کدام راهکار ثمربخش و صحیحست؟
شباهنگ راد
ثمربخشی و پیروزی هر سیاستِ انقلابی، بسته به درکِ قانونمندیهای حاکم بر جامعه و در انتخاب صحیح راهکار آن دارد. پیرامون راهکارهای انقلابی – کمونیستی، در درون نیروهای چپ خارج از کشوری، نظرگاههای متفاوتی موجود استُ و در دو حوزه، میتوان اینموضوع را مورد کنکاش و بررسی قرار داد. در حوزهی تئوری (نظر) و پراتیک (عمل). البته وُرود به بحث دوّم – یعنی در حوزهی پراتیک – ناصحیحست. به دلیلُ و یا به تعبیری، به چند دلیل روشن، لازم و جایز نیست تا در حول و حوش آن سخنی بهمیان آورد. چرا که “احزاب” و “سازمانها” در درون حضور نهدارند و نیروها و تجمعات بدون حضور عملی، قادر به سامانبخشی مبارزات کارگری – تودهای نیستند. بنابه چنین حقایق تأسفباریست، دارد تاکید میگردد که نمیتوان، پی به نقصانهای عملی کار بُردُ و به دقیق، صحت و سقم آنرا شناخت. بههر حال آنچه در موقعیت کنونی میتواندُ تا اندازهای مثمر ثمر واقع گردد، دستیابی به تئوری انقلاب و به تبعی آن تبلیغ ایده و راهکار صحیح بهمنظور برونرفت از زیر سلطهی نظامهای امپریالیستی و خشن میباشد.
پُر واضح استکه تاریخ انقلابات جهانی، با فعالیتِ گام بهگام و با دخالتگریهای سیاسی نمایندهگان طبقهی کارگر و دیگر اقشار ستمدیدهی جامعه رقم خُورده است؛ انقلاباتی که مناسبات دلبهخواهی طبقهی حاکمه را در هم ریختند و مردم را از زیر مظالم امپریالیستی نجات دادند. طبعاً هیچ انقلاب و جنبشی بدون انتخاب تئوری تعرضی و عملی، به نتیجه و به سر منزل مقصود نهخواهد رسید و در اینمیان، ضمانت و پیشرویی جنبش ایران هم، با کار بست و با انتخاب راههای عملی آن گره خُورده است. در حقیقت نبض اصلی مبارزه، با حضور و با پراتیک خواهد تپید و بدون برخُورد عملی سازمانها و احزاب مدافعی تودههای ستمدیده با ارگانهای حافظ بقای امپریالیستی، کار و بار انقلاب در دستهای اندازهای طبقهی ظالم، گیر خواهد کرد. بیدلیل هم نیست که سرمایهداری در اقصا نقاط دنیا و آنهم به یُمن زور و سرکوب، و به پاس چپاول و غارت اموال عمومی، دارد حاکمیت بناحقاش را تداوم میبخشد و جنبشهای اعتراضی را پس میزند؛ زور و سرکوبی که به سیاست روتین و روزمرهی نظامهای امپریالیستی و رژیمهای وابستهای همچون رژیم جمهوری اسلامی تبدیل گردیده است.
اگر بهخواهیم خط قرمز بر روی تجارب گذشته به کشیم و صرفاً، موقعیت فعلی جنبشهای اعتراضی کل جهان و بویژه منطقهی خاورمیانه را شاهد گیریم، آنوقت میتوانیم پی ببریم که کدامین راه و روش، در روحیهی مبارزاتی کارگران و زحمتکشان و همچنین در روحیهی نیروهای کمونیستی و جوان، اثرِ مثبت خواهد گذاشت و در عوض، کدامین راه، مأیوس کننده، عقبگرد، هزینهپرداز و خسرانزاست؛ میتوانیم و به صراحت اعلام نمائیم، که کدامین راه، تضمین کننده و پایانیست و کدامین راه، در خدمت به ناکامیها و دلسردیهاست.
