از کدام درد بنالیم؟
عبدالصمد ازهر ۰۴ / ۱۱ / ۲۰۲۵
دیروز باز هم زلزله نیرومند به قدرت ۶ اعشاریه ۳ درجه ریشتر، این بار شمال افغانستان را لرزاند که منجر به شهادت و زخمی شدن در حدود یک هزار نفر(تا کنون ۲۷ شهید و قریب ۹۰۰ زخمی) عمدتاً در ولایت های بلخ و سمنگان و تخریب کلی یا قسمی خانه ها در این دو ولایت و ولایت های همجوار گردید و در حالی که فاجعه زلزله در کنر و ننگرهار در خاطره ها به کلی تازه است، موجبات ترس و وحشت را در میان ساکنان این ولایت ها فراهم کرد.
در یک دو بیتی عامیانه چنین می خوانیم:
در این عالم کسی بیغم نباشد اگر باشد بنی آدم نباشد
ولی غم است تا غم و درد است تا درد. غم ها و دردهای سرزمین ما نه از روی شمار و نه از روی شدت از نوع عادی بوده به تصور من هیچ کشور دیگر بلایا و مصیبت های با این تشخص را همزمان تجربه نکرده است. از کدامش بگویم؟
- خونریزی نیم قرنه در جنگ های نیابتی؛
- اشغال آشکار، کشتار بی مسوولیت و پاشیدن تخم نفاق از سوی دو ابر قدرت؛
- اشغال پنهان، تمویل نیابتی ها، کشتار و تباهی دست دوم، نفاق اندازی و روغن ریختن بر آتش افروخته آن و استعمار فرهنگی از سوی همسایه گان معلوم بدخواه؛
- عقب روی تا حدی که رسیدیم به عصر حجر، به جای حرکت به جلو و پرواز به کیهان؛
- دشمنی با دانش معاصر، با زن، با مدنیت و مانده های تاریخی (هم در حاکمیت مجاهدان و هم در حاکمیت طالبان)؛
- مهاجرت های کتلوی ملیونی با پذیرش تمام انواع خطر جانی، مالی، ناموسی، تحقیر، شکنجه و برگشتاندن های اجباری، در پیامد نبود امنیت جسمی، روانی، حقوقی و اقتصادی؛
- تصرف دارایی های پشتوانه پولی افغانستان از سوی امریکا و یارانش و وضع تعذیرات بر معاملات بانکی؛
- ضربه زدن به اقتصاد افغانستان از طریق بستن راه های صادراتی بالخصوص در فصل های صادرات میوه و ترکاری(سبزی ها) از سوی پاکستان؛
- تجاوزات زمینی و هوایی و تهدید های مکرر پاکستان به بهانه فعالیت های تی تی پی از خاک افغانستان؛
- اخراج کتلوی مهاجران افغان به همین بهانه و همچون واکنش در برابر عدم اطااعت و فرو ریختن کاخ های خیالی نظامیان آن کشور؛
- اخراج کتلوی مهاجران افغان از ایران، همچون واکنش در برابر مهار آب های هریرود، هلمند و فراه رود؛
- فشارامریکا برای تصاحب پایگاه نظامی بگرام؛
- فقر و بیکاری تقریباً همگانی زاییده شرایط یاد شده، که مسوولیت آن بر دوش خود افغان ها و مداخله گران می افتد. ملامت عمده خود ماییم که وسیله قرار گرفتیم؛
و ده ها مصیبت دیگر.
این ها مصیبت های بودند که سیاست و عاملان انسانی در آنها دخیل بوده اند.
مصیبت های طبیعی رخ دیگر فاجعه افغانی می باشد:
خشک سالی های متواتر؛
- سرازیر شدن سیلاب های روبنده ی خانه ها، آدم ها، مواشی و کشتزارها؛
- زلزله های خانه برانداز و کشنده، که در سال های اخیر در هرات، پکتیکا، … و در ماه اخیر در کنر و اینک در ولایت بلخ و سمنگان به وقوع پیوست و تلفات و خسارات زیاد و هنگفتی را به جا گذاشت؛
- بیماری های واگیر مانند کوید ۱۹، ملاریا، کولرا و غیره، برای هر کشوري، به خصوص بر ای کشوری با اقتصاد شکسته و نارسایی امکانات وقایه ای و معالجه ای مثل افغانستان، مصیبت آفرین می باشند.
قلم من از شمارش این همه دردها عاجز است. در حالی که هر بند در شمارش آمده به نوبه خود یک فاجعه است، اما فاجعه های بزرگ و خطیری که همین الآن با آنها در تقابل قرار داریم عبارتند از فشارهای ایران و پاکستان، بازگرداندن ملیون ها مهاجر بیکار، بی خانه و نان طلب، که نرخ رشد و کار آفرینی موجود به هیچ وجه نمی تواند پاسخگوی آن بوده این بار گران را بردارد و با در نظرداشت قطع کمک های باز سازنده و بشر دوستانه از جانب امریکا، هم پیمانانش، بانک جهانی و متأثر از آن کاهش چشمگیر در کمک های ملل متحد، در پیامد آن، بحران گرسنه گی، بیماری ها و مرگ های ناشی از آن بیداد خواهد کرد و تکثر جرایم، بی امنیتی و بحران اجتماعی را در پی خواهد داشت.
بر میگردم به حادثه زلزله. به این وسیله خود را در درد و غم ناشی از این مصیبت شریک می دانم، برای شهیدان جنات فردوس و برای زخمی ها صحت یابی عاجل را از بارگاه اللهی آرزو می کنم. دعا می کنم خداوند خانواده های اینان را شکیبایی و تحمل نصیب گرداند.
گرچه گفته می شود که در مقایسه با زلزله کنر، تلفات و خسارات این زلزله کمتر است (دلیل آن در تفاوت عمق آن دو می باشد، عمق زلزله کنر ده کیلومتر و از بلخ ۲۸ کیلومتر تخمین شده است)، اما یک مصیبت تکان دهنده بوده مستوجب دراز کردن دست کمک توانمندان افغان، سازمان ها و دولت ها می باشد که امیدوارم این وجیبه انسانی هر آن اولتر انجام داده شود. با در نظرداشت موسم سرما، متضررها، به خصوص خانواده هایی که سرپناه را کلاً یا قسماً از دست ذاذ ه اند، با مشاکل جدی رو به رو اند و چشم به راه دستگیری عاجل می باشند.
۱۳/۰۸/۱۴۰۴
۰۴/۱۱/۲۰۲۵









