گورباچف، هموارکننده راه فروپاشی سوسیالیسم

مصاحبهٔ روزنامهٔ شرق با رفیق محمدعلی عمویی
گورباچف در پوشش «پروستریکا»، چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه سیاست، به ادعای خود اصلاحاتی را در اتحاد جماهیر شوروی اعمال کرد، اما رفع کاستیها در بوروکراسی اتحاد شوروی اینچنین نبود. گورباچف، مهمترین دستیاران خود را که مسؤولیتهای مهمی در حزب کمونیست شوروی داشتند و لاجرم همکار او در اداره کشور بودند، یکی پس از دیگری کنار زد. در عوض شخصی مانند «یلتسین»، که مردی دایمالخمر بود و بعداً معلوم شد به هیچوجه به سوسیالیسم اعتقادی ندارد، یکی از مشاوران اصلی گورباچف شد.
برای یک انسان بیطرف و نه یک فرد عاشق کمونیست و شوروی، روشن بود که شخصی نظیر یلتسین نهفقط بهدرد نظام گسترده و متمرکز شوروی نمیخورد، بلکه سپردن مسؤولیت مهمی چون اداره شهر مسکو جز ویرانی و خرابی هیچ نتیجهای در بر نمیداشت.
یلتسین تنها یک نمونه کوچک بود و افراد زیادی بودند که از مدتها پیش اهمیت پرسترویکا را شعار خود کرده بودند، اما در واقع تلقی دیگری داشتند. هدف آنها زیرسؤال بردن نظام سوسیالیستی و واردکردن عنصر بازار بود بهمعنای آنچه در نظام سرمایهداری گفته میشود. البته بازار سوسیالیستی نیز وجود دارد اما منظور آنها جان دادن به بخش خصوصیای بود که بتواند رقیب بخش عمومی شود.
بودند کسانی که در دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی پیامدهای وجود مشاوران اینچنینی را مطرح میکردند. اما این موضوع نهفقط تأثیر چندانی در اقدامات گورباچف نداشت بلکه او افرادی مانند یلتسین را که دارای گرایشات عمیق توجه به بازار بورژوازی بودند در اطراف خود جمع میکرد.
به این ترتیب، مشاوران گورباچف مجموعهای از افرادی شدند که در واقع باور چندانی به نظام سوسیالیستی نداشتند و زیر شعار پرسترویکا نظرات اجتماعی- اقتصادی سرمایهداری خود را تحت عنوان اصلاحات به جامعه شوروی تحمیل کردند.
تردیدی ندارم که وضع در اتحاد جماهیر شوروی آسیبپذیر بود. چراکه اگر بدون این زمینه آسیبپذیری این اقدامات توسط منحرفین انجام میگرفت اینچنین ریشهدار در جامعه اتحاد جماهیر شووری تأثیر نمیگذاشت. در آن لحظات، بهجای گورباچف فرد رادیکال و معتقدی لازم بود که کاستیهای موجود را که همواره تکذیب میشد، صادقانه و صریح مورد توجه قرار دهد و راه برونرفت از آن را نه از طریق اتخاذ معیارهای اصلاحات بورژوایی بلکه با تکیه بر اصول خود نظام سوسیالیستی حل میکرد. به گمان من گورباچف از ضعف رهبری آخرین دهه اتحاد جماهیر شوروی نهایت سوءاستفاده را کرد و توانست با کنار زدن شخصیتهای عمیقاً باورمند به سوسیالیسم، راه ویرانگر فروپاشی نظام سوسیالیستی را برای دشمنان سوسیالیسم هموار کند.
آنچه لازم است مورد توجه قرار گیرد نهفقط جمع مشاوران گورباچف، بلکه ویژگیهای خود اوست که عمیقاً مورد توجه و ستایش رهبران دنیای سرمایهداری بهویژه خانم تاچر قرار گرفت. دنیای سرمایهداری در وجود گورباچف و نظریات او مناسبترین شخصیتی را یافت که منافع آنها را در روند تغییرات سیاسی و اقتصادی آتی شوروی به بهترین وجه ممکن تأمین کند.