دولت پدیده عقلی – تحلیل موردی حمله پاکستان در ولایت پکتیکا

دولت پدیده قوم و یا دینی مطلق نیست. و دین…

هر شکستی ما را شکست و هیچ شکستی شکست ما…

نویسنده: مهرالدین مشید با تاسف که تنها ما نسل شکست خورده…

نوروز نبودت

- بیژن باران چه کنم با این همه گل و…

عرفان در مغز

دکتر بیژن باران     لامارک 200 سال پیش گفت: به پذیرش…

نماد های تاریخی- ملی و نقش آن در حفظ هویت…

نور محمد غفوری اشیاء، تصاویر، نشان‌ها، مفاهیم، یا شخصیت‌هایی که نمایانگر…

در دنیای دیجیتالی امروز، انسان‌ها به مراتب آسیب پذیرتر شده…

دیوارها موش دارند و موش‌ها گوش! این مثل یا زبانزد عام…

خالق تروریستهای اسلامی؛ الله است یا امریکا؟

افشاگری جسورانه از ژرفای حقیقت سلیمان کبیر نوری بخش نخست  درین جا می…

چگونه این بار حقانی ها روی آنتن رسانه ها قرار…

نویسنده: مهرالدین مشید از یک خلیفه ی انتحاری تا "امید تغییر"…

شب یلدا 

شب یلدا شبی شور و سرور است  شب تجلیل از مدت…

سجده ی عشق!

امین الله مفکر امینی      2024-21-12! بیا کــــه دل ز تنهایــی به کفیدن…

فلسفه کانت؛ تئوری انقلاب فرانسه شد

Immanuel Kant (1724-1804) آرام بختیاری  نیاز انسان عقلگرا به فلسفه انتقادی. کانت (1804-1724.م)،…

حال: زمانست یا هستی؟

بیت: غم فردا، کز غصه دیروز ریزد به هجوم انرژی، کشف زمان…

درختی سرشار از روح حماسی  و جلوه های معبودایی

نویسنده: مهرالدین مشید تک "درخت توت" و دغدغه های شکوهمند خاطره…

کهن میلاد خورشید 

رسول پویان  شـب یلـدا بـه دور صندلی بـسـیار زیبا بود  نشـاط و…

مبانی میتودیک طرح و تدوین اساسنامهٔ سازمانهای مدنی

نور محمد غفوری شاید همه خوانندگان محترم روش تحریر و طُرق…

انحصار طلبی ملا هبت الله، کشته شدن حقانی و سرنوشت…

نویسنده: مهرالدین مشید ختلاف های درونی طالبان و کش و قوس…

ریحان می شود

قاضی پشتون باسل حرف  نیکو مرکسان را  قوت  جان میشود قوت جسم…

کهن جنگ تمدن 

رسول پویان  نفـس در سـینۀ فـردا گـره افتاده بازش کن  بـرای خــاطــر…

ترجمه‌ی شعرهایی از بانو روژ حلبچه‌ای

هر گاه که باران،  آسمان چشمانم را در بر می‌گیرد. آن، تکه…

سلام محمد

استاد "سلام محمد" (به کُردی: سەلام موحەمەد) شاعر کُرد، زاده‌ی…

«
»

یهودا قبل از هر کسی به خود خیانت می‌کند

در روزهای سی‌امین سالگرد همه‌پرسی مشهور (١٧ مارس ١٩٩١ م.) در مورد حفظ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، خاطراتی که بر سر مردم آوار شد، به هیچوجه در حسرت گذشته نبود.

به یادها می‌آید که چگونه میخائیل گارباچوف هنگام به عهده‌ گرفتن پست دبیر کلی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی در سال ١٩٨۵ به مردم و حزب کمونیست وعده داد و سوگند یاد کرد، که وحدت و اقتدار اتحاد جماهیر شوروی را تقویت کند. پس از آن طی ۶ سال بعد، چه اتفاق افتاد و چه چیزی در او تغییر کرد؟

برای بسیاری‌ها سؤال است، برخی‌ها تلاش می‌کنند پاسخ‌هایی در عمق گذشته بیابند. حتی یافتند، که پدربزرگ‌های او و همسرش جزو مجازات شدگان بودند. پدربزرگ پدری و مادری میخائیل گارباچوف هر دو محاکمه شدند، یکی به اتهام «دشمن خلق»، دیگری دو بار به جرم دزدی. این، طبیعتا، نمی‌توانست اثر خود را در روانشناسی او باقی نگذارد و در شکل‌گیری شخصیت و جهان‌بینی وی بی‌تأثیر باشد (البته، پدر باریس یلتسین نیز ٢٠ سال بعد انقلاب اکتبر، در سال ١٩٣٧ اعدام شد. م.). روانشناسان خارجی از چنین توضیحاتی غافل نبوده‌اند.

