آیا فرآیند خلع سلاح در حال عقبگرد است؟

نویسنده: داکتراخشید جاوید
پژوهشگر مسائل خلع سلاح در مرکز مطالعات بین المللی و دیپلماسی یونیورسیتی SOAS
وی قبلاً در پارلمان بریتانیا، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی افغانستان و نمایندگی های دایمی افغانستان در مقر اروپایی سازمان ملل متحد مقیم ژنیو (مسئول امور کنفرانس خلع سلاح ) و اتحادیه اروپا در بروکسل ایفای وظیفه می کرد.
برداشت عام از «خلع سلاح» به فعالیتهایی محدود است که رقبای دوران جنگ سرد در آنزمان بخاطر دستیابی و برقراری تعادل قدرت انجام میدادند. بنابر این برداشت ها، “خلع سلاح” یک مسئله ی تاریخی بوده که دیگر به تاریخ تعلق دارد.
خودِ این مفهوم به دلیل اینکه دیگر در صدر اولویت کاری سیاستگذاران قرار ندارد به فراموشی سپرده شده است. در شرایط فعلی، خلع سلاح بیشتر به یک مسئله ی درجه دوم تنزل یافته زیرا توجه جامعه و تصمیم گیرندگان دولتی زیادتر روی مسائلی متمرکز میباشد که در نظر آنها حیثیت درجه یک حاصل نموده است.
اگر موضوع تنها به فقدان اراده سیاسی لازم در جهت حل مسئله از مجاری دیپلماتیک (با توسل به ابزارهای دیپلماتیک) مرتبط بود، نگرانی بزرگی تلقی نمیشد. اما آنچه بیشتر از بنبست حاکم و قابل پیشبینی در مسائل خلع سلاح نگرانکننده به نظر می رسد، این حقیقت است که جامعه بین الملل دارد در یک مسیر نزولی قدم برمیدارد.
آنعده مکانیسم های خلع سلاح که بنیادهای چارچوب امنیت مشترک بینالمللی بر پایه آن استوار بود، یا دیگر کارایی ندارند یا در بهترین حالت در حال تزلزل و ضعف قرار دارند. کنفرانس خلع سلاح که مسئوليت تدوين و تنظيم معاهدات و مذاکرات کنترل تسلیحات و خلع سلاح را دارد، مدت بیش از دو دهه است که در حال به بنبست بسر میبرد.
آخرین دستآورد این کنفرانس “پیمان ممنوعیت آزمایش هستهای” در سال ۱۹۹۶ (CTBT)بود که هرگز حالت تطبیقی حاصل نکرد. در موارد جدیدتر، روسیه عضویت خود را در گروه مشورتی مشترک در چارچوب “پیمان نیروهای مسلح متعارف در اروپا” (TREATY ON CONVENTIONAL ARMED FORCES IN EUROPE) که بهعنوان سکویی برای کشورهای عضو ناتو و روسیه برای بحث درباره مسائل نظامی به شمار میرفت، ، از ماه مارچ سال جاری بدینسو متوقف کرده است. این در حالیست که هر دو کشور ایالات متحده و روسیه برنامههای نوسازی سلاحهای پرهزینه را آغاز کردهاند و قدرتهای منطقه یی نظیر چین، هند و کشورهای حاشیه خلیج فارس هم برای دنبال کردن اقدامات مشابه مدت زیادی منتظر نمانده اند.
این سرمایه گذاری گزاف روی تواناییهای نظامی و توسعه ی دستگاه های اسلحه جدید زمانی رخ می دهد که تنشهای روز افزون در سوریه، اوکراین، افغانستان، یمن، برخی از قسمتهای آفریقا و دریای چین جنوبی امنیت جهانی را به خطر انداخته است و این اتفاقات یاد آور تاریک ترین دوره های تاریخ بشر است.
از آنجاییکه که ملت ها به طور روزافزون امنیت خود را در قالب بهسازی و توسعه تواناییها و تکنولوژی های نظامی می بینند، هیچ شکی وجود ندارد که برنامه ی خلع سلاح زمینه ی سیاسی و جذابیت دیپلماتیک خود را از دست داده است. موازی با آن، کوته بینی بیشتر بر محاسبات امنیت ملی کشورها حاکم شده تا اینکه این محاسبات بر رویکردهای استراتژیک بلندمدت با هدف ایجاد توازن استراتیژیک قدرت در مناسبات بین المللی استوار باشد.
این امر سایهای سنگین و نگران کننده روی آینده افگنده است چون تاریخ میآموزد که اگر از یکسو افزایش قدرت از دید ملی منطقی به نظر بیاید، اما از سوی دیگر احتمال شدید برهم زدن اعتماد متقابل و افزایش بیثباتی در سطح بینالمللی را نیز در خود حمل میکند.
