بعضی کشورها در روند تاریخ گاهی امپراتور بودند وگاهی مستعمره !
روند رشد وتکامل بشری درازمنه تاریخی نشان میدهد، کشمکشها وجنگهای طولانی میان دولتهای بزرگ و کوچک قدرتمند وکم زوربرای گسترش پایه های قدرت وهژمونی درجهان صورت گرفته که گاه غالب وگاه مغلوب علیه یکدیگرشده اند. این جنگها برعلاوه رویکردهای خرابکارانه خونبار باعث رشد وتبادل فرهنگها و اقتصاد ازجمله اموال بازرگانی و کشاورزی وصنایع دستی شدند. همچنان با اشغال سرزمینهای یکدیگر به مرورزمان همرای باشندگان بومی این سرزمینها از طریق از دواجها روابط خویشاوندی برقرارنمودند وباهم مستحیل و موطن شدند، از ایشان اقوام وملتهای قوی به ظهورآمدند.
دراثنای این داد وگرفتها ، بعضی کشورها درحالت بربر یت وتوحش وبعضی دارای تمدنهای بوده اند که نسبت به یک دیگردر زندگی اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی پیش قدم بوده اند .درنتیجه اختلاط تمدن درمیان مردمان کشور ها زمینه رشد وتکامل مترقی دراین کشورها بر عرصه های مختلفی فرهنگی ،اجتماعی واقتصادی در فرایندتاریخ شده است. شوربختانه کشورهایکه قبلن دست بالای داشتند امروز برعکس آن تغیرکرده اند. امپراتوری را که درقلمرو وسیع جهان داشتند حالااز دست داده اند خودبه کمک نیازمندویا نیمه مستعمره استند. مانند یونان ، ایتالیا ، ایران ،مصرو افغانستان وووغیره. زمانی اقوام، گُل،جرمن ، انگلیسها واروپایی شرقی درنزد ایتالیایها ویونانیها بربر بودند.روم پیش از 500 سال دراوپا حاکم بود. میراث بزرگی فرهنگی و نظامی برای اروپایها باقی مانده اند. اما امروز کشورهای فرانسه وانگلیس المان نسبت به انها چربی کرده واز نگاهی اقتصادی سبقت دارند. درحیطه جغرافیای بزرگ کشورما که افغاسنتان امروزی قراردارد امپراتوری های بزرگ مادها پارسها (ایران بزرگ یا ایرنویچ اریانا- خراسان بزرگ ) کوشانیان ، ساسانیان غزنویان وابدالیان وجود داشتند که قلمرو های پهناوررا زیر تسلط خود از عراق تا رود سند رود امو ترکستان چینی و باختری وسایر کشورهای اسیای میانه داشته اند که باهم فرهنگ مشترک دین مشترک سرزمینهای مشترک به نام قوم ویا نژاد” اریایی” یاد مینمایند، دارند. چنانچه ولایت بلخ ازجمله شهرهای باستانی اسیایی میانه است که دارای قدامت 5000 ساله دارد. طوریکه درکتاب تاریخ تمدن جهان
اثری ویل دورانت درجلد اول صفحه 103 درینمورد چنین آمدهاست:” … باید بگویم که مناطق اسیای میانه ،که اینک خشک وبی اب وعلف است درگذشته پراب و معتدل بوده ودریاچه بزرگ رود خانه فراوان داشته است ، بازپسین عقب نشینی یخچالها این سرزمنیهارا دچارخشکی ساخته … به همین جهت ساکنان ان اراضی مجبور به مهاجرت به خاور وباختروشمال وجنوب شده است. هم اکنون خرابه های شهرهای بلخ تا نیمه در شن فرورفته، ولابد چنین شهری، که محیط ان سی وپنج کیلومتر است روزی پرجمعیت بوده . .. دران هنگام 80000 نفر ساکنان ترکستان باختری که دور تا دورشهرشان را ریگ روان فرا گرفته بود ناچارشدندازان ناحیه مهاجرت می کنندو قدامت تاریخی ان پیش از 5000هزار سال پیش ازمیلاد تخمین شده است.”.
