طالبان وسيله کيهاهدايت ورهبري ميشوند؟؟؟
( استاد صباح )
به پاکستان بگوواکن دهانت
توخون ماچشيدي زهرجانت
نميداني که اين خون کيهااست
زدهنت مي کشد آخرزبانت .
طالبان متشکل ازافرادی است که منشأ اصلی آن ها، مدارس مذهبی پاکستان بوده وعمدتاً ازمدارس مذهبي یارگیری نموده اند وبه کمک ( آی.اس.آی) ، تحت نام تأمین امنیّت وثبات وازبین بردن بی بندوباری هادرحکومت تنظيمي برخاستند. درواقع، پس ازمتوقّف شدن کاروان اموال تجارتی مربوط به پاکستان به وسیله ی فرماندهان خود سرجهادي که به مقصد آسیای میانه درحرکت بود، طالبان ازمرزچمن پاکستان وارد سپین بولدک شدند ودرمراحل آغازین ولایت قندهاررا به تصرّف خود در آوردند. طالبان به سرعت نود درصد افغانستان را تحت سلطه خود درآوردند وازسال نوزده نودشش تا دوهزاريک درقدرت باقی ماندند. طالبان با طرح انگليس، حمايت مالي عربستان ومديريت آمريكا درپاكستان ايجاد ودرافغانستان به قدرت رسيد تا اين كشورها به منافع خود درافغانستان ومنطقه دست يابند. كشورهاي دخيل درايجاد طالبان ازسالهاي قبل تلاش كردند تا با ايجاد چنين گروهي بار ديگر حضورخود را درمنطقه افزايش دهند.
ضیا الحق در راستای حمایت از این سیاست که کمکهای نظامی آمریکا را از او در پی داشت به حمایت و گسترش جنبشهای افراطی و مسلح کردن آنها دست زد و در مدت کوتاهی شمار زیادی از مدارس مذهبی در سراسر پاکستان پدید آمدند که در حقیقت کودکستان جهادگرانی به شمار میرفتند که درافغانستان میجنگیدند.
به این ترتیب طی سه دهه هزاران مدرسه مذهبی با کمکهای مالی دولتی و خارجی در سراسر پاکستان پدید آمدند که نتیجه همکاری دیکتاتوری نظامی و جنبشهای رادیکال اسلامگرا بودند وهر یک از این مدارس، از جمله مدرسه لال اسلامآباد که مسوول قبلي آن، مولانا محمد عبدالله (پدر مولانا عبدالعزیز و عبدالرشید غازی)، روابط دوستانه و بسیار نزدیکی با ضیاالحق داشت در دوران مبارزه جهادگران سالانه از هزاران دواطلب جدید ثبت نام میکردند که طی چند سال به جهادگرانی تبدیل میشدند که دوشادوش سایرین در افغانستان میجنگیدند. کشورهایی مانند عربستان سعودی ، مصر، کويت ، امارات متحده عربي و… بخش قابل توجهی ازمازاد درآمدهایشان ازمحل فروش نفت را به پاکستان سرازیر کردند تا در تقویت سازمانهای مذهبی تندرو هاي اسلامي افراطي در پاکستان سهیم شوند.
در همین راستا ضیا الحق موفق شد سازمانهای خیریه سعودی را متقاعد کند تا صدها مدرسه آموزش و حفظ قرآن در حاشیه مرز این کشور با افغانستان احداث کنند؛ پایگاهی که اکنون مرکز تروریستها و گروهای نظامی افراطي است که منطقه وزیرستان را به آشوب کشاندهاند و به نیروهای طالبان درعملیاتشان درخاک افغانستان کمک میکنند.
