تروتسکیسم یا لنینیسم؟(بخش ۳ و پایانی)
ی. و. استالین/ آمادور نویدی
تروتسکی «ناامیدانه» نیاز دارد که حزب، و کادرهای آنرا که قیام را سازماندهی و رهبری کردند، بیاعتبار کند، تا بدینمنظور، پس از بیاعتبار کردن حزب، رهسپار به بیاعتبار کردن لنینیسم شود. و برای تروتسکی ضرورت داد که لنینیسم را بیاعتبار کند تا بدینصورت تروتسکیسم را بعنوان «تنها» ایدئولوژی «پرولتری» (نخندید!) جانشین سازد. البته (اوه، البته!) همه این رسواییها زیر پرچم لنینیسم صورت میگیرند، تا بدینصورت عملیات جایگزینی «تا آنجاییکه ممکنست بیدردسر» انجام پذیرد. .. در حوزه سازماندهی، تروتسکیسم آن ایده ایست که انقلابی ها و فرصتطلبان میتوانند همزیستی داشته باشند و گروه ها و محفلها را در درون یک حزب واحد تشکیل دهند… واقعیت امر اینستکه خصوصیات کلیشه ای تروتسکیسم که در دوره جنبش اکتبر در گنجینه پنهان بود، حالا دوباره در معرض دید قرار میگیرد، به این امید که بازاری برای آن پیداد شود- بدینجهت که بازار کشورمان در حال توسعه است. مسلما، اظهارات ادبی جدید تروتسکی کوششی جهت برگشت به تروتسکیسم، «غلبه» بر لنینیسم، کشاندن، و کاشتن همه خصوصیات تروتسکیسم است… تروتسکیسم جدید صرفا بازگویی تروتسکیسم قدیمی نیست؛ بالهایش چیده شده و ترجیحا کثیف گشته است؛ بطور غیرقابل مقایسه ای از نظر روحی ملایمتر از تروتسکیسم قدیمی است؛ اما در سرشت، بدون شک همه خصوصیات خاص تروتسکیسم قدیمی را از دست نداده است… تروتسکیسم جدید جرأت نمیکند که بعنوان یک نیروی میلیتانت علیه لنینیسم بیرون بیاید؛ ترجیج میدهد که تحت پرچم مشترک لنینیسم، تحت شعار تفسیر، و اصلاح و تکمیل لنینیسم عمل کند. زیرا که ضعیف است. این امر را نمیتوان تصادفی دانست که ظهور تروتسکیسم جدید با مرگ لنین همزمان شده است. تروتسکی در زمان حیات لنین جرأت نمیکرد که این گام پُرمخاطره را بردارد. تروتسکیسم قدیمی تلاش میکرد که کم و بیش آشکارا و بدون ترس از عواقب، لنین را بیاعتبار سازد. تروتسکیسم جدید محتاطتر است. تروتسکیسم جدید تلاش میکند که جهت رسیدن به اهداف تروتسکیسم قدیمی با تظاهر به تمجید و تجلیل از لنین بپردازد. خطر تروتسکیسم جدید اینستکه: تروتسکیسم باتوجه به کل محتوای درونی اش، از هر شانسی جهت تبدیل شدن به مرکز و نقطه تجمع عناصرغیرپرولتری برخوردارست که جهت تضعیف و تجزبه دیکتاتوری پرولتاریا تلاش میکنند.
تروتسکیسم یا لنینیسم؟(بخش ۳ و پایانی)
نوشته: ی. و. استالین
برگردان: آمادور نویدی
سخنرانی در پلنوم گروه کمونیست شورای مرکزی اتحادیه های کارگری در ۱۹ نوامبر ۱۹۲۴؛
برای اولین بار در پراودا، شماره ۲۶۹، در تاریخ ۲۶ نوامبر ۱۹۲۴ منتشر شد؛
رونوشت توسط کارل کاوانا.
