آغوش مادر وطن!

امین الله مفکر امینی       2024-08-12! مــرا مادر وطن ومردمش بس گرامیســـت هرکه مادروطن…

نور کهن 

رسول پویان  نـور کهن ز روزن دل جلوه گر شدست  هـور از…

بمناسبت  ۷۶ و مین  سالروز  تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر  

نوشته از بصیر دهزاد  اوضاع وخیم کنونی بین المللی، حلقه تنگ…

دادخواهی برای مهاجرین افغان که از تاجیکستان اخراج اجباری می…

من محمدآصف فقیری نویسنده و پژوهشگر و مدرس حقوق و…

عرفان در سیاست

– دکتر بیژن باران ایران از سده 19 با نپذیرفتن…

دعوت صالح به آمریکا و" هفت خوان رستم "اختلاف های…

نویسنده : مهرالدین مشید  چرخش در سیاست آمریکا یا ابزاری برای…

پردۍ ناولې پروژې ودروئ

عبدالصمد ازهر                 …

حقوق بشر 

تدقیق و نگارشی از سخی صمیم.   حقوق بشرچه نوع حقوق راگویند…

ترجمه‌ی شعرهایی از آقای "آسو ملا"

(به کُردی: ئاسۆی مەلا) شاعر کُرد زبان توسط #زانا_کوردستانی  (۱) مفت مفت‌اند، شلوار،…

فرهاد پیربال

استاد "فرهاد پیربال" (به کُردی: فەرهاد پیرباڵ) نویسنده، شاعر، مترجم،…

چگونگی شرکت هوایی آریانا در چند دهه اخیر

من محمدآصف فقیری نویسنده وپژوهشگر٬ که چندین مقاله در ژورنال…

سرنوشت ناپیدای دو هم سرنوشت

نویسنده: مهرالدین مشید مناظرۀ پیر خردمند و راهرو عیار  مردی شوریده حال…

ترجمه‌ی شعرهایی از استاد "طلعت طاهر"

(به کُردی: تەڵعەت تاهێر) شاعر کُرد زبان توسط #زانا_کوردستانی  اختیار همه‌ی  اعضای…

ترجمه‌ی شعرهایی از استاد "صالح بیچار" (به کُردی: ساڵح بێچار)…

همچون خاشاکی در باد  روزی مرگ، می‌آید و به نزد عزیزانم، می‌بَرَدم  مُبدل…

ترجمه‌ی چند شعر از خانم "#سارا_پشتیوان" توسط #زانا_کوردستانی

هنوز هم از تاریکی می‌ترسم  ولی تو دیگر از ترس‌های من…

 رهبرم

                رفتی به جاودانه ونام تو زنده است در قلبها همیشه مقام…

په کابل کې د علامه عبدالشکور رشاد بابا شلم تلین…

تېره یکشنبه د لیندۍ یا قوس پر ۱۱مه په کابل…

    نیو لیبرالیزم چگونه انسان، انسانیت و ارزش های انسانی و…

سلیمان کبیر نوری امروز، اهرمن نیو لیبرالیزم خونتا یعنی امپریالیزم خون…

طالبان دستخوش بازی های آشکار روسیه و چین و بازی…

نویسنده: مهرالدین مشید سایه ی سنگین دیپلوماسی روسیه و چین و…

اشک سیل آسا 

رفتی و با رفتنت روی غزل بی رنگ شد سکته گی…

«
»

علم و هنر تعهد

دکتر بیژن باران

منشا اشتباهات ندانستن نبوده؛ بلکه اعتقاد کورکورانه است .خوزه ساراماگو

ادبیات تعهد جهانی است. حتی نام دانشمندان کنشگر مراقب مسایل اجتماعی در بین مردم درخشان تر می شود. خدمت به انسان گرایی همارز با خدمت به علم است: تکامل انواع داروین به ضد تبعیض سیاهان در امپراتوری انگلیس؛ رهبری راسل ریاضیدان و سارتر فیلسوف در تریبون محاکمه و جنبش ضدجنگ هندوچین؛ تلاش آینشتاین برای صلح جهان، سوسیالیزم، سازمان ملل متحد. این نامها در عرصه انسانگرایی همگن با لورکا، نرودا، گلسرخی اند.

