخوف نه تنها بر شیوه ترسیم رویدادهای تاریخی تأثیر گذاشت، بلکه به نوبه‌ی خود، گزینش شخصیت‌ها ،روش نمودسازی قهرمانان را نیز تعیین می‌کرد. گسترش، بازگویی و بازتاب «حرکت روح و روان انسان»* (* روزنامهروسیه شوروی”، 1957، 25 اوت، صفحه 4.) – به عقیده  شولوخوف چنین هستند  والاترین وظیفه‌ی یک نویسنده. برای انجام این وظیفه، به حس و درک از حقایق تاریخی بسیار روشن و  توصیف علمی از رویدادهای تاریخی واقعی نیاز است: نویسنده باید دانش و آگاهی دقیقی از تاریخ داشته باشد. این دانش و آگاهی، در درآمیزی با نگرش حزبی نسبت به رویدادهایی که درونمایه اصلی آن دوران را می ساختند، پشتوانه‌ای بودند که آثار حماسی شولوخوف لحظات کلیدی فرایند تاریخی را پوشش می‌دادند. درباره عمق واقع‌گرایی شولوخوف می گویند که او سرنوشت گریگوری ملخوف را کاملاً به خاستگاه او وابسته نمی‌کند. و اگر شولوخوف نتوانست به حل و فصل مثبتی برای کشمکشی که در روح گریگوری جریان داشت، دست یابد، دلیل آن تنها در خصلت قهرمان نیست: این مسئله  به طور کلی در پیوند با تحول و تکامل تدریجی کازاک‌ها است. هر قدر که کازاک‌ها به یک قشر ممتاز ارتجاعی تبدیل می‌شدند، بیشتر با سنت‌های گذشته خود در تضاد قرار می‌گرفتند. *(*نگاه. همچنین به نام آ. کورل در کتاب: میخائیل شولوخوف. داستان‌های اولیه. برلین، ۱۹۶۵، صفحات ۴۰۸-۴۱۱). هر کسی مانند گرگوری که تلاش می کرد در برابر این سنت‌ها که به نقطه مقابل خود تبدیل می شدند مقاومت کند  و همزمان قادر به جدایی درونی از پایه‌های زندگی کازاک‌ها نبود، ناگزیر باید خود را در اسارت یک درگیری ناامیدکننده – در آن شرایط – می‌دید. برای تجسم نقش و سرنوشت قزاق‌ها در انقلاب اکتبر در تمامی تنوع آنها، از یک سو لازم بود پوشش گسترده‌تری از پدیده‌های واقعیات  را نسبت به آنچه در ابتدا توسط خود نویسنده پیش‌بینی شده بود، بدهد و از سوی دیگر، هنگام خلق چهره های قهرمانهای اصلی، به فردسازی عمیق‌تری نیاز داشت. جذابیت و ارزش شناخت رمان شولوخوف دقیقاً در درآمیختگی عمیق فردی، خاص و عام و تیپیک ریشه دارد. این شرایط و همچنین آن فاکتی که رمان در آغاز صرفاً به عنوان یک داستان خانوادگی آشکار می‌شود و سرنوشت خصوصی افراد گام به گام  به گرداب رویدادها در مقیاس جهانی- تاریخی کشیده می‌شوند، ناگزیر ردپای خود را هم در تدوین چهره ها و هم بر ترکیب رمان به طور کلی بجا می‌گذارد.

شخصیت نویسنده در اینجا به هیچ وجه به معنای توصیف حقایق ویژه زندگی شولوخوف نیست، بلکه به عنوان ویژگی فردی جهان‌بینی نویسنده است، که در انتخاب موضوع و مطالب اولیه تاثیر می گذارد – همزمان زاویه دیدی را که از آن به داستان ملخوف‌ها به سخنی دیگر به گذشته بررسی می‌شود، تعیین می‌کند. با این حال، نویسنده‌ی «دُن آرام» نه تنها به عنوان یک دوره‌ی تاریخی ویژه، بلکه به عنوان مرحله‌ای پیش از زمان حال نیز به گذشته علاقه‌مند است. این بدان معناست که معاصر بودن آزمون خاص ، شناخت از گذشته را تعیین می‌کند. همانا این آزمون هنری و شخصی شولوخوف در آستانه دوران سوسیالیسم است که نویسنده را مجبور کرده به مسئله ماهیت دوگانه کازاک‌ها روی آورد. ناهمگونی اجتماعی کازاک ها در همان آغاز داستان نشان داده شده است. موقعیت اجتماعی چهار خانواده از مزرعه تاتارها – ملخوف‌ها، آستاخوف‌ها، کور شونوف‌ها و کوشووی‌ها، که با پیوندهای خویشاوندی یا عشق و دوستی به یکدیگر در پیوند هستند، متفاوت هستند. دایره افرادی که به خواننده ارائه شده اند در آغاز هنوز بسیار محدود و تنگ هستند. گذشته از کازاک‌های مذکور – دهقانان میانه‌حال، ثروتمند و فقیر – با نمایندگان سایر اقشار جمعیت نیز آشنا می‌شویم: کارگران آسیاب بخار، روشنفکران روستانشین، دانشجویان و همچنین افسران کازاک و نمایندگان «نخبگان» کازاک. از آنجایی که شولوخوف در دو بخش اول کتاب اول، بیش از هر چیز تلاش می‌کند تا توصیفی دقیق و گاه حتی قوم‌نگاری از زندگی خانواده‌های کازاک با خاستگاه‌های اجتماعی مختلف ارائه دهد، کار و روند داستان به آرامی پیش می‌رود. به یک اندازه، آن بخش از واقعیتی که توسط هنرمند بازآفرینی شده – اگر طرح مختصر زندگی کازاک‌ها در اردوگاه‌ها را کنار بگذاریم – در واقع به محدوده های مزرعه تاتارها و املاک یاگودنی محدود می‌شوند.

