ادبیات ؛ زیبایی هنری یا انتقاد اجتماعی ؟
Böll , Heinrich 1917 – 1985
نصرت شاد
هاینریش بول برنده نوبل سال 1972
نام هاینریش بل در ادبیات آلمان و جهان معمولا نام گونتر گراس هموطن او را نزد خواننده تداعی میکند . بل علنا اعتراف به وجود ژانر ادبیات خرابه های جنگی نمود و بقول خودش اتوپی سوسیالیسم کاتولیکی را در نیمه دوم قرن بیست در سر داشت . منقدین اش مدعی شدند که اعطای جایزه نوبل ادبیات در سال 1972 به وی نه بخاطر استتیک ادبی و هنری آثار او بلکه بدلیل فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و انتقادی او بوده است . بل در زمان خود یکی از پرخواننده ترین نویسندگان آلمانی بود و آثارش به بیش از 17 زبان ترجمه شده اند .
بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از آنهمه جنایت و خشونت از طرف فاشیسم ،ادبیات می بایست اجتماعی میشد . یکی از رئالیستهای استادانه در ادبیات غرب بعد از جنگ هاینریش بل بود . او میگفت ادبیات باید به ساخت و تولد نوین آگاهی سیاسی و تاریخی کمک کند . تقلید از کافکا غیرممکن بود چون او منحصر بفرد بود و پیروی از سبک جویس و پرویس و موسیل بی نتیجه ماند چون آنان رئالیسم را به اوج خود رسانده بودند و کاری تازه در ادبیات غیرممکن بود . بل میگفت ما خواهان سوسیالیسم هومانیستی بودیم چون اخلاقگرایی یک نوع برنامه ادبی شده بود .
آثار بل مربوط به جنگ و زمان بعد از جنگ هستند . او یک دمکرات مسئول و خالق تعداد زیادی نوشته های سیاسی است . قرن بیست قرن راندههای جنگی از وطن و قرن زندانیان بی گناه بود . معلمان ادبی بل نه برشت و توخولسکی و هاینریش مان بلکه هلدرلین و کلایست و کلاودل بودند . او میگوید بعد از پایان جنگ همه ما خسته و داغان و مجروح و بیمار و گاهی اسیر بودیم . ما خواهان ادبیاتی بودیم که متکی به اخلاق و استتیک باشد . اعتراف به وجود ادبیات خرابه های جنگی امری بدیهی بود . امروزه اشاره میشود که هیچ نویسنده ای مانند بل تجربیات جنگ را موضوع ادبیات ننمود . او جزو پرخواننده ترین نویسندگان نسل خود بود .
بل همیشه خواهان آزادی ادبیات و هنر بود . او را وقایع نگار تاریخ آلمان و منتقد از بی عدالتی در آلمان بعد از جنگ میدانند . بل در بعضی از آثارش زیر تعثیر شیلر و کلایست و فاکنر و هبل و کافکا و هلدرلین و تحت تعثیر رمان اجتماعی قرن 19 از جمله بالزاک و داستایوسکی و دیکنز و رمان نو فرانسه بود . او به تقلید از داستایوسکی در بعضی از داستانهای کوتاه خود به نقد قشر خرده بورژوازی میپردازد . بل به انتقادی ریشه ای از روحانیون کاتولیک و محیط های کاتولیک اطراف اشاره می نماید . او به انسانهای زحمتکشی میپردازد که بار وقایع تاریخی را روی شانه های خود حمل میکنند .
هاینریش بل از جمله نویسندگانی است که در تئوری ادبی اش استتیک و اخلاقگرایی جدا از هم نیستند . آثار او شرح و توصیفی هستند از زمان خود پیرامون جنگ و هرج و مرج بعد از جنگ . بل نخستین ادبیات جنگی اروپا را در کتاب ادیسه هومر در 2700 سال پیش از میلاد می دید . او در آثارش از تلخی و سرگردانی زندگی سربازها میگوید . قهرمانان آثار او اغلب چهرههای حاشیه ای جامعه هستند . او خواهان جامعه ای انسانگرا است و میگفت که تاریخ ژانرهای ادبی تاریخ مسائل و مشکلات نویسنده و ادبیات است . بل همچون سولژنینسین میگفت که اهمیت یک نویسنده خوب و مردمی به اندازه قدرت یک دولت است ، به این دلیل رژیم های دیکتاتوری مخالف نویسندگان مسئول و مشوق نویسندگان متوسط و معتدل هستند و نویسندگان خوب و پیشرو را اغلب وادار به فرار و مهاجرت می نمایند .