 اصولن دانشمندان مترقی شهرت خود را از راه همدردی با انسانها، نه تبختر و خوشگذرانی بدست آورده اند. جوردانو، گالیله، چامسکی- بخاطر انسانیت شهرگی بدست آورده اند نه فیزیک صرف یا علم ناب. برتراند راسل با توجه به نبود منطق در زور می گوید: بدون داشتن مقداری شر در درون خویش نمیتوان با شر مبارزه کرد.

شعر تعهد بخشی از فرهنگ تعالی جامعه است؛ که در زنجیر فرهنگی با هنرمندان، دانشمندان، مصلحین اجتماعی برای پیشبرد اجتماع و تقلیل یا رفع ستم است. بنمایه شعر تعهد در جامعه طبقاتی است؛ نه مکاشفه ذهن یک شاعر یا رقیبی برای شعر حاشیه. شعر تعهد از نظر حجم و تاثیر فرهنگ مردم تمام ادبیات را دربر میگیرد. یک دلیل محتوای شعر تعهد مردم است که خواست اکثریت غالب جامعه است. وجه غالب ادبیات یک قوم کل ادبیات و شعر تعهد است.

سارتر در 1945 نظریه ادبیات تعهد را در تقابل با ادبیات تخدیر استعمارنو عنوان کرد. این نظریه به مشعر نقادان، برنامه آموزش دانشگاه، فرهنگ اقوام دیگر وارد شد. سپس فانون، فوکو، ادوارد سعید آنرا ادامه داده؛ اکنون بنیانگرایی دینی خاور میانه با عملیات انتخاری، مسلحانه، تبلیغی همراه است. نظریه سارتر در حقیقت بر روال و رواج ادبیات جهانی اثری ندارد. درست مانند گردش زمین بدور خورشید که کلیسا آنرا بطور سطحی، بصری، بغلط در دگم/ جزمی عکس واقعیت 1500 سال تبلیغ و به خلق حقنه می کرد. این دگم خرافی غلط قهار اثری بر حرکت منظومه شمسی نداشت.

در سده 16م کپلر حقیقت غیر حسی زیر را اثبات کرد: خورشید ثابت و سیارات بدور آن در گردشند. یعنی حقیقت همیشه وجود داشته؛ آگاهی که کپلر به انسانها داد نوین بود. برخی آنرا پذیرفته؛ بنیان علم اقیانوس پیمایی، جوشناسی، فضانوردی را گذاشتند. برخی بازهم نظرات غلط قبلی را قبول داشته. این 2گانگی در برابر آگاهی حقیقت در تاریخ تکرار شده؛ برخی با دیگر خرافات نشخوار کرده؛ نظریه های علمی تکامل داروین، وراثت مندل، تنازع طبقات مارکس، روانشناسی لاکان را نمیپذیرند.

تعهد فقط در شعر و ادبیات نیست. در کنش اجتماعی، علم، هنر هم وجود دارد. از سنودن با فاش سازی جاسوسی جهانی ان اس ای تا نهادهای بشردوستی سازمان ملل، پزشگان بدون مرز، خبرنگاران بدون مرز، دیده بانان صلح سبز. همه دانشمندان و فیلسوفان در تغییر جامعه فعال اند. علم جهانشمول و تجربه آن تکرارپذیر است. شعر تعهد جهانشمول بوده؛ در هر فرهنگی تکرارپذیر است. می توان همزاد یک شاعر متعهد را در فرهنگ دیگر یافت.