شولوخوف نشان می‌دهد که چقدر نیروی آداب و رسوم، سنت‌های طبقاتی و تعصبات چند صد ساله در کازاک‌ها زیاد است. کازاک ها به طبقه نظامی تعلق داشتند که از سوی رژیم تزاری موقعیت ممتازی به آن ها داده شده بود. در این رابطه، لنین درباره به اصطلاح کمون سازی* سخن گفته است (*زمین‌های کازاک ها اکنون نمایانگر کمون سازی واقعی هستند…این کمون سازی واقعاً موجود به معنای انزوای طبقاتی و منطقه‌ای دهقانان است که به دلیل تفاوت در اندازه مالکیت زمین، در پرداخت‌ها، در شرایط استفاده قرون وسطی از زمین برای خدمات و غیره، تکه‌تکه شده‌اند. و. ای. لنین. آثار کامل، جلد ۱۶، صفحه ۳۱۵). زندگی پر خطر در مرزهای امپراتوری روسیه منجر به ایجاد یک آگاهی جمعی کاملاً بدوی در کازاک‌ها شد. در مقابل، شیوه تولید غالب کازاک‌ها را از هم پاشید. شیوه زندگی کازاک‌های دُن، آن‌گونه که شولوخوف در بخش‌های اول و دوم کتاب اول توصیف کرده است، نتیجه شیوه تولیدی است که در آن تولیدکنندگان آزادانه وسایل تولید خود را در اختیار دارند. بنابراین، کازاک‌ها مالک زمینی هستند که در آن کشت می‌کنند. این روابط تولیدیِ به ظاهر بدوی، در کنار فرآیند تکه‌تکه شدن زمین و سایر ابزارهای تولید، حفظ شده‌اند. انقلاب اکتبر پیش‌شرط‌های غلبه بر این شیوه‌ی زندگی «بدوی» را ایجاد کرد. شولوخوف در کتاب «زمین نوآباد» نشان می‌دهد که چگونه این شیوه زندگی در جریان تعاونی کردن سوسیالیستی کشاورزی عملاً از بین می‌رود. روند دشوار و طولانی گذار کازاک‌ها از شیوه زندگی پیشابورژوایی (سده‌های میانه)، در واقع، به ساختارحکومت شوروی – و در نتیجه به نظام اجتماعی سوسیالیستی – با ویژگی‌های ماهیت تاریخی و اقتصادی و همچنین ویژگی‌های شیوه زندگی کازاک‌ها مشروط شد.

انزوای منطقه ای و عزلت و سکون تاریخی تثبیت شده، به نوبه خود، روانشناسی ویژه‌ی این لایه از جامعه را پدید آورد. دلبستگی به مکانی آشنا – نوعی میهن‌پرستی و ملی‌گرایی سرسختانه، انزوای مزارع فردی کازاک‌ها از یکدیگر و پیش از همه، روحیه کاست نظامی – اینها برخی از ویژگی‌های اجتماعیِ مشروطِ روانشناسی کازاک ‌ها هستند. این وضعیت اخیر، که از آن خوی و منش اطاعت کامل نه تنها از افراد مسن‌تر، بلکه از نظر رتبه نیز ناشی می‌شد، یکی از موانع اصلی در مسیر کازاک ‌ها بسوی انقلاب بود. سنت‌های نظامی عمیق ریشه‌دار تا حد زیادی دراماتیسم درگیری شعله‌ور شده بین منافع حیاتی واقعی کازاک ‌ها وهنجارهایی که توسط روحیات کاست نظامی دیکته شده بودند را توضیح می‌دهد.آنچه گفته شد کاملاً در مورد سیمای قهرمان اصلی کتاب صدق می‌کند. از همان آغاز رمان، با نشانه‌های بی شمار و گوناگونی مواجه می‌شویم که نشان می‌دهد درک فرایند رویدادها برای گریگوری تا چه اندازه دشوار است، تصمیم‌گیری در موقعیت‌های جدید زندگی چقدر برایش سخت است. در نگاه نخست، روابط پیچیده طبقاتی جهان معاصر بر زندگی در روستای کازاک تأثیری ندارد. هر چیزی که فراتر از ایده‌های معمول باشد، در روح کازاک ترس غریزی، سوءتفاهم و گاهی حتی نفرت برمی‌انگیزد. هر کسی که بفکر می افتاد خود را به عنوان نوعی شخصیت مستقل اعلام کند، ناگزیر با برخی از اصول خدشه‌ناپذیر مرتبط با تصورات مربوط به رتبه و سلسله مراتب مواجه خواهد شد. اما دقیقاً همین تصورات هستند که استحکام درونی این شیوه‌ی زندگی را تامین می‌کنند، و همزمان همه‌ی اعضای جامعه را ملزم به پایبندی به مبانی تزلزل‌ناپذیر آن می‌سازند.

و روستاییان حسودانه ناظر رعایت هنجارهای سنتی کازاک ها در مورد نجابت و اخلاق هستند. کشمکش عاشقانه در «دُن آرام» دراماتیک است، نه تنها به این دلیل که بین عاشقان – گریگوری و آکسینیا -استپان آستاخوف است. این درگیری تنها در لحظه‌ای اهمیت اجتماعی پیدا می کند که تمام روستا از روی غریزه متوجه می‌شود که عشاق، که برای آنها «ذات انسانی» به «ذات طبیعی»* تبدیل شده است(* نگاه: ک. مارکس و ف. انگلس. از آثار اولیه. مسکو، ۱۹۵۶، صفحه ۵۸۷. “از این رو، نشان می‌دهد که رفتار طبیعی انسان تا چه حد انسانی شده است، یا تا چه حد جوهر انسانی برای او به جوهر طبیعی تبدیل شده است، تا چه حد سرشت انسانی او برای او به طبیعت تبدیل شده است. از ماهیت این رابطه همچنین آشکار است که نیاز انسان به یک نیاز انسانی تبدیل شده است، یعنی تا چه حد انسان دیگری به عنوان یک انسان به نیاز او تبدیل شده است، تا چه حد خود او، در فردی‌ترین وجود خویش، در عین حال یک موجود اجتماعی است”)، به هنجارهای اخلاقی سنتی تجاوز می کنند. **(** نگاه. سرنوشت زن ترک در پیشگفتار «دُن آرام») تنها از این لحظه به بعد است که نگرش روستا نسبت به رابطه عاشقانه آنها خصمانه می‌شود. تنها انقلاب اکتبر انزوای طبقاتی کازاک‌ها را برچید و بدین ترتیب خاکی را که در آن روح کاست و تصورات وحشیانه در مورد اخلاق روی آن رشد می‌کرد، از بین برد. اما آغاز این تغییرات از سال ۱۹۱۴ آشکار بود. در آتش نبردهای جنگ جهانی اول، تغییر قابل توجهی به سوی دموکراسی در آگاهی کازاک‌ها، از جمله قهرمانان «دُن‌آرام» و به ویژه گریگوری ملخوف، رخ داد. دموکراسی، که اوج مرحله‌ی آن دموکراسی پرولتری بود، شوراها، که به گفته‌ی لنین، «هزار برابر دموکراتیک‌تر از دموکراتیک‌ترین پارلمان بورژوایی»* هستند(*و. ای. لنین. جمع کامل. مجموعه، جلد. ۳۷، ص. ۱۰۵).