پژوهشگران بسیاری روزهای اشغال روستای پریوالنوی را نیز که در آنجا گارباچوف‌ها در کنار نازی‌ها زندگی می‌کردند، مورد توجه قرار دادند. حتی شواهدی در این باره یافتند، که میشای نوجوان (اسم مصغر میخائیل م.) برای سربازان ورماخت سیب‌زمینی می‌برد و به رفع نیازمندی‌های معیشتی آنها کمک می‌کرد. اما اثر عمیقی در روح یک نوجوان از برقراری ارتباط با آلمانی‌ها به سختی می‌تواند باقی بماند.

همه چیز برای میشا از کودکی طبق یک سناریوی مطلوب پیش رفت. مثل همه همسالانش، تحصیلات دبیرستانی را بموقع به پایان رساند. به پدرش که متصدی کمباین در مرکز ماشین و تراکتور بود، در تعمیر ماشین آلات کشاورزی کمک می‌کرد. تیم پدر و پسر بیش از سایر تیم‌ها در طول تابستان غلات برداشت می‌کرد. به پدر نشان لنین اهدا شد و میخائیل گورباچوف، دستیار متصدی کمباین، دانش‌آموز نیز به دریافت جایزه مفتخر گردید. این، طبعاَ، برای میشا هنگام ثبت‌نام در دانشکدۀ حقوق دانشگاه دولتی مسکو یک امتیاز بزرگ بود.

سال‌های تحصیل خیلی زود گذشت. او در خوابگاه با یک دانشجوی ضدکمونیست، اهل چکوسلاواکی بنام زدنیک ملینارژ هم‌اتاق بود. ملینارژ بعدها به عنوان یک جاسوس آمریکا در کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چکوسلاواکی شناخته شد و به یکی از سران «بهار پراگ» تبدیل گردید. ایوان کوزمیچ پالازکوف (دبیر اول حزب کمونیست فدراسیون روسیه ١٩٩٠- ١٩٩١ م.) با استناد به سرلشکر کمیتۀ امنیت ملی، لئونید شبارشین می‌گوید: گارباچوف یک مأمور کمیتۀ امنیت ملی بود، که در طول دورۀ تحصیل برای مطالعۀ وضعیت و روحیۀ دانشجویان دانشگاه دولتی مسکو مورد استفاده قرار می‌گرفت. بگونه‌ای که جوّ در «خوابگاه» بین‌المللی کاملا پلیسی بود.

طبق توزیع، گارباچوف پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه دولتی مسکو، برای کار تجربی ​​به دفتر دادستانی ناحیۀ استاوروپول معرفی شد. او را بعنوان دستیار دادستان منطقۀ آرزگیر ناحیۀ استاوروپول در مرز ناحیۀ کالمیکیا تعیین کردند. اما فارغ‌التحصیل دانشگاه دولتی مسکو به بهانۀ بیماری همسرش از رفتن به آنجا امتناع کرد. اجازۀ خوداشتغالی گرفت. در شعبۀ تبلیغات کمیتۀ سازمان جوانان کمونیست شهر مشغول به کار شد و خیلی زود به سطح یک مدرس کمیتۀ منطقه‌ای سازمان جوانان کمونیست ارتقاء یافت. و، از اینجا بود که او صعود خود بسوی رأس «هرم» حزب را آغاز کرد.

ایوان کوزمیچ پالازکوف، که به مدت هفت سال بر سازمان حزبی ناحیۀ استاوروپول حزب کمونیست اتحاد شوروی سرپرستی می‌کرد، تصریح می‌کند، که گارباچوف ​​در میان همکارانش از هیچ نظر متمایز نبود. اکثر آن‌ها حتی نگاه از بالا به وی داشتند. او را بعنوان متخصص کشاورزی قبول نمی‌کردند.

به توصیۀ فیودور داویداویچ کولاکوف (دبیر کمیتۀ مرکزی و عضو دفتر سیاسی ح. ک. ا. ش. م.) گارباچوف به تحصیل پرداخت و از دانشکدۀ کشاورزی به صورت غیابی فارغ التحصیل شد.

او با انطباق روش معروف ایپاتوفسکی (نام یک منطقه در ناحیۀ استاوروپل م.)، به کاشت و داشت و برداشت وسیع غلات درشت‌دانه در منطقه کمک کرد. مبتکران این روش خود نوآوران و متخصصان وزارت کشاورزی اتحاد شوروی بودند. اما گارباچوف توانست مثل مگس نشسته بر شاخ گاو هنگام شخم زدن، لاف بزند که «ما شخم زدیم».