جایزه نوبل بزرگترین جایزه جهانی همراه با دقت نظر هیئت ژوری آن برای ادبیات تعهد است. این جایزه در 100 سال گذشته به سارتر، کامو، پاسترناک، سولشنتسین، نرودا، پاموک، مولر داده شده. در این جایزه برای گزینش مولف تاکید بسیار بر تعهد است که معیاری جهانی برای تشخیص ادبیات ارزنده و انسانگرا در برابر ادبیات بازاری و فرمایشی است.

دانشمند و شاعر تعهد بجز استعداد، تحصیل، تخصص- نیاز به شخصیتی کنجکاو، برونگرا، انساندوست دارند. تصویر ستم بر بینوایان، زحتمکشان، ضعیفان، غیرخودیها را مولر در خشونت سازمان امنیت رومانی همانگونه افشاء کرد که داستایوسکی له شدن عزت نفس فقیران زیر چکمه اشراف تزاری را تصویر کرد. کودکان فقر اسیر سرمایه دار طماع دیکنز، فرهنگ اعماق گورکی، بیعدالتی در داستانهای ویکتور هوگو – نمونه های دیگر ادبیات تعهدند.

شعر تعهد تنها نیست. در سطح جهانی همرزمان شاعر تعهد را میتوان در صفوف هنرمندان و پیکارگران اجتماعی در هر کشور و قوم دیگری دید. در تاریخ هر جامعه ی خودی همرزمان شعر تعهد در جبهه هنر، مبارزات اجتماعی، ادبیات مترقی، حتی در ورزش با محمد علی مشتباز، تختی کشتیگیر دارد. خویشان شاعر تعهد را در هنرمندان، مصلحین اجتماعی، انسانهای عدالت خواه، قانونمدار، نوعدوست میتوان یافت.

همانطور که کشف قوانین فیزیک جهانشمول اند. یعنی در اروپا، آسیا، آفریقا، آمریکا، اقیانوسیه میتوانند با توانهای ذهنی و تحصیلات تخصصی بدست آیند؛ شعر جهانی هم جهانشمول است. خیام و مولوی با شعر تعهد خود به انسانیت در هر زبان و هر محل فرهنگی در جهان قابل فهم و ستایش اند.

ادبیات تعهد اختراع چند نویسنده و شاعر بومی نبوده؛ یک طیف وسیع و مانای جهانی و تاریخی است که بخش غالب ادبیات را در جهان تشکیل می دهد. شعر تعهد یک واقعیت جهانی است که در تاریخ ادبیات هر قومی دیده می شود. ادبیات تعهد بازو به بازو با مصلحین، روشنفکران، کنشگران اجتماعی در جهت پویش تاریخ اند. ادبیات بازاری، تفریحی، شعر ناب در غربال تاریخ از ادبیات تعهد چون اقلام کلامی با تاریخ مصرف تفکیک شده؛ به زباله دانی تاریخ ریخته می شود.

ادبیات تعهد به اوستای زرتشت، صحف سانسکریت ریگودا، اعدام سقراط در هزاره اول ق.م. می رسد. در گاهان زرتشت: یسنا، هات ۴۴، بند 5 در باب زمان پرسش آمده: کدام سازنده اولین بار نور و تاریکی هر دو را در جای خود قرار داد؟ کدام سازنده خواب و بیداری را در/ برای انسان در جاهایش قرار داد؟ این کیست که سپیده، ظهر، شب، لحظه‌هایی را تعیین می کند که خواست دستیابی به چیزی به فرد یادآوری می‌ شود؟   ghiasabadi.com/zoroaster_gatha_02.html

تعهد شاعران ایرانی جدا از تعهد شاعران یونانی، ترک، روسی، آمریکایی، اسپانیولی، عرب نیست.  همه برای بهبود وضع اجتماعی انسان فعالند. آنها در کشورهای دیگر هزاران همراه دارند: هنرمندان مترقی مانند تئوردوراکیس، پیکاسو؛ مصلحین اجتماعی مانند گاندی، لامبراکیس، مارتین لوتر کینگ؛ نویسندگان عدالتخواه مانند داستایوسکی، هوگو، چخوف، دیکنز، مارک توین، سن اگزوپری. شاعر تعهد بومی خویشان خود را در امیرکبیر وزیر، تختی جهان پهلوان، فرهاد خواننده دارد.