در دوران ضیا الحق برای اولین بار در تاریخ پاکستان حکومت به حمایت مالی از توسعه آموزشهای مذهبی دست زد و حتی پرداخت زکاة در طول دوران حکومت ضیا الحق برای تامین هزینه مدارس مذهبی برای مردم پاکستان اجباری شد. این بخش از کمکهای مالی به ویژه در توسعه مدارس دیوبندیها که شاخهای بومی ازسنیهای هستند، به کار گرفته شد. این شاخه از سنیها که ریشههایشان از مدرسهای مذهبی در هند به همین نام (دیوبندی) میآید پیرو فقه ابوحنیفه هستند و دیدگاههای بسیار نزدیکی به وهابیهای عربستان دارند. امروز مدارس مذهبی دیوبندیها و بریلویها که شاخه دیگری از سنیهای جنوب آسیا هستند، در کنار مدارس مذهبی اهل حدیث (وهابیها) و حتی شیعیان در سراسر پاکستان پراکنده هستند. در دوران ضیا الحق با گرایش بیشتر مدارس مذهبی پاکستان به حرکتهای افراطی و بنیادگرا شکاف موجود در درون جریانات مذهبی عمیقتر شده و در نهایت به درگیریهای تجزیه طلبانه ای منتهی شد که از آن زمان تا کنون جان هزاران نفر را گرفته است. حمایت ویژه ماشین حکومتی پاکستان از مدارس دیوبندیها واختصاص کمکهای متمول خارجی به سازمانهای تندروی وهابی در این دوران موجب وخیمتر شدن شدت اختلافات شد. سازمان تروريستي سپاه صحابه پاکستان در همین دوران شکل گرفت .
وحرکتهای شیعه نیز در پاسخ جنبشهای تندرویی مانند حزب تحریک نفوذ فقه جعفریه را تاسیس کردندو ایران به پشتوانه ای پولي و سیاسی برای حرکتهای شیعه تبدیل شده و درمقابل حکومت وقت پاکستان و
سعودی ها در مقابل گروههای سنی را تقویت کردند و به این ترتیب به تحرکات تجزیهطلبانه دامن زدند.
زاهد حسین، از نویسندگان والاستریت ژورنال در این باره میگوید: درحقیقت پاکستان در این دوران به میدان نبرد بین دولتهای مسلمان عربستان سعودی و ایران تبدیل شده بود که از طریق نمایندگان پراکسیها و متحدان خود با یکدیگر مبارزه میکردند. عباس رشید، محقق و روزنامهنگار برجسته پاکستانی نیز در این باره در کتاباش با عنوان سیاست و دینامیسم حرکتهای خشونتآمیز تجزیهطلبانه مینویسد: در دهه هشتاد سازمانهای اطلاعاتی پاکستان و ایران به طور فعال از طریق نمایندگان ومتحدانشان درگیرمبارزهای شدند که در خیابانهای شهرهای پاکستان جریان داشت.
اوایل دهه هفتاد تنها چند مدرسه مذهبی در گوشه و کنار پاکستان وجود داشتند که به شیوه سنتی به آموزش علوم مذهبی میپرداختند و ازلحاظ مدیریت وسیاستها نیز فقط تحت نفوذ مساجد کوچک محلی بودند امادرسال هشتادوهشت زمانی که ضیا الحق درسانحه هوایی مشکوکی کشته شد بیش ازهشت هزار مدرسه مذهبی ثبت شده در سراسر پاکستان تحت حمایت حکومت وقت قرارداشتند وبالغ بربيست وپنج هزار مدرسه مذهبی ثبت نشده نیز با کمک هاي سخاوتمندانه خارجی درسراسراين کشور به ویژه درحاشیه مرز شمالی با افغانستان تاسیس شده بودند. درسالهای بعد این مدارس در شکلگیری جریانهایی مانند حرکت طالبان نقش به سزایی داشتند و نسلی از جهادگران تندرو را تربیت کردند که در کشمیر، چچن، بوسنی، و دیگر صحنههای جنگ در سایر نقاط جهان حاضر بوده و در مبارزه شرکت کردند. طی سالهای بعد از حادثه يازده سپتامبر نیز ریشههای بسیاری از فعالیتهای تروریستی بینالمللی مانند بمبگذاریهای لندن در این مدارس کشف شد.
ازآن زمان تا کنون شمار مدارس مذهبی در پاکستان به طور مداوم رو به افزایش بوده است و تلاش های متعدد دولتهای غیرنظامی برای اصلاح و سیاستگذاری این مدارس عقیم مانده است. بر اساس آمار دولتی هم اکنون سيزده هزار مدرسه مذهبی ثبت شده در پاکستان مشغول فعالیت هستند و به رغم این که آمار دقیقی از مدارس ثبت نشده در دست نیست گفته میشود که تعداد آنها از مدارس ثبت شده بسیار بیشتر است. براساس گزارشی که اخیراً از سوی موسسه بینالمللی بحران(ICG) در بروکسل، بلژیک منتشر شده تنها درسال 2003، 7/1 میلیون نفر دراین مدارس ثبت نام کردهاند. اکثراین اشخاص بین پنج تا هجده سال سن دارند و از فرزندان خانوادههای فقیر پاکستانی هستند.