سطح نوین تاریخ گرایی در تصویرگری هنری واقعیت، که شولوخوف در رمان حماسی خود به آن رسیده بود، در بخش سوم کتاب اول شکل ویژه ای به خود می گیرد. همزمان با گسترش موضوعی و «جغرافیایی» چارچوب روایی، شولوخوف با بکارگیری از ابزارهای هنری، پیوند ارگانیک بین رویدادهای رخ داده در دُن را با رویدادهای در مقیاس جهانی- تاریخی آشکار می‌کند. بدین ترتیب، مزرعه تاتارها، مانند گذشته نقطه شروع و پیوند رویدادها در تمام بخش‌های حماسه باقی می‌ماند. از سوی دیگر، گسترش عرصه عمل قهرمانان رمان، گسترش افق دید آنها را بهمراه دارد. برخلاف دو بخش اول رمان، جاییکه حقایق واقعی تاریخی بیشتر به شکل خاطرات در تار و پود طرح داستان در هم آمیخته‌اند، و از آغاز بخش سوم کتاب اول، خیال و واقعیت، جهان داستانی و دنیای واقعی (دومی در اینجا به «لحظات گرهی تاریخ جهان» که در داستان گنجانده شده است اشاره دارد)،هر دوی این عناصر به طور فزاینده‌ای با یکدیگر در هم تنیده‌اند. حقایق واقعی تاریخی، که به صورت ارگانیک وارد تار و پود روایت می‌شوند، به بخش جدایی‌ناپذیری از چشم‌انداز حماسی«دن آرام» تبدیل می‌شوند. جهان تخیلی رمان، دنیای واقعی را در خود جذب می‌کند. 

بدون شک، در نتیجه این امر، فرآیندهای تاریخی واقعی برای خواننده آشکار‌تر می‌شوند. سرانجام، شولوخوف برای رمان حماسی خود، چنان مراحل تحولی تاریخ جهان را بر می گزیند که در آغاز سده بیست نیرومند‌ترین و ژرف‌ترین تأثیر را بر بشریت داشته‌اند. اما آن به ترسیم «زندگی یکنواخت در سنگرها» یا توصیف عملیات نظامی انفرادی محدود نمی شود. نویسنده می‌کوشد نشان دهد که چگونه جنگ در سرنوشت و آگاهی مردم – نمایندگان طبقات مختلف اجتماعی – بازتاب می یابد و هر یک – از جایگاه خود – می‌کوشند آنچه را که روی داده، درک و ارزیابی کنند * .(*«من به افرادی که در این دگرگونی اجتماعی و ملی عظیم درگیر شدند علاقه‌مند هستم. به نظر من در این لحظات شخصیت‌های آنها متبلور می‌شوند» “پرسش‌های ادبیات”، ۱۹۶۰، شماره ۴، صفحه ۷۶). شولوخوف آگاهانه از هرگونه بحث ژورنالیستی یا فلسفی انتزاعی در مورد ریشه‌های جنگ، ماهیت غارتگرانه و خصلت امپریالیستی آن اجتناب می‌کند. در همان زمان، واقعیت اما از طریق ادراک قهرمانی بازتاب می یابد: برای نویسنده مهم است که واکنش بسیاری از مردم را به جنگ و تغییرات مرتبط با آن نشان دهد. خواننده، همزمان و با اندکی تأخیر، پی می برد که چگونه کازاک‌ها در نقاط مختلف با خبر آغاز جنگ روبرو می‌شوند: هنگ گریگوری در کوه‌های کارپات است، واحد میتکا کورشونوف در نزدیکی ویلنیوس مستقر است و پیوتر، برادر گریگوری  در بسیج در روستای تاتارسکی دستگیر می شود. گسترش دامنه‌ی آزمون‌های زندگی قهرمانانی که پس از ترک مزرعه‌ی تاتارها، به جبهه می‌روند و با پتروگراد و مسکو آشنا می شوند، به تنهایی آگاهی اکثریت کازاک‌ها را که تا آن زمان چیزی فراتر از مزرعه ندیده یا نمی‌شناختند، غنی‌تر می سازد.

بیداری توده‌های بی‌تحرک کازاک و تکامل معنوی آنها تا حد زیادی توسط فعالیت‌های افرادی مانند شتوکمان، بونچوک و گارانژا کمک زیادی می کنند. اینها نمایندگان آن طبقه‌ای هستند که چشمان افرادی مانند گریگوری ملخوف را باز می‌کنند و به آنها می‌آموزند که از دشمنان واقعی مردم متنفر باشند. رویدادهایی که در رمان «دُن آرام» رخ می‌دهند (همین را می‌توان در مورد رمان «کلیم سامگین» گورکی یا «جاده کالواری» الکسی تولستوی نیز گفت) از همان آغاز در بافت تاریخی- جهانی گنجانده شده اند. این «گنجانده شدن» هم در گذار از رویدادهایی با اهمیت محلی به رویدادهای دوران‌ساز و هم در خلق سیمای یک انسان نو، که تا حدی آگاهانه در انقلاب سوسیالیستی شرکت می‌کند، آشکار می‌شود. جهان‌بینی مارکسیستی- لنینیستی نویسنده رمان، که در چارچوب آن او آزادانه هم رویدادهای واقعی تاریخی و هم حقایق و هم داستان‌های تخیلی را در خود جای می‌دهد، به او این امکان را داد که رابطه بین داستان و تاریخ را به درستی درک کرده و نشان دهد و این یکی از سرچشمه های قدرت و عظمت رمان است. درآمیختن دنیای تخیلی و واقعی، و هجوم جهان واقعی در تکامل سوژه داستان، بر ترکیب رمان نیز تأثیر داشت. تغییرات پشت سرهم مکان عمل، معرفی شخصیت‌های نو، حرکت و جابجایی دورنماهای ناشی از این مسئله، برای ترکیب‌بندی رمان ویژه است: از این به بعد بافت و زمینه تاریخی- جهانی آن در نتیجه فراتر رفتن این اقدام از منطقه دُن و فراتر از خود روسیه عملی می شوند. مکان و زمان عمل رویدادهای تاریخی با دقت بسیار بالایی تعیین شده است. نخستین تاریخ مشخصی که در همان آغاز بخش سوم نمایان می‌شود، «مارس ۱۹۱۴» است. زمان در رمان و زمان تاریخی، که در پایان بخش سوم به آستانه جنگ جهانی نزدیک می‌شود، به موازات هم پیش می‌روند و اکنون تعیین گاهشماری رویدادها دشوار نیست. با شروع از یک تاریخ مشخص: «مارس ۱۹۱۴» را می توان تعیین کرد که تمام اپیزودهای شرح داده شده در کتاب چه زمانی رخ داده‌اند. داستان و واقعه رمان از بهار ۱۹۱۲ آغاز می‌شود، زمانی که کازاک‌ها برای مانور به اردوگاه اعزام می‌شوند. در شب ۴ نوامبر ۱۹۱۴، گریگوری به مدت دو هفته به دُن بازمی‌گردد و این پایان بخش سوم و به همراه آن کل کتاب اول است.