اصولا تضاد با طبیعت را دانشمندان، تضاد با سیاست را ادبا تقلیل می دهند. در حل تضاد با طبیعت دانشمند به تضادهای اجتماعی هم تفقد دارد: رازی، خیام، دکارت، نیوتن، کپرنیک، پاولوف، مندلیف، پاستور، لاوازیه، فاراده، شرویدینگر، مارکونی، مندل با خرافات و طبیعت مبارزه کردند. تعهد گالیله، داروین، لومومبا، مندلا- جدا از تعهد رودکی، فردوسی، خیام، حافظ، سعدی، مولانا و در سده اخیر لاهوتی، هدایت، دکتر ساعدی، بهرنگی نیست.

شعر تعهد از 3 هزار سال پیش در ایران، چین، یونان، روم، اسپانیا، شیلی، یونان، فلسطین، افغانستان، هند، عراق می درخشد. رهروان فروزانی چون برشت، لورکا، نرودا، حکمت، الوار، نیما را پرورش داد. تازه شعر تعهد در هنرهای دیگر هم برادر و خواهر دارد: سقراط، بتهوفن، تئوداروکیس، گویا، وان گوگ، الوار، سارتر، گورکی، پاسترناک.

لیست بسیار طولانی است: از زرتشت، سقراط، مانی، مزدک، بابک، رازی، خیام، دکتر ارانی، دکتر فاطمی تا جوردانو، گالیله، لاوازیه، داروین، آینشتاین، ساخاروف. همانگونه که ویتمن، برشت، الوار فرهنگ شعر غرب را ارتقاء دادند تا فرهنگ قانون آنها انسانی تر شد؛ سپس قانونمداری غرب به شرق در قالب حقوق بشر به سرزمین فردوسی، حافظ، مولانا نشت کرد.

دکتر مصدق الگوی قانونمداری و ملیت، تختی و قلیج خانی الگوی مروت و انساندوستی، بهرنگی الگوی تربیت و تیزبینی، هدایت الگوی جسارت و طنز شدند. در برابر آدمهای دزد، جانی، شکنجه گر، متملق که در راس حاکمیت 100 سال گذشته لانه کرده اند. آنها در قلدری، جبن، خودکامگی، چاپلوسی، دگر آزاری، لگدمالی قانون، پول پرستی، جاهطلبی، تملق استعمار- نمونه های منحط اخلاقی اند. شاعران تعهد با انسانهای باوجدان دیگر نمونه های اخلاق عالی و انسانیت برای جوانان کشور بوده؛ این الگوهای اجتماعی برای آینده یک ملت ضروری اند.

خورشید در شعر تعهد طلوع می کند. هر خردمندی بدون اختلالات فکری، شخصیتی، روحی- با کمی وجدان جانب شعر تعهد را می گیرد. آیا کارو، کوش آبادی، توللی که لحظه ای در رخوت عافیت طلبی فرو رفتند؛ نادم نشدند؟ البته وجود وجدان در اینها اصل موضوع است. انسانها بخاطر حقوق دیگران مبارزه میکنند – چه در کسوت روزنامه نگار، شاعر، حقوق بشر، یا مقوفه، نذر، خیرات به مستمندان. چرا در فیلم و موسیقی عنصر تعهد به رفع ستم در اجتماع دیده می شود؟ البته رفع ستم تجرید است که در شرایط کنکرت زمانی- مکانی اشکال متعدد شعر و هنر تعهد بخود میگیرد.

