اعطای نشان «صلح» فیفا به ترامپ
شباهنگ راد
در مراسم قرعهکشی جام جهانی دو هزار و بیستوشش که پنج دسامبر در واشنگتن دی سی برگزار شد، جیانی اینفانتینو [رئیس فیفا]، مدال «صلح» را به ترامپ اعطا کرد. اینفانتینو در این مراسم اعلام کرد: «ما از یک رهبر پویا که از قدرت وحدتبخش فوتبال حمایت کرد و فرصتهایی برای گفتگو، تنشزدایی و ثبات ایجاد کرد، تجلیل میکنیم».
مشمئزکننده است. باوجود اعلام مکرر فدراسیونهای ورزشی و نهادهای فرهنگی و هنری مبنی بر بیارتباطی با سیاست، جهانِ امروز آشکارا شاهد تحولی کمسابقه در پیوند هر چه عمیقتر هنر و ورزش با عرصه سیاست است. بیش از هر چیز و برخلاف ادعاهای مطرحشده از سوی مسئولان این نهادها و برخی دیدگاههای رایج، سیاست بهطور بنیادین با تمام روابط اجتماعی درهمتنیده است و نمیتوان هنر، فرهنگ و ورزش را بیرون از مناسبات قدرت و ساختارهای حاکم بر جوامع توضیح داد. دیدارها، رفتوآمدها و حضور نمادین ورزشکاران، هنرمندان و شاعران در کنار مقامات و مسئولان حکومتی – دولتی، آنهم به بهانهها و مناسبتهای گوناگون، بیانگر میزان و شیوه مداخله نظامهای حاکم در این حوزهها است. به این دلیل که جوامع به طبقات اجتماعی تقسیم شدهاند و ازاینرو، ورود عرصههایی چون هنر و ورزش [ازجمله فوتبال] به سیاست، نه امری غیرطبیعی، بلکه پدیدهای شناختهشده و قابلفهم در چارچوب مناسبات قدرت و منافع مسلط است؛ بنابراین، پرسش اصلی در اینجا نه چگونگی ورود نهادهای فرهنگی و فدراسیونهای ورزشی به عرصه سیاست، بلکه مسئله اصلی اعتباربخشی به روایتهایی است که با تحریف واقعیت، مسئولیت و ماهیت عاملان وضعیت کنونی را پنهان میکنند. در حقیقت، این روایتها میکوشند نقش کسانی را که در شکلگیری این شرایط سهیم بودهاند تطهیر کنند و حتی مدال افتخار بر گردن سازمان دهندگان جنگهای خانمانسوز و آوارگی میلیونها انسان رنجدیده بیاویزند.
ابهامی در فهم ماجرا وجود ندارد. اساساً قرار هم نبوده و نیست که حاکمان و دستگاههای تحت امرشان سخنگو و نمایندهٔ واقعیت باشند. نمایندگان این نهادها ازجمله شاگردان طبقهٔ سرمایهداریاند و وظیفهشان، جدا از سازماندهی مراسم ورزشی و هنری، حفظ ساختار امپریالیستی و سرازیر کردن پولهای کلان به جیب طبقات حاکم هستند. در این میان تعجبآور نیست که مسببان اصلی فجایع جنگی، خود را در قامت طرفداران صلح جا زده و حتی مدال صلح را نیز بر گردن آویزان کنند.
درهرصورت، اینها بازیهایی از پیش تعیینشدهاند که باید به مناسبتهای معین و در گردهماییهای مختلف به اجرا درآیند. بهراستی با داستان و حکایتی بس شگفتانگیز روبهرو هستیم. تولید و بازتولید تنش، باهدف تصاحب هر چه بیشتر ثروتِ جوامع سرشار از منابع طبیعی و نیز نمایش قدرت در برابر جناحهای رقیب، به ازای کشتار هزاران کودک، زن و مرد و همچنین ویرانسازی میلیونها سرپناهِ متعلق به محرومترین اقشار جامعه، به بالاترین حد خود رسیده است؛ و در چنین وضعیتی، این روزها عاملان و مسببان اصلی این فجایع، مورد الطاف و حمایت نهادهای هنری و ورزشیای همچون فدراسیون فیفا قرار میگیرند. فساد و تباهی، تاروپود فدراسیونهای ورزشی، بهویژه فوتبال را فراگرفته است، میلیاردها دلار، پوند و یورو حاصل از محل برگزاری رویدادهای بزرگی چون جام جهانی و مسابقات اروپایی، روانه جیب سازمان دهندگان این رقابتها میشود. از یکسو باندهای زیرزمینی نقل و انتقالات همچون دملهای چرکین، سایه بر عرصههای ورزشی افکندهاند و از سوی دیگر، حقوق ورزشکاران به ارقام نجومی رسیده است؛ درحالیکه میلیونها کودک به سبب فقر والدین از رفتن به مدرسه محرماند، میلیونها انسان دیگر در اثر سیاستهای منفعتطلبانِ سرمایهداران آواره و بیکار شدهاند و مصیبتبارترین از همهٔ اینها، میلیونها انسان بیدفاع به دلیل سیاستهای جنگی امپریالیستها جان خود را ازدستداده و روزبهروز بر تعداد و بر بار خرابیها و مصیبتها افزوده میگردد.