فهرست
۱- حقایقی درباره قیام اکتبر
۲- حزب و تدارک برای قیام اکتبر
۳- تروتسکیسم یا لنینیسم؟
۳- تروتسکیسم یا لنینیسم؟
در دو بخش قبل به افسانههایی پرداختیم که تروتسکی و هوادارانش در ارتباط با انقلاب اکتبر و تدارک برای آن علیه حزب و لنین منتشر کرده بودند.
ما همه آن افسانهها را افشا نموده و ثابت کردیم که دروغ هستند.
اما این سئوال پیش می آید:
تروتسکی جهت چه هدفی به اینهمه افسانه درباره انقلاب اکتبر و تدارک برای آن، درباره لنین و حزب لنین نیاز داشت؟
منظور از اظهارات ادبی جدید تروتسکی علیه حزب چیست؟
مفهوم، مقصود، و هدف این اظهارات کنونی چیست، وقتیکه حزب بحث و جدل نمیخواهد، وقتیکه حزب مشغول کارهای فوری زیادی است، وقتیکه حزب جهت بهبود اقتصادمان به تلاشهای متحد و نه یک کشمکش جدید پیرامون مشکلات قدیمی نیاز دارد؟
تروتسکی جهت چه هدفی نیاز دارد که حزب را به عقب برگرداند و به بحث های جدید بکشاند؟
تروتسکی مدعی است که جهت «مطالعه» انقلاب اکتبر به همه این(افسانه)ها احتیاج است.
اما مگر مطالعه انقلاب اکتبر بدون لگد زدن مجدد به حزب و رهبر آن امکانپذیر نیست؟
این چه نوعی مطالعه از «تاریخ» انقلاب اکتبرست که با تلاشهایی جهت بیاعتبار کردن رهبر اصلی قیام اکتبر شروع میشود و با آن خاتمه می یابد، و حزبی را بیاعتبار میکند، که این قیام را سازماندهی و رهبری کرد؟
نه، اینجا موضوع، مطالعه انقلاب اکتبر نیست. این راه مطالعه و نوشتن درباره انقلاب اکتبر نیست. آشکارست که در اینجا «نقشه» متفاوتی وجود دارد، و همه چیز نشان میدهد که «نقشه» اینستکه تروتسکی با اظهارات ادبی خود تلاش دیگری(بازهم یکی دیگر!) میکند تا شرایطی جهت جایگزینی تروتسکیسم با لنینیسم ایجاد کند.
تروتسکی «ناامیدانه» نیاز دارد که حزب، و کادرهای آنرا که قیام را سازماندهی و رهبری کردند، بیاعتبار کند، تا بدینمنظور، پس از بیاعتبار کردن حزب، رهسپار به بیاعتبار کردن لنینیسم شود. و برای تروتسکی ضرورت داد که لنینیسم را بیاعتبار کند تا بدینصورت تروتسکیسم را بعنوان «تنها» ایدئولوژی «پرولتری» (نخندید!) جانشین سازد. البته (اوه، البته!) همه این رسواییها زیر پرچم لنینیسم صورت میگیرند، تا بدینصورت عملیات جایگزینی «تا آنجاییکه ممکنست بیدردسر» انجام پذیرد.
این است ماهیت آخرین اظهارات ادبی تروتسکی.
بدیندلیل است که آن اظهارات ادبی تروتسکی دقیقا مسئله تروتسکیسم رامطرح میکند.
پس بنابراین، تروتسکیسم چیست؟
تروتسکیسم سه خصوصیت مشخص دارد که آنرا در تضاد آشتیناپذیر با لنینیسم قرار میدهد.
این خصوصیات چه هستند؟
اولا. تروتسکیسم تئوری انقلاب «مداوم» (بدون وقفه) است.
اما انقلاب مداوم در تعبیر تروتسکیستی آن چیست؟
انقلابی است که دهقانان فقیر را بعنوان یک نیروی انقلابی بحساب نمی آورد.
انقلاب «مداوم» تروتسکی، همانگونه که لنین گفت، «جنبش دهقانی را از قلم می اندازد»، «جهت تسخیر قدرت بازی میکند».
