گالیله ، مارکس ، روزولت و بقیه داستان !
در سال ۱۶۱۰ گالیله از سوی کلیسا مورد بازجویی و تفتیش عقاید قرار گرفت و محکوم شد . کلیسا گالیله را در انتخاب یکی از راههای زنده سوختن در آتش یا امضای توبه نامه و پس گرفتن نظریه اش آزاد گذاشت . گالیله نهایتا حرفش را پس گرفت و گفت : در حالی که کتاب مقدس را در آغوش میفشارم اعلام میکنم که ادعایم مبنی بر چرخش زمین به گرد خورشید ناشی از مستی بوده و سراسر اشتباه و دروغ است…
اما هنگام ترک دادگاه پایش به زمین زد و زیر لب آرام گفت : ولی من مطمئن هستم تو گردی لعنتی…
به نقل از مارکس درجایی خواندم که هر انسانی نهایتا در جای خودش قرار میگیرد … به عباترتی ساده هر کسی را برای کاری ساخته اند …
الان من پذیرفتم که مدعیان آزادی بیان و آزادیخواه و منتقد و مبارز و رهبرجدید هستند …
ولی حسی قوی درگوشم میگوید این عقب ماند ه های سابقا مجاهد ، فاقد هرگونه شعور و فهم سیاسی و اسکول تشریف دارند … آنها عملا جهت رستگاری آخوند حاکم تلاش میکنند و انگار حوزه علمیه قورت دادند !
البته به نام دفاع از آزادی بیان و انتقاد ، یعنی خودشون به خودشون میگن منتقد … منتقدینی که با زنگوله و لجستیک عمو سام زنده شدند …
به قول روزولت جماعتی که به خاطر نام و نان از آزاد منشی خودش میگذرد نه لایق نام است و نه لایق آزادی…
16.05.2020
اسماعیل هوشیار