«جایزه خائن سال» برای فریب و خیانت «چپ» دروغین و ناتویی!
جیمز پتراس، برگردان: آمادور نویدی
نمونههای زیادی از جنبشهای چریکی سابق، رژیمهای چپ و رهبران سیاسی وجود دارند که بر اساس وعده و وعیدهای تحولات ساختاری رادیکال، حمایت گسترده مردمی را کسب کردند، ولی از قول و قرارهای انتخاباتی خود عقبنشینی نموده و درجهت منافع الیگارشها و دشمنان امپریالیستی گام برداشتند… به دلیل سیاست خیانتآمیز، زیان و ضررهای بسیار زیاد اجتماعی و اقتصادی، سرکوب سیاسی، دستگیری، شکنجه، و کشتار، بی اعتمادی عمیق توده ای نسبت به «چپ» روشنفکر، رهبران سیاسی و «وعدههای» آنها افزایش یافته است… سیپراس به عنوان رهبر باصطلاح «چپ رادیکال» حزب سیریزا، با یک پلک زدن از چپ به راست رنگ عوض کرد… نخست وزیر یونان سپیراس، علیرغم قولهای انتخاباتی خود مسیر مخرب میخائیل گورباچف رهبر سابق شوروی را درپیشگرفت، و به مردم خود خیانت نمود که بتواند در مسیر ائتلاف اطاعت کورکورانه تسلیم و فساد ادامه دهد. درحالیکه چندین نفر از رهبران رقابت سختی را جهت کسب »جایزه خائن سال» ارائه میدهند، اما خیانت آلکسیس سپیراس بیشتر و عمیقترست که تا به امروز هم ادامه دارد. او وعده و وعیدهای بیشتری را زیرپا گذاشت و تعهدات مردمی (انتخابات و همهپرسی) بیشتری را سریعتر از هر خائن دیگری نقض کرده است. علاوه براین چیزی کمتر از یک نسل به یونانیان اجازه ترمیم سیاستهای چپ را نخواهد داد. چپ با دروغهای عظیم و همدستی «منتقدان چپ» سابق سیپراس نابود شده است.
«جایزه خائن سال» برای فریب و خیانت «چپ» دروغین و ناتویی!
نوشته: جیمز پتراس
برگردان: آمادور نویدی
فریب، خیانت و چپ: «جایزه خائن سال»
مقدمه:
در حالیکه راستگراها صادقانه از سیاستها و منافع حامیان طبقه حاکم پشتیبانی میکند، چپگراها بطور سیستماتیک به وعده های پلاتفرم (برنامه) سیاسی خودشان خیانت میکنند و طبقه کارگر، حقوق بگیران، کسب و کار (بیزنس) کوچک و حامیان منطقه ای خود را فریب میدهند.
به علت کنترل بیشتر الیگارشها بر اقتصاد، سُلطه سیاسی بیشتر دیکتاتوری قدرتهای امپریالیستی (آمریکا و اتحاد اروپا)، افزایش نابرابریها، فقر، و حمایت «چپ» از جنگهای امپریالیستی، پسرفت تاریخی رهبران چپ افزایش یافته است.
در برخی از موارد رهبران چپ به محض گرفتن قدرت، حتی از سیاستهای ارتجاعی افراطی رقبای راست خود فراتر رفته اند.
در این مقاله، ابتدا، برخی از چپهای خائن «قهرمانان خیانت» را شناسایی میکنیم؛
دوم، نتایج سیاست و عواقب آنرا برای طبقه کارگر و حامیان روستایی اش بررسی خواهیم کرد؛
سوم، مورد مطالعه خائنترین چپ جهان امروز – آلکسیس سیپراس، نخست وزیر یونان را ارائه میدهیم؛
در بخش پایانی، برخی از توضیحات احتمالی را جهت معکوس کردن روند سیاسی رهبران چپ مورد بحث قرار میدهیم.
«چپ های» خائن اوایل قرن ۲۱
نمونههای زیادی از جنبشهای چریکی سابق، رژیمهای چپ و رهبران سیاسی وجود دارند که بر اساس وعده و وعیدهای تحولات ساختاری رادیکال، حمایت گسترده مردمی را کسب کردند، ولی از قول و قرارهای انتخاباتی خود عقبنشینی نموده و درجهت منافع الیگارشها و دشمنان امپریالیستی گام برداشتند.