همچنین به خاطر فقدان سیستم قانونی ناظر بر فعالیت یتیم خانهها سالانه هزاران تن از کودکان بی سرپرست نیزازاین مدارس سردرمی آورند. تعداد افراد خارجی نیزکه در این مدارس تحصیل میکنند هزاران نفر برآورد میشود که اکثریت آنها را مهاجرين افغانی وجوانان آسيايي مرکزي تشکيل میدهند. با در نظر گرفتن این مساله که هر ساله بالغ بر یک میلیون فارغالتحصیل این مدارس کم ازکم میتوانند شغلی به عنوان روحانی مساجد محلی در نقطه ی ازپاکستان پیدا کنند، رشد و گسترش این مدارس چندان عجیب به نظر نمیرسد. بیشتر این مدارس که پیش تر تحت حمایت حکومت قرار داشتند، اکنون برای تامین هزینههایشان به کمکهای سازمانهای خیریه مذهبی(که بخشی از نهادهای مذهبی تندرو هستند) وابستهاند و بخش قابل توجهی ازکمک را ازپاکستانیهای مهاجر در سایر کشورها و سازمانهای خیریه اسلامی بینالمللی دریافت میکنند.
برای مثال پاکستانی های ساکن بریتانیا که در سالهای اخیر رفته رفته به یکی از منابع اصلی درآمد مدارس مذهبی تبدیل شده، براساس گزارش ICG سالانه حدود نود میلیارد روپیه به این مدارس کمک میکند که این مبلغ تقریباً با درآمد سالانه دولت پاکستان از محل مالیاتهای مستقیم برابر است!
مدارسی که با حمایت مالی سعودیها وشيخ نشينان خليج درمرز پاکستان – افغانستان تاسیس شده بودند امروز به پناهگاه نیروهای فراری طالبان و نیروهای تندرو به اصطلاح جهادی عرب که در سازمانهایی مانند القاعده فعالیت میکنند تبدیل شده است. این مدارس علاوه بر پشتیبانی مالی وعقیدتی از نیروهای فراری القاعده و طالبان هنوز در زمینه آموزش نیروهای جدید جهادی فعال هستند و براساس برآوردهای اخیر تنها از زمان سقوط حکومت طالبان در افغانستان تا امروزحدود هشت هزار نیروی جدید در این مدارس ثبت نام کردهاند . درحقیقت این ناحیه مرزی نقطه اصلی شکست جنگ علیه ترور تا امروز بوده است. به رغم میلیاردها دالر کمکهای دولت آمریکا به سرویسهای اطلاعاتی وامنیت داخلی پاکستان نیروهای طالبان والقاعده تقریباً بدون هیچ مشکلی به موجودیت خود دراین مناطق خارج ازکنترول قانون ادامه میدهند. این مساله تاب وتحمل جهان را تمام کرده است و پرویز مشرف را به عنوان رئیس جمهور پاکستان در موقعیت دشوار و خطرناکی قرار داده است.
همه ميدانيم طالبان متشکّل ازافرادی است که منشأ اصلی آن ها، مدارس مذهبی پاکستان بوده و عمدتاً ازمدارس پاکستان یارگیری نموده اند و به کمک آی.اس.آی ، تحت نام تأمین امنیّت و ثبات و ازبین بردن بی بندوباری های موجود درحکومت مجاهدین برخاستند. در واقع، پس از متوقّف شدن کاروان اموال تجارتی مربوط به تجّار پاکستانی به وسیله ی فرماندهان خودسر مجاهدین که به مقصد آسیای میانه درحرکت بود، طالبان از مرزچمن پاکستان وارد اسپین بولدک درخاک افغانستان شدند و درمراحل آغازین ولایت قندهار را به تصرّف خود در آوردند. طالبان به سرعت نود درصد خاک افغانستان را تحت سلطه خود درآوردند و از سال نوزده نود شش تا دوهزاريک ميلادي در قدرت باقی ماندند، به گروه های تروریستی مانند القاعده اجازه دادند تا در خاک افغانستان اردوگاه های آموزشی راه اندازی کنند و آزادانه دست به عملیّات بزنند.
