سیلِ اشکِ دیده ام را بیوفا نادیده رفت
ازفغان وناله ام پا درگریزترسیده رفت
میدوید تا غیب زد از چشم من آن دلربا
یک نگاهِ خیره برما دیده ولرزیده رفت
بعدِ چند روز دیدمَش آن ظالمِ دیر آشنا
با حریفانِ دیگر از پیشرو خندیده رفت
آبِ سردِ برسرِ این مجمرِعشقم بریخت
دامنِ مِهرو وفایِ خویشرا برچیده رفت
چند نگاهِ کوتهی از گوشهٔ چشمش نمود
خود بنادانی زده گویا که نا فهمیده رفت
می نَشاید شکوه ای بنمود ازاین سنگدل
زانکه ما را دروفاومِهر ناسنجیده رفت
گرفروغِ دیده ای مارا رَبودفرقی نکرد
دیدِ دل مارا بوَد هرگاه فروغِ دیده رفت
13/1/2014
باتقدیم احترام فروغ ازلندن
بمناسبت مولود سرور کاینات فخرِموجودات رسُول اکرم «ص» سروده شد
غزلخوانِ احمد
در نایِ ما نوایِ نیستانِ احمد است
اندرگُلوصدایِ غزلخوانِ احمداست
هریک پناه بُرده ای دربارِ احمد ایم
ایمانِ ما فشرده ای ایمانِ احمد است
باید که از بهشت خدا سر بدر کنیم
طوبی برایِ پیروِ قرآنِ احمد است
این بلبلانِ نغمه سرا در دیارِ غرب
ازعاشقانِ مکتب ودیوانِ احمد است
این روز زاد روزِ رَسُولِ خدا بوَد
دارا بلُطفِ خود،قدردانِ احمد است
تبریک وتهنیت به همه مومنانِ دهر
برآنکه قرنها شده دربانِ احمداست
خالقِ درودِ خود بِفرستت برای او
مومین بهرکجا،ثناخوانِ احمداست
از بهرِعـفو نزدِ خداوندِ ذوالجلال
دایم فروغ فِتاده بَدامانِ احمد است
13/1/2014
باتقدیم احترام حسن شاه فروغ