در سال ١٩٧۵، هنگام تصدی پست دبیر اولی کمیتۀ حزبی ناحیۀ استاوروپل حزب کمونیست اتحاد شوروی فرمان آشکارا اشتباه برای انتقال رمۀ گوسفندان ‌پشم‌ظریف به ناحیۀ قره‌چای- چرکس را صادر کرد. ١۵٠٠ رأس گوسفند تلف شد. رسیدگی شروع شد. اما شخص با نفوذی از مسکو توصیه کرد که با استناد به خشک‌سالی، پروندۀ را ببندند. لازم به ذکر است که سازمان منطقه‌ای حزب چندین بار برای خلاص شدن از شرّ گارباچوف​​ تلاش کرده بود. او را به سمت سفیر پیشنهاد کردند. اما آندره گرومیکو از پذیرش او بعنوان دیپلومات غیرحرفه‌ای خودداری کرد. برای احراز پست معاون دادستان کل کشور توصیه شده بود، اما یوری آندروپوف توصیه کرد که از وی در دستگاه حزبی استفاده کنند.

هنگامی که نامزدی گارباچوف ​​برای احراز پست دبیر کلی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی مورد مذاکره قرار گرفت، رئیس بخش منطقۀ استاوروپل کمیتۀ امنیت ملی، ژنرال نورمن، پارتیزان- مخفی اسطوره‌ای در جبهۀ بلاروس در طول جنگ کبیر میهنی، اعتراض خود را بصورت کتبی بیان کرد. در نهایت…گارباچوف را انتخاب کردند و نورمن را برای ادامۀ خدمت به ازبکستان اعزام کردند.

در تلاش برای برکناری گارباچوف ​​از سمت دبیر کلی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (٢- ١٣ ژوئیۀ ١٩٩٠ م.) نام آندروپوف توسط گروهی از اعضای کمیتۀ مرکزی در پلنوم پس از کنگرۀ بیست و هشتم حزب به میان کشیده شد. اما در این میان، آرکادی ولسکی، دستیار سابق آندروپوف، پیوتر لوچینسکی و آکادمیسین‌ها- استانیسلاو شاتالین و ایوان فرولوف تهدید کردند که اگر حملات به گارباچوف متوقف نشود، کمیتۀ مرکزی را به صورت گروهی ترک خواهند گفت. در عین حال، آنها واقعیت انتخاب گارباچوف به سمت دبیر کلی حزب را بمثابه تحقق وصیت آندروپوف قلمداد نمودند.

رئیس کمیتۀ امنیت ملی جمهوری سوسیالیستی بلاروس، ژنرال ادوارد شیرکوفسکی بموقع خود در ماه دسامبر سال ١٩٩١، میخائیل گارباچوف، رئیس جمهور اتحاد شوروی را از تدارک یلتسین، کراوچوک و شوشکویچ برای انحلال اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی مطلع ساخت. اما برغم اختیارات گستردۀ وی، هیچ اقدامی از سوی ضامن قانون اساسی به عمل نیامد. و ٢۵ دسامبر ١٩٩١، همزمان با عید میلاد کاتولیکی، میخائیل گارباچوف ​​ختم فعالیت خود را به عنوان رئیس جمهور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی اعلام کرد و فرمان تحویل مدیریت سلاح‌های راهبردی هسته‌ای را به باریس یلتسین، رئیس جمهور روسیه امضاء کرد. آیا میخائیل گارباچوف بطور اتفاقی مصادف با عید کریسمس از سمت خود کناره‌گیری کرد و کدام مرحله از حیات خود را به سر رساند؟

البتّه، سرویس‌های ویژۀ هیچ کشوری برای مأموران خود سند عضویت در سازمان مخفی صادر نمی‌کند، و، روشن است که آن‌ها را بعنوان بزرگترین اسرار دولتی مخفی نگه می‌دارد. اما، بعضی اوقات اتفاقاتی مانند رئیس جمهور پاناما، نوریگا در جریان محاکمۀ مافیای مواد مخدر و یا پادشاه اردن، از روی سهل انگاری می‌افتد، که علنی می‌شود. در کشور ما و در رابطه با گارباچوف، بسیاری از اسرار از روی فخرفروشی، خودنمایی و اعتماد به نفس فاش می‌شوند. ماهیت مأموران اصولا، همانطور که از زمان کتاب مقدس معمول بوده، در اعمال و نتایج اقدامات آنها آشکار می‌گردد: «آن‌ها با اعمال‌شان شناخته می‌شوند…».

سرلشکر یوری ایوانوویچ دروزدوف، متولد مینسک، مقام امنیتی نامدار اتحاد شوروی، که تا اوت ١٩٩١ هدایت ادارۀ ضدجاسوسی کمیتۀ امنیت ملی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را بر عهده داشت، زمانی در بارۀ ملاقات و گفتگو با افسر اطلاعاتی سرشناس آمریکایی در مسکو صحبت کرد. او گفت، در حالی که در رستوران اوستوژنکا نشسته بودیم، همتای آمریکایی او که دروزدوف را خوب می‌شناخت، چنین گفت: «زمان می‌گذرد و شما آه خواهید کشید اگر فاش شود که سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا چه جاسوسانی در میان مقامات بلندپایۀ شما داشتند». یکی از دانشمندان محترم در این رابطه گفت: «نسل من کسانی نیستند که چاودار کاشتند و فلز ذوب کردند، بلکه، بسیاری از دانشگاهیان، وزیران، ژنرال‌ها، چهره‌های برجستۀ فرهنگی هستند که معلوم شد از بسیاری جهات یک نسل خائن است».