جنبه مستند کتاب دوم (شامل بخش‌های چهارم و پنجم) و کتاب سوم (بخش ششم) چنان واضح بیان شده است که تمام این بخش‌های رمان حماسی تا به امروز به عنوان منبع تاریخی معتبر، ارزش خود را حفظ کرده‌اند. دوره زمان واقعه را اکتبر سال ۱۹۱۶ تا پایان بهار سال ۱۹۱۸ در بر می گیرد. موضوع رمان بر اساس مراحل تاریخی پیش می‌رود: فروپاشی ارتش تزاری، انقلاب‌های فوریه و اکتبر ۱۹۱۷ و در فاصله بین آنها – شورش کورنیلوف، آغاز تشکیل نیروهای ضدانقلاب در دُن. بدین ترتیب، شولوخوف با وظیفه دشوار وارد کردن طبیعی قهرمانان خود و تمام تکامل بعدی سرنوشت شخصی آنها در بافت تاریخی- گاهشماری، با گنجاندن رویدادهایی در مقیاس ملی و جهانی که در طرح داستان ارائه شده، روبرو می شود. بعدها، در سال ۱۹۳۷، خود نویسنده تاکید می کند که این کار آسانی نبوده است: «حوزه نگارش رویداد‌نامه- تاریخی به من مربوط نیست. در اینجا امکانات من محدود هستند. باید تخیل خودم را مهار می کردم* (ایزوستیا، 1937، 31 اکتبر، ص 3) . یکی دیگر از جنبه‌هایی که دنیای حماسی «دُن آرام» را توصیف می‌کند، در آمیختگی شخصیت‌های تخیلی* (*«شخصیت‌های داستانی» همچنین شامل مبارزان بی‌شماری برای حکومت شوروی می‌شوند: کارگران حزب (اشتوکمان، لیخاچف، آبرامسون)، کمونیست‌های جامعه کازاک (بونچوک، کوتلیاروف، کوشووی) و روشنفکرانی، برای نمونه دختر دانش‌آموز پیشین دبیرستان، آننا پوگودکو. (نگاه. و. اوزروف مراجعه کنید. نیم سده ادبیات شوروی. مسکو، ۱۹۶۷، صفحه ۱۵۳) چهره های واقعی هستند. در این امر همچنین گرایش نویسنده به بازتاب مستقیم واقعیت، تمایل هرچه بیشتر به نزدیک کردن رویدادهای شرح داده شده در رمان به واقعیت، نمایان می‌شدند.

برخلاف کتاب نخست، که در آن چهره‌های واقعی تاریخی کم و بیش کمیاب و آن هم تنها در صحنه‌های اپیزودیک دیده می‌شوند، ما در کتاب دوم با مجموعه‌ای «آمیخته»از چهره ها روبرو می‌شویم. در بخش‌هایی که به شورش کورنیلوف اختصاص داده شده در اوت ۱۹۱۷ رخ می دهند، شخصیت مرکزی رمان- گریگوری ملخوف- برای مدت طولانی به پس‌زمینه رانده می شود و شخصیت‌های به لحاظ تاریخی معتبر به میدان داستان و روایت می‌آیند(ژنرال‌های ضدانقلاب کورنیلوف، کالدین و بعدها کراسنوف و دنیکین- اگر بخواهیم خود را به ذکر مشهورترین نام‌ها محدود کنیم). در این راستا، تحلیل مناسبات گریگوری با کازاک پودتلکوف، که عمیقاً به حکومت شوروی وفادار بود، به ویژه جالب است. در بخش ششم حماسه (کتاب سوم)، رابطه گرگوری با فرمانده سابق نیروهای مسلح شورشی دُن، پاول کودینوف* به همان اندازه گویا هستند(*نگاه. در این باره: سیمئون روساکیو. درباره رابطه بین پیش نمونه و فرم هنری در”دن آرام” شولوخوف. در: میخائیل شولوخوف – اثر و تأثیر. مطالبی از سمپوزیوم بین‌المللی “شولوخوف و ما” در لایپزیگ – 18-19 مارس 1965. لایپزیگ، 1966، صفحات 93-98). این بخش از رمان، رویدادهای اواخر آوریل ۱۹۱۸ تا پایان مه ۱۹۱۹ ، یکی از پرتنش‌ترین دوران جنگ داخلی در جبهه جنوبی را پوشش می‌دهد: شورش کازاک‌های دُن در جبهه ارتش سرخ. اگر دلایلی* که منجر به قیام شد و ماهیت شورش به طور کلی روشن بودند، آنگاه وسعت سرزمینی که شورش در آن رخ داد، تعداد شرکت‌کنندگان در آن و همچنین سازماندهی و سلاح‌های آنها – همه این حقایق نیاز به مطالعه بیشتر داشتند(*میخائیل شولوخوف به ماکسیم گورکی. نامه مورخ ۶. ششم. ۱۹۳۱. در کتاب: «گورکی و نویسندگان شوروی. مکاتبات منتشر نشده». – «میراث ادبی»، جلد ۷۰. مسکو، نشر«علم»، ۱۹۶۳، صفحه۶۹۵ ). شولوخوف خود در سال ۱۹۳۰ به مشکلات ویژه‌ای که در توصیف این رویداد پیش آمده بودند اشاره کرده است: «مسئله همچنین این است که در کتاب سوم قیام وشنسکی را نشان می‌دهم که تاکنون در هیچ کجا به آن پرداخته نشده است** (**نا پودیومه»، ۱۹۳۰، شماره ۶، صفحه ۱۷۲).

