پيام تو ميماني شب و صياد رفته و يكسر آشيان برباد رفته نه شاهيني ، نه پرواز بلندا تماشا از نگاه ياد رفته تنها شب و شمع و شراب از من گريزان قدمهاي سراب از من گريزان چنان بيگانه خو گشتم كه حتي هواي اضطراب از من گريزان امين آريبل جنوري ٢٠١٥ ترسايي هالند Share on FacebookTweetFollow us