این واقعیت را چگونه می‌توان ارزیابی کرد: دو روز قبل از مرگ یلتسین، رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریكا با اطلاع از مرگ قریب‌الوقوع وی، برای خداحافظی با مأمور برجستۀ خود كه روند تاریخ جهان در مسیر حرکت بشر به سوی كمونیسم را كند کرد، به مسكو آمد. در دولت قبلی او ریاست سازمان سیا را بر عهده داشت و در سال ١٩٩٢ در کنار آرامگاه ولادیمیر ایلیچ لنین، از «رژه» پیروزی سازمان سیا بر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سان دید. به این ترتیب، آمریکایی‌ها در فیلم خود «رژه» را منطقی خواندند. گیتس در تمام روزهای عزاداری در کنار تابوت مأمور برجستۀ خود ایستاد. رؤسای جمهور سابق ایالات متحده کلینتون و بوش (پدر) نیز مخصوصا برای پیوستن به او و شرکت در مراسم تشییع جنازه از ایالات متحده به مسکو پرواز کردند. بوش، به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده و رئیس پیشین سازمان سیا (از ژانویۀ ١٩٧۶ تا ژانویۀ ١٩٧٧ م.)، در ملاقات با پیشکسوتان سیا در سال ١٩٩٢، پیروزی سیا بر اتحاد جماهیر شوروی را به آنها تبریک گفت.

فیلم «رژه پیروزی» در میدان سرخ به میزبانی رابرت گیتس در همۀ کشورهای غربی به نمایش گذاشته شد. رابرت گیتس در این فیلم می‌گوید: «در اینجا، در کنار آرمگاه در میدان سرخ مسکو، من به تنهایی از رژۀ پیروزی سیا بر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سان می‌بینم. و هزاران هزار مأمور ما در میدان از برابر من می‌گذرند. در میان آنها مشهورترین افراد روسیه از رهبران حزب و دانشمندان و نویسندگان، تا روزنامه‌نگاران، هنرمندان‌، بازیگران، مدیران مؤسسات صنعتی، نظامیان و ژنرال‌های سازمان‌های ویژه حضور دارند. شناخته شده‌ترین مرد روسیه و جهان با پرچم سرخ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در دست، از میان آنها به طرف من می‌آید و پرچم سرخ را زیر پاهایم می‌اندازد». افشای اسامی در میان سازمان‌های اطلاعاتی مرسوم نیست، اما منظور نمادین گیتس میخائیل گارباچوف بود. و اشتباه هم نمی‌کرد.

یلتسین را هم می‌توان به یاد آورد، که برای هر «سخنرانی» در ایالات متحده‌، مبلغ ١۵٠ هزار دلار حق‌الزحمه دریافت کرد. او در حال مستی، پنج بار سخنرانی کاملاً غیرقابل درک انجام داد، که با ادعای علمی بودن، آن‌ها را سخنرانی نامیدند. او در همۀ آن‌ها، در کمال بی‌شرمی، بر حزب خود، بر روی حزب کمونیست اتحاد شوروی لجن پاشید، در عین حال، انگار بر طبل تو خالی، بر پیشانی خود کوبید. پنج رسید (قبض)، همه آشکار، در نمای کامل، با شوخی‌های ناهنجار خود، مجموعا به مبلغ ٧۵٠ هزار دلار امضاء کرد. رسیدها از سوی سازمان‌های اطلاعاتی بمثابه سند اثباتی استخدام مورد استفاده قرار می‌گیرند و به پروندۀ مأمور مخفی ضمیمه می‌شوند…

گارباچوف ​​نیز از این نوع حق‌الزحمه‌ها دریافت کرد. حادثۀ کرۀ جنوبی در میان بلندپایگان حزبی خاطره‌انگیز است. در سال ٢٠١٧، او در باواریا یک ویلا به قیمت ٧ و نیم میلیون یورو فروخت، در حالیکه بعنوان کارمند حزب حقوقش را به روبل دریافت می‌کرد. و البتّه مبلغ حقوق گزاف نبود. در ضمن، پول‌های پس‌انداز شده از سر تقصیر او در دورۀ نوسازی و سپس در نتیجۀ اصلاحات جنایی گایدار- چوبایس ارزش خود را از دست دادند. پس معلوم می‌شود، که او ویلا را مانند یلتسین بحساب «حق‌الزحمه»، به سخن دقیق‌تر، بازای جاسوسی به نفع ایالات متحدۀ آمریکا خریده بود.