چرا این تئوری تروتسکی خطرناک است؟
برای اینکه چنین انقلابی، اگر تلاشی جهت تحقق آن صورت میگرفت، بناچار با شکست روبرو میشد، برای اینکه پرولتاریای روسیه را از متحد خود، دهقانان فقیر جدا میکرد. این امر مبارزه ای را شرح میدهد که لنینیسم از سال ۱۹۰۵علیه تروتسکیسم براه انداخته است.
تروتسکی چگونه لنینیسم را از نقطه نظر این مبارزه ارزیابی میکند؟
تروتسکی، لنینیسم را بعنوان یک تئوری درنظر میگیرد که دارای «مشخصات ضدانقلابی» است.
عقیده خشمگینانه تروتسکی درباره لنینیسم برچه اساسی استواراست؟
براین واقعیت که، در زمان مناسب، لنینیسم ایده دیکتاتوری پرولتاریا و دهقانان را حمایت و تأئید نمود.
اما تروتسکی خودش را به این ایده خشمگینانه محدود نمیکند.
تروتسکی فراتر میرود و ادعا میکند: «در حال حاضر، همه ساختار لنینیسم برمبنای دروغ و جعل ساخته شده است و در درون خودش عناصر سمی پوسیدگی خود را دارد (نگاه کنید به نامه تروتسکی به چخایزه، ۱۹۱۳).
همانگونه که میبینید، ما در برابر خود دو خط متضاد داریم.
ثانیا. تروتسکیسم نسبت به اصول حزب بلشویک، سرشت یکپارچه حزب، و خصومت علیه عناصر فرصتطلب اعتمادی ندارد.
در حوزه سازماندهی، تروتسکیسم آن ایده ایست که انقلابی ها و فرصتطلبان میتوانند همزیستی داشته باشند و گروه ها و محفلها را در درون یک حزب واحد تشکیل دهند.
قدر مسلم، شما با تاریخ بلوک اوت آشنا هستید، که در آن مارتویت ها و اوتزویست ها، انحلالطلبان و تروتسکیستها با خوشحالی همکاری داشتند، و تظاهر میکردند که آنها یک حزب «واقعی» هستند. این بخوبی شناخته شده است که این «حزب» آش شله قلمکار هدف نابودی حزب بلشویک را پیگیری میکرد.
در آنزمان سرشت «اختلافات ما» چه بود؟
این بود که لنینیسم نابودی بلوک اوت را بعنوان ضامن توسعه حزب پرولتری درنظر میگرفت، درحالیکه تروتسکیسم آن بلوک را مبنای ایجاد یک حزب «واقعی» بحساب می آورد.
مجددا، همانگونه که میبینید، ما دو خط متضاد داریم.
ثالثا. تروتسکیسم به رهبران بلشویسم بیاعتماد است، و برای بیاعتبار کردن، و خوار نمودن آنها تلاش میکند. من گرایشی در حزب نمیشناسم که بتواند با تروتسکیسم درباره موضوع بیاعتبار کردن لنینیسم یا مؤسسات مرکزی حزب قابل قیاس باشد.
برای مثال، درباره ایده «با نزاکت» تروتسکی در مورد لنین، چه میتوان گفت؟
تروتسکی کسیستکه لنین را بعنوان «استثمارگر حرفه ای هرنوع عقبماندگی در جنبش طبقه کارگر روسیه» توصیف کرد؟ (همانجا). و این فراتر از «مؤدبترین نظرات مؤدبانه» تروتسکی است که تابحال ابراز داشته کرده است.
چگونه این اتفاق افتاد که تروتسکی، کسیکه چنین خصوصیات کلیشه ای را با خود حمل میکند، بالاخره، در طول جنبش اکتبر خودش را در صفوف بلشویکها پیدا کرد؟
این امر بدین دلیل اتفاق افتاد که در آنزمان تروتسکی آن خصوصیات کلیشه ای خودرا طرد کرد (درواقع رها کرد)؛ تروتسکی خصوصیات کلیشه ای خودرا در گنجینه پنهان نمود.
اگر تروتسکی آن «نقش» را بازی نمیکرد، همکاری واقعی با او امکانپذیر نمیشد.
