به پیشواز اول می، روز جهانی همبسته‌گی کارگران

اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان اول ماه می، روز تجدید پیمان…

ناپاسخگویی به چالش های جهانی؛ نشانه های زوال تمدن غربی!؟

نویسنده: مهرالدین مشید بحران های جهانی پدیده ی تمدنی یانتیجه ی…

عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

«
»

استالين از نگاهى ديگر

لودو مارتنز

Stalin

مترجم: پيام پرتوى

قسمت پنجم از بخش نهم

شخصيت و صلاحيت نظامى استالين

تجاوز هيتلرى اتحاد جماهير شوروى را در حمام خون و آهنى غرق نمود که از کليه صحنه هاى وحشتناک ديده شده در جهان تا آنزمان پيشى گرفت. در تاريخ بشريت چنين آزمايش وحشتناکى٬ چنين خشونت بيرحمانه اى به مردم٬ کادرها و رهبران آنان هرگز تحميل نشده بود. تحت چنين شرايطى تظاهر٬ توجيه يا تلاش در حفظ خود با عبارات يا اقدامات پوچ غير ممکن بود.

براى استالين٬ رهبران برجسته حزب و کشور لحظه حقيقت فرا رسيده بود. جنگ وسيله اى بود براى ارزيابى اخلاق و توان سياسى٬ اراده٬  استقامت و صلاحيتهاى سازماندهى و فراست وى.  همزمان توسط هيتلريها و راستگرايان محترم تر کليه «حقايق»٬ افشاء شده در مورد استالين به شيوه اى مغرضانه بايد مورد آزمايش قرار ميگرفتند:

جنگ بدون شک «ديکتاتور» بودن استالين را نشان ميداد٬ که «قدرت شخصى» او «کوچکترين تقابلى» را نميپذيرفت٬ «حکم مطلقى» که به دلايل توجهى نمينمود٬ مردى با «هوشى متوسط»٬ و غيرو·

پس از گذشت نيم قرن از جنگ٬ اين تهمتها٬ که در آنزمان توسط شنيعترين دشمنان سوسياليسم مطرح شدند٬ دوباره به «حقايقى» عمده مبدل گشته اند.  بورژوازى بين المللى با گذشت زمان موفق به تحميل «حقايق» انحصارى طبقه خود به محافل روشنفکرى شد. در عين حال جنگ جهانى دوم٬ خود بمنظور محکوم نمودن اين «اکاذيب»٬ که براى حفظ سرمايه دارى٬ سيستم استٽمار و غارت بسيارارزشمند بودند٬ مطالب فراوانى را ارائه نمود.

استالين٬ يک «ديکتاتور»

ما با اولين «حقيقت بى چون و چرا» آغاز ميکنيم٬ استالين٬ تنها٬ ديکتاتور٬ خواست شخصى خود و اطاعت کامل از خود را تقاضا مينمايد. در اينجا خروشچف: «در خلال جنگ ميهن پرستانه قدرت متمرکز شده در دستان يک نفر٬ استالين٬ به نتايج مهمى منجر شد.»۹٣  «استالين همه را نمايندگى ميکرد٬ او بر روى کسى حساب نميکرد و از کسى راهنمايى مطالبه نمينمود.»۹٤

استالين با ترغيب٬ توضيح و همکارى صبورانه با مردم عمل نميکرد٬ بلکه با تحميل مفاهيم خود اطاعت از خواست خود را مطالبه مينمود. هر کسى که با درک او مخالف بود و در جهت اٽبات نظر خود و تصحيح موضع وى تلاش مينمود محکوم به عزل از رهبرى جمعى و نابودى متعاقب اخلاقى و فيزيکى ميشد.»۹٥ «يک سوء ظن بيمارگونه در وی عدم اعتمادى عمومى را ايجاد نموده بود…. موقعيتى که در آن هيچکس قادر به بيان خواست خود نبود.»۹٦