پژوهش موشکافانه بایگانی‌های مسکو و روستوف، و همچنین جلسات و گفتگوها با شرکت‌کنندگان متعدد قیام – این آن پایه و بنیان محکمی است که نویسنده دیدگاه خود را در باره این رویدادها بر آن بنا نهاده است*(*نگاه. «اکتبر»، ۱۹۳۲، شماره ۷، صفحه ۱۱). و در این بخش از رمان حماسی، شولوخوف تلاش می کند هر چه بیشتر تجسمی از رویدادهای واقعی را ارائه دهد. در بخش ششم رمان، نویسنده گروهی کامل از چهره‌های واقعی – تاریخی را با نام‌های واقعی‌ آنها معرفی می‌کند. در اینجا، به ویژه، ژنرال‌های گارد سفید ، دنیکین و کراسنوف، سپس-  فیتژالاروف، دنیسوف، سکرتیف و سیدورین که در بالا به آنها اشاره شد؛ در این گروه-  کازاک های شورشی: کودینوف، ارماکوف، سافونوف، بولدیرف، بوگاتیرف، لاپچنکوف و همچنین گئورگیدزه افسر رابط دنیکین، قرار دارند. گنجاندن چهره‌های واقعی تاریخی در مجموعه شخصیت‌های «دُن آرام» به هیچ وجه هدف اصلی نبود، همانطور که گنجاندن مطالب مستند گسترده در این رمان حماسی نیز هدف نهایی نبود. بدون شک ارتباط نزدیکی بین خلق مجموعه‌ای «آمیخته» از شخصیت‌های اصلی و فرارویی دراماتیک درگیری های محلی، کاملا فردی اولیه به مناقشات تاریخی و دوران‌سازی که هنوز در منطقه دُن در انتظار حل و فصل خود بودند، وجود دارد. هر چند جنگ جهانی امپریالیستی و انقلاب فوریه ۱۹۱۷ تا حد زیادی بخش قابل توجهی از کازاک‌های جبهه را نسبت به جریان دموکراسی تمام روسیه درگیر کرده بود، اما در کل، مناطق کازاک‌ نشین، آنطور که لنین اشاره کرد، در آستانه انقلاب اکتبر از آن جدا و منزوی شدند. همزمان، لنین به نکته دیگری نیز اشاره کرد: ژنرال کازاک ضدانقلابی کالدین نتوانست در این منطقه کازاک‌نشین که از دموکراسی سراسری روسیه جدا شده بود، یک جنبش توده‌ای ایجاد کند. لنین در سپتامبر ۱۹۱۷ نوشت: « داده‌ی عینی در مورد چگونگی ارتباط اقشار مختلف و گروه‌های اقتصادی مختلف کازاک‌ها با دموکراسی و شورش کورنیلوف وجود ندارد. تنها نشانه‌هایی وجود دارند به آنکه اکثریت کازاک‌های فقیر و متوسط ​​بیشتر به دموکراسی تمایل دارند و تنها افسران و قشر بالای کازاک‌‌های ثروتمند کاملاً طرفدار کورنیلوف هستند.»*(* و. ای. لنین. آثار کامل، جلد ۳۴، صفحه ۲۲۰).

انقلاب اکتبر روند قشر بندی و قطبی شدن نیروها در میان کازاک‌ها را تسریع کرد. اگر کازاک ‌های جبهه را که به سمت حکومت شوروی متمایل بودند، اما همزمان نماینده یک کل واحد نبودند، در نظر نگیریم، آنگاه می‌توان گفت که فعال‌ترین نیروها در دُن، نیروهای جدایی‌طلب بودند. آنهایی که نمی‌خواستند نه به بلشویک‌ها بپیوندند و نه به ضدانقلابیون، بطور عینی آب به آسیاب ضدانقلاب و مداخله خارجی ریختند. شولوخوف در «دُن آرام» در سیمای افیم ایزوارین، یک مبلغ زیرک برای خودمختاری مطلق کازاک‌ها را نشان می دهد. از بخش پنجم (کتاب دوم)، رویدادهای رمان حماسی دوباره تقریباً صرفاً در منطقه دُن* سیر می‌کنند (*  تنها استثنا، تخلیه وحشت‌زده بقایای ارتش‌های شکست‌خورده داوطلب و دن از نووروسییسک است. از دیدگاه گاهشماری، خدمت گریگوری ملخوف در ارتش سواره نظام بودیونی از آوریل تا نوامبر ۱۹۲۰ می‌توانست در اینجا گنجانده شود، کاش نویسنده ترجیح نمی داد این اپیزود را، که از اهمیت زیادی در زندگی شخصیت اصلی برخوردار است، فراتر از چارچوب تکامل طبیعی طرح داستان مطرح کند، زیرا تهدیدی برای برهم زدن یکپارچگی حماسه بود. ” …جا دادن چنین مطالب فراوانی در یک کتاب، آنطور که خودتان می‌دانید، کار نسبتاً دشواری است… ایده‌هایی برای گسترش رمان با کتاب دیگری وجود داشت، اما من آنها را کنار گذاشتم…» (گفتگو با شولوخوف. – «ایزوستیا»، 1935، 10 مارس). شولوخوف رویدادهای واقعی آن دوران را با اعتقاد راسخ و قدرت اقناعی هنری والا به تصویر می‌کشد. در صورتی که گریگوری ملخوف، که پس از انقلاب اکتبر به مقام سنتوریون(فرمانده صد نفر یا یوزباشی . مترجم) منصوب شده بود، در کنار بلشویک‌ها می‌جنگید، ضدانقلاب در نووچرکاسک در حال جمع‌آوری نیرو بود: این نیروها شامل افسران فراری از شمال، دانشجویان دانشکده افسری، افسران اطلاعاتی، دانش‌آموزان دبیرستانی، دانشجویان، عناصر از رده خارج شده از میان سربازان، فعال‌ترین ضدانقلابیون از میان کازاک‌ها – در یک کلام، هر کسی که از انقلاب بلشویکی گریخته بود – می‌شدند.

در پاسخ به این امر، در آغاز ژانویه ۱۹۱۸، کازاک‌های جبهه-از جمله گریگوری ملخوف- در کنگره خود در روستای کامنسکایا تصمیم گرفتند قدرت را به کمیته نظامی انقلابی منتقل کنند تا بتواند مبارزه‌ای فعال علیه کالدین ترتیب دهد. شولوخوف در نسخه ۱۹۶۵ کتاب «دُن آرام» ، در آغاز فصل نهم (بخش پنجم) بخش کوچکی اضافه می کند و از علاقه جدی لنین به این رویداد می گوید: “لنین پس از آگاهی از این موضوع، در رادیو گفت: در دُن، چهل و شش هنگ کازاک خود را به عنوان دولت اعلام کرده‌اند و با کالدین می‌جنگند». لنین همواره بسیار با دقت روند قطبی شدن نیروها در دُن را دنبال می‌کرد. در یکی از جلسات کنگره فوق‌العاده راه‌آهن سراسری روسیه (13 ژانویه (26)، 1918)، او شرکت‌کنندگان کنگره را در مورد رویدادهای تاریخی که شولوخوف بعدها در بخش پنجم کتاب خود به روشنی توصیف کرده بود – در مورد برگزاری کنگره کازاک‌ های جبهه – به اطلاع رساند: « کازاک ‌های جبهه کنگره خود را تشکیل داده‌اند زیرا می‌بینند که افسران، دانشجویان دانشکده افسری و پسران ملاکین در اطراف کالدینی‌ها جمع می‌شوند، و از این که حکومت در روسیه به شورا‌ها منتقل می‌شود ناراضی هستند و می خواستند که دُن خود سرنوشت خویش را تعیین کند».* (* و. ای. لنین. مجموعه آثار، جلد ۳۵، صفحه ۲۹۶). در تحلیل نهایی، فراخوان‌های جدایی‌طلبانه‌ی افیم ایزوارین، که او در اواخر اکتبر ۱۹۱۷، در شرایط تاریخی مشخص آن زمان، مطرح کرد، هدفی را دنبال می‌کردند که لنین پیش از این در سال ۱۹۰۶ آن را ارتجاعی خوانده بود. ایزوارین می‌خواست که بین کازاک‌ها آگاهی از لزوم ادامه «انقلاب کارگران و دهقانان» که تازه رخ داده بود، کاهش یابد. سخنان لنین مبنی بر اینکه «تکه تکه کردن مناطق، تضمینی علیه انقلاب است»* (* و. ای. لنین. مجموعه آثار، جلد ۱۶، صفحه ۳۱۶) پس از اکتبر ۱۹۱۷ نیز کاملاً معنای خود را حفظ کرد. شولوخوف نه تنها نشان می‌دهد که فراخوان‌های ایزوارین در کدام لایه‌های مردم – یعنی در میان کازاک‌های ثروتمند دُن سفلی – حمایت می‌شود، بلکه روشن می‌کند که این ایدئولوژی جدایی‌طلبانه چه تردیدهای مهلکی را در ذهن گریگوری، که به تفکر عادت نداشت، ایجاد کرده بود.