تئوری بلوک اوت، یعنی، تئوری اتحاد با منشویکها، قبلا توسط انقلاب متلاشی و دور انداخته شده بود، درغیراینصورت، وقتیکه یک مبارزه مسلحانه بین بلشویکها و منشویکها براه افتاده بود، چگونه میتوانست صحبتی درباره اتحاد وجود داشته باشد؟
تروتسکی بجز اینکه بپذیرد که این تئوری بیفایده است، آلترناتیوی نداشت.
همان بدبختی نیز برای تئوری انقلاب دائم «رُخ داد»، برای اینکه حتی یک بلشویک به تسخیر بلافاصله قدرت در فردای انقلاب فوریه فکر نکرد، و تروتسکی نمیتوانست از دانستن آن بینصیب بماند که بلشویکها به گفته لنین به وی اجازه نمیدهند، «در تسخیر قدرت بازی کند».
تروتسکی آلترناتیوی نداشت مگر اینکه سیاست بلشویکها را جهت مبارزه برای نفوذ در شوراها، مبارزه جهت پیروزی بر دهقانان به رسمیت بشناسد.
در ارتباط با سومین خصوصیت تروتسکیسم (عدم اعتماد به رهبران بلشویک)، طبیعتا به دلیل شکست آشکار در دو خصوصیت نخست، باید در نهانگاه بازنشسته میشد.
باتوجه به اینکه تروتسکی هیچ گروه بااهمیتی نداشت که متعلق بخودش باشد،
و اینکه تروتسکی بعنوان یک شخص سیاسی، بدون یک ارتش به بلشویکها آمد،
آیا تروتسکی تحت آن شرایط میتوانست کار دیگری انجام دهد، بجز اینکه خصوصیات کلیشه ای خود را در گنجینه کتمان کند و از بلشویکها پیروی کند؟
البته، که تروتسکی نمیتوانست!
از این امر چه درسی میتوان گرفت؟
فقط یک درس:
همکاری طولانی مدت بین لنینیسم و تروتسکی تنها درصورتی امکانپذیرست که تروتسکی بطور کامل خصوصیات کلیشه ای خود را طرد کند، و فقط لنینیسم را بطور کامل بپذیرد.
تروتسکی درباره درسهای انقلاب اکتبر مینویسد، اما فراموش میکند که، علاوه بر همه دروس دیگر، یک درس مهم دیگر از انقلاب اکتبر وجود دارد، آن درسی است که الان به آن اشاره کردم، که برای تروتسکیسم از اهمیت ویژه ای برخوردارست. تروتسکیسم باید این درس انقلاب اکتبر را نیز یاد بگیرد.
بهرحالِ این آشکارست، که تروتسکیسم این درس انقلاب اکتبر را یاد نگرفته است. واقعیت امر اینستکه خصوصیات کلیشه ای تروتسکیسم که در دوره جنبش اکتبر در گنجینه پنهان بود، حالا دوباره در معرض دید قرار میگیرد، به این امید که بازاری برای آن پیداد شود- بدینجهت که بازار کشورمان در حال توسعه است. مسلما، اظهارات ادبی جدید تروتسکی کوششی جهت برگشت به تروتسکیسم، «غلبه» بر لنینیسم، کشاندن، و کاشتن همه خصوصیات تروتسکیسم است.
تروتسکیسم جدید صرفا بازگویی تروتسکیسم قدیمی نیست؛ بالهایش چیده شده و ترجیحا کثیف گشته است؛ بطورغیرقابل مقایسه ای از نظر روحی ملایمتر از تروتسکیسم قدیمی است؛ اما در سرشت، بدون شک همه خصوصیات خاص تروتسکیسم قدیمی را از دست نداده است.
تروتسکیسم جدید جرأت نمیکند که بعنوان یک نیروی میلیتانت علیه لنینیسم بیرون بیاید؛ ترجیج میدهد که تحت پرچم مشترک لنینیسم، تحت شعار تفسیر، و اصلاح و تکمیل لنینیسم عمل کند. زیرا که ضعیف است. این امر را نمیتوان تصادفی دانست که ظهور تروتسکیسم جدید با مرگ لنین همزمان شده است. تروتسکی در زمان حیات لنین جرأت نمیکرد که این گام پُرمخاطره را بردارد.
