صدای دیگر
با خودت بیگانه هستی،آشنای دیگری
قِط قُطت افغانی و تخمت بجای دیگری
گهی شیری،گهی هم، مظلوم نمائی میکنی
خنجربه دلها میزنی، بوسه به پای دیگری
درنگاه مردم ما،یک اسیری ،یک اجیر
در خیال خام خود، فرمان روای دیگری
گربتاریخ سرزنی ،این میهن ماتا کنون
همچو تو برخود ندیده ،بی حیای دیگری
گربه قهرآید سیاهت ،یا براند، از درش
باهزاران هیله یابی، یک سیای دیگری
ای گدا! مردم بداند هیله ات را، این بُوّد:
توبره را تسلیم نمایی، بر گدای دیگری
دیگرآن مکاره گی ها،از چلند افتاده است
خواست مردم بعدازین باشد صدای دیگری
بیش ازین آبرومریزان، ای رئیس رأس ها
در نیآور از خودت ،هر روز ادای دیگری
رّو به نزد آن ورورها،ترک کن این خانه را
یا درآن مسکون نسازی، ننگ زای دیگری
مسعود حداد
28 مارچ 2014