سند پایداری

ناله بشکسته در گلو، گره زده ، خسته ام
اسیرم و بیکسم و به تار غم بسته ام
نه از شوقم نه از شرر ، نه عیش دارم نه سیم وزر
زین بیش مرا میازارید ، کز همگان گسسته ام
از همه دل بریده ام؛ به درب غم کوبیده ام
با خوشیها وداع کردم ، آتش غم نشسته ام
گر از همه بریده ام؛ با رنج خلق روئیده ام
در همه حال شوریده ام ؛ ز درد خلق نرسته ام
هر جا اگر بشد بالا ؛ آ ه وضجۀ مظلومان
بی تب وتاب و ناقرار ؛ نا خود آگاه پیوسته ام
ریشه های امید من؛ به بحر آرزو ها نهفت
مگر روزی آرم به کف؛ گل به ثمر نشسته ام
خوبان همه فریب کار اند؛ وپیوسته ستم رانند
دیریست که بت نپرستم؛ ساغر می شکسته ام
تو هر جفنگی میگوئی؛ بگو مانند همیشه
تو باز دارنده ابزاری؛ کز تو زپیش دل شسته ام
نه یم من همچو شب پرک ؛ که از خورشید بگریزم
شهپر زنان سوی خورشید؛ صد ها زنجیر شکسته ام
نه ازگفتار نه از کردار؛ نه از رزمم ابا ورزم
صدای خفۀ گلون ؛ به صد تأریخ نوشته ام
مجوی اسناد پایداری و شهامت؛ از ” پیمان “.ا
در همه حال رز میده ام؛ کز امتحان گذشته ام
حسن پیمان
مارچ/14/14
گوشۀ مکدونالدز