نسلی کامل از رادیکالهای سالهای ۱۹۶۰ و ۷۰ که از چپ شروع کردند، تا سالهای ۸۰ و ۹۰ به رژیمهای «میانهرو» و راستگرا – حتی به همکاران راستهای افراطی و سیا (آژانس اطلاعاتی آمریکا) تبدیل گشتند.
چریکهای مبارز سابق، که به میانهرو و راستگرا تغییر یافتند، به مقامهای وزرای کابینه یا رئیس جمهور در اروگوئه، برزیل، پرو، اکوادور و شیلی تبدیل شدند.
فرمانده چریکی السالوادور، خواکین ویلالوبوس، بعدها با سیا همکاری نمود و به «جوخه مرگ» رئیس جمهور کلمبیا «مشاوره» داد.
لیست خیانتهای چپ اواخر قرن ۲۰، طولانی و ملالانگیزست. به دلیل سیاست خیانتآمیز، زیان و ضررهای بسیار زیاد اجتماعی و اقتصادی، سرکوب سیاسی، دستگیری، شکنجه، و کشتار، بی اعتمادی عمیق توده ای نسبت به «چپ» روشنفکر، رهبران سیاسی و «وعدههای» آنها افزایش یافته است.
قرن ۲۱: با چپ آغاز کردن و با راست پایان یافتن
دهه اول قرن ۲۱ شاهد احیای رژیمهای چپ و احزاب سیاسی در اروپا و آمریکای لاتین بود.
نیروهای انقلابی مسلح کلمبیا (فارک)، با رهبر بزرگ دهقانی مانوول مارولاندا، ۲۰ هزار جنگجو و میلیونها هوادار داشت. در سال ۱۹۹۹، تا حومه پایتخت، بوگادا پیشروی کرد. اما واقعیت امروز یک نمایش وارونه است.
در فرانسه، حزب سوسیالیست یک برنامه چپ را تصویب کرد و فرانسوا اولاند را به عنوان رئیس جمهور در سال ۲۰۱۲ برگزید. او وعده داد که مالیات را برای ثروتمندان تا ۷۵ درصد افزایش دهد و برنامه مشاغل گسترده را تأمین مالی کند. او وعده داد تا لایحه قانون کار مترقی را جهت دفاع از صنایع ملی توسعه دهد. اما امروز اعتبار او نزدیک به صفرست.
در سرتاسر آمریکای لاتین، چپ ها جهت ریاست بر دولتها انتخاب شدند، از جمله برزیل، آرژانتین، پرو، اوروگوئه، بلیوی، ونزوئلا، اکوادور و السالوادور. به استثای بولیوی و اکوادور، بقیه توسط شرکاء یا مخالفان راستگرای آنها برکنار شده اند.
در اسپانیا، پرتغال و یونان، احزاب چپ رادیکال جدید ظهور کردند، وعده و وعید دادند که به برنامه های ریاضت اقتصادی تحمیلی اتحادیه اروپا پایان دهند، و مبارزه عمیق تحولات ساختاری، و طبقاتی را راه اندازی کنند .در اینجا تاریخ خودش را با سریالی از خیانتهای دیگر تکرار میکند.
نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا (فارک): از انقلاب تا تسلیم
تا ماه ژوئن ۲۰۱۷، رهبری فارک جنگجویان خود را خلع سلاح کرد، میلیونها دهقان حامی را در مناطقی که قبلاً تحت کنترل آنها بود به حال خود رها کرد. امضای پیمان صلح فارک با رژیم سانتوس نه به صلح واقعی و نه به یک پیمان واقعی منجر شد. تاکنون دهها فعال به قتل رسیده اند و صدها چپ و دهقان برای نجات جان خود از جوخههای مرگ مرتبط با رژیم سانتوس متواری شده اند. ترور در سراسر روند مذاکرات و پس از آن رُخ داده است. جنگجویان چریک، که سلاحهای خودشان را تحویل دادند، اکنون با دادگاههای کانگورویی روبرو شده اند، در حالیکه دهقانانی که برای اصلاحات ارضی اقدام کرده اند، از مزارع خودشان رانده شده اند. جنگجویان فارک و ستیزهجویان با خانوادههایشان در جنگلها بدون خانه، شغل و امنیت از جوخههای مرگ بحال خود رها شده اند. پایگاههای نظامی آمریکا و مشاوران باقی مانده اند. کل سیستم اجتماعی و اقتصادی بدون تغییر مانده است. تنها امنیت «رهبران» چریکی مستقر در کوبا تضمین شده است، دو کُرسی راحت در پارلمان – که انکار شده – و باعث تعریف و تمجید دولت آمریکا قرار گرفته است.