هرچند در میان کازاک های منطقه‌ی نظامی دُن منزوی شده از دموکراسی سراسر روسیه روند مرزبندی در حال جریان بودند، اما گسست قطعی در شیوه زندگی کازاک‌های ثروتمند هنوز در پیش بود. استدلال ایزوارین در مورد شکافی عبورناپذیر که شیوه زندگی کازاک ‌های آن زمان را از سوسیالیسم جدا می‌کرد، مستقیماً نشان می‌دهد که شیوه زندگی این مالکان ثروتمند، کوچک یا متوسط ​​هنوز به هیچ وجه آسیب ندیده بود. آنطور که از اعلامیه کمیته انقلابی نظامی کازاک‌های دُن در ۱۸ ژانویه ۱۹۱۸، خطاب به شورای کمیسرهای خلق در پتروگراد، آشکار است، مسئله زمین قرار بود فقط در کنگره منطقه‌ای حل و فصل شود. در پایان ژانویه ۱۹۱۸ – یعنی پس از دیدار با پودتلکوف در گلوبوکایا – وقتی از گریگوری ملخوف پرسیده شد که طرف کیست، او توانست کاملاً بدون ابهام پاسخ دهد که طرفدار حکومت شوروی است*(* نگاه.همچنین به گفتگوی بین گریگوری و برادرش، پیوتر ملخوف). با این وجود، همزمان با تشدید روند قشربندی و قطبی شدن در میان کازاک‌ها، گریگوری نیز هر چه بیشتر دچار تزلزل می‌شود. از درگیری با خدمتکار گرفته تا مشارکت شوم گریگوری در شورش ضدانقلابی در روستای وشنسکایا- شولوخوف در همه جا به طرز قانع‌کننده‌ای هم نیروهای محرک اجتماعی و روانی و هم تناقضات در خصلت گریگوری را، “کسی که سعی می‌کند از تصمیمات خاص اجتناب و اضداد را با هم آشتی دهد، آشکار می‌کند”.** (** ویلی بیتز، هلگا کنراد، گونتر وارم. ادبیات شوروی به عنوان الگویی اساسی برای توسعه ادبیات سوسیالیستی در جمهوری دموکراتیک آلمان. – «مقالات وایمار»، ۱۹۷۰، شماره ۴، ص. ۸۷). از بخش ششم (کتاب سوم)، بیشتر آشکار می‌شود که یکی از دلایل اشتباهات فاحش گریگوری، جدایی کازاک‌ها از جنبش دموکراتیک در روسیه است. این جدایی به موفقیت تبلیغات ایزوارین کمک می‌کند و همچنین شرایط مساعدی را برای درک نفوذ نیروهای ضدانقلاب ایجاد می‌کند.

تحولات انقلابی رخ داده پس از اکتبر ۱۹۱۷، پیش شرط هایی را برای «تکامل جهانی نیروهای مولده» در مناطق دورافتاده امپراتوری سابق روسیه ایجاد کردند، که در نتیجه آن سرانجام «افرادی با محدودیت محلی» جای خود را به «افراد جهانی- تاریخی و از نظر تجربی جهانی» دادند. *(*آثار ک. مارکس و ف. انگلس، جلد ۳، صفحات ۳۳-۳۴). در شماراین پیش‌نیازها غلبه بر انزوای تقریباً سده های میانه منطقه دُن بود که بیشتر کازاک‌های ثروتمند قصد داشتند پس از اکتبر ۱۹۱۷ آن را حفظ کنند. غلبه بر این امر ضروری بود زیرا پراکندگی منطقه‌ای تهدیدی دائمی برای دستاوردها و پیروزی های انقلاب سوسیالیستی کارگران و دهقانان بود و در نهایت، به طور عینی در خدمت منافع ضدانقلاب قرار می‌گرفت. تنها با در نظر گرفتن همه این موارد می‌توانیم خصلت متناقض جهان‌بینی قهرمان اصلی رمان و همچنین جایگاه و نقش او در رویارویی نیروهای اجتماعی را درک کنیم. شولوخوف در کتاب‌های سوم و چهارم «دُن آرام» ناامیدی و سرخوردگی کازاک‌ها، فرآیند بسیار پیچیده، دردناک و متناقض جدایی نهایی کازاک‌های زحمتکش از ژنرال‌های مرتجع دنیکین که با مردم دشمنی داشتند را بازتاب می دهد – فرآیندی که بلافاصله پس از برخورد کازاک‌ها با نظم کهنه ای که توسط ضدانقلاب احیا شده بود. میزان دشواری‌ هایی که شولوخوف در امر درک تاریخی و هنری رویدادهای مرتبط با شورش در وِشِنسکایا باید بر آنها غلبه می‌کرد، حداقل از مدت زمانی که نویسنده روی این بخش‌های رمان کار کرده بود، قابل مشاهده است. اگر دو کتاب اول «دن آرام» نسبتاً سریع نوشته شده بودند، شولوخوف تقریباً دوازده سال روی کتاب‌های سوم و چهارم کار کرد*.(*از ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۰).«دن آرام» اثر شولوخوف، تأیید جدیدی بر زنده بودن ژانر رمان و امکان تجدید آن است. در این رمان حماسی، نویسنده با استفاده از روش رئالیسم سوسیالیستی، روند دموکراتیزه شدن جامعه ناشی از انقلاب اکتبر را به تصویر می‌کشد. این روحیه دموکراتیک به طور ارگانیک در تمام نثر شولوخوف نفوذ می‌کند. انگار زبان شولوخوف با روایت در هم آمیخته است. 