النستاين رد پاى خروشچف را دنبال نمود. او از تقبيح «ديکتاتورى شوروى»٬ که استالين «به تمام زيردستان خود مظنون بود»٬ کاملا خشنود است. «اشتباهات رهبرى استالين در اولين ماههاى جنگ نتايج غم انگيزى را سبب شد٬ اما اين در درجه اول بخاطر ديکتاتورى شوروى بود.»۹٧

واسيلفکسى٬ رسما معاون زهکوف٬ رئيس ستاد ژنرالها بود. او در مى ١۹٤٢ به مقام رئيس ستاد ژنرالها منصوب و در سراسر دوران جنگ در کنار استالين کار کرد.

«فرمانده کل در تشريح يک تصميم تعيين کننده عملياتى يا در کند و کاو مسائل تاٽير گذار بر روى هدايت جنگ افراد مسئولى را فراميخواند که در قبال مسئله بصورتى مستقيم وظيفه اى بر عهده داشتند. … او برخى از اعضاى مشاوران نظامى جبهه را جهت محاسبه٬ بررسى يا تاييد تصميم ويژه اى که با کنترل عمليات جنگى در ارتباط  بود بصورت دوره اى احضار مينمود……

«توسط فرمانده کل قوا در محفلى کوچک٬ پيش نويس ابتدايى تصميمى تعيين کننده براى انجام طراحى ميشد. اينها معمولا تعدادى از اعضاى دفتر سياسى و کميته دولتى دفاع بودند…. اين کار اغلب چند روزى طول ميکشيد. در طى همين زمان فرمانده کل قوا با فرماندهان و اعضاى مشاوران نظامى جبهه هاى مربوطه مشورت ميکرد.»

توجه داشته باشيد که کميته دفاع٬ به رياست استالين٬ مسئوليت رهبرى کشور را بر عهده داشت و کليه ارگانها را در دستان خود متمرکز نموده بود. واسيلفکسى ادامه داد:

«کميته مرکزى دفتر سياسى و رهبرى ارتش همواره به تصميمات گرفته شده جمعى تکيه مينمودند. بهمين دليل تصميمات تعيين کننده گرفته شده ى جمعى٬ و طراحى شده توسط فرمانده ارشد بعنوان قانون با شرايط جبهه ها تطبيق داده ميشدند٬ حال آنکه درخواست مطالبه شده از مجريان واقع بينانه بودند».۹۸ واسيلفسکى همچنين تصور ميکرد که شيوه کار استالين در خلال جنگ استالينگراد و سپس حمله بزرگ بر عليه هيتلريها تکامل يافت.

«براى استالين بعنوان فرمانده کل قوا نقطه عطف بزرگ در سپتامبر ١۹٤٢ ٬ هنگامى بدست آمد که موقعيت بسيار وخيم شد و در رابطه با عمليات نظامى به يک رهبرى قابل انعطاف و مجرب نياز ويژه اى احساس ميشد. او به تکيه بر تجربيات جمعى ژنرالها داٸما ملزم بود. از آن پس ما اغلب از او ميشنيديم که بگويد: «ای هيولا چرا اينو  نگفتی!»

«استالين از آنزمان به بعد قبل از اتخاذ تصميم در مورد مسائل مهم در ارتباط با جنگ٬ توصيه دريافت و همراه با معاون خود٬ اعضاى ستاد ژنرالها٬ رهبر رئوساى وزارتخانه هاى کميسارياى دفاع خلق٬ فرمانده هان جبهه ها٬ و کميسرهاى خلقى مسئول صنايع دفاع٬ در مورد آن صحبت ميکرد»۹۹ ژنرال شتمنکو در خلال سراسر جنگ٬ ابتدا بعنوان رهبر علميات سپس بعنوان معاون رئيس ژنرالها٬ براى ستاد ژنرالها کار کرد.