علی‌الظاهر ساده به نظر می‌رسد، اما کشوری که ٢٧ میلیون نفر از عزیزان ما طی جنگ کبیر میهنی جان خود را در راه آن فدا کردند، اکنون در نقشه وجود ندارد، به یکباره محو و نابود شد. این کار بدست مأموران سازمان‌های جاسوسی دشمنان ما انجام گرفت. مأمورانی که در گذشته رهبری این کشور، میهن من و شما و خود حزب، بگفته یلتسین، همان حزب کمونیست سراسری (بلشویک) را برعهده داشتند. متن سخنان گورباچف ​​در سمینار دانشگاه آمریکایی ترکیه در ژوئن ١٩٩٩ را روزنامۀ «سووتسکایا روسیا» چاپ کرد. او با صراحت اظهار داشت: «هدف زندگی من محو کمونیسم بود. همسرم قاطعانه از من پشتیبانی کرد. وی حتی قبل من ضرورت انجام این کار را درک کرده بود. به همین دلیل بود که همسرم همواره مرا تحت فشار قرار می‌داد تا مداوم موقعیت‌های بالاتر و بالاتر در کشور داشته باشم. زمانی که من شخصا با غرب آشنا شدم، فهمیدم، که نمی‌توانم از هدف خودم صرفنظر کنم. و برای رسیدن به آن، باید تمامی رهبری حزب کمونیست و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، و همچنین رهبران همۀ کشورهای سوسیالیستی عوض می‌شدند… من موفق به یافتن همراهان برای تحقق این اهداف شدم. در میان آن‌ها یاکوولیف و شواردنادزه جایگاه خاصی دارند. خدمات آن‌ها در تحقق اهداف ما بسیار ارزشمند بود».

در طول اقامت گارباچوف از ١٧- ٢۴ سال ١٩٨٣در کانادا، سازمان سیا وی را بعنوان مأمور، به تابعیت الکساند یاکوولیف، سرپرست سرویس اطلاعاتی خود درآورد. این واقعیت را اظهارات نسنجیدۀ یاکوولف در مقابل خبرنگار روزنامۀ گلد اند میل، که طبق قرار قبلی، صبح برای مصاحبه با گارباچوف ​​به سفارت اتحاد شوروی آمده بود، تأیید می‌کند. با این حال، نه گارباچوف، بلکه، یاکوولیف با وی دیدار کرد و گفت: «میخائیل سرگئیویچ خوابیده است، ما تمام شب صحبت می‌کردیم، هر موضوعی برای شما جالب است، از من بپرسید. گارباچوف ​​امضاء خواهد کرد، او درست مثل من فکر می‌کند». همۀ این‌ها در روزنامۀ مذکور در ماه مه ١٩٨٣ منتشر شد.

مشارکت گارباچوف در سازماندهی پذیرش یک هواپیمای سبک آلمان در مسکو (۲۸ مه سال ۱۹۸۷ م.)، دلیل اثباتی دیگری از وابستگی وی به سرویس‌های اطلاعاتی ایالات متحدۀ آمریکا می‌باشد (سوخت‌رسانی به هواپیما در نیمه راه، برداشتن خطوط اتوبوس برقی در میدان سرخ، به دست آوردن یک نقشۀ کاملاً محرمانه از مرزهای مناطق پدافند هوایی‌، که ماتیاس روست، خلبان آلمانی استفاده کرد).

الکساندر یاکوولیف در کتاب خود تحت عنوان «انحطاط» آنجا که می‌نویسد آمریکایی‌ها در مورد شورش قریب‌الوقوع کمیتۀ دولتی وضعیت اضطراری در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی (١٨- ٢١ اوت ١٩٩١ م.) پیشاپیش به گارباچوف ​​هشدار داده بودند، اسرار گارباچوف ​​را کاملا فاش می‌کند و همچنین، در کتاب خاطرات «مخزن حافظه. از استولیپین تا پوتین»، جلسات مکرر پس از بازگشت از کانادا به اتحاد شوروی و راهنمایی مأمور (گارباچوف) توسط سرپرست (یاکوولیف) را توصیف می‌کند. همه چیز در خاطرات او با جزئیات شرح داده شده است. آنها بنا به توافقنامه‌ای به نام خط شواردنادزه- بیکر، ٨٠ هزار مایل دریایی از مساحت دریای برینگ را در تاریخ اول ژوئن ١٩٩٠ با هم به آمریكایی‌ها تحویل دادند. روسیه ذخایر عظیم هیدروکربن و شیلات دریایی را از دست داد. ارتباطات مسیر دریای شمال نیز در حد قابل توجهی منهدم شد.

