یادی از پرچمدار پیشآهنگ و مبارز کوهدامن زمین
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهء عالم دوام ما
رفیق آقاشرین دردمند فرزند فخرالدین در ماه جوزای سال ۱۳۳۰ هجری شمسی در استالف باستان یکی از سنگرهای فعال ضداستعمار بریتانیای کبیر در یک خانوادهء روحانی چشم به جهان گشود.
آقاشرین دردمند آموزش ابتدایی را در مکتب استالف و تحصیلات مسلکی را در لیسه صنایع شهر کابل به پایان رسانید و در اوایل سال۱۳۴۹ در مکتب شهر کهنه بغلان مرکزی به صفت معلم مقرر گردید.
موصوف در سال ۱۳۵۳ به لیسه استالف زادگاهش تبدیل و وظیفهء مقدس معلمی و تربیت اولاد وطن را الی سال ۱۳۵۸ ادامه داد.
آقاشرین دردمند در زمان تحصیل در لیسه صنایع توسط رفیق مصطفی کوهنشین به صفوف حزب پرافتخار ح.د.خ.ا جذب گردید و در این راه کار و پیکار میهنپرستانه با شور و تلاش انقلابی مبارزات سیا سی را آغاز و تا آخرین لحظهء زندگی اش آنرا ادامه داد و به نخستین سوگند خود در دشوارترین روزهای مبارزات وفادار ماند.
ذکر این نکته ضرور است که در پرورش فکری، آزاداندیشی و سمتدهی جهانبینی نخستین مرحلۀ زندگی رفیق دردمند، افکار و دانش دو شخصیت ارجمند خانواده: ملا برهانالدین جد پدری آقاشیرین که از جملهء علمای جید کوهدامن بود و هم اکنون «مسجد جامع سنگلاخ استالف» بنام نامی اش مسما و نامش جاودان است و حاجی حبیبالله پدر کلان مادری او که از جمله تحصیلیافتههای دوران سلطنت شاه غازی امیر امانالله و از جملهء حاضران محفل رفع حجاب از طرف این پادشاه ترقیخواه و وطندوست بود؛ نقشی بسزایی ایفا کرد و بعدها همین افکار زمینهء تمایل او را به اندیشههای نجات بخش دموکراتیک خلق مساعد ساخت.
رفیق دردمند به حیث مبارز پرشور در دوران مکتب به اتهام اشتراک در مظاهرۀ تجلیل از سوم عقرب توسط پولیس رژیم دستگیر و بعد از تضمین فامیل و وساطت مرحوم غلامسرور نبییار وکیل قرهباغ در دورهء چهاردهم ولسی جرگه رها شد.
رفیق آقاشرین تا سال ۱۳۵۷ یکی از اعضای فعال، متعهد، مبتکر و تأثیر گزار کمیته حزبی ولسوالی قرهباغ بود و در میان مردم محل از محبوبیت خاص برخوردار و همیشه یار و مدگار آنها بود.
بعد از هفتم ثور 1357 و مسلط شدن باند امین بر همه امور حزبی و دولتی، رفیق آقاشرین دردمند مانند هزاران پرچمدار و دهها هزار هموطن دیگر با برادر کوچکش که هنوز متعلم دورهء متوسطه مکتب بود؛ زندانی گردید و نه ماه دشوار بزن و ببند را مردانهوار تحمل نمود. پدر جوانمردش با وجود زندانی بودن دو فرزند و تهدیدات پیهم باند آدمکش امین از مبارزه نه ایستاد تا اینکه در ثور ۱۳۵9 توسط باندهای محلی اشرار دستگیر و بعد از شکنجههای جانگداز شهید شد. شهادت پدر در کار و مبارزهء دردمند نتنها تأثیر سوء به جا نگذاشت، بلکه عاملی شد که رفیق دردمند با جسارت و قاطعیت بیشتر به مبارزه ادامه دهد.
رفیق دردمند در کار حزبی با مردم و تشکل سازمان های صنفی در محل با موفقیت کار کرد و دست آوردهای قابل توجه داشت. چنانچه تحت رهبری کمیته حزبی ولسوالی قره باغ و مشورت های سازنده داکتر نجیبالله که درآن وقت مسئولیت تشکیلات صنفی را داشت؛ اولین کوپراتیف بافندگی را در استالف غرض تشکل و سازماندهی و بازاریابی صنایع دستی استالف از جمله فرش شطرنجی ایجاد کرد.
رفیق دردمند با آزادی از شکنجه گاه امینیها، در جدی سال ۱۳۵۸، نخست به صفت مسئول تشکیلات کمیته حزبی ولسوالی قره باغ و در سال ۱۳۶۲ به صفت منشی آن کمیته انتخاب گردید.