«من بايد بگويم که استالين تصميم نميگرفت و در مورد مسائل مهم جنگ٬ به تنهايى بگرفتن تصميم مايل نبود. او در اين فضاى پيچيده ضرورت کار جمعى را کاملا درک ميکرد و آنهايى را که در اين و يا آن مسئله نظامى متخصص بودند شناسايى و بر روى نظرات آنها حساب کرده و حق هر يک از آنانرا ادا مينمود·»١٠٠ زهکوف گفتگوهاى روشن و شفاف بسيارى را تشريح و بر روى شيوه هاى استفاده شده در جهت حل آنان تاکيد نمود:

«در نشستهاى کميته اغلب جر و بحٽهاى تندى رخ ميداد. ديدگاهها با عبارات مشخص و شديد بيان ميشدند… «در صورت عدم حصول توافق در نشستى٬ کميسيونى متشکل از نمايندگان طرفين افراطى سريعا تشکيل ميشد٬ اين کميسيون به انجام توافق و اراٸه گزارش پيشنهاداتى عملى ناگزير بود… «در خلال جنگ توسط کميته دولتى براى دفاع٬ در مجموع چند ده هزار بيانيه در مورد ارتش و مسائل اقتصادى تصويب شد.»١٠١  

تصوير خروشچف از استالين٬ «مردى تنها که بکسى تکيه نميکرد»٬ توسط حادٽه اى در خلال جنگ٬ در آغاز اوت ١۹٤١  که خروشچف شخصا و فرمانده کيرپونوس در آن دخيل بودند جعل شده است. واسيلفسکى که حکايت را بخاطر داشت٬ احتمالا به آن بخش از گزارش محرمانه خروشچف فکر ميکند که ميگويد «در آغاز جنگ ما حتى به اندازه کافى اسلحه در اختيار نداشتيم».١٠٢  

استالين تاييد رسمى خود را براى حمله اى که در ٥ اوت ١۹٤١ آغاز ميشد به خروشچف اراٸه٬ اما همزمان از وى تدارک خط دفاعى را درخواست نموده بود· استالين توضيح داد که در جنگ٬ «شما مجبوريد که براى بد و حتى خيلى بد بعلاوه خوب تدارک ببينى. اين تنها راه اجتناب از اشتباهات است». اما خروشچف درخواستهايى غير منطقى را مطرح نمود٬ درخواستهايى که مرکز فرماندهى به اجابت آنان قادر نبود. استالين گفت:

«[اين مصقره است … که شما همه چيز را آماده شده از جاى ديگه اى بخواهيد. ياد بگير که خودت را تامين و تقويت کنى. واحدهاى ذخيره متصل به ارتش را ايجاد و به برخى از کارخانجات وظيفه ساخت اسلحه٬ مسلسلها را محول کن٬ به جنب٬ دست بکار  شو… لنينگراد  ساخت کارخانه راکتهاى کاتيوشا را شروع کرده است….»

«[رفيق استالين٬ همه دستورات شما به اجرا گذاشته ميشه. بدبختانه٬ با راکتهاى کاتيوشا آشنايى نداريم٬٬٬]»

«[افراد شما نقشه هارو دارن٬ و سال ساخت آنها را گرفتن. اين که در مورد شناخت اين اسلحه مهم اينقدر بی تفاوت بودى اشتباه خودتان بوده]»١٠٣ اين چنين بود شيوه آموزش استالين به زيردستان خود٬ در اينجا خروشچف٬ که ابتکار٬ خلاقيت و احساس مسئوليت٬ نشان بدهد.

در جولاى ١۹٤٢ ٬ روکوسوفسکى٬ که تا آنزمان ارتش را با موفقيت بسيار هدايت نموده بود٬ توسط استالين فرمانده جبهه بريانسک نام گرفت. او که به شايستگى خود اطمينان نداشت توسط استالين٬ که وضعيت را توضيح ميداد٬ به گرمى پذيرفته شد. روکوسوفسکى پايان گفتگو را تشريح مينمايد.

«من تمام کرده و در راه رفتن بودم که استالين گفت٬ «نرو.»