تروتسکیسم جدید چه خصوصیاتی دارد؟
۱) درباره مسئله انقلاب «مداوم»
تروتسکیسم جدید براین عقیده نیست که لازمست آشکارا از تئوری انقلاب «مداوم» حمایت نمود. «واقعا» مدعیست که انقلاب اکتبر تئوری انقلاب «مداوم» را بطور کامل تأئید کرده است.
تروتسکی از اینجا نتیجهگیری میکند:
بخش مهم و قابل قبول لنینیسم بخشی است که پس از جنگ، در دوره انقلاب اکتبر اتفاق افتاد؛ از طرفی دیگر، آن بخش از لنینیسم که قبل از جنگ و قبل از انقلاب اکتبر وجود داشت، اشتباه و غیرقابل قبول است.
از اینرو، تئوری تروتسکیستی از تقسیم لنینیسم به دوبخش پیروی میکند:
لنینیسم پیش از جنگ، لنینیسم «کهنه»، «بیفایده» با عقیده دیکتاتوری پرولتاریا و دهقانان خود،
و لنینیسم جدید، بعداز جنگ، لنینیسم اکتبر، که آنها در تطابق با نیازهای تروتسکیسم است.
تروتسکیسم در مبارزه علیه لنینیسم، کم و بیش به این تئوری تقسیم لنینیسم بعنوان اولین گام «قابل قبول» نیاز دارد که برای کمک در مراحل بعدی ضروری است.
اما لنینیسم یک تئوری التقاطی نیست که از عناصر مختلف بهم چسبیده باشد و بتوان آنرا قطعه قطعه کرد. لنینیسم یک تئوری منسجم و جداییناپذیر است، که در سال ۱۹۰۳ بوجود آمد، تجربه سه انقلاب را پشت سر دارد، و اکنون بعنوان پرچم پیکار پرولتاریای جهان به پیش میرود.
«بلشویشم»، همانگونه که لنین گفت، «بعنوان یک روند تفکر سیاسی و یعنوان یک حزب سیاسی، از سال ۱۹۰۳ وجود داشته است. فقط تاریخ بلشویسم در تمام طول مدت وجود خود میتواند بطور پسندیده ای شرح دهد که چرا در سختترین شرایط قادر بود انضباط آهنین مورد نیاز جهت پیروزی پرولتاریا را ایجاد کرده و حفظ نماید» (نگاه کنید به جلد ۲۵ آثار لنین، صفحه ۱۷۴).
بلشویسم و لنینیسم یکی هستند. آنها دو اسم برای یک و همان یکچیز هستند. از اینرو، تئوری تقسیم لنینیسم به دو بخش، نظریه ای است حساب شده جهت نابودی لنینیسم که تروتسکیسم را جایگزین سازد.
نیازی به گفتن ندارد، که حزب نمیتواند خودش را با این تئوری مضحک وفق دهد.
۲) درباره مسئله اصول حزب
تروتسکیسم قدیمی تلاش میکرد که بوسیله تئوری(و عمل) اتحاد با منشویکها، اصول حزب بلشویک را تضعیف سازد. اما آن تئوری آنچنان رسوا شده است که در حال حاضر حتی هیچکسی نمیخواهد از آن نام ببرد.
جهت تضعیف اصول حزب، تروتسکیسم امروزی، تئوری جدید، کمتر نفرت انگیز و تقریبا «دمکراتیک» را اختراع کرده است تا کادرهای قدیم را در تضاد با عناصر جوانتر حزب قرار دهد.
براساس تروتسکیسم، حزب ما دارای یک تاریخ واحد و منسجم نیست.
تروتسکیسم تاریخ حزب ما را به دو بخش مهم نابرابر تقسیم میکند:
قبل و بعد از انقلاب اکتبر.