گارباچوف ​​شخصاً خودش را بیش از حد بزرگ ارزیابی می‌کند و نامی از سازمان سیا و ایالات متحده به میان نمی‌آورد که از طریق یاکوولیف، نمایندۀ خودشان، کلیه فعالیت‌های مخرب او را مدیریت و هدایت می‌کرد. بدنبال اتحاد شوروی کشورهای رومانی، لهستان، چکوسلاواکی، جمهور دموکراتیک آلمان، گرجستان، اوکراین و کل جامعۀ کشورهای سوسیالیستی زیر گیوتن قرار گرفتند. قرار است همین برنامه در گرجستان، اوکراین و آذربایجان نیز به اجرا گذاشته شود. انجام همه این‌ها را مزدوران آمریکا مانند گارباچوف​ و یلتسین با همراهی وارثان و اطرافیان خود برای ایالات متحده و ناتو ممکن ساختند.

از یادها نرفته، که چگونه گارباچوف​ ​​رهبری جمهوری خلق چین را برای در پیش گرفتن مسیر نوسازی خود ترغیب می‌کرد. اما دنگ شیائوپینگ رهبر خردمند چین او را به استهزا گرفت. همه حادثۀ میدان تیان‌آن‌من (از ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ تا ۴ ژوئن همان سال م.) و عواقب آن را بخاطر دارند. میخائیل گارباچوف بعنوان مأمور سازمان سیا، از سوی آمریکایی‌ها رهسپار پکن گردید. وی به مدت دو روز تلاش کرد تا رهبری حزب کمونیست چین را به در پیش گرفتن مسیر نوسازی خود متقاعد كند. و اگر او موفق می‌شد، «رژه باشکوه پیروزی» بر اتحاد شوروی، چین و کمونیسم برگزار می‌شد. مردم اتحاد جماهیر شوروی نیازی به چنین تحولی در جمهوری خلق چین ندارند و خوشبختانه تاکنون شکست خورده است.

چین خلقی و کمونیستی زیر رهبر حزب کمونیست امسال بر فقر در کشور پایان داد، سطح زندگی شهروندان را بمیزان قابل توجهی بالا برد. اقتصاد کشور را به مقام اول در جهان رساند، سراسر کشور را با شبکه‌ای از جاده‌های پرسرعت پوشاند، متوسط ​​حقوق و دستمزدها را به سطح جهانی، ۵/ ٢ تا ٣ برابر بیشتر از روسیه رساند. و هر مستمری بگیر چینی می‌تواند سالانه یک بار با هزینه دولت (به صورت رایگان) به یکی از کشورهایی که توسط دولت مشخص شده، به انتخاب خود از لیست سفر کند. در زمینۀ رشد اقتصادی، آموزش‌ و پرورش، فرهنگ، توسعه علوم، پزشکی، اکتشافات فضایی، مطالعۀ کرۀ ماه و سایر اجرام فضایی از همه کشورها پیشی گرفت.

***

مصونیت‌ ناشی افشاگری‌های خروشچف علیه کیش شخصیت و پیامدهای آن نیز به موفقیت سرویس‌های اطلاعاتی غرب در اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد. به لطف نبوغ استالین و دستاوردهای خلق‌های اتحاد شوروی زیر رهبری حزب کمونیست و بحساب پدیدآمده‌ها، ساخته شده‌ها، اختراعات، اکتشافات و اندوخته‌های سال‌های شوروی، این کشور هنوز هم زنده است. ثمرات عواقب منفی کار خروشچوف را ما هر روز در افزایش فقر و نیستی درو می‌کنیم. توأم با ارعاب به بهانۀ تکرار سرکوب‌ها، قرار ویران‌کنندۀ کشور دایر بر مصونیت تقریباً همۀ مدیران، حتی مدیران جزء، از نمایندگان شوراهای روستا و جمیع نمایندگان تا بالا، از جمله کارکنان برکنار شدۀ سازمان جوانان و حزب، مدیران مؤسسات بزرگ، سازمان‌ها، پرسنل نظامی از سطح مشخصی تا بالاترین سطح به تصویب رسید. این قرار به کارکنان نهادهای انتظامی و امنیتی اجازه نمی‌داد تا به اقدامات عملی در میان آنها دست بزنند، حتی به جرایم جنایی آشکار در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مفاسد اداری، فعالیت‌های فاسد طبق قانون برخورد کنند.

خوشبختانه، رهبران حزب کمونیست چین این روش شرورانۀ رهبری اتحاد شوروی را نپذیرفتند. دستور داده شد رسیدگی به پرونده‌ها و مدارک عملیاتی مرتبط با مقامات مسئول و اعضای خانوادۀ آنها متوقف و اسناد محو گردد. جذب و استفاده از عوامل در میان آنها ممنوع شد. دستورالعمل فوق محرمانه در این باره (با ذکر موقعیت‌ها) که رسیدگی نشود و اسناد نابود شود، حتی در ارتباط با اشخاص آشکارا مرتبط با دستگاه‌های اطلاعاتی کشورهای خارجی نیز صادر شد.

