جنرال حمید گل، حكومت افغانستان، طالبان و امريکا
نويسنده: نظرمحمد مطمين
مصاحبۀ اخير جنرال حميد گل با تلويزيون ايكسپرس سروصداهاي زيادي را به راه انداخته است. اين مقام سابق آي. ايس. آي پاكستان در اين مصاحبه اش گفته كه امريكا و طالبان در پنهان به تفاهم رسيده بودند كه گويا در روز برگزاري انتخابات آنها حملاتي را به راه نخواهند انداخت. همچنان نامبرده در اين مصاحبه در مورد برگشت دوبارۀ طالبان، تطبيق نظام شرعي، روابط خود با داكتر عبدالله عبدالله، عدم امضاي پيمان دفاعي امنيتي با امريكا و در نهايت خروج نيروهاي امريكايي از افغانستان نيز سخن گفته است.
معلومات تازه اين است كه جنرال حميد گل گفته هايش را پس گرفته و ابراز داشته كه هدفش اين نبود كه بگويد، طالبان در پنهان با امريكا به تفاهم رسيده؛ بلكه هدف وي اين بوده كه پاكستان به مهاجراني كه در پاكستان اقامت دارند، اجازه نداد كه انتخابات افغانستان را مختل سازند؛ چنانكه در روز برگزاري انتخابات راه هاي ورودي به افغانستان را بست و به هيچكسي اجازه نداد كه در اين روزها وارد افغانستان شود؛ البته به باور او، هدف پاكستان از اين كار اين بود، تا انتخابات افغانستان در فضاي امني برگزار شود.
اگر ما اين گفتۀ جنرال پاكستاني را بپذيريم كه گويا پاكستان توانست، از روند مختل سازي انتخابات افغانستان جلوگيري نمايد، اين پرسش مطرح مي شود كه آيا در ساير موارد آنها به مختل سازي مي پرداختند؟
افزون براين، اگر پاكستان در واقع داراي چنين نفوذي در داخل افغانستان است، پس چرا به خاطر تحكيم صلح كار نمي كند، چرا طالبان را مجبور نمي سازد كه با حكومت افغانستان در قدرت سهيم شوند، چرا طالبان را مجبور نمي سازد كه خواسته هاي امريكا را بپذيرد، حتا آنعده خواسته هاي امريكا را كه پاكستان نيز آنها را پذيرفته است؟
اما عقب نشيني سريع جنرال از سخنانش، نمايانگر اين است كه آنها به نحوي از انحا مي خواهند به جهانيان چنين وانمود سازند، كه آنها در مسألۀ افغاستان نقش عمده و كليدي دارند؛ در بسا موارد ديگري نيز اين جنرال پاكستاني از گفته هايش عقب نشيني كرده است.
در دوران طالبان و بعد از آن، فعاليت ملموسي از جنرال حميد گل ديده نشده است؛ نامبرده در دوران جهاد افغانستان با روس ها، رييس آي. ايس. آي بود؛ وي در اين هنگام با رهبران مجاهدين و برخي قوماندانان جهادي روابط نزديك داشت؛ طوري كه خودش نيز در اين مصاحبه به آن اشاره نموده و ابراز داشته كه با داكتر عبدالله روابط دوستانه دارد.
به باور من جنرال صاحب در تناسب با مجاهدين، پيرامون طالبان از معلومات اندكي برخوردار است.
در جهان امروز زمانيكه روساي استخباراتي از وظيفۀ شان بركنار مي شوند، يا انجويي مي سازند كه ريس آن باشند، يا با كدام مقام بلندپايه به حيث مشاور كار مي كنند، يا خانه نشين شده و از امتيازات تقاعد برخوردار مي گردند، اما اين طيف مقام ها بيشتر در رسانه ها ظاهر نمي شوند؛ طوري كه بعد از جنرال حميدگل ساير روساي آي. ايس. آي متقاعد و خانه نشين هستند.
