موج رستا خیز
زمین را سوختند ای موج رستاخیز با ران شو
برآ از قلهء آفاق خورشید بهاران شو
هوای دیگری میخواهد این او ضاع بی سامان
زبون کن لشکر شب را نسیم صبحگا هان شو
غریو تازه بر پا کن وزین بنبست ها بگذر
بهم شو قطره قطره موج دریای خرو شان شو
فر و رفتن به گرداب بلا هنگامه عشق است
اگرپا بند عشق استی حریف موج وتو فان شو
طلسم دیو را بشکن ، سرآید ظلمت شب ها
چراغ روشن تاریخ اجداد و نیا کان شو
در آنجایی که حق پا مال و آزادی بود در بند
فروغ راه آزادی وحق خواهی و احسان شو
تن بیمار میهن خسته و محتاج در مان است
بروی زخم مرهم کن برای درد درمان شو
علاج درد هجران با شعار و شکوه نتوان کرد
به ملاک عمل ، نوش و نوای این نیستان شو
نجات مردمان در همدلی و وحدت و یاریست
به پا کن جنبش و حماسه پیشآهنگ دوران شو
در ین آشفته با زار سیاست ها مکن بیداد
زجا بر خیز اگر خواهی رفیق داد خواهان شو
اصول کارهمسویی زخودبگذشتن است ای دل
فدای ملت هردم شهید و قهر ما نان شو
جهان کهنه را بگذار با جنگ و جدل هایش
جهان نو به پا کن مشعل ره جوا نان شو
جهان علم مشحون از هزاران آفرینش ها ست
برآ از قعر ظلمت ، افتخار عصر کیهان شو
زمین راسوختند ،امابه عمقش ریشه ها باقیست
بزر کن دا نهء همبستگی ، همرزم دهقان شو
که سوختنها سرآغازیست رویشهای دیگررا
بیا ای با غبان آینده ساز این گلستان شو
عبدالو کیل کوچی