طوق لعنت
کشورم در قبضه ای اهریمن است
هست و بودش در قمار دشمن است
سالها شد آسمان اش بی فروغ
هست تاریک همچو چاه بیژن است
خفته در خاک اش خیلی نو جوان
بر در هر خانه بانگ و شیون است
مادران در داغ فرزندان خویش
چشم پر نم رخت ماتم بر تن است
در دروغ و شیطنت گوی( غنی )
طوق لعنت دایما بر گردن است
صبر کن ای هم وطن شب رفتنیست
پشت شب آخر که روز روشن است
محمد اسحاق ثنا ونکوور کانادا