رهبران فارک و مذاکره کنندگان ارشد، ایوان مارکز و تیمولیون خیمینیز، رقبای روشنی برای «جایزه خائن سال» هستند.
رئیس جمهور اولاند: همکار امپریالیستی که به سوراخ توالت سرازیر شد
خیانت رئیس جمهور فرانسوا اولاند زیاد دور از خیانت فارک نیست. رئیس جمهور منتخب فرانسه در سال ۲۰۱۲ تحت حزب سوسیالیست، وعده داد تا ۷۵ درصد به ثروتمندان مالیات ببندد، حقوق کارگران را گسترش داده و تعمیق کند، بیکاری را کاهش دهد، صنایع ورشکسته را احیاء سازد، جلوی فرار از سرمایه داری را بگیرد و به دخالت نظامی فرانسه در کشورهای جهان سوم پایان دهد.
رئیس جمهور اولاند پس از یک لاسزنی مختصر با شعارهای کمپین مبارزاتی خود، به سراغ حمایت از کسب و کار(بیزنس) و وحشیگری نظامی علیه رأی دهندگان رفت:
ابتدا، روابط کسب و کار را با نیروی کار تعدیلزدایی نمود، و اخراج کارگران را برای آنها آسانتر و سریعتر کرد.
دوم، مالیات کسب و کار را تا ۴۰ میلیارد یورو کاهش داد.
سوم، پس از یک حادثه تروریستی شرایط شدید اضطراری دراکونیایی(قوانین سخت و بیرحم) را تحمیل و توسعه داد. این شامل ممنوعیت اعتصاب کارگران معترض علیه قانون ضدکارگری و نرخ بیکاری دو رقمی او بود.
چهارم، اولاند یک سری از جنگهای امپریالیستی را در خاورمیانه و شمال و مرکز آفریقا راه اندازی یا ترویج کرد.
فرانسه تحت فرانسوا اولاند بمباران لیبی توسط ناتو را آغاز نمود، رئیس جمهور قذافی را به قتل رساند، باعث نابودی کامل کشور لیبی و بیخانمان ساختن میلیونها لیبیایی و کارگر جنوب صحرای آفریقا گشت. در روند، این منجر به سیل عظیم پناهندگان وحشتزده به دریای مدیترانه و اتحادیه اروپا با ده ها هزار غرق شده گشت.
پروژه نواستعماری رئیس جمهور اولاند گسترش پرسنل نظامی فرانسه را در مالی (بی ثبات شده توسط تخریب لیبی) و جمهوری آفریقای مرکزی نظارت کرد.
اولاند با فروش سلاح و ارسال «مشاورهای نظامی» به جنگ مضحک عربستان سعودی علیه یمن فقیر مشوقی واضح از نسلکشی است.
رئیس جمهور اولاند به حمله مزدوران آمریکا علیه سوریه پیوست، اجازه داد تا برخی از بهترین جهادگرایان نوپای فرانسه به قتلعام بپیوندند. جاهطلبیهای استعماری او منجر به فرار میلیونها پناهنده به اروپا و مناطق دیگر شد.
با پایان دوره ریاست جمهوری او در سال ۲۰۱۷، محبوبیت اولاند به ۴ درصد، پائین ترین سطح از تأئید هر رئیس جمهوری در تاریخ فرانسه کاهش یافته بود! تنها گام عقلانی اولاند در کل دولت خود آن بود که متعهد شد بدنبال انتخاب مجدد نباشد.
آلکسیس سپیراس نخست وزیر یونان: «خائن سال»
علیرغم رقابت شدید دیگر خائنهای چپ بدنام در سراسر جهان، نخست وزیر یونان آلکسیس سپیراس برنده جایزه «خائن جهانی سال» میباشد.
سیپراس بدین دلیل سزاوار برچسب «خائن جهانی» ست که:
۱) او از هر یک از رقبای خودفروش خود، سریعترین و وحشیانهترین چرخش از چپ به راست را داشته است.
۲) او از تسلیم یونان به دیکتههای الیگارشهای بروکسل در خصوصی سازی حمایت نمود، موافق فروش کُل میراث ملی یونان، از جمله زیرساختها، جزایر، معادن، سواحل، موزهها، بنادر و سیستم حمل و نقل و غیره آن شد.
۳) او در حالیکه هزینه مراقبتهای بهداشتی، بیمارستان و داروها را بشدت افزایش داد، حقوق بازنشستگان، حقوق کارمندان، و حداقل دستمزدها را به کمتٰرین حد ممکن در تاریخ اروپا مقرر ساخت. او مالیات بر مصرفکننده (وی ای تی) و مالیات بر واردات جزایر و درآمد مزارع را افزایش داد، در حالیکه فراریان مالیاتی توانگر را «نادیده گرفت».