جریده تایمزلندن دربيست هفت اپریل نوزده نودسه – م، نوشت، سازمان ملل خروج نیروهای شوروی را با مذاکره موافقانه به انجام رساند ومسؤلیت آن اکنون پایان یافته است واکنون جهان اين کشوررادرگیرمنازعات قبیله ی وپدرکشتگی رهانموده است. درين کش وگيرکشورها به جز پاکستان دست ازافغانستان برداشتن ودرعقب خود حمام خون را بجا گذاشتند . پاکستان ازاین بی مسؤلیتی جهان در قبال افغانستان، استفاده نموده ودرصدد حاکميت ديرپا شده وطالبان را آهسته آهسته روی صحنه کشاند. طالبان تحت اداره مستقیم نظامیان پاکستانی وتحت حمایت و پشتی بانی همه جانبه سیا قرارداشت، تطبیق این سناریو تمام ساختارسیاسی واجتماعی افغانستان را دچار تغییرنموده و ملت را به زوربه طرز زندگی کردن چهارده قرن قبل مجبورگردانيد .( اکنون اين سناريوي کثيف درعراق وسوريه وتمام خاورميانه درحال تطبيق است) طالبان دربيست شش سپتامبرنوزده نودشش ميلادي کابل را تصروف وچپاولگران تنظيمي را مجبوربه فرارنمودند ونجیب الله با برادرش وسيله استخبارات نظامی پاکستان، به شهادت رسیده و به دار آویخته شدند. واین سناریوی کثيف کشوررا را تبدیل به مرکزتروریزم بین المللي با ایدیالوژی فاشیزم ملی ومذهبی نموده وتا اینکه دريازده سپتامبر دوهزاريک ميلادي ، حادثه ابهام انگیزوخونبار را درنیویارک و واشنگتن با حمله های درظاهرهوایی درمراکز تجارت جهانی و وزارت دفاع امریکا رقم زدوتا اينکه غربيها دودسته يخن طالبان راگرفته وبا اعلام اخطارها والتماتمهای بی نتیجه ازسوی امریکا به طالبان والقاعده،منجربه حملات هوایی مشترک امریکا وبریتانیا درهفتم نوامبردوهزاريک ميلادي به پایگاههای نظامی طالبان والقاعده درکشور گرديد وبانمايشات هاليودي ، مسوولين طالبان والقاعده درهمان آغاز توسط سرویسهای اطلاعاتی پاکستان و… ، درمناطق صلب العبور درداخل مرزهای پاکستان برای استفاده بعدی، جابجا ومخفی گردیدند.
روزنامه گاردين مينويسد، مقامهاي ناتووافغانستان ابرازنگراني كردهاند كه سازمان جاسوسي پاكستان ازنفوذ خود بر طالبان استفاده كرده وحملات ناتو را تلافي كند. جنرال مايك مولن، لوی درستیز اردوی امريكا اعلام كرد، سازمان جاسوسي پاكستان از گروههاي طالبان مانند شبكه حقاني براي انجام جنگ واسطه ي درافغانستان استفاده خواهد كرد.
خبرگزاري رويترمينويسد، اردوی پاكستان براي ايفاي نقش محوري در افغانستان پس از خروج نيروهاي امريكايي از اين كشور، تلاش مي كند. روابط پاكستان وافغانستان طي دهه هاي گذشته عمدتا تحت تاثير روابط نزديك دولت هاي متوالي كه درافغانستان به روي كار آمده اند با هند، به عنوان دشمن اصلي پاكستان، تحت فشار بوده است. اردوی پاكستان مناسبات ديرينه اي با طالبان داشته وبارها گفته شده كه مسير يافتن راه حلي براي پايان دادن به درگيري هاي ده سال گذشته درافغانستان، از اسلام آباد مي گذرد. تلاش مستقل دولت كابل براي آغاز مذاكرات با طالبان درگذشته مورد غضب پاكستان قرار گرفته و بعيد به نظر مي رسد كه تلاش مشابهي از سوي واشنگتن براي مذاكره با اين گروه شورشي بدون مداخله پاكستان مورد حمايت قرار گيرد.
