آمریکا بدون سایۀ ترس بر بالای سر

النا پوستاویتووا (Elena PUSTOVOYTOVA)، عضو کانون نویسندگان روسیه، روزنامهنگار
ا. م. شیری
دولت ترامپ به صراحت گفته است که رویکرد یکجانبه و اجبار را ترجیح میدهد و از همۀ روشهای ممکن برای ارعاب کشورها استفاده میکند.
در ١۴ اوت ١٩۴١، زمانی که گروهی از سربازان آلمانی مسیر راه آهن کینگیزپ – کراسناگواردیسک را قطع کردند و سربازان شوروی در منطقۀ لوگا، در ۵٣٠٠ کیلومتری رود لوگا در خطر محاصره قرار گرفتند، در آن سوی اقیانوس اطلس در خلیج آرژانتیا در جزیرۀ کانادایی نیوفاندلند، فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آمریکا و وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلیس در عرشۀ کشتی جنگی «شاهزاده ولز» انگلیس، منشور آتلانتیک را امضا کردند. لازم به ذکر است که این منشور اهداف دو کشور در جنگ علیه آلمان نازی و متحدانش و دیدگاه مشترک آنها از نظم جهانی پس از جنگ را مشخص میکرد.
در آن زمان، با توجه به فاجعۀ خونینی که در اروپا در حال رخ دادن بود، هر دو رهبر مخالفت خود را با تصاحب سرزمینی، غیرقابل قبول بودن تغییر مرزها بدون رضایت مردم مربوطه، و احترام به حق مردم در انتخاب نوع حکومت خود و تلاش برای بازگرداندن حاکمیت و خودگردانی برای آن دسته از مردمانی که به زور از آن محروم شده بودند، اعلام کردند. آنها به عنوان یک نکتۀ جداگانه، لزوم کاهش سطح کلی تسلیحات در جهان، خلع سلاح کامل کشورهای متجاوز و نابودی استبداد نازیها را مورد تأکید قرار دادند. در این منشور به برقراری صلح و امنیت برای همۀ کشورها پس از شکست فاشیسم ابراز امیدواری میشود و همانطور که در این سند آمده است: «اگر کشورهایی فراتر از مرزهای خود را تهدید کنند یا تهدید به تجاوز کنند، به استفاده از سلاحهای زمینی، دریایی و هوایی ادامه دهند، هیچ صلحی در آینده پایدار نخواهد بود».
وحشت جنگ باعث شد که آنها منادی تأسیس یک سازمان منحصر به فرد در تاریخ کل جهان باشند که قرار بود تنها به هدف حفظ صلح جهانی خدمت بکند. و آنها در درک فاجعهای که اولین اقدام آن را خودشان کارگردانی کردند، تنها نبودند…
١٠ روز بعد، اتحاد جماهیر شوروی به این منشور پیوست (در طول سالهای جنگ جهانی دوم، ۴٣ کشور دیگر از منشور حمایت کردند)، اما پس از آن آمریکا هنوز حادثۀ ٧ دسامبر را در پیش داشت. این، زمانی بود که پایگاه دریایی پرلهاربر توسط ٣۵٣ هواپیمای ژاپنی مورد حمله قرار گرفت. همۀ هشت ناو جنگی آمریکا آسیب دید و چهار فروند از آنها غرق شد. ژاپنیها علاوه بر اینها، سه رزمناو دیگر، سه ناوشکن، یک کشتی آموزشی ضد زیردریایی و یک مینریز را غرق کردند یا به آنها آسیب رساندند. بیش از ١٨٠ هواپیمای آمریکایی منهدم شد، ٢۴٠٣ سرباز آمریکایی کشته شد، ١١٧٨ نفر دیگر زخمی شد. و سه روز بعد، همان ناو «شاهزاده ولز»، که منشور تأسیس سازمان ملل متحد در عرشۀ آن امضا شد، بدون محافظت از هوا، در خلیج تایلند مورد حمله هواپیماهای ژاپنی قرار گرفت و غرق شد.
امروز سازمان ملل متحد، ایدهای که تشکیل آن در عرشۀ کشتی اعلام شد، در حال نابود شدن است.