۴) سیپراس تنها رهبر منتخبیست که برای شرایط سخت اتحادیه اروپا، فراخوان به یک همه پرسی (رفراندوم) داد، که با مخالفت عظیم توده ای طرح اتحادیه اروپا روبرو شد، ولی در کمتر از یک هفته با خیانت به رأی دهندگان یونانی زیر قول خود زد. او حتی شرایط سختتر از خواسته های اصلی اتحادیه اروپا را پذیرفت!
۵) سیپراس وعده های خود در مخالفت با تحریمات اتحادیه اروپا علیه روسیه را نقض نمود و از حمایت تاریخی یونان برای فلسطینی ها شانه خالی کرد. او یک معامله نفتی و گازی یک میلیارد دلاری با اسرائیل امضاء نمود که میدانهای نفتی سواحل غزه و لبنان را می رُباید. سیپراس از مخالفت با بمباران سوریه و لیبی – هر دو متحدان سابق یونان خودداری نمود.
سیپراس به عنوان رهبر باصطلاح «چپ رادیکال» حزب سیریزا، با یک پلک زدن از چپ به راست رنگ عوض کرد.
اولین و آشکارترین نشانه چرخش سپراس به راست حمایت سیریزا برای ادامه عضویت یونان در اتحادیه اروپا و ناتو در طول شکلگیری خود در سال ۲۰۰۴ بود.
«چپ» سیزیزا پس از ادا و اصول درآوردنهای معمولی و مبتذل، با طرح «سئوالات» پوچ و بیمعنی و «چالش ها» در حالیکه درباره «مبارزات» دادٍ سخن میداد، به عضویت در اتحادیه اروپا درآمد. برای هر ناظری که قدرت الیگارشهای تحت رهبری آلمان در بروکسل و پایبندی محکم آنها به ریاضت اقتصادی تحمیلی طبقه حاکم را درک میکرد، هیچکدام از این عبارات «نیمهباردار» معنا و مفهومی نداشت.
ثانیاً، سیریزا در بهترین حالت در اعتصابات عمومی بیشمار اتحادیه های کارگری نقشی جزئی بازی کرده بود، و کارگران و دانشجویانی که منجر به پیروزی انتخاباتی او در سال ۲۰۱۵ شدند، تأثیر مستقیمی در مبارزات انتخاباتی داشتند.
سیریزا یک حزب انتخاباتی از طبقه متوسط و متوسط رو به پائینست، که توسط سیاستمداران سیار روبهبالا رهبری شد که اگر هم داشت – روابط کمی با مبارزات کارگاهی کارخانه و کشاورزی داشت. بنظر میرسید که بزرگترین مبارزات آنها اطراف جنگ و جدلهای جناحهای داخلی بر سرٍ کُرسیهای پارلمانی دور میزد!
سیزیزا مجموعهای بیقاعده از گروهها و جناحهای اهل مشاجره، ازجمله، «جنبشهای حامی محیط زیست»، فرقههای مارکسیستی و پان هیلینیک های فاسد حزب سوسیالیست (پاسوک) و سیاستمداران سنتیست که شناور شده و روبهمرگند. سیریزا به عنوان یک حزب در ابتدای بحران مالی سال ۲۰۰۸، زمانی گسترش یافت که اقتصاد یونان سقوط کرده بود. سیریزا از سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۰۷ حضور خود را در پارلمان(مجلس) از ۵/۳ ٪ به فقط ٪۵ افزایش داد. عدم شرکت او در مبارزات توده ای و مناقشات داخلی اش منجر به کاهش کُرسی هایش در انتخابات مجلس سال ۲۰۰۹، تا ۶/ ۴٪ شد.
سیپراس اطمینان داد که سیریزا در اتحادیه اروپا باقی میماند، حتی اگر «جناح چپ» خودخوانده اش، پلاتفرم چپ، به رهبری «آکادمیک مارکسیست» پناگیوتیس لافازانیس، وعده داد که «در را برای ترک اتحادیه اروپا باز گذاشته» است. آلکسیس سیپراس اولین کسی بود که برای شورای شهر آتن انتخاب شده بود، جایی که علناً به همکاران راستگرای عوامفریب فاسد حمله کرد، در حالیکه در مسند قدرت درسهای خصوصی را از الیگارشها یاد گرفت.