اگر روساي بركنار شدۀ استخباراتي به روابط شان با رسانه ها همچنان ادامه دهند، آشكاراست كه اداره هاي استخباراتي با چنين اشخاص معلومات شان را شريك نساخته و بالاخره مورد بي اعتمادي ادارۀ يادشده قرار مي گيرد.
در افغانستان، امريكا و اروپا چهره هايي را سراغ داريم كه در طول 12 سال گذشته زير عنوان داشتن ارتباطات نزديك با طالبان در اوقات گوناگون امتيازات هنگفت مالي و مادي را از حكومت افغانستان، خارجي ها و همسايه گان افغانستان به دست آورده اند كه شماري از آنها هم اكنون نيز در مقام هاي بلندپايۀ دولتي ايفاي وظيفه مي نمايند.
بر پايۀ معلومات برخي منابع موثق، داكتر اشرف غني احمدزي به امريكايي ها اطمينان داده كه با افراد طالبان در سطوح مختلف در تماس است.
نزد عده يي اين ترديد نيز وجود دارد كه طالبان ممكن با اين نامزد رياست جمهوري طالبان در واقعيت نيز در ارتباط باشند؛ زيرا قبلا رسانه ها نيز گزارش كرده بودند كه داكتر قيوم كوچي كاكاي داكتر غني با طالبان در تماس است.
به باور من، پيرامون اين موضوع سوء تفاهمي وجود دارد؛ بر پايۀ برخي معلومات، دفتر سياسي طالبان در قطر در مدت زمان هاي مختلف با شماري از رهبران افغان، سياستمداران، سران مذهبي ديدارهايي داشته است؛ همچنان با برخي از افغان هاي مقيم خارج نيز ملاقات هايي را انجام داده اند.
طالبان در برخي از اعلاميه هاي شان ابراز داشته كه دروازه هاي گفتگوي آنها بدون حكومت با ساير سران افغان باز بوده؛ بنابراين، داكتر قيوم كوچي را نيز مي توان از جمله همچو افغان ها به شمار آورد، اما بر پايۀ معلومات به دست آمده اگر داكتر قيوم كوچي با جانب طالبان به گفتگو پرداخته باشد، صرف در موارد خروج نيروهاي خارجي از افغانستان و پيرامون خواسته هاي افغان ها در آينده بوده است. ولي از زماني كه داكتر قيوم در كابل با داكتر غني در كمپاين انتخاباتي سهيم شد، معلوماتي كه به دست آمده اين است كه باوجود تلاش هاي مكرر نتوانسته كه با طالبان تماس بگيرد. اما اينكه برخي فكر مي كنند كه با پيروزي داكتر غني نامبرده خواهد توانست با طالبان در تماس شده و مي تواندآنها را وادار به مذاكره و صلح نمايد؛ طوري كه در حال حاضر امريكايان هم به آن مي انديشند، اين مطلب را قرار زير مي توان بررسي كرد.
من در نوشتار قبلي خود، نيز به آن اشاره نموده بودم كه حضور جنرال رشيد دوستم در كنار داكتر اشرف غني، همچنان اعلام او مبني بر اينكه، اگر رييس جمهور شود، سند امنيتي را با امريكا امضاء خواهد كرد، حل معضلْۀ افغانستان را مشكل ساز خواهد كرد، جنگ ادامه خواهد يافت؛ در واقعيت امضاي سند امنيتي به معناي ادامۀ جنگ در افغانستان است؛ همچنان بقاي دوستم در معادلۀ قدرت نيز به معناي دوام جنگ در كشور است.
طالبان طي اعلاميه هاي شان گفته اند كه رييس جمهور هر كه باشد:عبدالله عبدالله، اشرف غني يا زلمي رسول باشد، اين روند به اراده و ميل امريكايان بوده و ما به آنها به ديد دست نشانده مي نگريم؛ از اين معلوم مي شود كه سياست طالبان در قبال حكومت بعدي ادامۀ سياست آنها در قبال حكومت كرزي است؛ چنانكه با حكومت كرزي از مذاكره اجتناب مي ورزيدند.