بازهم درصفحه 266 همین کتاب آمده است:”مادها از نژادهند اروپایی به شما ر می روند ومحتمل است که درتاریخ هزار سال قبل از میلاد ازکناره های دریای خزر به اسیای باختری امده باشند.درزند اوستا کتاب مقدس پارسیان یادی ازاین زادگاه قدیمی میشود…. مادها درضمن کوچ کردنهای خود ازبخارا وسمرقند گذشته روبه جنوب به پارس،دران سکونت اختیار کرده بودنداین قوم درکوه های که به عنوان جایگاه خود درایران انتخاب کرده بودند مس، اهن، ،سیم زروسنگهای گرانبها بدست اوردند….. این دولت مستعجل فرصتی پیدا نکرد که بتواند دربنای مدنیت سهم بزرگی داشته باشد؛ تنها کاری که کرد ان بود که راه را برای فرهنگ وتمدن پارس بازوهموار ساخت. پارسها زبان آریایی والفبای سی وشش حرفی را از مردم ماد گرفتند. که شاهان مقتدرداشتند که درخلیج فارس سایر کشورها تسلط داشتند.”
چنانکه بعداها هگل فیلسوف نامدار المان دربحثهای خود راجع به دولت هخامنشیها ایران اشاره کرده بود که انرا نخستین دولت منظم با اداره واقتدارگراکه بالای مردم خود حکومت میگرد ،یادکرده است.
بعداز قرون وسطا واغاز رنسانس دراروپا وازهم پاشی امپراتوربیزانس وکشف امریکا توسط کلمبو در1492 وافریقای سیاه توسطواسگودگاما در1498میلادی شکل گیری جریانهای هومانیسم وپیدایش فرایند فرد گرایی وسپس پیروزی انقلاب کبیر فرانسه وانگلیس واستقلال امریکا از انگلیسها تسلط قلمرو امرپراتوری انگلیسها، هسپانیا ، فرانسه والمان(پروس) ایتالیا چهره جهان اهسته اهسته تغیر فاحش نمود . که دراین عرصه کشورها ی اروپایی وقاره امریکا نه تنها برای خود بلکه برای متباقی بشریت جهان خدماتی شایانی درزمینه رشد صنعت وتکنالوجی وفناوری و اقتصادی و اجتماعی وخردورزی ورشدفرهنگ وغیره نموده اند . در اروپاتمام جنبشهای انقلابی و جنبشهای آزادیبخش ملی مدعی خلقِ زن و مردی نویناند. شهروند فرانسوی مظهر نوین بودن انقلاب فرانسه بود. انسان نوین شوروی یک کارگر بود و کمی بعد، کارگری شد که از فرط کار از دیگر کارگران پیشی میگرفت. متاسفانه درکشورهای اسلامی مانندالجزایر، مصر، افغانستان وخاورمیانه واسیای مرکزی که مردم جنگجویی واستقلال طلب بودند کشور شان میدان تربیه واموزش تروریستها اسلامی به عوض رشد اموزش علم ،دانش ونهادهای فرهنگی وخردورزی در جهان شده است.
شوربختانه زمامداران که بعداز امپراتوریها در کشورما به قدرت رسیدند، نه تنها درجهت پیشرفت اقدام جد ی نه کردند، بلکه دستاوردهای که درروندتاریخ برایشان میراث رسیده بود، انرا ازدست داده و یابه اختیار بیگانگان قرار دادند. به عوض فرهنگ برادر کشی پدر کشی ،عداوت، خودخواهی، عقد وکینه تعصب و جنگهای خانواده گی برای منافع قومی وشخصی زیرنام ” سلحشور” که بد بختانه مردم ما همیشه سلاح در شانه دراختیار داشته باشندمروج کردید. تایکدیگررا ازبین ببرند. تنها ازجمله شاهان ورهبران دولتی بعدازاستقلال افغانستان شاه امان لله که شخصی دلسوز، باسواد وقانون خواه بود برای ترقی وپیشرفت وطن خود توجه داشت که متاسفانه نسبت اشتباها تش زود نظر به توطیه خارجیها باکمک ملاهای متعصب اسلامی وطن فروش ازبین رفت به خارج پناهنده شد. ومیدان بازهم برای خونخوران خانواده اهل یحی میراث رسید که وطن را لنگ لنگان به سوی ترقی توام با رویکرد های ظالمانه فاشیستی قوم گرانه وخوش گذرانی خویش پیش میبردند. یگانه رهبری که درطول چهاردهه اخیر هیچ نوع سواستفاده از مال ومنات خلق نه کرد شادروان ببرک کارمل رییس جمهوردموکراتیک خلق افغانستان بود. بلکه میراث بزرگ معنوی ازخود باقی گذاشت که تابه حال تمام قوم های افغانستان به نیکی ازرهبری داهیانه وصادقانه وی یادمیکنند. وی را شخصی فرا قومی وعدالت پسند وقانون مدارمی شناسند. رفاه اجتماعی درزمانش بادرنظرداشت جنگ اعلام ناشده به کمک کشورهای امپریالیستی در راس امریکا وغرب وپاکستان، تآمین بود. اما نسبت توطیه های عاملان داخلی وبا کمک کشورهای بیگانه طوری که همین حالا درافغاسنتان وجود دارد ازمقامش در پلینوم حزبی سبکدوش وبه عوض شادروان نجیب الله به حیث رییس جمهور افغانستان برگزیده شد.