در سال ۲۰۱۰، پاسوک راستگرا و حزب افراطی راستگری دمکراسی نو به دیکته اتحادیه اروپا برای پرداخت کمکهای مالی به یونان توافق کردند، که منجر به از دست دادن مشاغل زیاد و کاهش دستمزدها و حقوق بازنشستگان شد. سیریزا، در حالیکه قدرت را در دست نداشت، برنامه ریاضت اقتصادی را محکوم کرد و از تظاهرات توده ای تعریف و تکریم ظاهری نمود. این خودنمایی به سیریزا اجازه داد تا نمایندگی خود را در پارلمان چهار برابر و به ٪۱۶ در انتخابات سال ۲۰۱۲ برساند.
سیپراس به اعضای فاسد سابق پاسوک و مشاوران مالی جهت عضویت در سیریزا خوشآمد گفت، از جمله یانیس واروفاکیس، که بجای اینکه از کارگران بیکار خیابان حمایت کند، وقت بیشتری را برای موتور سواری میگذاراند تا از موانع بلندتری بپرد.
«قولنامههای» اتحادیه اروپا خصوصی سازی اقتصاد، همچنین کاهش بیشتر به هزینههای آموزش و پرورش و بهداشت را دیکته کرد. این اقدامات در امواج ضربههای ناگهانی از سال ۲۰۱۰ تا سال ۲۰۱۳ اجراء شده بود. سیریزا به عنوان یک حزب مخالف، تعداد کُرسی های پارلمانی خود را در سال ۲۰۱۳ به ٪۲۷ افزایش داد… که با ٪۳ کمتر، پشت حزب راستگرای دمکراسی نو حاکم قرار گرفت. در سپتامبر ۲۰۱۴، سیریزا برنامه تیسالونیکا را تأئيد نمود و وعده داد تا ریاضت اقتصادی را معکوس کند، دولت رفاه را بازسازی و گسترش دهد، اقتصاد را مجدداً راه اندازی نماید، از شرکتهای دولتی دفاع کند، عدالت مالیاتی را ترویج دهد، از تقویت دمکراسی حمایت نماید (دمکراسی مستقیم نه کمتر!) و جهت افزایش اشتغال یک «طرح ملی» را اجراء کند.
معلوم شد که تمامی بحثها و همه قطعنامه ها یک تئاتر مضحک بوده اند! سیپراس زمانیکه در قدرت قرار گرفت، هرگز به یکی از اصلاحاتی که در برنامه خود قولداده بود، گردن ننهاد. سیپراس جهت تحکیم قدرت خود به عنوان رهبر سیریزا، تمام جناحها و گرایشات را زیر نام «حزب متحد» منحل کرد – و حتی یک گام هم به سوی دمکراسی بیشتر برنداشت!
سیریزا تحت کنترل «عمو سیپراس عزیز»، علیرغم ژست چپ خود به یک دستگاه استبدادی انتخاباتی مبدل گشت. سیپراس اصرار داشت که یونان در درون اتحادیه اروپا باقی بماند و در تضاد با همه وعدههای انتخاباتی دروغین خود یک « بودجه متناقض را از سرمایه گذاری عمومی تا «گسترش دولت رفاه» ارائه داد!
کمک مالی جدید اتحادیه اروپا با بیکاری به بیش از ٪۵۰ در میان جوانان و ٪۳۰ ار کُل نیروی کارهمراه شد. سیریزا انتخابات پارلمانی ۲۵ ژانویه، سال ۲۰۱۵ را با ۳/۳۶ ٪ از رأی برنده شد. سیریزا که جهت تأمین اکثریت رأی در پارلمان تنها یک رأی کم داشت، با حزب راستگرای افراطی و محافظه کار ملی یونان مستقل (ای ان ایی ال) ائتلاف کرد و سیپراس مسئولیت وزارت دفاع را به آنها سپرد.
نخست وزیر، آلکسیس سیپراس بلافاصله پس از گرفتن قدرت طرحهای خود را برای مذاکرات مجدد جهت کمک مالی و «برنامه ریاضت اقتصادی» یونان با الیگارشهای اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول اعلام نمود. این ژست دروغین نتوانست بیلیاقتی او را پنهان سازد: از آنجایی که سیریزا متهد به ماندن در اتحادیه اروپا بود، ریاضت اقتصادی ادامه داشت که یک «بسته نجات کمکی» طاقتفرسا را به همراه داشت. در طول «جلسات داخلی»، اعضای «پلاتفرم چپ» سیریزا در کابینه خواهان ترک اتحادیه اروپا، عدول از پرداخت بدهی و شکلگیری روابط نزدیکتر با روسیه شدند. علیرغم اینکه کاملاً نادیده گرفته شده و منزوی بودند، آنان به عنوان «سنبل چپ» وزرای ناتوان کابینه باقی ماندند.
