خواب هاى روغنى “اشرف غنى”
خواب ديده يك شبى “اشرف غنى”
خواب هاى چرب و نرم و روغنى
خواب مى ديده سپه سالار شده
فاتح و سردار و لشكر دار شده
بهر خدمت كرده بس سعى و تلاش
محو كرده “طاعش” و خيل خفاش
ديگر آن ديوانه يا ميزوف نيست
بيخود و مستانه ى مشعوف نيست
عبدل لشمك شده هم رزم وى
همدم و همكار گشت هم بزم وى
مستقل اينكشورش ز اشغال شده
تا كه او اندر محن مارشال شده
آن “ترامپ” در نزد او گرديده خس
چاكر و مزدور نه باشد بهر كس
در تمام كشور اش يك تك نه رفت
انتحار و جنگ و هم پاتك نه رفت
بسكه زين خوابهاى خوش بسيار ديد
پهلو گردانيد و خود بيدار ديد
ديد تنبان اش كثيف و تر شده
زندگى بر وى يكى محشر شده
زبير واعظى
طاعش: طالب و داعش