در تأئید این واقعیت، می‌توانیم آنچه را که بر سر اطلاعات دریافتی مبنی بر وابستگی آشکار الکساندر یاکوولیف، سفیر اتحاد جماهیر شوروی در کانادا به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا- سیا آمد، بعنوان نمونه ذکر کنیم. در این باره، کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی گزارش کتبی نوشته و یوری آندروپوف آن را به لئونید ایلیچ برژنف ارائه می‌دهد. او پس از بازگشت به دفتر کار خود در لوبیانکا، به معاون خود، چبریکوف می‌گوید، که برژنف پس از خواندن گزارش، از من پرسید، یاکوولیف در حزب چه سمتی دارد. آندروپوف جواب می‌دهد، که یاکوولیف عضو کمیسیون مرکزی بازرسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست است. برژنف پس از شنیدن پاسخ، می‌گوید، كه عضو کمیسیون مرکزی بازرسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی نمی‌تواند جاسوس خارجی باشد!

بگفته چبریکوف، آندروپوف این را گفت و گزارش را پاره کرد و برای نابودی به سطل آشغال انداخت. البتّه، افراد آشنا به کارهای اطلاعاتی خواهند گفت، که هر سند محرمانه را نمی‌توان بدون حکم، به همین سادگی پاره کرد و به سطل آشغال انداخت. درست است. اما معلوم نیست چرا آندروپوف پس از احراز سمت دبیر کلی حزب اشتباه خود را تصحیح نکرد و حتی برای بازگرداندن یاکوولیف به مسکو به گارباچوف کمک کرد. گزارش خود مبنی بر «جاسوسی» یاکوولیف به برژنف را بکلی «فراموش» کرد.

خودخواهی سیاسی رهبری حزب به یاکوولیف و گارباچوف ​​اجازه داد تا نقشه‌های خصمانۀ خود برای از بین بردن اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، تشکیل طبقه‌ای از الیگارش‌ها، غارت خلق‌های آن و سازماندهی تحریکات کوراپاتی در بلاروس و کاتین در روسیه را پیاده کنند. ایوان کوزمیچ پالازکوف در مصاحبه با روزنامۀ «پراودا» می‌گوید: «بمحض اینکه یوری آندروپوف ریاست کمیتۀ امنیت ملی اتحاد شوروی را بر عهده گرفت، فرمان منع بررسی اطلاعات مجرمانه در مورد مقامات توسط ارگان‌ها صادر شد. ما که در رده‌های پائین‌تر کار می‌کردیم، در این مورد با کنایه می‌گفتیم: می‌گویند کمیتۀ امنیت ملی چشم و گوش حزب است، حالا چشم و گوش حزب را بستند».

***

در مورد مزایای حاصل از خیانت‌ها و فعالیتهای افرادی مانند گارباچوف​​، یلتسین، شواردنادزه و وراث آنها، کلینتون، رئیس جمهور سابق ایالات متحدۀ آمریکا در نشست کمیتۀ رؤسای ستاد این کشور در اکتبر ١٩٩۵ چنین گفت: «طی چهار سال، مواد اولیۀ راهبردی به ارزش ١۵ میلیارد دلار  شامل صدها تن طلا، سنگ‌های قیمتی و غیره به دست آمد. برای پروژه‌های غیرموجود، بیش از ٢٠ هزار تن سزیم، بریلیم، استرانسیم (انواع فلزات رنگی م.) به قیمت ناچیز به ما فروخته شد». کلینتون با نظر لطف خود گفت، که این تنها آغاز کار است، سیل اصلی ثروت از روسیه بسوی ما هنوز در راه است و افزود: «به هر طریق ممکن باید از به قدرت رسیدن کمونیست‌ها جلوگیری کرد. با کمک دوستان ما باید چنان پیش‌نیازهایی تعیین کنیم، که در رقابت‌های پارلمانی همه گونه موانع قابل تصور و غیرقابل تصور برای احزاب چپ ایجاد کند».

در تاریخ ١٨ فوریۀ سال ١٩٩٣ یلتسین «توافقنامۀ بین دولت روسیه و دولت ایالات متحدۀ آمریکا در خصوص استفاده از اورانیوم بسیار غنی‌ شدۀ خارج شده از تسلیحات هسته‌ای» را امضاء کرد. طبق قرارداد، روسیه متعهد شد ۵٠٠ تن اورانیم ٩٠ درصد و بیشتر غنی شدۀ نظامی را که ارزش واقعی آن ٨ تریلیون دلار بود، بازای پول ناچیز (١١ میلیارد و ٩٠٠ میلیون دلار) به آمریکایی‌ها تحویل دهد. یلتسین از بیم اتهام خیانت به کشور، بدون اینکه توافقنامه را برای تصویب به دومای دولتی ببرد، بلافاصله اجرای آن را آغاز کرد. پوتین پس از انتصاب خود آن را به دوما برد و به تصویب رساند. آخرین گرم این اورانیم نظامی بر اساس همان توافقنامه در سال ٢٠١٧ به آمریکا تحویل گردید. ٢٠ هزار کلاهک هسته‌ای روسیه را خلع سلاح کرده و چاشنی آنها را به ایالات متحدۀ آمریکا فرستادند، عملا رایگان. ترامپ پس از برخورداری از اورانیوم تسلیحاتی فراوان، به درستی آغاز گسترش تسلیحات هسته‌ای را اعلام کرد. برای درک روشن‌تر، لازم به گفتن است که ایالات متحده در تمام مدت پس از سال ١٩۴۵، مجموعاَ ۵۵٠ تن اورانیوم غنی شده تولید کرده است، اما «رهبران میهن‌پرست» روسیه با بازی بر سر قیمت ناچیز، یا بهتر بگوییم رایگان، ۵٠٠ تن به آن‌ها هدیه دادند. این، یعنی عامل و کارگزار هستند!