سیپراس اکنون آزاد بود سیاستهای بازار نئولیبرال را تحمیل کند، که کرد و منجر به ارسال میلیاردها دلار به خارج از کشور شد و بانکها و کسب و کار یونان در بحران باقی ماندند. هر دو، سیپراس و «پلاتفرم چپ» حاضر نشدند که پایگاه توده ای سیریزا را ، که جهت اقدامات مردمی رأی داده و خواهان پایان دادن به ریاضت اقتصادی بودند، بسیج نمایند. خرمگس رسانه ای، وزیر دارایی واروفاکیس، با ژستهای بزرگ تئاتری به یک مخالفت نمایشی فرعی اکتفاء کرد. این ژستها آشکارا توسط الیگارشهای اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول به عنوان شوخیهای یک دلقک مدیترانه ای ناتوان رد شد.
ظاهراً مثل همیشه، دانشگاهیان چپگرای اروپایی، آمریکایی و کانادایی تا اندازه زیادی از تاریخ سیاسی سیریزا، ترکیب فرضتطلبی، عوامفریبی انتخاباتی و غیبت کامل آن در مبارزات طبقاتی واقعی بیاطلاع بودند. آنها همچنان درباره سیریزا به عنوان دولت «چپ رادیکال» یونان چرند میگفتند و در فعالیتهای روابط عمومی آن شرکت میکردند. زمانیکه سیریزا وحشیانهترین حملات اتحادیه اروپا را علیه کارگران یونانی و استاندارد زندگی آنها بطور وقیحانهای با آغوش باز پذیرفت که بر زندگی روزمره تأثیر آنها گذاشت، استادان برجستهای که حقوق بالایی داشتند، سرانجام از «اشتباهات» سیریزا به حرف درآمدند و این آش شله قلمکار فرصتطلبان «چپ رادیکال» را نقش برآب کردند! سفرهای سخنرانیهای بزرگ آنها در یونان پایان یافت و بدنبال حمایت از «مبارزات» دیگر شتافتند.
درحالیکه تابستان ۲۰۱۵ نزدیک میشد، نخست وزیر سپیراس به دستور کار ریاضت اقتصادی اروپا نزدیکتر گشت. «آلکسیس عزیز» وزیر دارایی واروفاکیس را که نمایش و ظاهرسازی او، وزیر دارایی آلمان را رنجانده بود، برکنار کرد. یوکیس(اقلیدس) ساکالوتوس، یکی دیگر از «چپ های رادیکال» جانشین وزیر دارایی شد، اما معلوم شد که او وکیل سازشکار سپیراس میباشد، که مایلست هر اقدام و همه اقدامات ریاضت اقتصادی تحمیلی اتحادیه اروپا را بدون چون چرا اجراء کند.
در ژوئیه ۲۰۱۵، سپیراس و سیریزا برنامه دیکته خشن و ناگوار ریاضت اقتصادی اتحادیه اروپا را پذیرفتند. با این پذیرش، کُل برنامه تیسالونیکای مورد ادعای یکسال پیش سیزیزا انکار شد. کُل جمعیت، و صفوف مقامات اعضای سیریزا عصبانیتر گشتند، و خواهان پایان دادن به ریاضت اقتصادی شدند. در حالیکه سیپراس و خانواده اش در یک ویلای لوکس که سخاوتمندانه توسط یک پولدار یونانی به عاریه داده شده بود، و به دور از صفهای سوپ و کلبههای بیکاران و بی بضاعتها زندگی میکرد، در تابستان ۲۰۱۵، برنامه ریاضت اقتصادی «سفتکردن کمربندها» را برای تودههای انتخاباتی ارائه داد.
نحست وزیر آلکسیس سیپراس سیاستهایی را اتخاذ نمود که «جایزه خائن سال» را برای او به ارمغان آورد. استراتژی او فریبکارانه بود: در ۵ ژوئیه ۲۰۱۵، او جهت قبول یا رد شرایط کمک مالی اتحادیه اروپا، فراخوان به یک همهپرسی داد. او با این تفکر که طرفداران « حامی اتحادیه اروپای او» به او رأی مثبت میدهند، درنظر داشت تا از این همهپرسی به عنوان تعهدی برای تحمیل اقدامات ریاضتی جدید استفاده نماید. سیپراس مردم را بد داوری کرد: رأی قریب به اتفاق آنها رد برنامه ریاضت اقتصادی خشن دیکته شده الیگارشهای بروکسل بود.