حضور دوستم در تيم آقاي غني مشكل عمده است؛ چنانكه هيچ به نظر نمي رسد كه با حضور دوستم در كنار وي، آنها حاضر به مذاكره و گفتگو و يا معامله با اشرف غني شوند. اگر اين را هم بپذيريم كه احيانا رهبران سياسي طالبان بعد از معامله با امريكايان با حكومت آينده نيز داخل گفتگو و مذاكره شود، پرسش اساسي اين است كه رهبران نظامي طالبان كه از دوستم بسيار خاطره هاي بدي دارند، اين روند را خواهند پذيرفت؟ آيا رهبران سياسي به اين آگاه اند كه رهبران نظامي آنها به اين كار راضي نيستند؟ بلكه آنها بر اين امر از ديگران بيشتر آگاه اند.
طالبان بر اين امر بهتر آگاه اند كه به صورت قصدي هدف قرار دادن افراد ملكي گناه بزرگي است، و فكر نمي شود كه اين كار مورد پذيرش هيچ مسلماني باشد، بنابراين، باتوجه به اين مسأله بود كه آنها در روز برگزاري انتخابات از حمله بر افراد ملكي يي كه در انتخابات شركت مي ورزيدند، اجتناب كردند.
اشتباه طالبان در اين نيز بود كه آنها پيش از برگزاري انتخابات به هوشدارهاي سختي متوسل شدند، طوري كه در لويه جرگه گذشته نيز به وكلا، سناتوران و اشتراك كننده گان هوشدار مشابهي از آدرس طالبان داده شده بود كه در اين جرگه شركت نورزند و در مورد امضاي سند امنيتي نظر مثبت ندهند، اما ممكن برخي افراد به خاطر ضديت و ترس از اينكه مبادا طالبان در آينده براي شان خطر خواهد آفريد، به اين سند راي مثبت دادند؛ چنانكه برخي وكيلان و سناتوراني كه در اين ارتباط نه راي مثبت و نه هم منفي داشتند، در اين جرگه اشتراك ورزيدند، اين بار نيز در آستانۀ برگزاري انتخابات هوشدارهاي طالبان ممكن نتيجۀ منفي در قبال داشته باشد، اما اگر اين امر به گونه خواهش و مطالبه از مردم و نه به گونه هوشدار مطرح مي شد، ممكن تاثيرات منفي يي در قبال نمي داشت، اما با اين وجود، هنوز معلوم نيست كه چه تعداد مردم در اين انتخابات شركت ورزيده بودند، تنها از طريق رسانه هاي جمعي مردم معلومات به دست آورده اند كه در آن هفت ميليون تن شركت كرده بودند؛ ولي آينده نشان خواهد داد كه چه تعداد از كاغذهاي جعلي در آن شمارش شده است.
امريكايان تا حد ممكن تلاش ورزيدند كه پيامي به طالبان بفرستند كه در روز انتخابات و اگر ممكن باشد سه روز (روز پيش از انتخابات و روز بعد از آن) آتش بس را اعلان نمايند، تا انتخابات به گونۀ بهتري سپري و امريكا به جهانيان وانمود سازد كه دموكراسي در افغانستان استقرار يافته و انتخابات در فضاي كاملا امني سپري شد.
من نمي دانم كه اين پيام به طالبان مواصلت ورزيده و يا خير، اما طالبان پيرامون انتخابات هرگونه معامله را رد نموده و در روز انتخابات عملا نشان دادند كه از اين پروسه جلوگيري مي نمايند؛ چنانكه مردمي كه مناطق زير تسلط آنها به سر مي بردند اجازه نيافتند كه به مراكز راي دهي حضور يابند.
بعضي از تبصره ها وجود دارد كه طالبان در پنهان با امريكايان به توافق رسيده بودند كه در روز انتخابات اين روند را مختل نمي سازند؛ تا قواي داخلي توانمند جلوه نموده و زمينه يي براي خروج امريكايان از افغانستان مهيا گردد، اما به باور من، كثرت تعداد حملات در اين روز اين نظر را منتفي مي سازد.
