تصور کن
خالق کون ومکانِ چیره دست
عجب یک جنگلی را آفریدست
زمانیکه زمینش را جدا کرد
نفوسش را بحال خود رها کرد
به نیک و زشت آن کاری ندارد
ولو آنکه در آنجا سنگ ببارد
درین جنگل نه شیراست ونه سلطان
ولی روبا بخواند خویش خاقان
اهالی اش فریبکار ودغل باز
که میرقصندبه هرنغمه به هرساز
درین بیشه همه کفتار وگرگ اند
شغالان هم به فکر خود بزرگ اند
به شیطانِ بزرگ اینجا دام است
تصورکن که این جنگل کدام است
مسعود حداد
22 جنوری