کاش طفلی بودم و دور از همه غوغای دهر
غرق بازی بودم و غافل ز بازی های دهر
کاش بودم بی خبر زین آتش افروخته
تا که خود بشناختم ناری بدیدم جای دهر
کاش آن دنیای ما بود و صدای کودکان
تا نه بشنیدم صدای ناله ها از نای دهر
بی خبر بودم که آدم را نباشد ارزشی
جای آدم سیم و زر گردیده ست آقای دهر
گفته بودند این جهان پیدا ، برای آدمی ست
لیک خلق بیشماری کشته اند در پای دهر
خون آدم ارزشش با آب خندق شد یکی
باتلاقی می نماید چهره و معنای دهر
دهر یعنی جای اشک و ماتم آوارگان
سوخته خلق بسی در نار آتشزای دهر
مهرو ۲۵ مارچ ۲۰۱۹