آقاشرین دردمند طی سالهای ۱۳۶۴ – ۱۳۶۵ به صفت شاروال چاریکار باصداقت و پاک نفسی وظایفش را انجام داد.
آقاشرین دردمند در زمان طفولیت به اثر سوختگی در ناحیه پاها جراحاتی داشت که این جراحات در اثر شرایط طاقت فرسای شکنجه و زندان دژخیمان امین به زخمهای غیرقابل علاج تبدیل و سبب درد و رنج دایمی او شد و لاجرم در سال ۱۳۶۵ یک پا و بعد از سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان پای دیگرش قطع و به یک شخص معلول دایمی اما جسور، دلیر، قاطع، حقیقتگو و نمونهء مثال شهامت تبدیل شد.
مرگ دگروال نورالدین همراه برادرش که رفیق و هم رزمش در زندگی و زندان بود، دشواریهای مضاعفی را در زندگی، تربیت اولادهای خودش و برادرزادههای یتیمش در قبال داشت و همان حوصله و آبدیدگی در مبارزه بود که همۀ آنها را مردانه تحمل و از آزمون زندگی باموفقیت بدر آمد و همه برادرزادهها و اولادهای خودش اعم از دختر و پسر اشخاص زحمتکش، وطندوست با عفت، صاحب تحصیلات شدند.
رفیق دردمند بعد از ایجاد و تأسیس «اتحادیه ملی پیشه وران افغانستان» در بخشهای مختلف آن اتحادیه از جمله رهبری شورای ولایتی کابل آنرا به عهده داشت و مدتی هم به صفت مسئول تبلیغ و نشرات شورای مرکزی آن اتحادیه وظایف مهم و با اهمیتی را انجام داد. طی این مدت، رفیق دردمند در مورد معرفی و توضیح وظایف اطاق پیشهوران و هم دفاع از رشد توسعه صنایع دستی با همکاری سایر همکاران و رفقا از جمله مرحوم محمدحسن سپاهی الی سال ۱۳۹۹ انجام داد و در سال ۱۳۹۹ مطابق قانون کار به تقاعد سوق شد.
رفیق دردمند با ایجاد «نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان» افتخار عضویت شورای مرکزی آن را بدست آورد و تا روزهای اخیر فعالیت حزبی، این عضویت شان محفوظ بود.
با درد و اندوه فراوان رفیق دردمند روز شنبه ۲۰ اسد ۱۴۰۳ حوالی ساعت چهار عصر بعد از سپری نمودن مریضی طولانی در شفاخانه ملت با زندگی و همه مشکلات آن وداع کرد و به ابدیت پیوست و در زادگاهش استالف باستان در زیر تپههای ارغوان، جایی که همه کوهدامن و دند پروان و کاپیسا از آنجا قابل دید است به خاک سپرده شد.
روح پرفتوح رفیق آقاشرین دردمند عیار که قلب سرشار از عشق به مردم و وطنش پرافتخارش داشت؛ شاد باد.
خاطره ها و کارنامه های تابناک او برای همیش جاودان و رهنمود نسل های مبارز خواهد بود.
حیدر سید
خاطرات جاودان و آرمان های بزرگ زنده یاد آقاشرین دردمند
آقاشرین دردمند مبارز متعهد وطن دوست و مردمی بودکه همه عمرش را در درد و رنج مردمش گذراند؛ ولی هرگز از مبارزه صادقانه برای نجات آنها دست نکشید.
دردمند فریاد زد؛ قلم برداشت؛ تا توان داشت نوشت. او مرد مبارز بیانگر دردهای مردم شد. اما، درد او را کمتر کسی فهمید و درک کرد.
دردمند در دامان رنج و محنت کشور عقب نگهداشته و مصیبت زدۀ افغانستان در میان توده ها بزرگ شد. او نه تحصیلات عالی داشت و نه دارندۀ کدام سرمایه و مقام شامخ دولتی یا سازمانی بود. اما چون در میان مردم زیسته، نظریات و افکارش شریفانه و وطن دوستانه ودر جهت منافع انسان زحمت کش و نجات وطن ما افغانستان بود.
با یادآوری چند خاطره، با نظریات او آشنا و یادش را گرامی می داریم
زنده یاد آقاشرین یکی از فرزندان عدالت خواه، صادق و شجاع مردم و وفادار به مکتب زحمتکشان و پرچمدار پیشگام در منطقۀ خویش بود.
