نوشته: سرژ شاربونو
منبع: لو گران سوار – ۲۸ اوت ۲۰۱۴
امروزه دولت جنگطلب و نظامیگرای هارپر(*) دربارهٔ امپریالیسم روس سخن میگوید!
چند پایگاه نظامی روس در خارج از مرزهای روسیه وجود دارد؟ در قیاس با نیروی دریایی واقعاً موجود آمریکا که در سرتاسر کرهٔ زمین پخش است؛ بسیار کم.
کالمرز جانسون، استاد دانشگاه فلوریدا و مشاور سابق سازمان سیا بین سالهای ۷۳ـ۱۹۶۷، شمار پایگاههای نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۶ در ۴۶ کشور دنیا را، ۸۶۵ عدد برآورد کرده بود که در این پایگاهها ۱۹٠هزار نظامی و ۱۰۰هزار غیر نظامی خدمت میکردند.
اگر کسی بخواهد دربارهٔ خطر امپریالیسم سخن بگوید باید سعی کند در محدودهٔ واقعیتها باقی ماند.
چه کسی بود که به عراق و افغانستان هجوم برد؟ چه کسی به مدت هشت ماه لیبی را بمباران کرد تا بتواند رئیسجمهور، بخش عمدهای از خانوادهٔ او و اغلب هوادارانش را به قتل برساند؟ چه کسی لوران گباگبو را در ساحل عاج سرنگون کرد؟ چه کسی این دیوانههای «الله اکبر» را استخدام کرد و آموزش داد، از لحاظ مالی و تسلیحات آنها را تأمین کرد برای آن که بتوانند رئیس جمهوری سوریه را به قتل برسانند؟
دولت هارپر با مالیاتهایی که میپردازیم، شش جنگنده فانتوم ۱۸ را که هر ساعت پرواز آن ۲۵۰هزار دلار هزینه دارد، نظامیان آماده به نبرد را در دو ناو جنگی، و ناوهای ضد زیردریایی رژینا (ان. سه. اس. ام.) را در ماه آوریل گذشته و همچنین ناوهای ضد زیردریایی تورونتو (ان. سه. اس. ام.) را با ۲۵۰ ناوی آماده به نبرد در ماه ژوئیهٔ گذشته روانهٔ مرزهای اوکرائین کرد. باید به این فهرست چرخبالهای جنگی و دو ناو باربری رهسپار منطقهٔ جنگی نیز افزوده شود. هزینهٔ حضور نظامی کانادا در مرزهای اوکرائین از ۳۷۰هزار دلار در ساعت فراتر میرود. و آن وقت دربارهٔ امپریالیسم روس سخن گفته میشود!
آیا روسیه به کشورهای خودمختار تاخته است یا این که در حال آماده کردن خود برای دفاع در برابر حمله احتمالی کشورهای به اصطلاح صلحدوست عضو ناتو است؟
از ماهها پیش، ناتو مستقیماً روسیه را تهدید میکند. همین دیروز بود که راسموسن، دبیر اول سازمان ناتو اظهار داشت که میخواهد لشگریانش را به مرزهای روسیه رهسپار کند.
دولت های جنگطلب ناتو، مانند دولت نظامیگرای هارپر، به وضوح ما را بهسوی جنگی بزرگ میکشانند. باران تحریمهای اقتصادی، بدگوییها و تحقیرهای رسانهای، تحریکهای نظامی و اتهامات بدون مدرک از ماهها پیش، بر ضد روسیه میبارد (هیچگونه مدرک رسمی در مورد گفتوگوها و دادههای پرواز یا به عبارتی محتوای جعبههای سیاه پرواز ام. اچ ۱۷ در اختیار رسانهها قرار نگرفته است).
همه میدانند که نخستین قربانی هر جنگی، اطلاعات، واقعیتها و فاکتها هستند. این مطلب مهم را نباید فراموش کرد.
آشکار است که ما تحت تبلیغات جنگی شدیدی قرار گرفتهایم. رسانههای ما، بهجای این که به ما اطلاعاتی واقعی بدهند، تلاش میکنند تبلیغاتی را به ما انتقال دهند که ما تحت تأثیر آنها، روسیه را محکوم کنیم و حتی از رئیسجمهورش متنفر شویم. و بدین ترتیب، آهسته آهسته رضایت ما را برای جنگ بهدست آورند.
همچنین ما را به مرز تنفر از اوکرائینیهایی که در پی یک همهپرسی میخواهند به روسیه ملحق شوند، میرسانند. و در برابر نگاههای خیرخواهانهٔ ما، همان اوکرائینیها را بمباران میکنند.
برای درک بهتر مسأله و مشخص کردن این نبرد، باید به کنفرانس مطبوعاتی ۲۴ اوت دو نمایندهٔ اوکرائینیهای به اصطلاح «طرفدار روسیه» گوش داد.
مضامین مطرح شده از سوی این دو نفر، روشن و دقیق هستند. آنها تصویری هوشمندانه و قابل فهم از وضعیت موجود ارائه میدهند. آنها برایمان دلایل مبارزهشان را اعم از میهندوستی گرفته تا ملاحظات اقتصادی، بیان میکنند. مطالب مطرح شده در این کنفرانس مطبوعاتی مسخره بودن اطلاعاتی را که تا بهحال به خورد ما داده شده بود، آشکار میکند.
بههمین دلیل، برای درک بهتر روسیه و تصمیمات رئیس جمهوری آن، باید فرصت گوش دادن به کنفرانس مطبوعاتی ولادیمیر پوتین را به خود داد که در ۴ مارس برگزار شد و همچنین سخنرانی مهم ایراد شده او را در ۱۸ مارس ۲۰۱۴، مد نظر قرار داد.
برای این که بتوانیم از وضعیت موجود درک درستتری داشته باشیم، باید به دو طرف درگیری گوش فرا دهیم و نگاهی به پشت سکه نیز بیاندازیم. رسانهها قضاوت ما را دستکاری میکنند. به ما، بهجای اطلاعات واقعی و قابل کنترل، احساسات و هیجان تحویل میدهند. به ما، بهجای فاکتها و واقعیتهای زندگی مردم، کلمات هارپر، راسموسن، اوباما، مرکل و اولاند را تحویل میدهند. ما هرگز اوکرائینیهای عادی، عراقیهای عادی، افغانیهای عادی، سوریهایهای عادی یا لیبیاییهای عادی را نمیبینیم. درست مثل این که این افراد وجود خارجی ندارند. با وجود این، همین افراد هستند که بمباران میشوند. و آن هم با مالیاتهایی که ما میپردازیم!
در دموکراسیهایمان، ما دارای هیچگونه قدرتی نیستیم.
آنچه برایمان مانده است، پافشاری در آگاه بودن، آگاه کردن و اعتماد به قضاوتهایمان دربارهٔ موقعیتها و ارزشهای انسانهاست.
(*) استفان هارپر، نخست وزیر کانادا از سال ۲۰۰۶