«او به آلکساندر پوسکريوبيشف تلفن زد و از وى احضار ژنرالى را خواهش نمود که در همانزمان از فرماندهى در جبهه برکنار شده بود. گفتگويى بشرح زير دنبال شد:

 

«[معتقديد که ما شمارو اشتباها تنبيه کرديم؟»

«[بله٬ به دليل اينکه نماينده ستاد فرماندهى مزاحم من شد.»

«[چطورى؟»

«[او در فرامين من دخالت کرد٬ وقتى که انجام عملى لازم بود کنفرانس برگزار و دستور العملهاى متضاد صادر کرد… کلا تلاشش اين بود که فرماندهان را ناديده بگيره.»

«[خوب او موى دماغ شما شد. اما شما فرمانده جبهه بودى؟»

«[بله.»

«[حزب و دولت جبهه رو به شما سپردن… تلفن داشتى؟»

«[بله.»

«[خوب چرا اينو گزارش نکردى؟»

«[جرئت نکردم که از نماينده شما شکايت کنم»

«[خوب٬ اينهمان چيزيه که ما بخاطر اون شمارو تنبيه کرديم: نداشتن شهامت در اينکه تلفن و گيرنده رو بردارى٬ بخاطر همين در انجام عمليات موفق نشدى.»

«من از دفتر فرمانده کل با اين تصور که بعنوان يک فرمانده جديد تکامل يافته و درسى گرفتم٬ بيرون آمدم. حرف منو قبول کن٬ من حداکٽر استفاده را از آن بردم.»١٠٤ استالين ژنرالهايى را که در دفاع از عقايد خود بصورتى مستقيم٬ شهامت نداشتند منزوى مينمود.

 

استالين٬ يک مجنون

اجازه بدهيد که «حقيقت بى چون و چرا» ديگرى را در نظر بگيريم: «استالين يک ديکتاتورى شخصى را اداره و اغلب با حالتى جنون آميز رفتار مينمود٬ شارلاتان بود و جنگ را بدون شناخت واقعى از شرايط واقعى از محل غير مسئولانه هدايت ميکرد. يکبار ديگر خروشچف٬ مردى که ميخواست به «لنين بزرگ بازگردد» در اين مورد مطلبى براى گفتن داشت: «عصبيت و جنونى که استالين به نمايش ميگذارد٬ حتى پس از آغاز جنگ٬…. خسارات فراوانى را براى ارتش ما بوجود آورد.»١٠٥  

«استالين گفتن حرفهاى بيهوده اى را درباره زهکوف آغاز نمود٬ از جمله اينکه٬ (…. گفته شده است که زهکوف قبل از هر عملياتى در جبهه به اين شرح رفتار مينمود: او عادت داشت که مشتى خاک را از زمين بردارد٬ آنرا بو کند و بگويد٬ (ما ميتونيم حمله رو شروع کنيم يا برعکس٬ عمليات طرح شده قابل اجرا نيستند)»١٠٦   

«استالين عمليات را بر روى يک ظرف کره اى شکل طراحى ميکرد. (کارتون سازى در سالن) بله٬ رفقا٬ او عادت داشت که کره اى را بردارد و خط جبهه را بر روى آن نقاشى کند.»١٠٧

«استالين از موقعيت واقعى جبهه ها درک درستى نداشت. اين طبيعى بود چرا که در خلال سراسر جنگ ميهن پرستانه از هيچيک از بخشهاى جبهه هرگز ديدن نکرد.»١٠۸

النستاين که جهت حفظ آبروى خود از اشارات احمقانه خروشچف در مورد کره اجتناب ميورزد٬ همچنان به «شيوه هاى نفرت انگيز رهبرى» استالين ميتازد: «اشاره بيک حقيقت مهم درباره اعمال استالين در خلال جنگ ضرورى است: و آن تقريبا غيبت کامل وى براى جنگجويان و براى مردم غير نظامى بود. او هرگز به جبهه نرفت.»١٠۹ اين است شيوه معرفى استالين توسط زهکوف٬ «مجنون عصبى» که تحمل کوچکترين اختلافى را نداشت.