منقدین چپ در مورد هاینریش بل و آثارش مینویسند او از موضع هومانیسم مسیحی و آنتی فاشیسم بدبینانه خالق رمانهای اجتماعی-انتقادی است . بل بین سالهای 1985- 1917 زندگی نمود و از تربیتی کلاسیک و کاتولیکی برخوردار بود . او بین سالهای 1945-1939 در کشورهای فرانسه و شوروی و رومانی و مجارستان و لهستان و آلمان سرباز جبهه جنگ بود و بعد از شکست ارتش فاشیسم مدتی به عنوان اسیر جنگی در زندان انگلیسی ها بود . بل در جوانی مدتی دانشجوی زبان و ادبیات آلمانی و لغت شناسی باستان بود . وی شغل کتابفروشی آموخته بود . بل بین سالهای 1974- 1971 رئیس انجمن نویسندگان جهانی قلم بود .
بعد از پایان جنگ بل را وجدان نا آرام ملی آلمان نامیدند . وی مدتی ناشر مجله ادبی هزارتو بود . او را وقایع نگار تاریخ آلمان از زمان روی کار آمدن فاشیسم تا پایان عمر او میدانند . غالب آثار او کارگری و آنارشیستی و ضد بورژوایی و دارای مسئولیت سیاسی و اخلاقی هستند . زنان در آثار او نقش مهمی داشتند . او میگفت که ادبیات مهاجر به اندازه ادبیات درون کشور تجربه دیکتاتوری و جنگ زدگی را ندارد .
در نظر بل گاهی خرد گریزی تودهها موجب روی کار آمدن فاشیسم و دیکتاتوری میشود . ادبیات کاتولیکی بل در جستجوی سوسیالیسم مسیحی است . او به انتقاد از نمایندگان کلیسای کاتولیک و همکاری آنان با حاکمان و فاشیسم میپردازد . در زمان جنبش دانشجویی سال 1968 و مبارزات سازمان چریکی ارتش سرخ آلمان ، بل را به هواداری از تروریسم و گروه مسلح بادر-ماینهوف متهم نمودند، گرچه بل عملا برای احزاب سوسیال دمکرات و سبز فعالیت تبلیغاتی می نمود .
قهرمانان پاره ای از آثار او زنان و کودکانی هستند که شوهر و پدر خود را در جنگ و دیکتاتوری از دست داده اند . مطبوعات جنجالی راستگرای غالبا دولتی، بل را پدرخوانده تروریسم نامیدند و به تفتیش محل زندگی اش، سازمان امنیت را تشویق نمودند. بل به نویسندگان فراری از استالینیسم ماندد سولژنینسین در خانه خود امکان اقامت داد .
آثار بل شامل مقاله و سخنرانی و طنز و نمایشنامه رادیویی و رمان و نوول و داستان کوتاه هستند . از جمله رمانها و مجموعه داستانهای او – یک کلام هم نگفت ، خانه بی صاحب ، بازی بیلیارد ساعت 9 ، نظرات یک دلقک ، پایان یک ماموریت ، مجموعه داستان فاصله از گروهان ، کجا بودی آدم ؟ ، محاصره دلسوزانه ، عکس دستجمعی با یک خانم ، مقالات سیاسی ، دخالت ممنوع ، قطار سر وقت ، نان سالهای پیش ، زنان در کنار رودخانه ، مجموعه سکوت های دکتر مورکس ، صلیب بدون عشق ، گوسفند سیاه ، و یک لقمه قورت زمین هستند . در سال 1978 مجموعه آثار 10 جلدی بل منتشر شدند .
در رمان مشهور ” آبروی برباد رفته خانم بلوم ” او به روزنامه هایی اشاره میکند که از موضع راست و جنجالی و دولتی و امنیتی به تعقیب و بدنامی افراد خاص میپردازند تا تخم کینه و تنفر را در جامعه بکارند و برایشان سرنوشت فرد قربانی، بی اهمیت است . بل در این رمان به خطر افتادن آزادی فرد توسط قدرت غرض ورزانه روزنامه نگاری جنجال برانگیز سود جو و فرصت طلب اشاره میکند .