درطول 273 سال که کشور ی به نام افغانستان به حیث یک کشور مستقل بوجود امد اختلافهای برای حفط قدرت و نمایش قدرت میان اعضای خانواده ها واقوام بوده نه برای رشد فرهنگی ،اقتصادی واجتماعی. اقوام که درطول تاریخ باهم از یک نژاد وقوم وباهم برادر و پیوندهای خونی ومنطقوی دارند براثر عمال تعصب گرانه وامتیاز طلبی قومی رهبران وسایر حاکمان دولتی برای حفظ قدرت اختلافهای رادامن زده وبالای گرده های مردم حکومت کرده اند. این روحیه بعد از قدرت گرفتن جهادیون ،طالبان وحکومتهای دست نشانده امریکا بعداز سپتمبر 2001 رشد بی نهایت نموده وخطری بزرگی درجهت تآمین وحدت ویکپارچگی اقوام کشور میباشند. تعصب زبانی وقومی ومنطقوی بی نهایت به اوج خودرسیده که حتی به هویت فرهنگی وزبانی اقوام بی احترامی وتوهین ازطرف اعضای رهبری دولت صورت میگیرد. جنگهای که امروز به نام طالب وداعش درافغاسنان درطول هجده سال با موجودیت قوای نظامی امریکا وناتوی صورت گرفته به عوض انکه ضعیف و ازبین بُرده میشد.برخلاف بنابر تمایل قومی ومنافع گروهی وسیاسی از جانب اراکین ورهبران دولتی عمل قاطع ومتین استوار برای نابودی وسرکوب شان صورت نه گرفته است وازانها حمایت شده است. وازانها به حیث نیروی تهدید علیه سایر اقوام دیگر استفاده کرده اند.درصورتیکه سیاسیون ما تجارب کافی از سقوط حزب دموکراتیک خلق افغانستان درزمان داکتر نجیب الله دارند که عامل عمده سقوط اختلاف قومی بود که زمنیه آنرامساعد ساخت. این امر برای تمام زمامداران پسا نجیب است که ازآن درس بزرگ تاریخی بگیرند وانرا تکرار نه نمایند. اما بدبختانه که درکشورما هیچ وقت ازتجربه تاریخی استفاده نه شده واز خوب خراب گذشته پند گرفته نه شده است. تنها به شعار دادن وافتخار کردن به مردگان خود ،خویشتن را فریب میدهیم. مردگان بالای شانها ی زنده گان سنگینی مینماید. از« حافظه خودم» .هیچ وقت مُرده بد وزنده خوب نداشتیم!.
انسانها ازلحاط تاریخی دارای منشای مشترک بوده رشد تکامل کرده، تنها دوری ازهم درزمانهای مختلف نسبت قطع ارتباط بر شالوده یی محیط وشرایط باعث تغیر رنگ جلد وقیافه جسمی زبان شده است. ونظربه محل زندگی دارای سنت، اداب ودین مذهب جداگانه شده اند. درحالیکه انسان ذاتن اجتماعیست برای دفاع ازخود درمقابل حوادث طبیعی وجانوران وحشی باهم اجتماعی زیست کرده تا به یک دیگر کمک تا ازحوادث مرگ بار نجات یابند. بناعن دین ومذهب قوم پدیده تاریخی میباشد. ومانند فلسفه پدیده یی زمانی میباشد. رستمی