فرا رسیدن بهار و نوروز باستانی 1400 مبارک است
بهمن 1365 از ایران خارج شدم . در این 35 بهار و نوروزی که در ایران نبودم خیلی سنتهای نوروزی در ذهنم کمرنگ شد ولی با این همه هنوز بیشترین خاطراتم از همان نوروزهای داخل ایران است. از شوق گرفتن عیدی تا تلاش برای کشف و دستبرد به مخیفگاه خوراکی های مادر …
میدانم نباید دنبال آن روزها بگردم و فقط به مرور خاطرات قانع باشم . حالا راحتم که به خاطر کلمه و جمله و نظر به هرارگان دست خری نیازی به ” پاره ایی توضیحات ” و زندان بعدش ندارم .
زمانی در نشستی از مجاهدین هم راجع به آزادی در حکومت مد نظرشان سوال کردم که مختصرا جواب دادند در حکومت ما انواع خوراکی و نوشیدنی و پوشیدنی و کشیدنی آزاد است …
این جواب من نبود . من از آزادی پرسیدم و نه امورات فیزیکی و طبیعی تمام جانوران . هرچند همین نظرات هم در مقابل روحانییت و حاکمان ایران مترقی به نظر میرسد . به هر حال جواب مشخص ندادند و گفتند بعدا که حاکم شدند جواب میدهند …
حالا راحتم چون آزادی نسبی را دارم ، ولی غالبا شاد نیستم . حالا هر وقت دلگیر میشوم سری به خودم در همین خطوط میزنم .
ازمن و ما که گذشت ولی بدون تردید برای نسلهای بعدی این انجماد 100 ساله تاریخ سیاسی ایران بالاخره خواهد شکست .
بگذریم با گلایه های همیشگی از موضوع اصلی دور نشویم …
بهاران خجسته باد.
01.01.1400
اسماعیل هوشیار