یکی از خاطرات جالب دردمند را زمانی که در یکی از شفاخانه های شهر مسکو در اوایل سال۱۳۶۵در بستر مریضی قرار داشت با شما شریک می سازم. در همان وقت چندتن از مقامات عالی حزبی و دولتی نیز در همان شفاخانه تحت تداوی قرارداشتند و در میان آنها یکی از اعضای کنگرۀ موسس ح.د.خ.ا نیز بود.
آقاشرین دردمند طی مدتی چند هفته با افکار و نظریات آنها آشنایی بیشتر حاصل میکند. باید گفت که در این زمان تلاش های پشت پردۀ برای تدویر پلنوم ۱۸ کمیته مرکزی ح.د.خ.ا جریان داشت و آقاشرین درک کرد که توطئه در جریان است که پیامدهای ناگواری را برای حزب و دولت و در مجموع برای وطن ما خواهد داشت و منجر به قربانی صفوف و مردم زحمتکش خواهد شد.
موصوف با برگشت به وطن، برداشت و تشویش خودرا از اینگونه اقدامات با شماری از رفقا مطرح و عمق توطئه را توضیح داد.
خاطرۀ دوم
دردمند در زمان جمهوری کرزی و غنی شاهد انواع فساد اداری و مافیاسالاری خطرناک در داخل دولت بود. از آنجایی که موصوف از طریق اتحادیه پیشه وران افغانستان غرض تشکل اصناف مختلف کسبه کاران و دکانداران در تماس روزانه با وزارت های مختلف از جمله وزارت تجارت و صنایع، وزارت معدن و شارولی شهر کابل بود، با جرأت و شهامت غرض اصلاح قوانین به نفع کسبه کاران در جلسات با مقامات عالیرتبه دولتی و رهبری اتحادیه های صنفی موضع گیری می کرد و خوشبختانه در اثر همین تلاش های او و جمعی دیگر از همکران او در اتحادیه پیشه وران به نفع مردم دست آورد های هم داشتند.
آقاشیرین دردمند باوجود آگاهی به وجود فساد در “جمهوریت ساخت امریکا” متوجه میشود که عده به ظاهر “وطن پرست و ترقیخواه” بعد از سقوط جمهوریت بنام ختم اشغال و از بین رفتن فساد، برای سفیدنمایی خویش و حفظ ثروت های حاصله از راه فساد در دفاع از شرایط تازه قرار می گیرند. او ماهیت چنین ابن الوقتان را نیز با جرأت افشا می ساخت.
رفیق دردمند بیست سال حاکمیت قلابی و توهم دموکراسی را در موجودیت قوای ناتو برای ترقیخواهان افغانستان مصیبتی کلان می دانست و می گفت که ما در طی این سالها هیچ گونه فعالیت مؤثر سیاسی و حزبی نداشتیم و نتوانستیم با موجودیت قانون احزاب جزایر پراگنده حزب را با هم متحد سازیم و بنیاد یک سازمان سراسری و ترقیخواه و خدمت کار واقعی مردم راایجاد کنیم. وی علت اینگونه ضعف سیاسی و تشکیلاتی را موجودیت عناصر تصادفی، ابن الوقت و منفعت جو در حزب می دانست. رفیق آقاشرین دردمند همیشه برای طرد چنین عناصر مبارزه می کرد.
سوم: توضیح ضروری در مورد آنچه که رزاق مامون در برنامه ویدیویی مدعی شده که گویا در زمان سلطنت، داکتر نجیب الله با مجیدآغا مشهور به مجیدکلکانی در موجودیت آقاشرین همدرد ملاقات کرده است. این ادعا واقعیت ندارد و دروغ محض است. زیرا در آن زمان رفیق آقاشرین در بغلان وظیفه داشت؛ نه در استالف. شخص دیگری که شرکت کنندۀ آن ملاقات بود، خوشبختانه تا هنوز هم اکنون در قید حیات است.
ذکر این نکته نیز لازمی است که زنده یاد مجید کلکانی بعد از قتل ریس دارالعلوم شریعات متهم گردیده بود و تحت شرایط خاص و مخفی در کوهدامن زندگی می کرد و دردمند و رفقایش هرگز نمی توانستند به خاطر حفظ هویت و شخصیت سیاسی خود با وی داخل تماس شوند.
چهارم – یکی از خصوصیات قابل توجه دردمند علاقه مندی اش به مطالعه بود او هرگز از مطالعه خسته نمیشد و همیشه برداشت های خودرا با رفقا در میان می گذاشت و در هرنوع نشست ها کوشش میکرد بحث علمی و مستند داشته باشد و رفقا را تشویق می کرد که تا رویداد های وطن و جهان بصورت دوامدار آگاهی حاصل کنند .
روحش شاد. یادش گرامی و جاودان باد