عوض نمود
نوشته : نذیر ظفر 14/04/01 ورجینیا
آن ســـرو ناز مهر و وفا را عوض نمود
راه خـــود و محبــــت ما را عوض نمود
بــــهر فریــــــــب من ز پس پرده ء ریا
خود را کنار کرد و صدا را عوض نمود
آن با صـــفا که باور دل را بدست داشت
چون آهوی رمید و صفا را عوض نمود
زاهد چو دید دهــر پر آشوب گشته است
عمــــامه را کشید و دعا را عوض نمود
ساقی ما کــــه منصـــــف بزم خمار بود
بر دور ما رسید ؛ صهبا را عوض نمود
امید زنده گی دگـــــر از خاطرم گریخت
ما را فنا نمود و بقـــــــا را عوض نمود
خجالت نمیکشند – نوشته نذیر ظفر 14/23/01
دزدان نـا بـــــــکار خجالت نمیکشند
از قـتل و انـــــفجار خجالت نمیکشند
ریزند خـــون ناحـق مردم به امرغیر
از ملک ســـــوگوار خجالت نمیکشند
لـــــعن خدا و نفـرت مردم گر فته اند
ایـن نطــــفهء شرار خجالت نمیکشند
دین را بـلا مـــــعرفی کردند در جهان
در پیــــــش کردگـار خجالت نمیکشند
کــــــــــفتار های بی خردو حامیان آن
زین وضع شرمسار خجا لت نمیکشند
آنان که طرح صـــلح به اشرار میدهند
از مـــــــــلت ء فگار خجا لت نمیکشند
وجدان اگر چـه نیست به آییـــن طالبان
از شــــــــــرم روزگار خجالت نمیکشند
دعــوای دین و دولت و انصاف میکنند
با کـــذب شا خــــــــدار خجالت نمیکشند
صف بسته قبر پاک شهیدان به هر کنار
از توغ هــر مــــــــزار خجالت نمیکشند
اشک یتــــــــــیم بی پدر از مژه میچکد
زین اشــــــک بیشمار خجالت نمیکشند
سر مــــــــیبرند خانم معصوم و پاک را
از ناله هـــــــــای زار خجا لت نمیکشند
دیوانه وار فـــــــــــتوا و دستور میدهند
زن را به سنگـــــسار؛ خجالت نمیکشند
اندر خفـــا شراب و قمار است بزم شان
این فاــــــــــقدان عـار خجالت نمیکشند