جانشینان یلتسین، به همین راحتی، دارایی‌های مردم شوروی را، ثروت‌های ما و شما را غارت، ایستگاه فضایی «میر» (صلح م.) را غرق کردند؛ پایگاه‌های نظامی اتحاد شوروی در کوبا و ویتنام را برچیدند؛ وعده‌هایی برای دو برابر کردن تولید ناخالص داخلی و ایجاد ٢۵ میلیون شغل با فن‌آوری بالا دادند. اما در عمل، بیش از ٨٠ هزار مؤسسۀ تولیدی، صدها هزار بیمارستان و مدرسه را تعطیل؛ فرهنگستان علوم، طب، تحصیل و کشاورزی را ویران ساختند. کارگران بسیار ماهر را بدون هیچ امکانی برای امرار معاش، به خیابان‌ها رها می‌سازند. تولید آلومینیوم و آبشار نیروگاه‌های برق آبی سیبری باضافۀ نیروگاه‌های براتسک، سایان- شوشنسک، کراسنایارسک- افتخار مردم و مهندسان انرژی اتحاد شوروی را عملاً به دست ایالات متحدۀ آمریکا سپردند. اکنون دیگر سهم‌شیر روسیه از صنعت برق و تجارت در دست خارجی‌هاست. آن‌ها روسیه را بدتر از دولت تزاری در سال ١٩١٧ به ورطۀ وابستگی به سرمایۀ خارجی و به همین وضعیت لایه‌بندی طبقاتی جامعه انداختند.

امروزه ١٠ درصد جمعیت روسیه ٩٠ درصد ثروت‌های ملی را در اختیار دارند. اساساً، در دست بیش از صد الیگارش متمرکز شده است. آن‌ها نه شخم زدند، نه کاشتند و نه ایجاد کردند. فقط حاصل کار دیگران را تصاحب کردند.

آیا باز هم در انتظار انقلاب پرولتری باید بود؟ این تضاد راه حال دیگری ندارد. رهبری نالایق، روسیه، ثروتمندترین کشور جهان را به حالت نابودی کشیده است (طی سه سال گذشته‌، جمعیت آن بیش از یک میلیون نفر کاهش یافته است). و از سال ١٩٩١ تا سال ٢٠٢٠ همانطور که گنادی زیوگانوف در سخنرانی خود در مجلس گفت، ٢٠ میلیون نفر فقط از جمعیت روس کاسته شده است. تلفات سالانۀ مردم در زمان صلح بیشتر است از زمان جنگ کبیر میهنی! آیا این ترور نیست؟ آیا نسل‌کشی نیست؟ آنها بدون جنگ و بدون دشمن، از روی ناامیدی جان دادند.

رونالد ریگان رئیس جمهور ایالات متحدۀ آمریکا، یک وقتی این ضرب‌المثل معروف روسی را بیان کرد: «بکوب بر آهن، فعلا که گارباچوف هست». و کوبیدند. همانطور که سعی کردیم در بالا بخوبی نشان دهیم. به گارباچوف مدال «آزادی» و پاداش نقدی بمبلغ ١٠٠ هزار دلار اهدا می‌کنند. و رهبری ایالات متحدۀ آمریکا روسیه را دشمن شماره یک اعلام می‌کند. تحریم‌های بی‌پایان اعمال می‌کنند.

صرفنظر از همه چیز، ارادۀ مردم اتحاد شوروی که طی همه‌پرسی سراسری در ١٧ مارس ١٩٩١ بیان شد، مقدس است. اتحادیۀ جمهوری‌های سوسیالیستی شوروی دوباره احیاء خواهد گردید! ما روس هستیم- پیروز خواهیم شد!

املیان لپشکو (Emelyan LEPESHKO)

سرهنگ دوم بازنشستۀ کمیتۀ امنیت ملی

ا. م. شیری

٨ فروردین- حمل ١۴٠٠

پ. ن.

کلیۀ عبارات داخل (… م.) از مترجم است.

منبع:

http://www.sovross.ru/articles/2099/51363