از مرثیه اعدام چریکهای جوان در “جمعه ها خون جای بارون میچکه” فرهاد تا فیلم باشو بیضایی با رابطه زبانی/ هوشی یک پسربچه خوزی در خانواده گیلانی در جنگ 8 ساله دهه 60 تا زندان رفتن و آزار شدن خبرنگار- اشکال متفاوت مبارزه برای حقیقت، عدالت، بهبود جامعه اند. همه عناصر طیف مبارزه برای تعهد اجتماعی اند.

اینجا  صحبت سر شخصیت و انصاف فرد است نه تخصص در شعر، حرفه، یا فلسفه.  پس تعهد قبل از اینکه در شعر تبلور یابد در شخصیت شاعر وجود دارد. البته نبود وجدان در فرد هر چیز را بقول داستایوسکی ممکن میکند – حتی جنایت را.

فرخی دربار محمود؛ دکتر خانلری سناتور مدیر ماهنامه سخن، دکتر هشترودی استاد فیزیک، سنتگرایان ارمغان، 1000 ها شاعر که بوقت خودشان خدا را بنده نبودند؛ منم می زدند؛ برای شهرگی و منزلت فرو می غلطیدند. فحاشی به شاعران مانا می کردند؛ به آنها بد و بیراه می گفتند. شاعران مانا را بی سواد، تعهدی، حزبی مینامیدند- بویژه در 100 سال اخیر.

شعر تعهد در پیشبرد آثار و عقاید مترقی در جامعه در تقابل با حاکمیت قرار می گیرد. حاکمیت صرفا شامل دولتیان نمی شود؛ در برگیرنده اقشار بافرهنگ عقبافتاده و گذشته گرا هم می شود- چه گذشته فاتحان غارتگر چه خرافات عوامانه قرون وسطایی. درگیری فروغ بیشتر با جامعه پدرسالار بود تا با ساواک؛ برخلاف سلطانپور. ولی هر دو شجاعت اجتماعی داشته با نیروهای پیشامدرن دست و پنجه نرم کردند.

شاعر تعهد در جهان و تاریخ تنها نبوده؛ گامهایش پر صداست. اگرچه در زندان خصم قرار میگیرد؛ او رهرو پویش تاریخ بوده؛ گلوی فریاد ستمدیدگان است. او بر زمین ناپایدار راه میرود؛ ولی در تاریخ طنین صدای او بگوش میرسد. شعر تعهد بومی نیست انسانی است. از فردوسی و مولانا تا لورکا و نرودا- شعر تعهد برای بهبود وضع انسان سخن می گوید.

شعر تعهد به فرهنگ نشت کرده؛ در روندی بخشی از فرهنگ بصورت جملات قصار برای گفتار، کردار اعضای آن فرهنگ می شود. تسکین درد با آسپرین، رفع عفونت با آنتی بیوتیک، پیشگیری از امراض عفونی با واکسن- همان است که ادیبان با قلم برای افشای ستم، استعمار، استثمار می نویسند. پس شعر تعهد جبر جامعه برای تعالی است؛ نه سلیقه چند شاعر خودآزار.

تعهد مقطعی، درونی، بومی نبوده؛ همیشگی، همه جایی، سرمدی است. در طول تاریخ ادبیات فارسی از پیشا کلاسیک شفاهی با نبرد نیکی و بدی در اوراد زرتشتی، میترایی، زروانی، مانی تا عرفان کلاسیک قرون وسطا تا حقوق شهروندی عصر مدرن با آی آدمهای نیما، هوا بارانی است و فصل پاییز/ گلوی آسمان از بغض لبریز هیلا صدیقی ادامه دارد.

تعهد رفتاریست که منشاء در وجدان بیدار و آگاهی از تبعیضات اجتماعی در ذهن فرد دارد. پس شاعری که تعهد را مسخره می کند؛ وجدان و آگاهی ش دور زده شده؛ مراکز لیمبیک تمساحی ش اولویت در جریان ذهنی او دارند. تعهد تبلور اجتماعی وجود وجدان و آگاهی در ذهن است. لذا رد ادبیات تعهد رد وجدان و آگاهی است. رد این نظر سعدی است: بنی آدم اعضای یکدیگرند../ چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نباشد قرار.

