نامۀ يک پدر به رييس جمهور
جلالتمآب محمد اشرف غنی، رييس جمهوری اسلامی افغانستان، عرض شود بهحضورتان اينکه:
در تصويری که با متن شريک شده است، دختران من (ريحانه، ساره، مريم و سميه) با تعدادی از دختران و پسرانِ ديگر که سنشان بالاتر از ۱۲ و پايينتر از ۱۸ است، در ماه ميزان سال جاری بهمناسبت جشن روز ملی زبان اوزبيکی، به زبانهای شيرين اوزبيکی، پشتو و فارسی، با حضور شما، معاونينتان، وزرای کابينه، وکلای شورای ملی و شمار زيادی از شهروندان آگاه، در قصر سلامخانۀ ارگ رياست جمهوری ترانه خواندند، که از طريق تلويزيون ملی کشور بهطور زنده پخش مستقيم شد و نيز در رسانههای زياد ملی و بينالمللی گزارش آن همايش و بخشهای از ترانۀ متذکره نشر گرديد. همين دختران خورشيد، بار ديگر در ۱۴ جدی سال جاری بهمناسبت ۱۷مين سالياد رسمی شدن زبان اوزبيکی، در هوتل کانتيننتال به زيبايی تمام ترانه سرودند که مورد تشويق و تَفَقّد مهمانان همايش قرار گرفت.
جناب رييس جمهور!
چنانچه بهياد داشته باشيد، رنگينه آخوند (سرپرستوزير آموزش و پرورشتان را میگويم)، بعد از قرائت غلط آيات قرآنی و پرت شدن از جانب پارلمان، حکم صادر نمود با اين طرح مزخرف که کودکان تا صنف سوم نزد ملای مسجد درس بخوانند. بههمين ترتيب، در بحبوحۀ روز جهانی همبستگی زنان (۸مارچ)، داکتر ضمير گوارا (بیضميرِ ناگوار) رييس معارف پايتخت شش مليون نفوسی کشوری که شما رييس جمهور آن هستيد، از آدرس رسمی/حکومتیشان نامۀ صادر نمودند مبنی بر اينکه، شاگردان/دخترانِ بالاتر از سن ۱۲ اجازه ندارند ترانه بخوانند، مگر اينکه به قول آن داکترِ «بیضمير»، اشتراک کنندهگان مجالس صدفيصد اناث باشد. در ادامۀ نامۀ رييس معارفتان «ناگوار»، آمده است: «همچنان به تمام مکاتب هدايت داده میشود که تيمهای متذکره که سنين آن بالاتر از ۱۲ سال باشد، بههيچ صورت غير از مربيان و معلمين اناث، از طرف مربيان ذکور برایشان تمرين و آموزش هم داده نشود!»
جلالتمآب رييس جمهور!
آيا مأموران معذور شما نمیدانند که دختران من دختران خورشيد اند و من با دخترانم بیايستايی برای رسيدن به آرمانهای انسانیشان بهقول استاد سليمان لايق شهيد: روانهایم و میرویم و میرسیم!
شما نمیدانيد جناب رييس جمهور که آموزش و پرورش مملکت را در گِرَوِ افسارگسيختهگانِ مانند «رنگينه جان طالب» و «ضمير گوارا/بیضمير ناگوار» آن الگوی تمامعيار افراطيت قرار دادن، خَلقِ فاجعۀ بزرگ، وحشتآفرين و جبرانناپذير است.
جناب رييس جمهور!
چرا يکطرف لاف از جمهوريت و قانونمداری، ديموکراسی و آزادی بيان، رشد فرهنگ و هنر، تعليم و تربيه میزنيد، از جانب ديگر بیفرهنگترين؛ افراطیترين و نيمهسوادترين آدمها از نظر مدنيت و فرهنگ را در رهبری بزرگترين کلکتيف در کشور (وزارت معارف) میگماريد که بنياد تسامح و تساهل، انسانيت و فرهنگمداری از آنجا آغاز میشود. مگر اينجا قحطالرجال که نيست! ديديد؛ ميرويس بلخی آن وزير خِردمند و با اتوريته، چقدر با تدبير و صلابت وزارت معارف/آموزش و پرورش را رهبری و مديريت نمود. هرچند در کوتاه مدت اما کارهای بنيادی و با ارزشی در معارف صورت گرفت. چرا نگذاشتيد آقای بلخی يک دورۀ ديگر میبود و اين نهاد را به معنی واقعیاش انسانساز میساخت.
جلالتمآبا!
صدای عدالتخواهی و اعتراضات مدنی شهروندان را ناديده نگيريد که گناهیست بس عظيم. همينکه از بهر سَهلانگاریها و ندانمکاریهای مسئولين نهادهای امنيتی، استخباراتی و کشفی شما، هر قدم شهروندان هردمشهيدمان را مرگ پذيرايی میکند؛ بس است. با گماشتن افراد نابِخرَد در رأس نهادهای تعليمی و تربيتی، علمی و فرهنگی، بيشتر از اين بنياد آموزش و پرورش را نساييد و ريشههای علم و معرفت را نخشکانيد؛ بر زخم مردمِ بيچاره و يا حد اقل آنانیکه به شما کمپاين نمودهاند و رأی دادهاند، از جمهوريت و قانون اساسیتان تا پای جان دفاع کردهاند/میکنند، تا خود را در آيينۀ تمامنمای ساختارمند نظام ببينند، نمک نزنيد.
و لاجرم، من بهعنوان يک پدر از نام دخترانم که در مقدمه ذکرشان رفت، از شما با خضوع و خشوع تقاضا مینمايم، از سر لطف و با تدبير عمل کنيد، وزيران دانشمند، با درايت و پاکضمير را به پارلمان معرفی نماييد. گزينشهایتان بر مبنای ذوابط باشد نه روابط و قناعت دادن تکهداران قومی. رييس معارف بیمعرفت کابل را با اين حکم فرهنگ ستيزانه، هنربندانه و خلاف موازين حقوقبشریاش، از وظيفۀ مقدس رياست معارف برطرف و به سارنوالی معرفی نماييد تا آموزۀ باشد به ديگر مأمورين متخلف و بیآزرم. معارف مهد پرورش و تربيۀ کودکان و نوجوانان و تقديم آنان به جامعه منحيث دانشمندان متخصص برای ساختن جامعۀ سعادتمند، مترقی و با فرهنگ است، نه پايگاه آموزش افراطيت و عقبگرايی!
عبدالله رسولی