من با بعضی از کارشناسان که معتقدند ژئواکونومیک در حال جایگزینی ژئوپلیتیک است و قدرتهای جهانی متوجه شدهاند که قراردادهای تجارتی راه جدیدی برای محافظت از تمامیت سیستم بینالملل است، موافقم. این مسئله نیز صحت دارد که پویایی حاکم بر دوران جنگ سرد مبنی بر رویارویی ابرقدرتها دیگر در فضای بینالمللی موجود کاربرد ندارد و تهدیدات جنگ بین کشورها کاهش یافته و جای آن را تهدیدات جدید گرفته است. با این وجود نمیتوان به از بین رفتن کُلی خطر جنگ های بزرگ میان کشوری بیتوجه ماند. از دریای چین جنوبی تا اوکراین، تنشهای منطقهای جدیدی روبه افزایش است و میتوان رد پای استفاده از جنگافزارهایی خزنده و حتی سلاح های کشتار جمعی را در لابلای سیاستهای نظامی کشور ها جستجو کرد.
گفتمان در این سرنوشت نامعلوم
هزینه ی تغافل و اثرات فاجعه بار این مسائل به قدری بالاست که نمیتوان آن را نادیده گرفت. ناتوانی در انجام تعهدات مربوط به خلع سلاح نه تنها تمام ساختار کنترل تسلیحات و خلع سلاح را به خطر میاندازد، بلکه رهبران را از مکانیسمهایی محروم میکند که برای از بین بردن تنشها و افزایش گفتمان درباره مسائل امنیتی بکار گرفته میشوند.
برای بسیاری، خلع سلاح معمولاً بهعنوان یک هدف غیرواقعی و غیرقابل دسترس جلوه میکند، اما به نظر می رسد این افراد فراموش کردهاند که تدابیر مربوط به کنترل تسلیحات و خلع سلاح تا حد زیادی به حفظ صلح و ثبات در اروپای بعد از جنگ جهانی دوم کمک کرده است و گفتگوهای مهم در این عرصه بین ایالات متحده آمریکا، شوروی سابق، سایر کشورها و سازمان های منطقه ای و بین المللی صورت گرفته است.
این مسئله یادآور آنست که بررسی زمینه های مشترکی که در گذشته درباره آنها اتفاقنظر داشتهایم، کار باارزشی خواهد بود. بدون گفتمان معنادار درباره ی خلع سلاح که بر پایه ی توافقات موفق گذشته استوار است، از بین بردن تنشها در شرق اروپا و سایر قسمتهای جهان بسیار دشوار خواهد بود.
زیبایی بهره گیری فوری از اینگونه گفتمانها برای دستیابی به خلع سلاح این است که مذاکرات به مجامع بین المللی خاص محدود نمی ماند. برعکس، در بهترین حالت در زمان افزایش تنش های بین المللی بهعنوان یک محرک ضد چرخه تنش رشد مییابد و نهایتاً به ایجاد اعتماد متقابل و به وجود آوردن شرایط مناسب برای پیشرفت در زمینههای دیگر خواهد انجامید.
چالش اصلی فراروی جامعه بشری همانا دریافت یک مجمع بینالمللی مناسب است که بتواند یک برنامه واقعگرایانه جامع و جهانی ارایه دهد تا باشد روند گفتگوها و مذاکرات جدی روی مسائل خلع سلاح تسریع گردد.
مدتیست که پارلمان بریتانیا و مرکز مطالعات بین المللی و دیپلماسی دانشگاه SOAS لندن چنین رویکرد جدید و جامعی تحت عنوان “چارچوب نظری استراتیژیک بخاطر خلع و جلوگیری از تکثیر تسلیحات” STRATEGIC CONCEPT FOR REMOVAL OF ARMS AND PROLIFERATION روی دست گرفته که ممکن است راه جدید برای بازنگری فرآیند خلع سلاح فراهم کند. این پروژه، متنی را به عنوان پیشنویس مذاکرات آماده کرده است که حاوی تدابیر الزامآور حقوقی بینالملل برای خلع سلاح در یک دوره اجرایی ده ساله میباشد. طرح اصلی چارچوب نظری فوق بر مبنای بهترین قوانین حاصله از توافقات قبلی درزمینه ی خلع سلاح تدوین شده است.
با اهمیت تر از تلاشهای طاقت فرسا و ایدههای خلاقانه، مهمترین عامل مورد نیاز برای سمت دهی فرایند خلع سلاح به منزل مقصود همانا موجودیت اراده سیاسی و پابندی دولتها به تعهدات حقوقی بین المللی شان است به ویژه دولت های دارای سلاح های هستهای و صادرکنندگان اسلحه که مسئولیت اصلی تحقق خلع سلاح بدوش آنها قرار دارد. همچنین ازشورای امنیت سازمان ملل متحد انتظار می رود تا نقش سازنده تر، عادلانه تر و رویکرد جدیدی برای امحای تسلیحات به خصوص سلاح های هسته ای و سلاح های کشتار جمعی اتخاذ نماید تا فضای حاکم پیرامون خلع سلاح بهبود یابد و بنیادهای لازم برای اعتمادسازی به وجود آید.
ملل باید متحد شوند تا جهانی بدون از تسلیحات مرگبار را برای نسل های آینده به یادگار بگذارند.این حق آنها و وظیفه ی ماست.
بسوزند چوب درختان بی بر
سزا خود همین است مر بی بری را
تو خون چون کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
“ناصر خسرو بلخی”
***