«ستاد کل٬ بعنوان يک قانون٬ به شيوه اى منظم٬ دقيق٬ کار ميکرد. هر کسى شانسى براى ابراز عقيده داشت. «استالين با همه به يک ميزان جدى و تقريبا رسمى بود. او با دقت به همه تا به آخر گوش ميکرد.  

«ضمنا من٬ از روى تجربه جنگى٬ ميدانم که با خيال راحت ميشد مسائلى را مطرح نمود که احتمالا استالين را خشنود نميکرد٬ در مورد آنها استدلال کرد و مصممانه حرف خود را به کرسى نشاند. آنهايى که خلاف اين را مدعيند٬ در اشتباهند·»١١٠

اجازه بدهيد٬ صحنه فراموش نکردنى ملاقات زهکوف را با ديکتاتور/کره در دست٬ براى تقريبا نشان دادن (البته) خط اول جبهه٬ مورد کند و کاو قرار دهيم. زهکوف به محض بازگشت نوشت:

«ديدار با استالين بدون داشتن آشنايى کامل با وضعيت ترسيم شده بر روى نقشه و گزارش اطلاعات مردد يا اغراق آميز (که بدتر بود) غيرممکن بود. استالين پاسخهاى اتفاقى را تحمل نميکرد٬ او دقت و روشنى کامل را مطالبه مينمود.

«بنظر ميرسيد که استالين براى کشف نقاط ضعف گزارشات و اسناد استعداد داشت. او آنها را بسرعت پاره و مسئول اشتباهات را بشدت مواخذه مينمود. او حافظه بسيار خوبى داشت٬ آنچه را که گفته شده بود به ياد مياورد و براى دادن تنبيه اى شديد شانسى را از دست نميداد. بهمين دليل ما اسناد کارکنان را تا جايى که امکان داشت به بهترين نحو طبقه بندى ميکرديم.»١١١  

و اما ژنرال شتمنکو٬ او به تهمتهاى خروشچف مستقيما اشاره ميکند: استالين از جبهه بازديد نميکرد٬ نميتوانست از واقعيتهاى جنگ اطلاع داشته باشد· «بنظر ما٬ فرمانده کل قوا بديدار از جبهه ها بصورتى منظم قادر نبود· ترک مرکز فرماندهى جهت تصميم گيرى در مورد يک مسئله جزئى٬ در مورد يک جبهه تنها٬ حتى براى مدتى کوتاه ميتوانست حرکت حساب نشده نابخشودى باشد.»١١٢  

به باور واسيلفسکى چنين مسافرتى بيفايده بود. استالين در مراکز فرماندهى اطلاعات را با جزئياتى کامل دريافت مينمود٬ بدين ترتيب٬ «او در همان مسکو بدرستى و با سرعت به اتخاذ تصميمات٬ قادر بود.»١١٣ استالين تصميم گرفته بود که «نه فقط به اطلاعات شناخته شده تهيه شده توسط مراکز فرماندهى٬ بلکه به ويژگيهاى وضعيت معين نيز توجه کند»١١٤    

او آنرا چگونه انجام داد؟ استالين کليه اطلاعات مهم ارسال شده از جانب افسران ستاد ارتش٬ وزير دفاع و رهبرى سياسى ارتش سرخ را دريافت مينمود. دانش او درباره وضعيت مشخص در جبهه هاى مختلف از دو منبع حاصل ميشدند. نخست٬ فرماندهان جبهه ها بصورتى منظم گزارشات را به وى ارسال٬ سپس بر اساس اظهارات زهکوف:

«استالين اساس قضاوت خود را از مسائل مهم بر روى گزارشات طبقه بندى شده نماينده گان ستاد ژنرالها٬ که به منظور ارزيابى از موقعيت و مشاوره با فرماندهان مربوطه در محل به جبهه ها فرستاده ميشدند٬ بر روى نتايج گرفته شده در مراکز فرماندهى و پيشنهادات توسط فرماندهان و بر روى گزارشات مخصوص٬ استوار مينمود.»١١٥    