سبک و شیوه‌ی بیان، متناسب با موضوع مورد بحث تغییر می‌کند و در آن سخن درباره«پوسته‌ی» زبانی است که نمی‌توان از محتوا و ترکیب اثر جدا کرد. یکی از ویژگی‌های نثر شولوخوف این است که نویسنده به زبان شخصیت‌هایش رنگ و بوی محلی می‌دهد. نثر او تقابلی بشدت پرتنش و در سطح بالای تقابل دیالکتیکی بین دو اصل زبانی – ثابت و متغیر – است: زبان روسی پوشکین، گوگول و لئو تولستوی و گویشی که در زادگاه نویسنده صحبت می کردند. کلید تسلط شولوخوف بر زبان را باید در نحوه‌ی درهم‌آمیختگی این دو اصل در «دن آرام» جستجو کرد. در این بین بدیهی است که: برای نویسنده مهم بود که نه تنها ویژگی و اصالت محلی را به درستی منتقل کند؛ وظیفه آن پیش از هر چیز این است که اطمینان حاصل کند که روند دموکراسی‌سازی که با انقلاب اکتبر آغاز شد در زبان بازتاب یابد و در نتیجه طبقات و اقشار جامعه که پیشتر موضوع تاریخ بودند به خالق آن تبدیل شوند. این اقشار اجتماعی، در آثار شولوخوف و دیگر نویسندگان شوروی – به صورت جمعی یا از طریق شخصیت‌های انفرادی و بارز – به قهرمانان ادبیات تبدیل می‌شوند.

در ادبیات شوروی  سالهای دهه 1930، سطح کیفی نوینی از بازنمایی هنری واقعیت پدیدار شد. در این مرحله، ادبیات به طور کلی با تمایل به تنوع ژانر مشخص می‌شود. برای نمونه، نویسندگانی مانند الکسی تولستوی و میخائیل شولوخوف، موقتاً کار بر روی رمان‌های حماسی «جاده کالواری» و «دُن آرام» را متوقف کردند و: تولستوی به تاریخ (پتر اول)، شولوخوف به زمان حال (زمین نوآباد ) روی می آورند. در شمار«تناقضات عمده و آنتاگونیسم های» این دوران، رویداد های به تصویر کشیده شده در رمان “زمین نوآباد” شولوخوف نیز به آن تعلق می گیرد، که در مزرعه کازاک‌ها در گرمیاچی‌لاگ در اواخر دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ رخ داده بود. طبق گواهی نویسنده، در این رمان که تقریباً همزمان با کتاب سوم «دُن آرام» (در اوایل دهه ۱۹۳۰) نوشته شده بود، او در وهله نخست تلاش کرد کار خلاقانه مسالمت‌آمیز در دوران حکومت شوروی در یکی از مزارع کازاک‌ها را نشان دهد. با این وجود، این به هیچ وجه به آن  معنی نیست که در رمان، اختلاف بین نو و کهنه به طور مسالمت آمیز حل می شود. رویدادهای کتاب «گرِمیاچی لاگ» در آغاز آن دوره‌ای رخ می‌دهد که متعاقباً با پیروزی روابط تولید سوسیالیستی در صنعت و کشاورزی به پایان رسیده است. وظیفه بازنمایی و تجسم هنری از مناسبات نوین بین شخصیت و جامعه، نویسنده را ملزم می‌کرد که رویکردی کاملاً نوینی در خلق سیمای قهرمان اتخاذ کند که پاسخگوی مطالبات معین این مرحله از انقلاب سوسیالیستی است. طبیعی است که در مباحث ادبی شوروی در آغاز دهه ۱۹۳۰، با ظهور قهرمان نو – سازنده سوسیالیسم – مسئله یک انقلابی طراز نوین در کانون توجه قرار گیرد. قهرمان مثبت آثار سالهای دهه 1930 که به ساختمان سوسیالیسم اختصاص داده شده بود، بهترین ویژگی‌های تیپ مبارز آگاه برای سازماندهی مجدد جامعه را که نمونه بارز آن زمان بود، مجسم می‌کند.

«زمین نوآباد» نخستین کتاب در مورد تعاونی کردن نیست. با این وجود، نمی‌توان ادعا کرد که شولوخوف صرفاً – در سطح ادبی بالاتری- برخوردهایی را که نویسندگان دیگر دیده‌اند و انواع ادبی کشف شده توسط آنها را تکرار می‌کند. رمان شولوخوف با تمام رمان‌های قبلی که درباره زندگی دهقانان دوران شوروی روایت می‌کنند، تفاوت چشمگیری دارد. نشان دادن برخی از ویژگی‌های آثار نوع پیشین (عنصر کارآگاهی، «مثلث» کلاسیک، صحنه‌های شلوغ، پایان تراژیک و غیره) در رمان دشوار نیست. با این وجود، در اثار شولوخوف، بازاندیشی ها همواره با خطوط کلی طرح داستان مرتبط هستند و آهنگ نوینی را به دست می‌آورند. بنحویکه، مفهوم «کارآگاه» مثلاً برای آن صفحات رمان که معنای عمیق اجتماعی-سیاسی مبارزه کمونیست‌های گرمیالوچی لوگا  با باند پولووتسف آشکار می‌شود، قابل اجرا نیست. در مقایسه با نویسندگان رمان‌های دیگر آن زمان درباره دهقانان، و همچنین آثار بی‌شماری درباره تعاونی سازی که به اوایل دهه ۱۹۳۰ برمی‌گردد، شولوخوف موضوع مبارزه طبقاتی (برای نمونه، درگیری آشتی ناپذیر بین داویدوف و پولووتسف) را عمیق‌تر آشکار و ریشه‌ای‌تر حل می‌کند. به موازات این مسئله، شولوخوف موضوع دیگری را مطرح می‌کند که اما، نه به گذشته، بلکه به آینده معطوف است. سخن درباره رابطه متقابل (اغلب متضاد) بین داویدوف و کازاک‌های گرمیاچی لوگ است. این تضاد، که در شکل و جوهر خود پیوند نزدیکی با مبارزه طبقاتی دارد، دیگر خصلت آنتاگونیستی ندارد. پس از شکست مالکین، کولاک‌ها و بورژوازی روستایی، زمان آن رسیده بود که مشکلات نه چندان پیچیده‌ای حل شود: افزایش بهره‌وری کشاورزی و همزمان، تامین – تا حد امکان مسالمت آمیز- گذار از کشاورزی خصوصی به کشاورزی تعاونی و غلبه بر غریزه مالکیت خصوصی که طی سده‌ها پرورش یافته شده بود. بیشتر درگیری‌های به تصویر کشیده شده در «زمین نوآباد» به این امر مشروط می شود.

