رشته مروارید: یمن میتواند مرکز عربی جاده ابریشم دریایی باشد *
با تسلط انصارالله بر یمن، پروژههای تجارت و اتصال آسیا میتواند به برخی از استراتژیکترین آبراههای جهان گسترش یابد.
نویسنده: پِپه اسکوبار
مترجم: سایت «۱۰ مهر»
برگرفته از : وبلاگِ ساکر (The Saker)، ۲۲ نوامبر ۲۰۲۱
مظنونین همیشگی همه چیز را علیه یمن امتحان کردند.
اول، وادار کردن آن به «اصلاحات ساختاری». وقتی این کار نتیجه نداد، مزدوران تکفیری را ابزاری کردند. آنها در اخوانالمسلمین، القاعده در شبه جزیره عربستان (AQAP) و داعش نفوذ کردند و آنها را دستکاری کردند. آنها از پهپادهای آمریکایی و گاهبهگاه تفنگداران دریایی استفاده کردند. و سپس، در سال ۲۰۱۵، آنها جنگ تمام عیاری را آغاز کردند: ائتلافی رذیلانه تحت حمایت سازمان ملل، شروع به بمباران و گرسنه نگهداشتن یمنیها کرد تا تسلیم شوند ــ با یک نگاه ساده از سوی ساکنان «نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین».
ائتلاف ــ خاندان آل سعود، قطر، امارات متحده عربی، ایالات متحده، بریتانیا ــ برای تمام اهداف عملی، راهحل نهایی را برای یمن آغاز کردند. حاکمیت و وحدت هرگز بخشی از معامله نبود. با این حال بهزودی این پروژه متوقف شد. سعودیها و اماراتیها با استفاده از مزدوران برای برتری در جنوب و شرق یمن با یکدیگر میجنگیدند. در آوریل ۲۰۱۷، قطر با سعودیها و اماراتیها درگیر شد. ائتلاف شروع به فروپاشی کرد.
اکنون به یک نقطه عطف مهم میرسیم. نیروهای مسلح یمن و رزمندگان متحد کمیتههای مردمی، با حمایت ائتلافی از قبایل، ازجمله قبیله بسیار قدرتمند مراد ، در آستانه آزادسازی مارب استراتژیک، غنی از نفت و گاز طبیعی ــ آخرین پایگاه ارتش مزدوران خاندان آل سعود، هستند.
رهبران قبایل در صنعا پایتخت یمن در حال گفتوگو با جنبش کاملاً محبوب انصارالله برای سازماندهی تصرف مسالمتآمیز مارب میباشند. بنابراین این روند در واقع نتیجه معاملهای بر اساس منافع ملی گسترده بین حوثیها و قبیله مراد است.
آل سعود بهنوبه خود با نیروهای در حال فروپاشی پشتیبان عبد ربه منصور هادی، رئیسجمهور سابق و همچنین احزاب سیاسی چون الاصلاح، اخوانالمسلمین یمن متحد میباشد. آنها تاکنون از مقاومت در برابر انصارالله ناتوان بودهاند. سناریوی تکراری اکنون در بندر ساحل غربی حدیده در حال پخش است، جایی که مزدوران تکفیری از مناطق جنوب و شرق استان ناپدید شدهاند. محمد العاطفی، وزیر دفاع یمن در گفتوگو با روزنامه لبنانی الاخبار تأکید کرد: با توجه به پیامدهای راهبردی و نظامی، ما به تمام جهان اعلام میکنیم که تجاوزات بینالمللی علیه یمن قبلاً شکست خورده است.
هنوز یک معامله تمام نشده است ــ اما ما در حال رسیدن به آن هستیم.
حزبالله، از طریق هاشم صفیالدین، رئیس شورای اجرایی خود، به این زمینه اضافه میکند و تأکید میورزد که چگونه بحران دیپلماتیک کنونی بین لبنان و عربستان سعودی مستقیماً با ترس و ناتوانی محمد بن سلمان (MBS) در مواجهه با آزادسازی مارب استراتژیک و تزلزلناپذیری حزبالله در حمایت از یمن در طول جنگ مرتبط است.