نماينده گان مراکز فرماندهى روزانه گزارشى را براى استالين ارسال مينمودند. واسيلفسکى در ١٦ اوت ١۹٤٣ گزارش مربوط به اولين روز از يک عمليات مهم در نزديکى خارکف را نفرستاد. استالين بسرعت پيغامى را براى او ارسال نمود:

من براى آخرين بار به شما هشدار ميدهم٬ در صورت قصور در انجام وظايف خود در قبال مرکز فرماندهان ارشد٬ از پست خود بعنوان رئيس ستاد ژنرالها عزل و از جبهه فراخوانده خواهيد شد…»١١٦ واسيلفسکى بهت زده و مبهوت بود اما از اين «خشونت» رنجيده نشد٬ او نوشت:

«رفتار استالين با همه يکسان و قاطعانه بود. او از تمام نمايندگان مرکز فرماندهان ارشد درخواستى مشابه داشت…. احساس من اينست که بخاطر کنترل موٽر خصومتها فقدان هر آسان گيرى نسبت به يک نماينده ارشد مرکز فرماندهى قابل توجيه بود. استالين جريان حوادٽ را در جبهه ها با دقت بسيار دنبال مينمود٬ در مقابل کليه تغييرات در آنها بسرعت عکس العمل نشان ميداد و کنترل نيروها را بصورتى پايدار و محکم در دستان خود نگاه ميداشت.»١١٧

بر خلاف ادعاى خروشچف که عدم مسئوليت و شيادى را در استالين ديده بود٬ واسيلسفکى که بمدت ٣٤ ماه در کنار استالين کار کرده بود٬ شيوه کار دومى را بشرح زير تجزيه و تحليل نمود: «استالين به ايجاد يک شيوه کارى موٽر در مرکز فرمانده هان ارشد توجه خاصی را مبذول مينمود. با بازگشتى به پاييز ١۹٤١ ٬ ميتوان ديد که آن شيوه خود را توسط اتکاء به تجربه جمعى٬ در ارائه طرحهاى عملياتى و تعيين کننده٬ ميزان بالايى از سختگيرى٬ ابتکار٬ ارتباط مداوم با نيروهاى نظامى و دانشى دقيق از موقعيت در جبهه٬ ٬ متمايز مينمايد.

«استالين بعنوان فرمانده کل قوا بشدت سختگير بود٬ کيفيتى که قابل توجيه بود٬ بخصوص در زمان جنگ. او بى نظمى در کار يا نيمه کاره گذاردن کارى را هرگز نميبخشيد.»١١۸

يک مٽال دقيق بصورتى متقاعد کننده نشان ميدهد که روشهاى «رهبرى غير مسئولانه» استالين واقعا چگونه عمل مينمودند. در آوريل ١۹٤٢ يک حمله ارتش سرخ براى آزادى کريمه ناکام ماند. فرمانده کل براى توقف حمله و سازماندهى دفاعى نامفهوم فرمانى صادر نمود. ٢١ لشگر شوروى با ده لشگر نازى درگير شدند. اما در ۸ مى نازيها حمله و دفاع شوروى را در هم شکستند. مکليس٬ نماينده فرمانده کل و يک همصحبت نزديک استالين گزارش خود را فرستاد٬ که فرمانده ارشد پاسخ داد:

«شما بعنوان ناظرى از بيرون٬ که مسئوليتى در قبال مسائل جبهه کريمه ندارد٬ در حال اتخاد موضع عجيبى هستيد. اين موضع شايد مناسب باشد اما بشدت خفت آور است. شما در جبهه کريمه نه يک ناظر بيرونى٬ بلکه نماينده مرکز فرماندهان ارشد٬ مسئول کليه موفقيتها و شکستهاى جبهه و موظف به تصحيح فرامين اشتباه در محل هستيد.

