به بهانه روز والنتين

روز والنتين رفتم سوى خانه
بسىى حيران ماندم صادقانه
به فيسبوك رفته ديدم برگه ها را
به هر سو حرف هاى عاشقانه
شنيدم از هر آن مرد و هر آن زن
سرود عشق و مهرى جاودانه
بديدم روز عشاق بوده امروز
نه روز عشق همچو من فسانه
روز عشاق است يا اغراق گوييد؟
و يا روز غم و رنجى نهانه
بيادم آمد آن عشق و طرب ها
نواى دلكش چنگ و چغانه
بيادم آمد آن معشوق مه رو
كه در بر بوده من را هر شبانه
گرفتم تا بپوشم جامه يى نو
نيافتم شورت پاكى زان ميانه
در يخچال خود را چون گشودم
دو تخم گنده بود و هندوانه
ظروف چرب اندر كنج مطبخ
به هر سو تيت هر شى دانه دانه
گرفتم چند پول از كيسهء خويش
روان گشتم به سوى ساقى خانه
دو سه جامى پياپى سر كشيدم
به آن فكر و خيال و اين بهانه
عزيزان قدر يكديگر بدانيد
از اين گفتار نغز و خالصانه
زبير واعظى