در سال ١٩۴١، نه فقط آمریکاییها، بلکه کل جهان بهای جنگ جهانی علیه فاشیسم پرداخت کرد. به همین دلیل در اول ژانویۀ ١٩۴٢، روزولت، چرچیل و همچنین، ماکسیم لیتوینوف، سفیر اتحاد جماهیر شوروی در آمریکا و سون تزو ون، نمایندۀ چین سندی را امضا کردند که بعداً به نام «منشور سازمان ملل متحد» شناخته شد. روز بعد، این بیانیه را نمایندگان ٢٢ کشور دیگر امضا کرد. توافق نهایی در مورد تأسیس سازمان ملل متحد در سال ١٩۴۵ در یالتا حاصل شد. اما یالتا خوشآیند هری ترومن، جانشین روزولت متوفی نبود. اعطای حق وتو به مسکو به همراه سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد، مانعی بود که تسلط منافع آمریکا بر بقیۀ جهان را غیرممکن میکرد.
چرچیل، نخست وزیر انگلیس در آن زمان اظهار داشت: «من بطور قطعی میدانم که روسیه پس از این جنگ به بزرگترین قدرت زمینی جهان تبدیل خواهد شد. زیرا، در نتیجۀ این جنگ از شرّ دو قدرت نظامی – ژاپن و آلمان- که در طول زندگی نسل ما چنین خسارات سنگینی بر آن وارد کردهاند، خلاص میشود. با این حال، امیدوارم که انجمن برادرانۀ ملتهای کشورهای انگلستان و آمریکا و نیروی دریایی و هوایی بتواند روابط خوب و تعادل دوستانه بین ما و روسیه را حداقل در دورۀ بازسازی ویرانیهای جنگ تضمین کند. آنچه بعد اتفاق خواهد افتاد، با چشم یک انسان فانی محض قابل رویت نیست و من هنوز دانش کافی در مورد تلسکوپهای آسمانی ندارم…».
چرچیل صادق نبود. او دقیقاً میدانست که «انجمن برادرانه» او به محض از پایان جنگ جهانی دوم به کجا ختم خواهد شد. پنج روز قبل از لازمالاجرا شدن منشور سازمان ملل متحد (٢۴ اکتبر ١٩۴۵)، سازمانی که برای تضمین ثبات در جهان پس از جنگ طراحی شده بود، اصطلاح «جنگ سرد» برای اولین بار توسط جورج اورول، که مدینۀ فاضلۀ «١٩٨۴» خود را در سال ١٩۴٩ نوشت، ابداع شد. از آن زمان، معنی عبارت او: «برادر بزرگ مراقب شماست»، معلوم شد که برای آمریکای مدرن بسیار راحتتر از روسیه و استالین قابل استفاده است…
اکنون زمان آن است که بپرسیم: آمریکا و انگلیس امیدهای خود به آیندۀ بهتر برای کل جهان را بر پایۀ چه اصولی بنا کردند و به کدام یک از آنها پایبند بودهاند؟
من صریحاً اعتراف میکنم که چرچیل از طریق «تلسکوپ آسمانی» به وضوح دید که بلوک نظامی-سیاسی ناتو به ابزار اصلی و نه یک سلاح در اروپا تبدیل خواهد شد. آری، این معلوم است که در دهۀ ۶٠ نیم میلیون سرباز آمریکایی در ویتنام چطور از «غیرقابل قبول بودن تغییر مرزها بدون رضایت مردم مربوطه و احترام به حق مردم برای انتخاب نوع حکومت خود و تلاش برای احیای حاکمیت و خودگردانی» دفاع کرد. و سپس آنها همین کار را در کره، لیبی، لائوس، کامبوج، السالوادور، ایران و لبنان انجام دادند و در قرن جدید، «صلح و امنیت برای همۀ کشورها» را به افغانستان، عراق، پاکستان، لیبی، سوریه و کامرون تحمیل کردند.
تزریق جنگ به جهان که به بزرگترین قتل عام در کل تاریخ بشریت تبدیل شد و ۶١ کشور در آن شرکت کرد، مانند سرنوشت کشتی جنگی «شاهزاده ولز»، بدون تأثیر مطلوب بر جاهطلبیهای آمریکا که از پیروزی منتفع شد، از هم پاشید. «Project Syndicate» آمریکایی مینویسد: «هشت دهه پس از تشکیل سازمان ملل متحد برای جلوگیری از جنگ جهانی تازه و حل مناقشات از طریق دیپلماسی به جای خشونت، بشریت به دلیل احتمال وقوع یک فاجعۀ هستهای در مقیاس جهانی، به حالت افلیج افتاده است. اقدامات اخیر آمریکا احتمالاً خبر از خروج این کشور از بزرگترین سازمان جهانی میدهد. از میان تمام شیرین کاریهای ژئوپلیتیکی که دونالد ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید انجام داده است، رأی آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۴ مارس یکی از آشکارترین آنها بود».