شما همراه با فرمانده٬ مسئول تضعيف فالانژ چپ در جبهه هستيد. اگر [تمام شرايط نشانگر اين بودند که دشمن در آن صبح خيال حمله داشت] و شما کليه اقدامات را جهت دفع دشمن اتخاد نکرديد٬ فقط خودتان را در انتقاد منفعل محدود نموه ايد٬ بدترين چيز براى شما»١١۹ استالين بروکراسى و شيوه هاى رهبرى ظاهرپرستانه را کاملا مورد انتقاد قرار داد.  

«رفقا کوزلف و مکليس تصور ميکردند که کار اصلى آنان صدور فرمان و صدور فرامين همه آن کارى بود که جهت کنترل نيروها ناگزير به انجام آن بودند. آنها درک نميکردند که صدور يک فرمان فقط آغاز کار است و اينکه کار فرماندهى ارشد تضمين انجام فرمان٬ رسيدن آن به نيروهاى نظامى٬ و کمک به نيروها براى سازماندهى آن جهت به پيش بردن فرمان فرمانده است.

همانطور که تجزيه و تحليل از جريان عمليات نشان داد٬ فرمانده جبهه فرامين خود را بدون محاسبه شرايط در جبهه٬ بيخبر از موضع واقعى نيروها نظامى صادر٬ و فرمانده حتى تحويل فرامين خودش را به نيروهاى نظامى تضمين ننموده بود….. در خلال روزهاى حساس عمليات٬ فرمانده جبهه کريمه و رفيق مکليس بجاى گرفتن تماس شخصى با فرماندهان ارتش و مشارکت شخصى در جريان عمليات وقت خود صرف جلسات طولانى بى فايده شوراى نظامى نموده بودند.

«وظيفه فرماندهان ما پايان دادن به شيوه هاى مضر رهبرى بروکراتيک و کنترل نيروهاست٬ آنها نبايد خود را با صدور فرمان خشنود سازند٬ بلکه هر چه بيشتر از نيروهاى نظامى٬ سربازان و لشگرها بازديد کنند و به زيردستان خود برای عملی نمودن فرامين يارى رسانند.

وظيفه ستاد فرماندهى٬ کميسرها و افسران سياسى ما ريشه کن نمودن کامل عناصر بى انضباط در ميان فرماندهان٬ در ميان کليه رتبه ها٬ است·»١٢٠ استالين در خلال سراسر جنگ مصممانه بر عليه هر گونه بى مسئوليتى يا نگرش بروکراتيکى جنگيد. او بر روى حضور واقعى در محل اصرار داشت.

  1. Khrushchev, Secret Report, op. cit., p. S36.
  2. Ibid., p. S43.
  3. Ibid., p. S13.
  4. Ibid., p. S34.
  5. Elleinstein, op. cit., pp. 284, 282.
  6. Vasilevsky, op. cit., pp. 91-93.
  7. Ibid., p. 449.
  8. Chtémenko, L’État-Major général soviétique en guerre (Moscow: Éditions du Progr ès, 1976), vol. 2, p.319
  9. Zhukov, op. cit., pp. 267-268.
  10. Khrushchev, Secret Report, op. cit., p. S38.
  11. Vasilevsky, op. cit., p. 99.
  12. Rokossovsky, op. cit., pp. 118-119.
  13. Khrushchev, Secret Report, op. cit., p. S40.
  14. Ibid., p. S42.
  15. Ibid., p. S41.
  16. Ibid., p. S40.
  17. Elleinstein, op. cit., p. 285.
  18. Zhukov, op. cit., p. 281.
  19. Ibid., p. 282.
  20. Chtémenko, op. cit., p. 354.
  21. Vasilevsky, op. cit., p. 451.
  22. Vasilevsky, op. cit., p. 375.
  23. Zhukov, pp. 282-283.
  24. Vasilevsky, p. 285.
  25. Ibid..
  26. Ibid., p. 450.

286 References

  1. Ibid., p. 159.
  2. Ibid., p. 161.

ادامه دارد