شعر تعهد تبلور وجدان حقیقت گو، افشاگر ستم، تلاش برای تغییر وضع موجود است. شاعر تعهد اگر شعر نمی گفت، آموزگاری نمونه میشد مانند دکتر براهنی، دکتر کدکنی. اگر حقوق می خواند وکیلی با انصاف چون سلطانی، ستوده، زرافشان، عبادی می شد. پس برای تعهد، فرد باید افزون بر منافع فردی، دایره ای بزرگتر از خود را در ذهن داشته باشد. دایره در سطح دوستداران شعر، در سطح ملی، منطقه، انسانی داشته باشد. آیا حافظ یا مولوی برخلاف مداحانی چون منوچهری، سلمان ساوجی اگرچه زندان افتاد-تصمیم آگاهانه گرفتند که برای انسان با سجایای والا شعر بگویند؛ یا ذات و شخصیت آنها در جهت تکامل جامعه و تاریخ بودند؟

جوانان شیفته شعر تعهد می شوند؛ نه بخاطر قشنگی و مشنگی آن یا خودآزاری و زندان بخاطر آنست.کشش آنها بخاطر هنجارهای جهانی انسانیت، تعامل برای بهبود وضع زحمتکشان، آزادی بیان، توان شخصیت آنها به ارتقا و تعالی می باشد. آنها از سلیقه شاعر حاشیه، حذر می کنند؛ از تریاک، نامفروشی، دوست فروشی، طفیل دولت، مماشات با وضع موجود، بددهنی به انسانهای شریف حذر می کنند.

چپ خواهان تغییر وضع موجود است؛ راست حافظ وضع موجود است. گاهی روشنفکر بریده از چپ وجدان خود را اینگونه تشفی می دهد: چپ جنایات عدیده در تصفیه های استالین، محاصره شهرها از طریق روستای مائو، شهری زدایی پال پات کرده. آیا شعار انسانی عیسی ربطی به زور تفتیش عقاید مجریان کاتولیک قرون وسطای اروپا دارد؟

ولی دفاع از ستمدیدگان جامعه یک عنصر عینی موجود در هر جامعه است. ربطی به رهبری خودکامه در شوروی سابق، چین سرخ، کامبوج 1975 ندارد. این ستم هنوز هم در جامعه پیشرفته غرب بصورت حق کشی مهاجران شرقی، فقرای بومی، خشونت به برخی زنان، نظامیگری در مناطق نفوذ ادامه دارد.

تبلور استبداد در شعر بکرات دیده می شوند. وقتی دولت آزادی تشکل را غدغن می کند؛ شعارهای عدالتخواه اوج گرفته؛ زیرا شعارها از عینیات جامعه و تخیلات وجدان عدالتخواه سرچشمه می گیرند. مجریان آتی این شعارها برای مردم ناشناسند. آنها در تشکیلات صنفی، کمیته های محلی، مسندهای اداری با رفتارشان در رسانه های آزاد شناخته می شوند.

در بازه هایی از زمان شاعر تعهد سخنران و تهیجگر است مانند لورکا، نرودا، ناظم حکمت، سلطانپور. در دوره ای هزال و هجوکن است؛ مانند زاکانی، مارک تواین، برنارد شاو، وایلد. زمانی در دانشگاه ترویج عقاید و رفتار نوین را می کند؛ مانند برشت، براهنی، خویی، آرین پور، کدکنی. در لحظات تاریخی شاعر تعهد، مسلح در خط آتش قرار می گیرد؛ مانند مائو، گوارا، هوچی مین، لورکا، الوار، سان اگزوپری.