بیش از ٪۶۱ از مردم یونان رأی « منفی» دادند، در حالیکه تنها ٪۳۸ به نفع شرایط کمکمالی رأی دادند. این محدود به شهر آتن نبود: اکثریت هر منطقه از کشور دیکتههای اتحادیه اروپا را رد کردند – یک نتیجه بی سابقه! بیش از ۵۶/۳ میلیون یونانی خواهان پایان دادن به ریاضت اقتصادی شدند. سیپراس «اقرار کرد که شگفتزده » … و ناامید شده است! او مخفیانه و احمقانه فکر میکرد که همهپرسی به او آزادی عمل میدهد که ریاضت اقتصادی را تحمیل نماید. زمانیکه نتایج رأی گیری اعلام شد، او پوزخند همیشگی خود را داشت.
کمتر از یک هفته بعد، در ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۵، نتایج همهپرسی خود را انکار کرد واعلام نمود که دولت او از کمک مالی اتحادیه اروپا حمایت میکند. شاید جهت مجازات رأی دهندگان یونانی، سپیراس حتی از برنامه ریاضت اقتصادی شیدتری حمایت نمود که توسط همهپرسی او رد شده بود! او حقوق بازنشستگان عمومی را بشدت کاهش داد، افزایش عظیم مالیات واپسگرایانه و کاهش خدمات عمومی را تا ۱۲میلیارد یورو تحمیل نمود. سیپراس با « تفاهمنامه یهودای» بدنام ژوئیه ۲۰۱۵ موافقت کرد، که مالیات مصرف عمومی قهقرایی (وی ای تی) را تا ٪۲۳، و مالیات غذایی را تا ٪۱۳، و افزایش شدید هزینه های پزشکی و دارویی و شهریه دانشجویان/مدارس و دانشگاهها را اضافه نمود، و سن بازنشستگی با پنج سال بیشتر تا سن ۶۷ سالگی به تعویق انداخت.
سپیراس در سراسر سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷، با لگامگسیختگی تاریخی خود بر رنج و عذاب مردم یونان ادامه داد. رژیم او بیش از ۷۱۵۰۰ فقره از اموال عمومی، از جمله میراث تاریخی را خصوصی کرد. تنها آکروپولیس تا به امروز از حراج در امان مانده است … در نتیجه بیش از ۳۰۰ هزار یونانی متخصص و تحصیلکرده مجبور به مهاجرت شده اند. حقوق بازنشستگی تا ۴۰۰ یورو کاهش یافته که منجر به سوء تغذیه و افزایش سه برابری خودکشی شده است.
علیرغم این پیامدهای اجتماعی مضحک بانکداران آلمانی و رژیم آنجلا مرکل از کاهش پرداخت بدهیهای یونان امتناع میکنند. تسلیم و حقارت بیش از حد نخستوزیر سپیراس هیچ اثری نداشت.
افزایش شدید مالیات بر سوخت و حمل و نقل به جزایر توریستی منجر به راهپیماییها و اعتصابات دائمی در شهرها، کارخانه ها، میدانها و بزرگراه ها گشت.
در سال ۲۰۱۷ سیپراس نیمی از رأی دهندگان خود را از دست داد. او با سرکوب پاسخ داد: علیه شهروندان یونانی از گاز اشک آور استفاده کرد، و سالمندانی را که علیه تنگدستی و فقر ناشی از حقوق های بازنشستگی خود اعتراض میکردند، (با باتون) ضرب و شتم نمود. ده ها نفر از اعضای اتحادیه های کارگری که قبلاً توسط دادگاه تبرئه شده بودند، توسط مقامات قضایی سیپراس در «دادگاه های نمایشی» شریر دوباره محاکمه شدند. سیپراس از حملات نظامی آمریکا و ناتو بر سوریه، تحریم ها علیه روسیه و از میلیاردها دلار قرارداد در زمینههای انرژی و نظامی با اسرائیل حمایت نمود.
تا اندکی قبل از اشغال نازی ها (۱۹۴۱-۱۹۴۵) و جنگ داخلی آنگلو – یونانی (۱۹۴۵-۱۹۴۹)، از زمان عثمانیها مردم یونان چنین تجربه ای در کاهش ناگهانی میزان استانداردهای زندگی خود نداشته اند. این مصیبت تحت رژیم سیپراس، دست نشانده الیگارشهای بروکسل رُخ داده است.