بخش قبل از انقلاب اکتبر تاریخ حزب ما، دقیقا، نه تاریخ، بلکه «ماقبل از تاریخ»، «بی اهمیت» یا بهرجهت، نچندان مهم دوره تدارک حزب ما است.
بخش بعد از انقلاب اکتبر تاریخ حزب ما، بهرحال، تاریخ واقعی، و معتبر است.
در تاریخ قبل از انقلاب اکتبر، کادرهای «پیر یا قدیمی»، «ماقبل از تاریخ» و بی اهمیت حزب ما وجود دارند.
در تاریخ بعد از انقلاب اکتبر، یک حزب جدید، و واقعی و «تاریخی» وجود دارد.
این امر بندرت نیاز به اثبات دارد که این برنامه قابل توجه تروتسکی از تاریخ حزب ما طرحی جهت ازهم گسیختن وحدت بین کادرهای پیر یا قدیمی و جدید حزب ما، و نقشه ای جهت نابودی اصول حزب بلشویک است.
نیازی به گفتن ندارد، حزب نمیتواند خودش را با این تئوری مضحک وفق دهد.
۳) درباره مسئله رهبران بلشویسم
تروتسکیسم قدیمی تلاش میکرد که کم و بیش آشکارا و بدون ترس از عواقب، لنین را بیاعتبار سازد. تروتسکیسم جدید محتاطتر است. تروتسکیسم جدید تلاش میکند که جهت رسیدن به اهداف تروتسکیسم قدیمی با تظاهر به تمجید و تجلیل از لنین بپردازد. بنظرم ارزشش را دارد که چند مثال بیاورم.
حزب بخوبی میداند که لنین یک انقلابی پایدار سرسخت بود؛ اما اینرا نیز میداند که او هوشیار بود، و افراد سهل انگار را دوست نداشت و اغلب، با دستی محکم، آن کسانی را که شیفته و شیدای تروریسم بودند، ازجمله خود تروتسکی را مهار میکرد. تروتسکی در کتاب خود به این موضوع درباره لنین نوشته است، اما با تصویری که تروتسکی از لنین ساخته است، فرد میتواند تصور کند که تنها کاریکه لنین انجام داد این بود که «در هر فرصتی در افکار مردم این ایده را طنین انداز کند که تروریسم اجتناب ناپذیرست». این باور ایجاد شده بود که در میان همه بلشویکهای خونخوار، لنین خون آشامترین آنها بود.
تروتسکی جهت چه هدفی به این مبالغه غیرضروری و کاملا غیرموجه نیاز داشت؟
حزب بخوبی میداند که لنین یک عضو نمونه حزب بود، کسیکه دوست نداشت بهتنهایی، بدون تصمیم خرد جمعی، با انگیزه لحظه ای، و بدون تحقیق دقیق و تأئید، مسائل را حل کند.
تروتسکی همچنبن در کتابش درباره لنین نوشته است. اما آن تصویریکه تروتسکی میکشد، متعلق به لنین نیست، بلکه نوعی از ماندارین چینی(یعنی زبان یا کلماتی غیرقابل ترجمه و تفسیر – م)، و کسیست که مسائل مهم را در سکوت مطالعه خود با کشف ناگهانی حل میکند.
آیا میخواهید بدانید که چگونه حزب ما مشکل پراکندگی مجلس مؤسسان را حل کرد؟
به تروتسکی گوش دهید:
لنین گفت: «البته، مجلس مؤسسان باید پراکنده شود، اما درباره سوسالیستهای انقلابی چپ چطور؟»
«اما دلواپسیهای ما تا حد زیادی توسط ناتانسون پیر برطرف شد. وی با ما وارد «رایزنی» شد، و پس از چند کلمه اول گفت:
« احتمالا ما باید مجلس مؤسسان را با زور پراکنده کنیم».
لنین بانگ زد «آفرین». «چیزیکه حقیقت است حقیقت است! اما مردم شما موافق آن هستند؟»
ناتانسون جواب داد: «برخی از مردم ما دودل هستند، اما من فکر میکنم که سرانجام آنها موافقت خواهند کرد».