گزارش گاردین، اسنادی که بر روی آن مهرمحرمانه دولت آمریکا خورده حکایت از آن دارد که طالبان حمایت شده از سوی پاکستان، بعد ازخروج ناتو از افغانستان مجددا بر این کشورسیطره پیدا می کنند. این گزارش هاي محرمانه كه “فوق طبقه بندی شده” است درماه گذشته میلادی در پایگاه بگرام از سوی قوماندانان ارشد ناتو مورد بررسی قرار گرفته است. بخشی ازمردم افغانستان ازهم اکنون خود را برای بازگشت طالبان آماده کرده اند. درحالیکه ایساف دیگر تمایلی برای ماندن درافغانستان ندارد طالبان گمان می کنتد که پیروزی درافغانستان حتمی است. در بخش دیگری از این اسناد فوق محرمانه آمده است: نیروهای امنیتی پاکستان به نیروهای طالبان در انجام عملیات هایشان کمک می کنند. بخش اعظم اطلاعات موجود دراین اسناد محرمانه بر اساس اطلاعاتی بوده که از بازجویی از بیش از چهارهزار نیروی طالبان و القاعده بدست آمده است. درهمین رابطه شبکه بی.بی.سی نیزگزارشی را ازاین اسناد محرمانه بر روی سایت خود قرار داده که درآن آمده است- نیروهای امنیتی طالبان و همچنین سازمان استخبارات پاكستان ر(آی اس آی) از محل اختفای رهبران ارشد طالبان و حمله کنندگان به نیروهای ائتلاف در خاک افغانستان مطلع هستند . راساس این اسناد محرمانه، قوماندانان طالبان بارها با مقامات ( ای اس آی ) دیدارکرده ودرجریان دیدگاه های دولت پاکستان قرار گرفته اند. تامين امنيت، مبارزه با منكرات ، مقابله با جريانات ضد شريعت و تبليغ قرآن و سنت ، تاكيد به مردان بر گذاشتن ريش به سبك طالبان توسط نهادهاي افراطي پاکستان درسراسراين کشورپابه عرصه فعاليت بنياگرايي گذاشت.
اما ميگويند :
« خون ناحق دست ازيخن قاتل برنداشت
ديده باشيد لکه هاي دامن قصاب را . »
درپايان سقوط طالبان درماه نوامبر سال ۲۰۰۱ولشکرکشي غربيها به كشور، بيشتر رهبران طالبان به مناطق شمالي پاكستان فرار كرده و درشهرهاي مختلف به ويژه درمناطق قبايلي هم مرزبا ما پناه گرفتند. طالبان دروزيرستان شمالي هم مرزبا ولايت پكتيا، وزيرستان جنوبي هم مرزبا ولايت خوست، منطاق قبايل اوركزي هم مرز با ولايت ننگرهاروقبايل خيبرهم مرزبا ولايت ننگرهار، منطاق قبايل مهمند هم مرزبا ولايت ننگرهاروكنر ، منطاق قبايل باجورهم مرزبا ولايت كنر، درقبايل كرم هم مرزبا ولايت ننگرهار وخوست و پكتيا ساكن شدند. بين دوكشورپاكستان وافغانستان يك خط مرزي به نام ديورند اززمان حكومت انگليس درمنطقه علامتگذاري شده است. با تعيين اين مرزپشتوانهاي ساكن درپاكستان از افغانستان جدا شدند. مردم قبايل كه بسيارمتعصب ومذهبي هستند با فرارطالبان انا نرا درميان خود جاي داده و حمايت كردند. برخي ازمناطق قبايلي شامل وزيرستان شمالي و جنوبي تحت نفوذ جمعيت العلماي اسلام (گروپ افراطي مولانا فضلالرحمان) ومناطق مهمند وخيبر تحت نفوذ جماعت اسلامي پاكستان ومنطقه باجورتحت نفوذ جنبش شريعت محمدي و منطقه قبايل كرم تحت نفوذ شيعيان و اهل تسنن است.
( خط ديورند که درزمان سلطه بريتانيا بر شبه قاره هند در سال ۱۸۹۳ بين هند و افغانستان کشيده شد، مرز مشترک پاکستان و افغانستان را تشکيل مىدهد. اين دو کشور دارای ٢هزار و ٢۵۰ کيلومتر مرز کوهستانی مشترک هستند.
به باور بسياری ازهموطنان ما، بر اساس اسناد و مدارک تاريخی، پس از به ميان آمدن خط ديورند، مناطقی از خاک افغانستان آن زمان، ضميمه قلمرو «هند بريتانيايی» شد و پس از تجزيه شبه قاره هند و تشکيل کشور پاکستان در سال ۱۹۴۷ ميلادى، اين مناطق که ساکنان آن پشتون و بلوچ هستند، به پاکستان تعلق گرفت.