ولی دولت اختناق امکان شناخت از اعمال رهبران را از مردم ستانده؛ آنها را زندان می کند. استبداد به انقلاب منجر شده؛ ولی نوع جدید استبداد را در خود می پروراند. این مجریان منحط شعار را در روند تکوین انقلاب اکتبر، دهه سیاه و خونین 30م، فروپاشی اردوگاه در پایان دهه 80م می توان دید. لذا سلطانپور در با کشورم چه رفته؟ شعار را عمده کرده؛ مجریان شعار را ندید گرفته؛ یا ایثار خود شاعر را به مجریان تعمیم می دهد:

ای دست انقلاب

مشت درشت مردم

گل مشت آفتاب..

کانون موسیقی مترقی برونمرزی نمونه هایی از تلفیق شعر و موسیقی رزمنده تهیه کرد: میرزا، صمد، آفتابکاران جنگل با مطلع سراومد زمسون سروده سلطانپور. شعر تعهد بجز حالات تغزلی فردی، هیجانات روزانه اجتماعی، مسایل ملی را در شعر با اوزان هجایی، ارکان متغیر، قافیه، سطر نامساوی آوردند. این سبک محتوای پوینده در شعر، موسیقی، اجرای پس از انقلاب با یار دبستانی باوج پذیرش جوانان رسید.

آیا می توان یک اثر هنری را تبلور ذهنیات هنرمند و عینیات جامعه تاویل کرد؟ عدم ایقان در شعر پدیده مدرن است. در شعر کلاسیک ثنویت، ایقان، سیاه/ سفید الویت دارند. در شعر مدرن گاهی احتمال، شک، خاکستری، شاید، برم/ نرم، بکنم/ نکنم، ممکنه، ببینم- سایه می گسترند. در سلطان قلبها شعر از شیرازی عدم ایقان 2دلی آمده. در این شعر مفصل اول به لهجه محاوره تهرانی ولی بقیه به فارسی ادبی آمده- شاید بدلیل این که زبان مادری ترانه سرا تهرانی نبوده؛ زبان تحصیلی او فارسی ادبی است.

در 1347 سلطان قلبهای فردین، با موسیقی انوشیروان روحانی، شعر م.ع. شیرازی- را عارف خواند. معنی متن شعر در سطح عشق فردی در فیلم باموفقیت فروش تصدیق شد. تاویل طبقاتی ترانه یعنی 2دلی طبقه خرده بورژوازی در عشق به انقلاب، پس از گروه شکری پاکنژاد 1347-1349با دفاعیه جانانه اش، می توان به ترانه چسباند:.

این طبقه در دهه 40ش 2دل برای پیوستن به انقلاب بود. ولی در نیمه دهه 50 به انقلاب  پیوست. اعتصاب زنجیری کارکنان شرکت نفت، هما، اکثر کارخانجات- بزرگترین تظاهرات تاریخ در عاشورای 57 در سراسر ایران تا 12 میلیون پدید آورد. در 1 دهه روند 2دلی با عبارت “برم برم/ نرم نرم” را با تصمیم به پیوستن به انقلاب نشان می دهد. متن ترانه سلطان قلبها در زیر آمده.

یه دل می گه برم برم

یه دلم می گه نرم نرم

طاقت نداره دلم دلم- بی تو چه کنم

پیش عشق زیبا زیبا

خیلی کوچیکه دنیا دنیا

با یاد توام هر جا هر جا- ترکت نکنم

سلطان قلبم تـو هستی تـو هستی

دروازه های دلم را شکستی

پیمان یاری به قلبم تو بستی- با من پیوستی

اکنون اگر از تو دورم به هر جا

بـر یـار دیـگرنـبـنـدم دلـم را

سرشارم از آرزو و تـمنا- ای یار زیبا

منابع.   ‏2014‏/01‏/06

www.news.harvard.edu/gazette/2006/11.30/17-protest.html

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=57528 شعر تعهد- بیژن باران