عشق و تنهایی
رسول پویان
هر که از عشق باوری دارد
قـدر فهـم خودش بر ی دارد
کس نپرسدخذف فروشان را
که چه سان درّوگوهری دارد
خام طبع ستیزه جو از عشق
درک تـار و محـقـّـری دارد
عشق وابستۀ سیاست نیست
بیکران عمق و بستری دارد
در به روی همه گـشاده بود
نه پولیس و نه افسـری دارد
عشق سلطان هردو عالم باد
که نه تیغ و نه لشکری دارد
حق در عشق جاودان گردید
نـه جهـنم نـه محـشری دارد
سـرّ آب بقـاء لب یار اسـت
نه بهشت و نه کوثری دارد
مه و خورشید اگربمیرد باز
کهکـشانهـای دیگـری دارد
درزبان جلوه های هستی بین
عـشـق طبع سـخـنوری دارد
در تمدن شود فروزان عشق
تـا کـه آزاد گـوهـــری دارد
همدل مسجـد و کلیسا نیست
خودبه عرش خدا سری دارد
ذهن عشّاق در تکامل عشق
درک عـالی و بهـتـری دارد
جذبۀ عشق بسکه رنگینست
زان سبب هرکه دلبری دارد
در دل کـاخ آرزوهـــا یــش
خوشنما طرح منظری دارد
ازسیاهچال عـشق و تنهایی
وصل ما عاقـبت دری دارد
من وتو بیگ بنگ تاریخیم
عشـق ما نـور برتری دارد
هرکه گیرد به قدرجذبۀ دل
عـشق عـدل بـرابـری دارد
هردوعالم فدای لحظۀ عشق
چـه جهــان معـطــری دارد
28/2/2018