برای فهم و درکِ بیشتر و اثبات اینموضوع، به جنبش مسلحانهی کوبانی نگاهی بیاندازیم و ببینیم که تا چه اندازه – و در همین چند وقته و علیرغم کمی و کاستیهای عریان -، توانسته است نگاهِ اکثریت قریب بهاتفاق نیروهای چپ خارج از کشوری و جهان را به سمت خود جلب نماید و به اثبات برساند، که تنها یک نیرو و خلق مسلح استکه میتواند دشمنان طبقاتی محرومان را از محیط و از خانه و کاشانهیشان پس زند و صفحهی جدیدی در تاریخ مبارزات ضد امپریالیستی تودههای ستمدیده به گشاید. آری، مبارزهی مسلحانه مردم کوبانی، بعضاً “سازمانها” و “احزاب” را وادار نموده است – تا علیرغم بیباوریشان از این شکل از مبارزه -، به دفاع از آن برخیزند و در وصف آن، بهگویند و بنویسند، کمپینها بهراه بیاندازندُ، شعرها و سرودها به سرایند.
به راستی و فارغ از نتایچ مثبت و ثمربخشی عریانِ جنبش مسلحانهی کوبانی، این سئوال طرح است، چرا چنین راهکاری – یعنی مبارزه مسلحانه – مورد توجه و همچنین مورد قبول همهی نیروهای چپ خارج از کشوری قرار گرفته است؟ دلیل اینهمه حمایت و تآئید از چنین اشکال مبارزاتی در چیست؟ چه تفاوتِ ماهوی و اساسیای مابین دولتهای سرمایه و همچنین نیروهای وابسته به ظالمانی همچون داعش وجود دارد، که جنبش کوبانی و اینروزها، محق به استفاده از این شکل از مبارزه میباشد و در عوض، جامعه و نیروهای مدافعی مردمی ایران و دیگر جوامعی خاورمیانه، مجاز به پرهیز از آنند؟ به باور آنان تفاوتهای اصلی و کلیدی در چیست؟ مگر بهغیر از این است که ساختار و قانونمندیهای حاکم بر جوامعی متفاوت، مولد اشکال سازمانی – تاکتیکیست و تنها با کار بست عالیترین شکل از مبارزه است که میتوان طبقهی کارگر و زحمتکش را از شر نظامهای امپریالیستی رها ساخت؟
طبعاً پاسخ ایندست پُرسشها را به عهدهی مخالفین “حشونت” و یا به عبارت دیگر، به مخالفین این شیوه از مبارزه خواهیم گذاشت و در انتظار خواهیم بود، تا هر یک و به سهم خود، هم، ناهمسانیها و ناهمگونیهای آنها را بر شمارندُ و هم، جنبشهای اعتراضی ایران و بویژه جنبش روشنفکری را به مسیر صحیح رهنمون سازند. به هر حال آنچه از ظواهر امر – و در حقیقت باطناً – پیداست، تفاوتی در دنیای فعلی و بویژه در جوامعی منطقهی خاورمیانه نیست و بهعینه و بهطور روزانه داریم مشاهده میکنیم که همهی این دولتها، دارند با منطق و با زبان واحدی با جنبشهای اعتراضی و با مطالبات کارگری – تودهای و خلقها سخن میگویند؛ همه دارند اموال عمومی را به یغما میبرند و همه دارند به سرکوبِ بدیهیترین خواستههای تودهای میپردازند. به عراق و به افغانستان، به ترکیه و به پاکستان و غیره نگاهی بیاندازیم تا به تحرکات واحد و مسلحانهی این دولتها در قبال بدیهیترین خواستههای تودههای ستمدیده پی ببریم و نشان دهیم که رژیم جمهوری اسلامی هم بهمانند دیگر رژیمهای سراسر خشن و هار منطقه، در همان مسیر و راهی در حرکت است که دولت سوریه و دیگر نیروها و دار و دستههای ارتجاعی وابسته به قدرتهای بینالمللی در پی انجام آنند.