این آنطوریستکه تروتسکی تاریخ را نوشته است.
آیا میخواهید بدانید که چگونه حزب ما مسئله مرتبط با شورای عالی نظامی را حل کرد؟
به تروتسکی گوش کنید:
من بعد ازهر بازدید از پرسنل به ولادیمیر ایلیچ لنین میگویم: «تازمانیکه ما متخصصان جدی و باتجربه نداشته باشیم، هرگز نمیتوانیم خودمانرا از این بینظمی کامل آزاد سازیم».
«این ظاهرا درست است، اما ممکنست آنها بما خیانت کنند…»
«اجازه دهید به هر یک از آنها یک کمیسر ضمیمه اضافه کنیم».
لنین بانگ زد: «دو نفر بهترست»، «و از نوع قویدست باشند. مسلما باید کمونیستهای قویدست در صفوف ما باشند».
« ساختار شورای عالی نظامی اینچنین بوجود آمد».
تروتسکی اینگونه تاریخ را مینویسد.
چرا تروتسکی به این داستانهای« شبهای عربی» تحقیرآمیز نسبت به لنین احتیاج دارد؟ آیا برای تمجید از وی. آی. لنین، رهبر حزب بود؟ اینطور بنظر نمیرسد.
حزب بخوبی میداند که لنین بزرگترین مارکسیست عصر ما بود، یک تئوریسین بسیارعالی و باتجربه ترین انقلابی، که با هر نشانی از بلانکیسم بیگانه بود.
تروتسکی همچنین در کتابش به این امر پرداخته است. اما آن تصاویریکه تروتسکی میکشد، نه مربوط به لنین بزرگ، بلکه متعلق به یک بلانکیست کوتوله مانندی است که در روزهای انقلاب اکتبر، به حزب نصحیت میکند «قدرت را مستقل از و پشت سر شوراها بدست خود بگیرد». من قبلا گفته ام، بااینحال، در این توصیف ذره ای از حقیقت وجود ندارد.
چرا تروتسکی به این مغالطه انگشتنما نیاز دارد؟
آیا این «فقط اندکی» تلاش برای بیاعتبار کردن لنین نیست؟
خصوصیات مشخص تروتسکیسم جدید اینچنین هستند.
خطر این تروتسکیسم جدید چیست؟
خطر تروتسکیسم جدید اینستکه:
تروتسکیسم باتوجه به کل محتوای درونی اش، از هر شانسی جهت تبدیل شدن به مرکز و نقطه تجمع عناصرغیرپرولتری برخوردارست که جهت تضعیف و تجزبه دیکتاتوری پرولتاریا تلاش میکنند.
شما خواهید پرسید:
درحال حاضر چه باید کرد؟
تکالیف بلافاصله حزب نسبت به اظهارات ادبی تروتسکی چیست؟
تروتسکیسم اینک بمنظور بیاعتبار کردن بلشویسم و تضعیف زیرساخت آن عمل میکند.
این مأموریت حزب است که تروتسکیسم را بعنوان یک روند ایدئولوژیک بخاک بسپارد.
درمورد تدابیر بازدارنده یا مهارکننده علیه ایوزیسیون و درباره احتمال یک انشعاب صحبت میشود.
این حرف پوجی است رفقا. حزب ما دارای قدرتی فوق العاده و چشمگیر است، و اجازه هیچ انشعابی را نمیدهد. در ارتباط با تدابیر بازدارنده یا مهارکننده، من قاطعانه با آنها مخالفم.
چیزیکه ما اینک نیاز داریم، تدابیر بازدارنده یا مهارکننده نیست، بلکه یک مبارزه ایدئولوژیک گسترده علیه تروتسکیسم جدید است.
ما این مناظره ادبی را نه میخواستیم و نه برای آن کوشش کردیم. تروتسکیسم با اظهارات ضدلنینیستی خود این امر را بر ما تحمیل میکند. خوب، ما آماده ایم، رفقا.
برگردانده شده از:
?Trotskyism or Leninism
V. Stalin 1924