حکومتهاى مختلف افغانستان درگذشته، مالکيت پاکستان برمناطق مذکور را به رسميت نشناخته و به صورت رسمی يا غيررسمی حاکميت پاکستان درمناطق مذکور را تاييد نکردهاند. اما پاکستان همواره خط ديورند را يک موضوع تمام شده دانسته و آن را خط مرزى مشترک بين دو کشور شمرده است.
روابط افغانستان و پاکستان درسالهای اخير نيز، با وجود همکاری دو کشور با ائتلاف بينالمللی ضدتروريسم، همچنان دستخوش بىثباتی و دگرگونی بوده است. معاده ديورند که در سال ۱۸۹۳ ميلادی – حدود ۱۱۴ سال پيش – ميان دولت هند بريتانيايی و اميرعبدالرحمان، پادشاه وقت افغانستان منعقد شد، برخی اراضی افغانستان را در اختيار هند بريتانيايی قرار داد و با تشکيل کشور پاکستان در سال ۱۹۴۷ ميلادی اين مناطق جزوقلمرو پاکستان شد. اما ازآن پس، هيچ دولتی در افغانستان اين مناطق را به رسميت نشناخته است.
درين دنياي پهناورتنها آمريکا وشايد عقب پرده پدراصلي پاکستان يعني انگليس موضوع خط ديورند را حل شده بداند وباقي جهان چنين چيزي رانمپذيرند. چندي قبل نمايندۀ خاص امريکا درامور افغانستان و پاکستان وسفيرآمريکادرکابل خارج ازهمه نزاکتهاووظايف ديپلوماتيکش گفت- واشنگتن خط ديورند بين افغانستان و پاکستان را سرحد رسمى ميداند. اما وزارت خارجۀ افغانستان ديروزبا نشراعلاميه يى خط ديورند را براى افغانها ازحيث تاريخى با ارزش دانسته و گفته است که هرگونه اظهار نظردرمورد مشروعيت اين خط بيجا است. برخى از اعضاى شوراى ملى نيز گفته اند که تنها افغانها درمورد خط ديورند، فيصله کرده مى توانند واظهارات هرکسى دراين رابطه ، مداخله در امور افغانستان خوانده ميشود. خط ديورند در سال ١٨٩٣ ميلادى درقلب افغانستان مُهر زده شد و انگليس ها درآنوقت آنرا سرحد بين افغانستان وهند برتانيوى شمردند، اما افغانستان هيچگاهى اين خط رابه حيث سرحد جهانى نپذيرفته است. پاکستان که در سال ١٩٤٧ ميلادى تاسيس شد و ساحات خيبرپشتونخواه و بلوچستان شامل آن گرديد، افغانستان بازهم اين سرحد را به رسميت نشناخته است. اما جيمز کنينگهم ،سفير امريکا درکابل در سفربه کندهارگفت که نه تنها، امريکا، بلکه تعداد ديگرکشورها نيز خط ديورند را به رسميت مى شناسند.
سفيرامريکا درجريان صحبتهايش درمورد اظهارات گروسمان که گفته است کشورش خط ديورند را به رسميت ميشناسد ، گفت : اين خبرتازه نيست ، نه تنها امريکا بلکه يکتعداد کشورهاى ديگر نيزخط ديورند را بعنوان مرز رسمى ميان افغانستان وپاکستان ميشناسند . )
در زمان حاكميت طالبان درافغانستان جمعيت العلماي اسلام و جماعت اسلامي وجنبش شريعت محمدي مالاكند جنگ افغانستان را جهاد دانستند وازطالبان حمايت كردند. بعد ازرفتن جمعي طالبان ازافغانستان به مناطق قبايلي در وزيرستانهاي شمالي وجنوبي درشمال پاكستان، آنها اقدام به راهاندازي مجدد مدارس ديني وتقويت مدارس مذهبي موجود كردند. جلالالدين حقاني وزيرامور قبايل طالبان بعد ازسقوط اين رژيم به ميران شاه مركز وزيرستان شمالي پناهنده شد وحوزه علميه ومدرسه ديني بزرگي به نام خليفه اسلامي درسال ۲۰۰۲تاسيس كرد. وي با ثبت نامي نوجوانان و جوانان قبايل ومهاجرين دراين مدرسه به آموزش ديني با افكاري كه درسرميپروراند، مشغول شد. درمدرسه خليفه اسلامي علاوه بر آموزش كتب ديني به طلاب آموزش نظامي براساس تفكر طالبان نيز داده ميشد.