«زمین نوآباد»، آنطور که اف. وایسکوف به درستی در سال ۱۹۳۴ اشاره کرد، «رمانی بزرگ است، پیش از هر چیز از این رو که بیان شرایط زندگی نو، بخشی زنده از جهان نو در حال ظهور است»* (* فرانتس سی. وتیسکوف. گشت و گذارهای کرانه‌ای. برلین، ۱۹۵۶، صفحه ۱۴۱). به گفته وایسکوف، آنچه در آثار شولوخوف نو است، پیش از هر چیز این است که برای این نماینده برجسته رئالیسم سوسیالیستی، اهمیت مضمون دهقانی همواره در احساس و نمایش نوسازی اجتماعی نهفته است. «دهقان شولوخوف به خاطر فقر خود بزرگ نیست – این دهقان بزرگ است، زیرا در آستانه مرحله مهمی از تکامل تاریخی ایستاده است…»**(** فرانتس سی. وتیسکوف. گشت و گذارهای کرانه ای. برلین، ۱۹۵۶، صفحه ۱۴۱). در«زمین نوآباد»، مردم از یک نیروی بالقوه به یک خالق آگاه تاریخ نمایان می شود. این نقش آفریننده، که توسط انقلاب سوسیالیستی به «اکثریت زحمتکشان» واگذار شده بود، مصراً مستلزم دگرگونی بنیادی ماهیت خود کار است. برای نخستین بار در تاریخ، انسان امکان ابراز وجود از طریق کار را بدست می آورد و این به وضوح تأیید می‌کند که «سوسیالیسم در درون خود نیروهای عظیمی را در بر دارد و اینکه بشریت اکنون به مرحله نوینی از تکامل گام نهاده است که امکانات فوق‌العاده درخشانی را به همراه دارد»* (*و. ای. لنین. آثار کامل، جلد ۴۵، صفحه ۴۰۲). شایستگی شولوخوف در خلق شخصیت‌ها محدود به این نیست که او به افراد بی‌نام و بی‌زبان قبلی نام و استعداد گفتار بخشیده است – هر شخصیتی از میان مردم به زبان منحصر به فرد خود صحبت می‌کند. گذشته از این، آنها به قهرمانان‌ اصلی او تبدیل می شوند. این اصل که در «داستان‌های دُن» نیز قابل توجه است، باز در رمان‌های نویسنده خود را آشکارتر می‌کند.

جایگاهی که داویدوف در رمان اشغال می‌کند و حوزه عملی که در آنجا به او اختصاص داده می شود همه چیز حاکی از آن است که او چهره کلیدی رمان است. از دیدگاه او بسیاری از رویدادها، پدیده‌ها و رفتار انسان مورد توجه و ارزیابی قرار می‌گیرد. از سوی دیگر، نویسنده نشان می‌دهد که چگونه نوع جدیدی از آگاهی جمعی در حال شکل‌گیری است. در جبهه داویدوف، قبل از همه ناگولنوف و رازمتنف قرار دارند و بعدها مایدانیکوف و بسیاری دیگر به آنها می‌پیوندند. آنها هسته آن جامعه تاریخی نو از مردم را تشکیل می‌دهند، که – مسلماً رمان “بدون خون دل” *(*این رمان در ابتدا « خون دل» نام داشت) – در گرمیاچی لوگ نیز در حال آغاز است. جامعه‌ی وهم‌آلود سابق، جایی که سنت‌های آزادی‌خواهانه‌ی زندگی کازاک ها مدت‌ها پیش به ضد خود تبدیل شده بود، اکنون جای خود را به جامعه‌ی نوینی داده است که در آن – و در نتیجه آن – انسان و شخصیت به آزادی واقعی دست می‌یابد. تأثیر و نفوذی که رمان کازاک‌های گرمیاچی لوگ بر خوانندگان داشته و همچنان دارد، خارق‌العاده است. این کتاب که در پی رویدادهای جاری زندگی نوشته شده، از اهمیت عموم بشری برخوردار است. از این واقعیت که این رمان خیلی زود میلیون‌ها نسخه در میان خوانندگان شوروی فروخته شد، که در کنفرانس‌های حزبی و خوانندگان درباره قهرمانان رمان بعنوان معاصران خود بحث می‌کردند* (* نگاه: ن.آلکسیف. “”زمین نوآباد” در کنفرانس حزبی منطقه. – “اُگانی سیبری”، 1936، شماره 1، ص 149) و همچنین می‌توان در مورد تأثیر هنری کتاب نتیجه‌گیری کرد. گذشته از توانایی آن در تأثیرگذاری مستقیم بر خواننده (برای نمونه، هم کمیته‌های حزبی منطقه‌ای و ناحیه‌ای، همراه با رهنمون‌های اجرای تعاونی‌سازی، نخستین کتاب «زمین نوآباد» را هم به عنوان «کتاب درسی مبارزه طبقاتی» به روستاها فرستادند)** (** و. گورا، اف. آبراموف. م. ا. شولوخوف. سمینارها لنینگراد، ۱۹۶۲، ص. ۲۹)، اثربخشی این رمان پیش از هر چیز در این آن نهفته بود که به مردم کمک می‌کرد تا در درون خود نیروهای خلاق لازم برای ساختن یک جامعه سوسیالیستی را احساس کنند. ارزیابی رمان شولوخوف به عنوان “کتاب درسی مبارزه طبقاتی” در شکلی کمی اصلاح‌شده، در اکثر کشورهای سوسیالیستی نیز حق شهروندی را دریافت کرد.

شولوخوف با استفاده از نمونه تعاونی‌سازی کشاورزی، که برای نخستین بار در جهان در اتحاد جماهیر شوروی انجام شد، نشان می‌دهد که مهم‌ترین مرحله در ساخت سوسیالیسم، که توسط جمهوری دموکراتیک آلمان نیز، البته تحت شرایط تاریخی و ملی خاص، پشت سر گذاشته شد، چیست. از این رو جای تعجب نیست که این رمان با علاقه‌ی عظیمی در کشورهایی که در حال ساختن سوسیالیسم هستند، روبرو شد و همچنان می‌شود. بی شک، توجه خوانندگان را در درجه نخست ویژگی‌های شخصیتی و نمونه اخلاقی نخستین سازندگان سوسیالیسم جذب می کند، سپس چگونه آنها خود را در شرایط روابط اجتماعی نو نشان می دهند، چه موقعیت‌های جدید درگیری در این بین بوجود می آیند و چگونه آنها را حل می کنند. از این رو، برای ما کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد که تأثیر شولوخوف در ادبیات جمهوری دموکراتیک آلمان نیز احساس شود، به طوری که “اروین استریت‌ماتر”، “برنهارد سیگر”، “اریش کوهلر” و دیگران تأکید کردند که آشنایی با «زمین زمین نوآباد» و آثار شولوخوف برای هر یک از آنها چه رویداد بزرگی بوده است، و “اریک نویچ” حتی از نوعی «قرابت گزینشی در حوزه خلاقیت ادبی»* سخن گفته است. (*اریک نویچ. ملاقات با شولوخوف. – «ملاقات و اتحاد»، برلین، ۱۹۷۲، صفحه ۶۱۹). و در این بین، نویسندگان جمهوری ما همواره روش رئالیسم سوسیالیستی را در شرایط مبارزه برای سازماندهی مجدد اجتماعی جامعه بویژه سازنده می‌دانند.

http://m-a-sholohov.ru/books/item/f00/s00/z0000023/st012.shtml

——————————–