اینها واقعیات جوامع طبقاتی و زندگی میلیاردها انسانِ زیر سیاستهای حاکمان کنونی است. بهراستی، برخلاف شاگردان و چاپلوسان طبقهٔ سرمایهداری ازجمله رئیس فعلی فیفا، پرسش این است که چه کسانی مسبب اوضاع کنونی هستند؟ چگونه میتوان ادعای برقراری ثبات و امنیت در جهان را داشت و در همانسان، مردم و کودکان غزه را گرفتار چنین وضعیت اسفبار کرد؟ آیا میتوان از گفتگو و وحدت سخن گفت و درعینحال، سرزمین و آبهای دنیا را با خون قربانیان نظامهای امپریالیستی آغشته ساخت؟ این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان دولتهای سرکوبگری همچون اسرائیل را تا دندان مسلح کرد و در همان زمان، آنان را در قامت «رهبرانی پویا» به جامعهٔ جهانی معرفی کرد و مدال «صلح» را نیز بر گردن آنها آویخت؟
یقیناً، شواهد و اقدامات عملی، بهوضوح بهتمامی پرسشها بالا پاسخ دادهاند. ادعای مالکیت کانادا، گرینلند، پاناما، تغییر نام خلیج مکزیک به «خلیج امریکا»، ایجاد تنش و محاصره دریایی ونزوئلا به بهانه مبارزه با قاچاق، دستگیری و اخراج مهاجران، بازداشت مخالفان و حامیان جنبش فلسطین، به همراه دهها مورد مشابه دیگر، همگی نمادِ حقیقی و آشکاری از همان «عنصر وحدتبخش» و «رهبر پویا»یی هستند که رئیس فدراسیون جهانی فوتبال، در زمان قرعهکشی بر زبان آورد.
البته تغییر روایتها و پنهانسازی ماهیت عناصر و سازمان دهندگان اوضاع کنونی، توسط نمایندگان سرمایه در نهادها و انجمنهای وابسته به آنان موضوع تازهای نیست. نهادها و انجمنهایی که ساختارشان در چارچوب مناسبات حاکم بر جوامع سرمایهداری پای ریخته شده است و مسئولیتشان گمراهی افکار عمومی از هستی سودجویان و در همان حال تخلیهٔ جیب محرومان و قربانیان مناسبات امپریالیستی است. بیدلیل نیست که نمایشهای سیاسی مسخرهای همچون قرعهکشی جام جهانی [دو هزار و بیستوشش] را با حضور ترامپ سازمان میدهند تا مقاصد شوم و سازمانیافتهٔ خود را بهپیش ببرند. جنگهای خانمانسوز جهان را فراگرفته است و زندگیِ میلیونها انسان در اثر آن زیرورو شده است و میلیونها خانواده آواره و جان خود را ازدستدادهاند و آنوقت بهپاس جنایتکاریشان مدال «انساندوستی» دریافت میکنند.
غزه، بهمثابهٔ نمونهای تکاندهنده، افکار عمومی جهان را در بهت فروبرده است؛ منطقهای که طی بیش از دو سال، دولت نتانیاهو با اتکا به حمایت قدرتهای امپریالیستی، بهویژه پشتیبانی بیقیدوشرط دولت امریکا، آن را به ویرانهای بدل کرد و هزاران کودک را قربانی سیاستهای جنگافروزانِ خود کرده است. در چنین شرایطی، فدراسیون فوتبال نهتنها در دفاع از مردم و کودکانِ زیر بمباران سکوت اختیار کرده، بلکه با اعمال محدودیتهای متعدد، مانع از ابزار همبستگی هزاران حامی جنبش فلسطین در مراکز ورزشی شده است. ازاینرو، تجلیل اغراقآمیز و قهرمان سازی غیرواقعی از مسئولان در رویارویی با مشکلات، نمود بارزی از این فرایند است. پیامهای سیاسی پنهان در هدایای فیفا، بهوضوح نمایانگر تلاش رئیس این سازمان برای تحکیم و تداوم روابط حاکم بر نظام سرمایهداری است؛ اهدافی که نشاندهندهٔ موضع صریح نهادهای ورزشی در قبال جامعهٔ انسانی است و درعینحال، فاصله و مرزبندی آنها با رویدادهای سیاسی در فضای ورزش را تبیین میکند.
17 دسامبر 2025
26 آذر 1404