زمان طولانی ازسقوط طالبان می گذرد؛ امّا سقوط آن ها ازقدرت موجب نابودی آنان در منطقه نشده است. برخلاف حضور سنگین نیروهای خارجي به خصوص پس از سال دوهزارپنج میلادی به بعد، خشونت ها و ناآرامی ها درکشورافزایش یافته و طالبان روز به روزقدرتمندترشده و توانسته مشکلات جدی برای نیروهای خارجی ودولت ایجاد کند. مشکل چه بود و چگونه طالبان توانسته است به حیات خود ادامه دهد و چالش های جدی برای ایالات متّحده و ناتو خلق کند؟ حمایت خارجی می تواند یک عامل باشد. فساد وعدم کارایی حکومت کرزی، کندی روند بازسازی، کشته شدن غیرنظامیان به وسیله ی نیروهای خازجي، تولید وتجارت مواد مخدّر وعدم توجّه به زمینه های فرهنگی-اجتماعی ازعوامل دیگرهستند.
مردم افغانستان درطول دوران حکومت طالبان همواره ازسیاست های پاکستان در رنج بودند، امید داشتند با حضور نیروهای آمریکایی درافغانستان، ازمداخله ی پاکستان رهایی یابند،امّا پاکستان با گذشت زمان برمداخلات خود افزود.
پاکستان پس ازعقب نشینی طالبان ازافغانستان، آن ها را در ایالت سرحد، وزیرستان شمالی و جنوبی پناه داد، به حمایت، آموزش وتجهیز مجدّد آن ها پرداخت. بین سال های دوهزاريک تا دوهزارچهار فرصت مناسبی برای تجهیز، سازماندهی مجدّد طالبان بود. بنابراین، یکی دیگرازعوامل مهم بازگشت طالبان موضع گیری دولت پاکستان بوده است. پاکستان ازیک سو، خود را شریک جنگ علیه ترور و افراط گرایی نشان داد و میلیاردها دالربدین منظورازآمریکا دریافت کرد وازسوی دیگر، نه تنها علیه طالبان اقدام جدّی نکرد، بلکه به بهانه های گوناگون به تقویت آن ها پرداخت.
پاکستان همواره به عنوان منشأ و پایگاه طالبان، مورد اتّهام بوده است ومقامات بارها اعلام کرده اند سرویس اطّلاعاتی پاکستان (آی.اس.آی) در آموزش، هدایت، تجهیز و ارائه ی تاکتیک های پیشرفته به طالبان نقش مؤثّری دارد. عناصرطالب درمناطق قبایلی آزاد، ایالت های سرحد، بلوچستان، وزیرستان شمالی، جنوبی، باجور، وانا و… آموزش می بینند، به علت عدم کنترول مرزها به همراه سلاح و تجهیزات مدرن وارد خاک افغانستان می شوند.
برای این که ایالات متحده و متحدانش نزاع افغانستان را که به بن بست رسیده، به پایان رسانند و به کشور ثبات ببخشند، باید تلاشی هماهنگ و مشترک جهت مبارزه با دلایل ریشه ی طالبان صورت دهند، نه این که درصدد رفع اثرات آن باشند و به ظواهر بپردازند. جهت انجام این امر، آنها باید عملیات نظامي گسترده ی را درمناطق قبیله ی پاکستان انجام دهند که به معنای تجاوز نظامی حاکمیت پاکستان نیست، زیرا ظاهراً این کشوربخشی از جنگ علیه تروریسم است. به علاوه، استفاده ازنیروهای مسلّح وهدف قراردادن منبع تهدید، عملاً زمینه را برای مذاکره با طالبان میانه روفراهم خواهد کرد، زیرا ماهیّت ناآرامی های افغانستان حاکی ازآن است که کلیه ی تلاش های موفّقیّت آمیزجهت مذاکره و برقراری صلح باید ازموضع قدرت انجام پذیرد و نه ازموضع ضعف. درنتیجه، طالبان یا باید به صلح تن دهند یا به نابودی. اگراین امرصورت نگیرد، جنگ درافغانستان پایان ناپذیرخواهد بود و دولت افغانستان با خطرسقوط مواجه خواهد شد.