سازمان ملل متحد به چه چیزی رأی داد؟ مجمع عمومی پیشنویس قطعنامهای را با اکثریت قاطع تصویب کرد که بر اساس آن، ١٢ ژوئیه را به عنوان «روز جهانی امید» اعلام میکند و «اهمیت امید و رفاه را به عنوان اهداف و آرزوهای جهانی در زندگی مردم در سراسر جهان و اهمیت آنها را به عنوان اهداف سیاست عمومی به رسمیت میشناسد». خوب، آیا این فرزند مشروع منشور آتلانتیک نیست؟ اما آمریکا رأی منفی داد.
ادوارد هارتنی، وزیر مشاور هیأت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل متحد توضیح داد که واشنگتن دستور کار ٢٠٣٠ برای توسعۀ پایدار و اهداف توسعۀ پایدار را به طور کامل رد و محکوم میکند و دیگر آنها را به عنوان یک امر طبیعی تأئید نخواهد کرد. او گفت: «به عبارت ساده، ابتکارات جهانی مانند دستور کار ٢٠٣٠ و اهداف توسعۀ پایدار به این دلیل که آمریکا به آنها رأی منفی داد، در صندوقهای رأی شکست خوردند».
در همان روز، آمریکا علیه قطعنامۀ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مبنی بر تأئید حق همۀ افراد جوان برای تحصیل، از جمله زنان جوان، سخن گفت. این ضربات به ظاهر جزئی در سازمان ملل متحد ممکن است منادی آغاز روند خروج آمریکا از سازمان ملل متحد باشد. این دقیقا همان کاری است که ایلان ماسک و دیگر حامیان ترامپ اکنون با صدای بلند خواستار آن هستند. ترامپ همانطور که دورۀ اول خود، توافق آب و هوایی پاریس را کنار گذاشت، اکنون آمریکا را از سازمان بهداشت جهانی خارج کرده است. دولت او آمریکا را از برخی از نهادهای سازمان ملل متحد، از جمله شورای حقوق بشر و آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک خارج کرده است و در حال حاضر مشارکت آن در سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) را بررسی میکند. علاوه بر اینها، آمریکا از مذاکرات جاری در مورد کنوانسیون مالیاتی سازمان ملل متحد نیز خارج شد. «Project Syndicate» تأکید میکند: «این اقدامات نشان میدهد که دولت ترامپ فقط از برخی نهادهای بینالمللی ناراضی نیست. بلکه، اساساً با هر چارچوب چندجانبۀ حاکی از برابری بین کشورها مخالف است».
دولت ترامپ کاملاً روشن کرده است که طرفدار رویکرد یکجانبه و اجبار است و از قدرت خود برای ارعاب کشورهای مختلف استفاده میکند. و در حالی که ابرقدرت جهان از همکاری جهانی خودداری میکند، نظام حکمرانی چندجانبه که آمریکا نزدیک به هشت دهه پیش به ایجاد آن کمک کرد، در حال از هم پاشیدن است. همچون هیتلر که در آلمان به قدرت رسید و این فرصت را به دست آورد تا مرزهای اروپا را بنا به میل خودش جابجا کند، تنها کاری که ترامپ باید انجام دهد این است که «نبرد من» خود را آشکارا به مردم نشان دهد، برتری آمریکاییها را بر جهان اعلام کند و دیگر رهبران ملی را با حواریون ترامپ یکی تصور کند.
همانطور که میبینید، اکنون وضعیت در شورای امنیت در جهت عکس تغییر میکند: اگر سابقاً وتوی اتحاد جماهیر شوروی به معنی وتوی نیمی از اروپا، اگر نه نیمی از جهان، بود، اکنون وتوی روسیه بسیار آسان است. هیچ خطری برای سیاستگذاران کاپیتول هیل ایجاد نمیکند. در حالیکه آمریکا هیچ ترسی از پشت سر احساس نمیکند، پس چه چیزی این کشور را از دستیابی به اهداف خود در نظم جهانی بازمیدارد؟ نه منشور سازمان ملل متحد و نه، به ویژه، منشور آتلانتیک، آمریکا را به خلیج آرژانتیا، جایی که امیدواری به برقراری صلح و امنیت برای همۀ کشورها «از طریق دیپلوماسی و خلع سلاح متجاوزان» متولد شد، باز نمیگرداند. فقدان این امید امروز، تخم فاجعۀ جهانی دیگری را در درون خود میپروراند.
٢٩ اسفند- حوت ١۴٠٣