نوع جدیدی از بازرگانی
در کابل جدید خیالی به باز نشسته ها زمین های هوایی توزیع می کنند، ایهات.
از شاه دزد، شاه کلید شهر می خواهند تا خود شان هم از قافله پس نه مانند.
نوشتهی محمدعثمان نجیب
بازنشسته های ارتش فریب دجالان را نه خورید:همین هایی که در دو سوی وزیر زمین دزد ارتش ایستاده اند، چی کسانی با کدام هویت اند؟ آقایان چقدر به مبانی و الفبای ارتش و پلیس و امنیت ملی وقوف دارند؟ در اساسات بازنشستهگی کدام تعاریف را می دانند؟ صلاحیت حقوقی و خردورزی شان برای استدلالات مستدل و زیر و بم های گفتار اقناعی نه بلی گویی تا کجاست؟ لازمه های الترناتیفی دلایل و حضور با اتوریته را چیگونه مشخص میتوانند؟ برآیند این همه بی نظمی قیافهیی در منزلگاه هدف ودر بزنگاه برآورد حقوقی چی خواهد بود؟ درک اینان از عسکر بودن چی است؟ عسکر که چنین لمیده و خمیده و شوریده حال و سنگینی حضور نه می باشد، تناسب و تنازع مشرټوب اینان د ر کجاست؟ از کجا و کدام فیلتر حقوقی سالم به در شده اند؟ من در عجبام از تاجران نو ظهور هم تبار و هم دیار و هم دلداری که با دزد کلانی نگارهی یادگاری گرفته اند، در حالی که نه خود شان و نه آن محمود کرزی و آن آقای سارق دارایی ارتش و ملکیت ارتش در کندهار و کابل و زابل و جابلقا و جابلسا به شأن مدیریت هست شده اند، احترام شخصیتی شان به جا. ببندید این دکان یک طرفهی تباری را، یا این که شما هم با عدالت کرزییی به جنگ چور بازنشسته ها می روید تا از نام آنان طبل سفسطهسرایی بکوبید و سرنای ابتذال و فریب بدمید. وای بر اکثر با سواد و بی سواد این ملت.