یک «جنگ داخلی» ساختگی؛ پس چگونه به اینجا رسیدیم؟
فراتر از تحلیل بسیار خوب کریم شامی در کرادله The Cradle، برخی از پیشینههای ژئواکونومیک برای درک آنچه واقعاً در یمن میگذرد ضروری است. حداقل برای پانصد سال قبل از اینکه اروپاییها ظاهر شوند، طبقات حاکم در جنوب عربستان این منطقه را به مرکز اصلی تبادل فکری و تجاری تبدیل کردند. یمن مقصد ارزشمند فرزندان حضرت محمد شد. در قرن یازدهم آنها پیوندهای معنوی و فکری محکمی با جهان گستردهتر ایجاد کردند. در پایان قرن نوزدهم، همانطور که در کتاب برجسته عیسی بلومی «در ویران کردن» یمن (انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۲۰۱۸) اشاره شد، «زیرساخت قابلتوجهی که بارانهای فصلی را برای تولید ثروتِ به ظاهر بیپایان مهار میکرد، نه تنها برای شاگردان و فرزندان پیامبران همچنان جذاب مینمود، بلکه منجر به هجوم عوامل سرمایهِ بهدنبالِ سود گردید». بهزودی ما تاجران هلندی را داشتیم که روی تپههای پلکانی پوشیده از دانههای قهوه جسارت نموده و با جانیچرهای عثمانی (سرباز پیاده نظام ــ جنی چری) از کریمه درگیر میشدند و از آنها به سلطان در استانبول شکایت میکردند. در دوران پست مدرن، آن «عوامل تهاجمی سرمایه بهدنبال سود» یمن را به یکی از میدانهای جنگ پیشرفته، ترکیب مسمومی از نئولیبرالیسم و وهابیت تبدیل کرده بودند.
محور انگلیسی ــ آمریکایی، از زمان جهاد افغانستان در دهه ۱۹۸۰، یک نسخه بنیادگرا و غیرتاریخی از «اسلام» را ترویج، تأمین مالی و ابزاری کرد که بهطور ساده به وهابیت تقلیل یافت: یک جنبش مهندسی اجتماعی عمیقاً ارتجاعی که توسط یک جبهه ضد اجتماعی مستقر در عربستان رهبری میشد.آن عملیات، نسخهای از اسلام را شکل داد که به افکار عمومی غرب بهعنوان ضد ارزشهای جهانی ــ مانند «نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین» فروخته میشد. و از همین رو، اساساً ضد پیشرفت است. یمن در خط مقدم این انحراف فرهنگی و تاریخی قرار داشت.
با این حال، مروجین جنگ لجامگسیخته در سال ۲۰۱۵ ــ جشن غمافزای بشردوستانه امپریالیسم **، با فرش کردن خاک یمن توسط بمبارانهای پیاپی، تحریمها، و گرسنگی اجباری گسترده ــ نتوانستند در مقاومت یمن نقشی ایفا کنند. درست همانطور که در مورد طالبان در افغانستان اتفاق افتاد.
این جنگ اعمال نفوذی گمراهکننده و خیرهسرانه از سوی ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اسرائیل و سازمانهای اطلاعاتی عربستان، امارات و قطر بود. این جنگ هرگز یک «جنگ داخلی» ــ آنطور که روایت هژمونیک میگوید ــ نبود، بلکه یک پروژه مهندسی شده برای معکوس کردن دستاوردهای «بهار عربی» در خود یمن بود.
هدف، بازگرداندن یمن به یک کشور وابستهِ صرف در حیاط خلوت عربستان سعودی بود. و اینکه اطمینان حاصل شود که یمنیها هرگز جرأت نمیکنند حتی رویای بازیابی نقش تاریخی خود بهعنوان مرجع اقتصادی، معنوی، فرهنگی و سیاسی بخش بزرگی از جهان اقیانوس هند را داشته باشند. حال استعارهِ سادهانگارانهِ مقصر دانستن ایران شیعه بهدلیل حمایت از حوثیها را به این روایت اضافه کنید. وقتی مشخص شد که مزدوران ائتلاف در متوقف کردن مقاومت یمن شکست خواهند خورد، روایت جدیدی شکل گرفت: جنگ برای تأمین «امنیتِ» بلادِ سعودی در مواجهه با دشمن «تحت حمایت ایران» اهمیت پیدا کرد. این گونه بود که انصارالله در نقش حوثیهای شیعه که با سعودیها و نیابتیهای «سنی» محلی میجنگند، انتخاب گردید. زمینه به سگها داده شد، مانند اختلافات گسترده و پیچیده بین مسلمانان در یمن ــ صوفیان از طبقات مختلف، زیدیان (حوثیها، ستون فقرات جنبش انصارالله، زیدیه)، اسماعیلیان و سنیهای شافعی ــ و جهان اسلام گستردهتر.
یمن به سمت «کمربند و جاده ــ BRI» میرود
بنابراین، کل داستان یمن، بار دیگر، اساساً فصلی غمانگیز از تلاش امپراتوری برای غارت ثروت جهان سوم/ جنوب جهانی است. آل سعود نقش دستنشاندگانی را ایفا میکند که جویای پاداشاند. آنها به آن نیاز دارند، زیرا خاندان سعود بهخاطر دادن یارانه به اقتصاد ایالات متحده از طریق قراردادهای بزرگ و خرید بدهیهای آن، در تنگناهای مالی ناامیدکنندهای قرار گرفتهاند.