به سخن عیانتر، نزدیک به چهار دههایست که رژیم جمهوری اسلامی، حاکمیت خود را مدیونِ بگیر و به بندهای توأم با کُشت و کُشتار انسانهاست؛ نزدیک به چهار دههایست که قدرتمداران بزرگ بینالمللی، این نظام را بر سر کار گماردهاند تا منفعت طبقهی سرمایهداری را حفظ نماید؛ نزدیک به چهار دههایست که سران رژیم، جامعه را به جهنمی برای میلیونها انسان محروم تبدیل و هر گونه اعتراضی را، شدیداً تار و مار نمودهاند. میلیونها کُشته و آواره، ماحصل سیاستهای رژیم جمهوری اسلامیست. کُشتار وحشیانهی خلق رزمندهی کُرد و ترکمنصحرا و متعاقباً، به خاک و خون کشاندن کارگران و زحمتکشان به بهانهی مبارزه با “ضد انقلاب” و “اجنبی”، ماحصل آن نظامیست که دولت اسد و اردوغان، در پی انجام آن و آنهم در حق کارگران و زحمتکشان ترکیه و سوریهاند. اسناد موجود و تلنبار شده، و همچنین کارکرد روزانهی این نظامها، در خلافِ درستی این نظر نیست که همهی این دولتها، حکومتها و نمایندهگانشان و از جمله جناحهای متفاوت رژیم جمهوری اسلامی، به دنبال همان سیاست و راهیاند که طبقهی سرمایهداری، به آنان، دیکته نموده است. سران این نظامها و از جمله سردمداران رژیم جمهوری اسلامی دارند، میگیرند و میکَشند تا مبادا، خدشهای در کارکرد و در سیستم موجود وارد شود. ماندگاری این رژیمها و همچنین رژیم جمهوری اسلامی در انتخاب سیاست زورِ، روزمره استُ بنابراین، وُرود عملی به جنگهای تحمیلی نظامهای سرمایهداری و از جمله سازماندادن جنگِ از نوعِ کوبانی – و آنهم با هدایت و با مدیریت کمونیستی -، از جانب مدافعین حقیقی تودههای ستمدیدهی ایران، نه تنها ناصحیح نبوده و نمیباشد، بلکه تعلل و تأخیر در آن، باعث درازتر نمودن عمر رژیم جمهوری اسلامی و همچنین افزونی بیش از این، خسرانهای جنبشهای بهحق اعتراضی کارگری – تودهایست.
خلاصه اینکه رژیم جمهوری اسلامی تا بُن و دندان مسلح است و تاکنون پائینترین خواستهها و اعتراضات دانشجوئی – تودهای را با زور و گلوله پاسخ داده است، و بیتردید زمانی میتوان در مقابل رژیم هار و خشن ایستاد و از جان و مال کارگران و زحمتکشان دفاع نمود، که با سیاست و با نیروی سلاح بهمیدان آمد. منطق و زبان جمهوری اسلامی در قبال مطالبات تودهای، سرکوب و سلاحست و در مقابل، سازمان و حزب مدافعی کارگران و زحمتکشان، تنها با کاربُرد زور, سازمانیافته استکه میتواند طول عمر سران حکومت را، کوتاهتر، و آنانرا به جایگاهِ واقعیشان پرتاب نماید. جنبش مسلحانهی کُردستان در سه سالهی اوّل حاکمبت رژیم جمهوری اسلامی – و علیرغم انحرافات نطری – عملی -، موید این واقعیت است که نشاط و سر زندگی هر جنبشی، با انتخابِ روش و کارساز مبارزاتی گره خُورده است؛ کار و سیاستی که اینروزها مردم محروم کوبانی در مقابل خود قرار دادهاند و باعث مفتخری دیگر جنبشهای اعتراضی و تمامی نمایندهگان سیاسی آنها شدهاند. بنابراین و با وجود چنین ثمربخشی مبارزه، نه تنها اعلان و تبلیغ این نظر (تئوری) و بویژه این شکل از مبارزه، بنابهجا نیست، بلکه بهجاست و به سهم خود باعث خواهد گردید تا جنبشهای تودهای – روشنفکری، مسیر صحیح خود را باز یابند.
دی 1393
ژانویه 2015
بر گرفته از پیام سیاهکل شمارۀ 25