گردشگران دانشگاهی چپ اروپایی، کانادایی و آمریکایی به سیریزا « توصیه» کردند که در اتحادیه اروپا باقی بماند. زمانیکه پیآمدهای فاجعه بار « نصیحت سیاسی» آنها روشن شد… آنها صرفاً با برگزاری «انجمنهای سوسیالیستی» دروغین به «مبارزات» دیگر مشاوره دادند.
نتیجه گیری
خیانتهای رهبران «چپ» و «چپ رادیکال» تا حدودی به علت عادات رایجیست که سیاستمداران در مجلس توافقات عملگرایانهای میکنند. در موارد دیگر، رهبران چریکی و سیاهی کشکرهای پارلمانی سابق در مواجه با انزوا و فشار رژیمهای «چپ» همسایه بودهاند که به «پیمانهای صلح» امپریالیستی گردن نهند، مانند مورد فارک. آنهایی که با افزایش عظیم عرضه ارتشهای مشاوره دهنده الیگارشهای آمریکایی روبرو شده بودند، تسلیم گشتند و به حامیان تودهای خود خیانت کردند.
چارچوب انتخاباتی در درون اتحادیه اروپا – بویژه بانکداران آلمانی، قدرتهای ناتویی، ارتش آمریکا و صندوق بینالمللی پول، همکاری چپگرایان را با دشمنان طبقاتی تشویق نمود.
سیریزا از ابتدای بنیاد خود حاضر به گسست از اتحادیه اروپا و ساختار استبدادی آن نشد. و از روز اول دولت خود، حتی آشکارترین قروض انباشته شده غیرمشروع خصوصی و عمومی ناشی از رژیمهای فاسد دمکراسی نو و راستگرای پاسوک را پذیرفت. در نتیجه سیریزا مجبور به گدایی و التماس شد.
سیریزا در اوایل میتوانست استقلال خود را اعلام نماید، منابع عمومی خود را نجات دهد، بدهیهای غیرقانونی دولتهای قبل از خود را انکار کند، پساندازهای خود را در برنامه های مشاغل جدید سرمایه گذاری نماید، روابط تجاری خود را بازتعریف کند، ارز ملی دایر کند، و پول نقره یونان باستان (دراچما) را ارزش زدایی کند که یونان را انعطاف پذیرتر و رقابت پذیرتر سازد. یونان برای اینکه بتواند از زنجیرهای سرسپردگی و ریاضت اقتصادی تحمیل شده الیگارشهای خارجی رهایی یابد، باید از اتحادیه اروپا خارج شود، منکر قروض خود گردد و یک اقتصاد سوسیالیستی مولد براساس تعاونی های خودمدیریتی راه اندازی کند.
نخست وزیر یونان سپیراس، علیرغم قولهای انتخاباتی خود مسیر مخرب میخائیل گورباچف رهبر سابق شوروی را درپیشگرفت، و به مردم خود خیانت نمود که بتواند در مسیر ائتلاف اطاعت کورکورانه تسلیم و فساد ادامه دهد.
درحالیکه چندین نفر از رهبران رقابت سختی را جهت کسب »جایزه خائن سال» ارائه میدهند، اما خیانت آلکسیس سپیراس بیشتر و عمیقترست که تا به امروز هم ادامه دارد. او وعده و وعیدهای بیشتری را زیرپا گذاشت و تعهدات مردمی (انتخابات و همهپرسی) بیشتری را سریعتر از هر خائن دیگری نقض کرده است. علاوه براین چیزی کمتر از یک نسل به یونانیان اجازه ترمیم سیاستهای چپ را نخواهد داد. چپ با دروغهای عظیم و همدستی «منتقدان چپ» سابق سیپراس نابود شده است.
بدهی متراکم یونان حداقل به یک قرن نیاز دارد که پرداخته شود – در صورتیکه حتی این کشور باقی بماند. …!!!)
درباره نویسنده:
جیمز پتراس استاد بازنشسته (بارتل) جامعه شناسی در دانشگاه بینگهامتون – نیویورک است، که کتب ومقالات زیادی در باره جنبشهای چپ و مترقی جهان، از جمله مبارزات خلقهای خاورمیانه و آمریکای لاتین نوشته است.
آدرس سایت اینترنتی استاد جیمز پتراس:
برگردانده شده از:
Deceit, Betrayal and the Left: The ‘Traitor of the Year Award’, By James Petras
http://petras.lahaine.org/?p=2138