نکته پایانی: آل سعود تا زمانی که بر یمن تسلط نداشته باشد، زنده نخواهد ماند. پیروزی در جنگ بر آینده محمد بن سلمان تأثیر بهسزایی خواهد داشت ، بهویژه جهت پرداخت صورتحسابهای خود برای خرید سلاحهای غربی و کمکهای فنی که قبلاً استفاده کرده است. ارقام قطعی وجود ندارد، اما به گفته یک منبع اطلاعاتی غرب نزدیک به آل سعود، این صورتحساب تا سال ۲۰۱۷ به حداقل ۵۰۰ میلیارد دلار رسیده است.
واقعیت تلخی که از اتحاد بین انصارالله و قبایل بزرگ آشکار میشود این است که یمن از تسلیم ثروت ملی خود برای تأمین یارانه، نیاز مبرم امپراتوری به نقدینگی، وثیقه برای تزریق نقدینگی جدید و تشنگی برای کالاها خودداری میکند. واقعیت تلخ مطلقاً هیچ ارتباطی با روایت امپراتوری از یمن بهعنوان «سنتهای قبیلهای پیشامدرن» که از تغییر بیزارند، در نتیجه مستعد خشونت و غرق در «جنگ داخلی» بیپایان میباشند، ندارد.
و این ما را به گوشهای فریبنده، «جهان دیگری ممکن است» میرساند، زمانی که مقاومت یمن سرانجام ملت را از چنگال ائتلاف نئولیبرال/وهابیت در حال فروپاشی نجات بخشد.
همانطور که چینیها بهخوبی میدانند، یمن نه تنها از نظر ذخایر نفت و گاز کشف نشده، بلکه از نظر طلا، نقره، روی، مس و نیکل نیز غنی است. پکن همچنین از همه چیز در مورد بابالمندب فوق استراتژیک بین سواحل جنوب غربی یمن و شاخ آفریقا آگاه میباشد. علاوه بر این، یمن دارای مجموعهای از بنادر استراتژیک در اقیانوس هند و بنادر دریای سرخ در مسیر دریای مدیترانه مانند بندر حدیده است.
این آبراهها ــ با بنادر یمن که مکمل تنها پایگاه دریایی چین در جیبوتی است، جایی که جادهها و راهآهنها به اتیوپی متصل میکنند ــ عملاً طرح کمربند و جاده (BRI) و بهویژه جاده ابریشم دریایی را فریاد میزنند. ائتلاف قبایل ــ انصارالله حتی ممکن است در میانمدت و درازمدت کنترل کامل دسترسی به کانال سوئز را اعمال کند. یکی از سناریوهای بسیار محتمل، پیوستن یمن به «رشته مروارید» است ــ بنادری که توسط پروژه عظیم کمربند و جاده BRI در سراسر اقیانوس هند به هم متصل شدهاند. البته، مخالفان بزرگی از سوی طرفداران دستور کار «هند ــ اقیانوس آرام» وجود خواهد داشت. اینجاست که ارتباط ایران وارد صحنه میشود.
BRI کمربند و جاده در آینده نزدیک ارتباط متقابل بین کریدور اقتصادی چین ــ پاکستان (CPEC) ــ با نقش ویژه بندر گوادر ــ و کریدور نوظهور چین ــ ایران را که از افغانستان عبور خواهد کرد، نشان خواهد داد. بندر چابهار در ایران، که تنها ۸۰ کیلومتر با گوادر فاصله دارد، نیز شکوفا خواهد شد، چه با تعهدات قطعی هند و چه با تصرف احتمالی آینده توسط چین.
پیوندهای گرم بین ایران و یمن، بدون اینکه صنعا به تهران وابسته باشد، به تجارت مجدد در اقیانوس هند منجر خواهد شد، زیرا این کشور اساساً از نظر انرژی خودکفا است و در حال حاضر سلاحهای خود را نیز تولید میکند. برخلاف سعودیها، دستنشاندگان امپراتوری، ایران مطمئناً در اقتصاد یمن سرمایهگذاری خواهد کرد.
امپراتوری هیچ یک از اینها را ساده نمیگیرد. شباهتهای زیادی با سناریوی افغانستان وجود دارد. اکنون افغانستان قرار است در جادههای ابریشم جدید ادغام شود ــ تعهد مشترک سازمان همکاری شانگهای. حال دیگر تصور اینکه یمن بهعنوان ناظر سازمان همکاری شانگهای که در پروژه کمربند و جاده BRI ادغام شده و از بستههای بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا (AIIB) سود میبرد، چندان دور از ذهن نمیباشد. اتفاقات عجیبتری در حماسه اوراسیا در حال وقوع است.
* https://thesaker.is/string-of-pearls-yemen-could-be-the-arab-hub-of-the-maritime-silk-road/
** امپریالیسم بشردوستانه: استفاده از حقوق بشر برای فروش جنگ، برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به مقاله زیر از نوام چامسکی
https://monthlyreview.org/۲۰۰۸/۰۹/۰۱/humanitarian-imperialism-the-new-doctrine-of-imperial-right/