از سوي ديگر، گزارش زيادي وجود دارد كه در روز برگزاري انتخابات مردم در مناطق دور افتاده حتا از خانه هاي شان هم برنيامده و آراي شان را استعمال نكرده اند؛ به گونۀمثال در ولسوالي چپرهار و خوگياني ننگرهار، ولسوالي تگاب كاپيسا، ولسوالي هاي نيش، غورك، شاه ولي كوت و ارغنداب ولايت قندهار، ولسوالي هاي باغران، كجكي، سنگين، واشير، نوزاد، خانشين و ديشوي ولايت هلمند، همچنان مناطق زيادي در ولايات غزني، پكتيكا، پكتيا، خوست، نورستان، كنر و ساير مناطق از جملۀ مناطقي است كه در آنها انتخابات مطابق ميل و ارادۀ حكومت و امريكايان انجام نيافته است. در برخي ولسوالي ها تنها در مراكز ولسوالي و حتا مراكز برخي ولسوالي ها نيز از جاي اصلي آن به جاي ديگري انتقال يافته بود؛ چنانكه مركز راي دهي ولسوالي واشير ولايت هلمند به شوراو در نزديكي پايگاه نيروهاي خارجي ساخته شده بود.
همچنان گزارش هاي ضد و نقيض حكومت افغانستان، نيروهاي خارجي و ايساف در اين روز هم مي رساند كه در روز برگزاري انتخابات بر افراد امنيتي و مراكز امنيتي حملات زيادي صورت گرفته است. بر پايۀ برخي گزارش ها، تنها در ولايت خوست در اين روز 360 حمله صورت گرفته، گزارشي كه در اين روز از سوي طالبان به نشر رسيد در آن گفته شده بود كه بيش از 1000 حمله را انجام داده اند، وزارت دفاع مي گويد، كه 690 حمله صورت گرفته است، اما وزارت داخله تعداد و چگونگي حملات را در اين روز بر نيروهاي پوليس و اربكي گزارش نداده است.
رسانه هاي امريکايې چندي قبل گزارش داد كه در روز انتخابات 160 رويداد امنيتي به ثبت رسيده، اما به تاريخ 16 اپريل بار ديگر رسانه هاي امريكايي گزارش كرد كه در اين روز تقريبا 260 حمله صورت گرفته بود. رسانه Star and Stripes سټار انډ سټرايپس امريكايي در اين گزارش كه از 160 حمله خبر مي دهد، به نقل قول از جنرال محمد يفتلي قوماندان قول اردوي نمبر 203 در پكتيا خبر مي دهد كه در اين روز تنها 347 حمله بر نيروهاي اين قول اردو صورت گرفته، در حالي كه نورستاني رييس كميسيون انتخابات در روز انتخابات تنها 300 حمله را تاييد مي كند.
به تاريخ ۱۵اپريل رسانه ها نامۀ جعلي منسوب به ملامحمد عمر مجاهد رهبر طالبان را به نشر رساندند، ولي من نمي دانم كه رسانه ها چرا چنين نامه هاي ناتاييد شده را به نشر مي رسانند، من جمله كوتاهي از اين نامه را به گزينش مي گيرم، سپس شما خود قضاوت نماييد كه ميزان واقعيت اين نامه تا چه حد است (موږ او ستاسو ټول مسلمانان یو)، همچنان در اين نامه ۲۵ مورد اشتباهات املايې، انشايې و لهجوي ديده مي شود.
اين گونه سروصداها، همچنان تفاوت روزافزون ارقام رويدادهاي امنيتي، تعداد شركت كننده گان در انتخابات، شمار آراي تقلبي و جعلي، همچنان اختطاف مقام هاي بلند پايۀ دولتي در شهر كابل، اين را به نمايش مي گذارد كه برخي حلقات عمدا مي خواهند كه اذهان عامه را غافلگير كرده تا زمينه تقلب و جعل بيشتر براي آنان مساعد گردد.